یکی از آسیب های ادبیّات امروز، ایجاد شکاف بین ادبیات آکادمیک و فضای عمومی جامعه است. زبان تصویر میتواند ابزار بسیار خوبی برای انتقال ادبیات به درون جامعه باشد. بهترین نمونۀ آن پردهخوانی در دورۀ قاجار است.
گروه هنرهای تجسمی: دکتر فاطمه ماهوان-جلسه نگارهشناسی (کارکرد نگارگری در روزگار ما)،
اسفندماه 1395 با حضور دکتر محمد جعفریاحقی، مدیر قطب علمی فردوسی و
شاهنامه، استادان، دانشجویان زبان و ادبیات فارسی و جمعی از علاقهمندان
درتالار رجایی دانشکده ادبیات برگزار شد. همچنین در این راستا، قطب علمی
فردوسی و شاهنامه در دانشگاه فردوسی مشهد، سلسله جلسات «شاهنامه و هنر» را
برگزار می کند تا این جلسات اتاق فکری باشد که همه هنرمندان و علاقهمندان
فردوسی و شاهنامه، راهکارهای خود را برای احیای نگارگری مطرح کنند.
به گزارش
بولتن نیوز به نقل از موسسه فرهنگی هنری خراسان، در این برنامه دکتر فاطمه ماهوان، سخنرانی خود را با عنوان«
نگارهشناسی،کارکرد نگارگری در روزگار ما»ارائه کرد که گزیده ای از آن را
می خوانیم.
یکی از آسیب های ادبیّات امروز، ایجاد شکاف بین ادبیات آکادمیک و فضای
عمومی جامعه است. زبان تصویر میتواند ابزار بسیار خوبی برای انتقال ادبیات
به درون جامعه باشد. بهترین نمونۀ آن پردهخوانی در دورۀ قاجار است. این
کارکرد فقط به دوره قاجار محدود نمیشود، تحقیقات شیلا کنبی نشان میدهد که
پیش از اسلام نیز روایات داستانی را بر دیوار تالارها نقاشی و سپس آن را
روایت میکردند. به این ترتیب، مردم داستان را هم میدیدند و هم میشنیدند.
رامبرانت در هلند و فردوسی در ایران
در
فرصت مطالعاتی یک ساله ای که به اروپا داشتم نمونه هایی از پاسداشت آثار
هنری مشاهده کردم. اروپاییان آثار هنری را به عنوان شناسنامۀ فرهنگی خود به
جهانیان معرفی می کنند. شایسته است که ما نیز چنین اقداماتی را برای هنر
ایرانی انجام دهیم:
رامبرانت، نقاش هلندی، در کشور هلند جایگاه شاخصی دارد، به طوری که
هلندیها او را یکی از نمادهای فرهنگی خود میدانند. رامبرانت در قرن هفدهم
میلادی در شهر لیدن هلند متولد شد و در 20 سالگی به آمستردام رفت. خانواده
او آسیابان بودند. اکنون در شهر لیدن، دو آسیاب وجود دارد که یکی از آنها
به خاندان رامبرانت منسوب است. حضور رامبرانت در آمستردام، پایتخت هلند،
حتی از لیدن هم پررنگتر است. گویی او هنوز هم در آمستردام زنده است و نفس
میکشد. نمایشگاهی از همۀ آثار رامبرانت در ایام کریسمس، در میدان اصلی
آمستردام در کنار کاخ سلطنتی برگزار شد.
آمستردام یک شهر گردشگری است و در
این ایام، توجه همه گردشگران را به خود جلب میکند. برگزاری چنین نمایشگاه
هایی به گردشگر سرگردان هدف می دهد و او را با نقاشان هلندی آشنا می سازد.
هلندیها توانستهاند مفاخر خود را در پیش چشم بازدیدکنندگان قرار دهند و
آن ها را به جهانیان معرفی کنند. شایسته است که امروز چنین اقداماتی را
برای نگارههای شاهنامه انجام دهیم. همانطور که اشاره شد 20 هزار نگاره از
شاهنامه برجای مانده، این تعداد نگاره شگفت انگیز است. غنای این نگارهها
آنقدر زیاد است که قابلیت برگزاری نمایشگاههای متعدد را دارد. برپایی
چنین نمایشگاههایی از نگارههای شاهنامه، عموم مردم را با این اثر فاخر
آشنا می کند.
نمونه دیگر، میدان رامبرانت در آمستردام است. در مرکز این میدان، مجسمه
رامبرانت و دراطراف آن، مجسمههای فلزی کوچکی قرار دارد که بازنمایی تابلوی
«نگهبان شب»، معروفترین اثر رامبرانت است. این تابلو روزانه حدود چهار ـ
پنج هزار بازدید کننده دارد. گرچه آمستردام یک شهر کاملاً توریستی است اما
فضای اطراف میدان رامبرانت، به پاسداشت این نقاش بزرگ، فضای یک شهرک فرهنگی
را دارد و موزۀ راکس که بزرگترین موزۀ هلند است در مجاورت این میدان قرار
دارد.
اگر این میدان را با میدان فردوسی مقایسه کنیم می بینیم که در میدان
فردوسی، بهجز مجسمه فردوسی، هیچ نماد دیگری از شاهنامه فردوسی وجود ندارد.
میدان فردوسی با دیگر میادین شهر نظیر میدان پارک و میدان تقیآباد هیچ
تفاوتی ندارد که نمایانگر بی هویّت بودن میدان فردوسی است. این در حالی است
که رامبرانت هیچ تحولی در فرهنگ و زبان هلندیها ایجاد نکرده است؛ اما
فردوسی حق فرهنگی بزرگی بر گردن ملت ایران دارد و عجم زنده کرده، بدین
پارسی! پس پاسداشت وی باید به بهترین صورت انجام گیرد و فضای اطراف میدان
فردوسی نیز به یک شهرک فرهنگی تبدیل شود.
معاوضه یک اثرنگارگری با عطرولباس
در مقایسه تابلوی «نگهبان شب» اثر رامبرانت و شاهنامه فردوسی میبینیم در
زمان جنگ جهانی دوم که هلند با قحطی مواجه شد، آمریکا تعهد کرد که در ازای
گرفتن تابلو رامبرانت، پنج کشتی آذوقه به هلند تحویل دهد؛ اما هلند
نپذیرفت. در حالی که محمد علی شاه قاجار حاضر شد در ازای دریافت هزینه عطر و
لباس برای همسرانش، شاهنامه دموت را با اروپاییان معاوضه کند. اگر ارزش
مادی این دو اثر را مقایسه کنیم، قیمت تابلوی نگهبان شب حدود یک میلیون
دلار برآوردشده در حالی که تنها یک برگ از شاهنامه طهماسبی (نه همه نسخه)
به قیمت 12 میلیون دلار در حراج ستبیز لندن به فروش رفت!
نمونه دیگر تابلوی «دختری با گوشواره مروارید» اثر یوهانس فرمیر است. این
تابلو مدتی به دلیل تعمیرات موزه، از شهر لاهه هلند خارج و پس از بازگشت
مراسم باشکوهی برای این تابلو برگزار شد به گونه ای که سراسر شهر لاهه، از
دیوارهای شهر تا بدنۀ اتوبوس ها و اجناس توریستی، پوشیده از تصویر این
نقاشی بود. این در حالی است که بازگشت برگهایی از شاهنامه طهماسبی چنین
بازتاب گسترده ای در شهر تهران نداشت و خبر بازگشت آن فقط در روزنامه ها و
جراید منعکس شد.
این شنیدستم که عیسی مرده ای رازنده کرد
مرده ای رازنده کردو نام خود پاینده کرد
نـیـم گیـتـی شـد مسخـــر از طریـق دیــن او
شــد جـهـان آیینــه دار چهــره آییـن او
هر دو فرســخ یک کلیسایـی به پا بر نام او
گـشــت تاریــخ همـــه تاریــخ ها ایــام او
گر حکیمی مرده ای را زنده سازد این چنین
بهر او تکریم و تعظیم است در روی زمین
بهر فردوسی چه باید کرد؟ کو از کار خویش
یعنی از نیروی طبع و معجز گفتار خویش:
از لب آموی تا دریای عمان زنده کرد
مرده فرزندان چندین قرن ایران زنده کرد
(میرزادۀ عشقی)