ما ممکن است براحتی به یک جوک یا لطیفه بامزه بخندیم، اما شاید عده خیلی کمی باشند که فکر کنند این سخنان طنازانه چطور و با چه ذهن خلاق و نگاه ظریفی شکل گرفته و خلق شدهاند. این که در کوتاهترین زمان بتوان داستانکی با شروع، وسط و پایانی بامزه نوشت یا تعریف کرد، هنری است که در زمانه عبوس و اخموی ما، دست مریزادی حسابی را میطلبد.
به گزارش بولتن نیوز، فضای مجازی کشور ما به طرز شگفتانگیز و بیرقیبی در جهان، مستعد و بستر جولان طنز و کمدی است و نیروهای بانمک فراوان بینام و نشانی هستند که از جدیترین و تلخترین واقعه اجتماعی هم چیز خندهدار و بانمکی میسازند و باعث میشوند ملت با اشتراک گذاشتن و تعریف کردن آن بارها بخندد. البته واضح است که در چنین فضایی شاهد رشد بیرویه و مهارناپذیر کمدی و کلام لوده و سخیف هم هستیم و متاسفانه بخش قابل توجهی از جوکها، بر پایه وقاحت و بیادبی شکل میگیرد.
در این فضای آلوده گاهی برخی ارزشهای مورد احترام جامعه، اشخاص محترم و جایگاههای آنها هم از تیررس شوخطبعان هتاک در امان نمیماند، اما از سوی دیگر و اگر به نیمه پر لیوان و آن جوکهای جذاب سالمتر نگاه کنیم، همین که استعدادهای پرشماری در زمینه کمدینویسی و کمدیگویی داریم، مایه مباهات و افتخار است و میتوان برای تحمل وضعیتهای دشوار و تاب آوردن نابسامانیها و تلخیهای زندگی روی آنها حسابی ویژه باز کرد.
آنچه در این شرایط، دشوار و طاقتفرسا به نظر میرسد، ساخت فیلمهای کمدی است؛ آن هم فیلمهایی در قواره و استانداردهای مجاز سینمای ایران که بتوانند مخاطب را بدون متوسل شدن به تابوها و خطوط قرمز بخنداند و سرگرم کند. فیلمنامهنویس کمدی در این سالها نه میتواند سراغ دستمایههای آبکی سینمای پیش از انقلاب در این زمینه برود و نه مجاز است الگوهای سینمای غرب را در کمدی به کار ببرد. فقط اوست و مخاطبی مالوف و عادت داده شده به فضای مجازی بیقید و شرط و رها در خنداندن و اوست و انبوه فیلمهای بانمک، اما غیرمنطبق با فرهنگ ایرانی. بنابراین نوشتن و ساخت فیلمهایی مثل «خوب، بد، جلف» را باید به فال نیک گرفت و با ایرادات به اصطلاح بنیاسرائیلی، این ذوق و استعداد خنداندن و سرگرمی ملت به سالمترین شکل ممکن را کور نکرد. پیمان قاسمخانی به عنوان یکی از خلاقترین و مستعدترین کمدینویسان سینمای ایران و با تجربیات نوشتاری موفق در تلویزیون و سینما، در نخستین گام فیلمسازیاش سراغ ایده بامزهای میرود و قصه دو بازیگر سریال پربیننده «پژمان» را روایت میکند که قرار است برخلاف میل و نظر یک کارگردان فیلمهای هنری، ایفاگر نقشهای اصلی فیلم جدید او باشند.
اگرچه خوب بد جلف در گام اول وامدار سریالی تلویزیونی است، اما قاسمخانی موفق میشود با تنوع لوکیشن و ایجاد موقعیتهای جذاب خوش ریتم و پرتحرک، وجهی سینمایی به اثر بدهد و مخاطب را با رضایت و تا پایان با خود همراه کند. نکته مهم درباره این فیلم این است که شخصیتها خودشان را جدی نمیگیرند و از کوچکترین فرصتها برای شوخی و دست انداختن هم استفاده میکنند. همین ویژگی خوشایند مخاطب هم قرار میگیرد و آنها با فیلمی که خودش زودتر از بقیه با خودش شوخی میکند، ارتباط دوستانه و صمیمانهای برقرار میکنند.
پژمان جمشیدی و سام درخشانی، با همین دو کار مشترک، نشان از یک زوج موفق و بامزه خوب در تلویزیون و سینما میدهند و میتوان در موقعیتها و قصههای جذاب و بانمک دیگری هم از وجود آنها استفاده کرد. متاسفانه سینما و تلویزیون ایران چندان با اهمیت زوجهای سینمایی آشنا نیست یا خیلی کم سراغ این امکان جذب و جلبنظر تماشاگر میرود.
خوب بد جلف که تا اینجا موفقترین فیلم سال 96 در فروش است و احتمالا حتی تا پایان سال هم این موقعیت را حفظ خواهد کرد یا دستکم جزو پرفروشترینها خواهد بود، گواه این مطلب است که فیلم کمدی اگر خوب، جذاب، بانمک و البته استاندارد و به دور از لودگیها و عناصر سخیف رایج ساخته شود، همیشه تماشاگر خواهد داشت و با فروشی خوب در گیشه مواجه خواهد شد، به قول دیالوگ معروف و بامزه سام درخشانی در فیلم: اینو دیگه همه میدونن، همه!