مارمولكي رفت پيش ماري كه چشمپزشك بود. از او خواست برايش عينكي تهيه كند.مار گفت: "عينك به چه درد تو ميخورد؟ مگر با عينك و بيعينك فرقي ميكند؟ تو كه جايي را نميبيني."مارمولك گفت: "عينك كه بزنم ديده ميشوم."منبع: راهکار مدیریت