حمید حسام از جمله نویسندگان ادبیات دفاع مقدس است که رهبر معظم انقلاب بتازگی بر دو کتابش «آب هرگز نمیمیرد» و «وقتی مهتاب گم شد» تقریظ نوشتهاند و از کتابهایش تمجید کردهاند.
گروه ادبیات،نشر و رسانه: حمید حسام از جمله نویسندگان ادبیات دفاع مقدس است. او که پیشتر معاون ادبیات و انتشارات بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس بوده، متولد سال 1340 در همدان است و دانشآموخته کارشناسی ارشد ادبیات فارسی دانشگاه تهران. جوانیاش را در جبهههای نبرد حق علیه باطل سپری و جنگ را از نزدیک لمس کرده است. سردار حمید حسام کارنامه درخشانی در نویسندگی دارد و 17 کتاب حاصل کار او تا به امروز است.
به گزارش بولتن نیوز، قرار است فردا آیین پاسداشتی با عنوان «ستارگان اقبال» برای او و بهناز ضرابیزاده که به تازگی از تقریظ رهبر معظم انقلاب بر کتابهایشان در همدان رونمایی شد توسط حوزه هنری برگزار شود. با حمید حسام درباره فعالیتهایش و ادبیات دفاع مقدس گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید.
چه شد که به نویسندگی روی آوردید؟
نخست تجربه جنگ از نزدیک بود و خداوند توفیق داد در آن ایام فراز و نشیبهای جنگ را طی عملیاتها از آغاز تا پایان تجربه کنم. عامل دیگر تحصیل در رشته ادبیات فارسی بود که من را با فنون داستاننویسی و مسائل ذوقی آشنا ساخت. این دو عامل در هم گره خوردند و علاقه به ادبیات از همان سالهای آغازین دفاع مقدس سبب شد تا اتفاقاتی را که مشاهده میکردم در قالب یادداشتهای روزانه برای خودم مینوشتم.
این فعالیتها به نگارش کتاب هم ختم شد؟
در واقع، فعالیت حرفهای نویسندگی من و انتشار کتاب به پس از جنگ موکول شد. پس از جنگ احساس کردم ماجرا فراتر از چیزی است که من دیدهام و باید از نگاه و عینگ دوستان دیگر جنگ را ببینم. آغاز کردم به مصاحبه و جمعآوری خاطرات اصناف و دستههای مختلف و ابتدا به خاطرات غواصان پرداختم و کتاب «غواصان بوی نعنا میدهند» را نوشتم.
سپس خاطره شهید حسین همدانی از یک انگشتر سرخ که شهید محمود شهبازی قائممقام لشکر محمد رسولالله(ص) در فتح خرمشهر فرستاده بود، در قالب داستان با عنوان «راز نگین سرخ» به رشته تحریر در آوردم. پس از آن با دوستان دیگر کار را پیش بردیم و به زندگی شهدا پرداختیم. از جمله شهید چیتسازیان که امروزه آوازهاش سر زبانهاست و خاطرهای که حضرت آقا از «راهکار اشک» فرمودند که در دیدار اخیر ایشان با تعدادی از شعرا و مداحان داشتند، ماجرای آن به کتابی برمیگردد که 12 سال پیش درباره شهید چیتسازیان نوشتم و این خاطره آنجا مطرح شد.
معیار شما برای نوشتن درباره شهدا و افراد حاضر در دفاع مقدس چه بود؟
سعی میکردم جنگ را از منظر بخشهای مختلف نشان بدهم. برای مثال سراغ بچههای گردان پیاده رفتم. افرادی را پیدا میکردم که حرفشان به عنوان یک سند قابل اتکا باشد. چون روایت شخصی فرد محتمل صدق و کذب است؛ ممکن است اشتباه باشد، فراموش شده یا با موضوعات دیگر خلط شده باشد. عمدتا دنبال روایانی رفتم که هم حافظه خوبی داشته باشند و هم خودم آنها را در جنگ دیده باشم و هم به صدق گفتارشان مطمئن باشم. این سه وجه در سردار محمد سلگی فرمانده گردان حضرت ابوالفضل در لشگر انصارالحسین به نظرم بروز و حضور خوبی داشت و حاصلش نگارش کتاب «آب هرگز نمیمیرد» شد. یا برای مثال سراغ بچههای تخریب رفتم و فردی را با همین ویژگیهای سهگانه یافتم؛ حاجمرتضی نادرمحمدی معاون گردان تخریب لشکر انصارالحسین بود که اهل شهرستان ملایر است. ایشان جنگ را از منظر بچههای کم سن و سالی که عمدتا دانشآموز بودند، به زیبایی در شکل خاطرات در هم تنیده روایت کردند که کتاب آن «رد پابرهنهها» شد. پس از آن سراغ آقای علی خوشلفظ رفتم که سرتیم اطلاعات عملیات بود و از شاگردان شهید چیتسازیان که کلکسیونی از ماجراها، اتفاقات و حماسههاست که کتاب «وقتی مهتاب گم شد» شرح زندگی اوست.
در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟
آخرین کتابی که آماده کردم به خاطرات بچههای دیدهبان میپردازد؛ کسانیکه کار هدایت آتش خمپاره و توپ گردانهای توپخانه و ادوات را بهعهده داشتند. با نزدیک به 60 دیدهبان مصاحبه کردم. واحد دیدهبانی، رستهای بود که خودم نیز دز آن خدمت کردم و بیشتر دوران جنگ را در این واحد گذراندم. سرحلقه این دیدهبانها شهیدی پرآوازهای با اسم مستعار «ممد گره» بود که این کتاب با عنوان «بچههای ممد گره» به زودی توسط انتشارات فاتحان چاپ میشود.
چندی پیش با رهبر معظم انقلاب دیدار داشتید. جالبترین و غیرمنتظرهترین نکته این دیدار از نگاه شما چه بود؟
اینکه پس از 20 سال احساس کنم ایشان با این همه مشغلههایی که دارند کتابم را ببینند و بخوانند، در واقع غیرمنتظره بود و وقتی خبرش را آقای مؤمنی رئیس حوزه هنری به من داد، فقط جمله «هذا من فضل ربی» به ذهنم آمد و خدا را شکر کردم. اما در ملاقات آنچه که برایم بیش از همه جالب بود، ژرفنگری، نکتهسنجی و تأمل ایشان بر جایجای دو کتاب «آب هرگز نمیمیرد» و «وقتی مهتاب گم شد» بود که نشانگر دقت ایشان در خواندن کتابهاست. ایشان کاملا واقف بودند که مطالب کتابها واقعیت خارجی دارد و تکنیکهای داستانی و مسائل ذوقی این واقعیات را دستکاری و تحریف نکرده است. ایشان چندین بار بر این موضوع تأکید کردند و فرمودند خاطرات دفاع مقدس را میتوان مانند کتاب «وقتی مهتاب گم شد» با بهرهمندی از تکنیکهای هنرمندانه رنگآمیزی کرد.
به نظر شما تقریظهای رهبر معظم انقلاب چه تأثیری در ترویج کتابخوانی داشته است؟
اساس تقریظنویسی ایشان، ایجاد نوعی میل و اشتیاق برای فضای عمومی جامعه است. این اقدام موج رسانهای ایجاد میکند و افراد بیشتری علاقهمند و مشتاق میشوند تا کتاب را ببینند و بخوانند. این امر نشان میدهد که کتابهای بسیاری است که مانند راویانشان گم و گمنام هستند و زمانی که رهبر معظم انقلاب غبار گمنامی را از این کتابها کنار میزنند به تعبیر خودشان این دردانهها هویدا میشوند. از این رو، به نظرم اصلیترین رسالت جامعه ما این است که وقتی میبینیم ایشان با این همه مسئولیتها و مشغلهها وقت میگذارند و گاهی تا آخر شب کتابهای دفاع مقدس را میخوانند، طبعا بر علاقهمندان به کتاب، فرض واجب است تا این کتابها را ببینند و مطالعه کنند که به گمانم این اتفاق افتاده است و چاپهای متعدد این کتابها نشان از این موضوع دارد که به امید خدا در آینده نیز بیشتر خواهد شد.
دیدهبانی به نام «ممد گره»
به ارتفاع شهید صفایی رسیدم. ... دیدم یک نفر جارو به دست گرفته و خاکهای روی گونی را جارو میکند و پایین میآید. خوب که دقت کردم «ممد گره» را شناختم. همان کسی که اغلب کارهایش خلاف عادت بود. کمینزدیکتر رفتم و با صدای بلند سلام کردم. سرش را بالا گرفت، سلام داد و قامتی راست کرد و مرا دید. صدا زد «باز تو پیدایت شد؟ این جا چه کار داری؟» فریاد زدم «ممد آقا! من آمدهام پیش شما کار کنم.» هنوز حرفم تمام نشده بودکه صدا زد «همان جا بنشین و تکاننخور.» به سرعت نشستم. یک گلوله خمپاره 120 آمد و بین ما دو نفر به زمین خورد.