به کسانی که به مکه مشرف نشدهاند، نگویید: حاج آقا! یا حاج خانم! مثل ایناست که به دوست و غریبه بگویید: تیمسار! تا جایی که به یاد میآورم در گذشته اگر نام کسی را نمیدانستند، فقط میگفتند: آقا یا خانم بنابراین اگر نام کوچک یا نامخانوادگی کسی را نمیدانیم، نباید او را اینگونه خطاب کنیم.
به گزارش بولتن نیوز، در برنامههای گوناگون در تلویزیون یا رادیو، بارها شنیدهاید که میگویند: عملیاتها! واژه عملیات خودش جمع است و نباید به آن «ها» افزود. مراحلها و مراسمات هم به همین دلیل غلط است. چرا میگویید تیتر روزنامههای امروز؟! بگویید عناوین روزنامهها، چرا میگویید: نگاهی بیندازیم؟! بگویید نگاه میکنیم. «نگاه انداختن» ترجمه یک عبارت رایج انگلیسی برای همین مفهوم است که ناشیانه و لفظ به لفظ آنرا به فارسی برگرداندهاند! در یک مجموعه تلویزیونی یک خانم و آقای جوان که بهنظر میآمد آدمهای درس خواندههای هستند در کافهای نشسته بودند و گفتوگوی آنها اینگونه بود: ...رِفیقِ فابِ منه ...! بعد فهمیدم این زبان مخفی از کافهها، کوچه و خیابان، به لطف تهیهکنندگان خلاق یا (تهیهکنندگان غافل) به تلویزیون هم سرایت کرده است تا فضاسازی از نگاه ایشان باورپذیر باشد! و شما خوب میدانید که گفتوگوها را نویسنده مینویسد و تهیهکننده نمینویسد! پس چرا من به تهیهکننده انتقاد میکنم؟!
باید یادآوری کنم که تهیهکننده، سلسلهجنبان امور در برنامهسازی و تولید است. تولید برنامهها را به یک تهیهکننده خردمند بسپارید و بدانید که او با نگاه بسیار وسیع میتواند همه چیز را هدایت کند. آنچه میگویم در برنامههای گفتوگومحور و در تولید برنامههای داستانی و حتی یک مجموعه تلویزیونی صادق است. روزگاری در تلویزیون علی حاتمی و کیهان رهگذر فیلمنامه مینوشتند. نسل جدید باید دنیا را بهتر از گذشتگان به نسل آینده تحویل دهد. زبان کتابت با زبان گفتوگو، با زبان رسمی، با زبان خودمانی، با زبان کوچه و خیابان، با زبان مخفی یا هر زبان دیگری فرق دارد. فراموش نکنیم که زبان فارسی برای ما هویت ملی محسوب میشود. من نمیگویم اتوکشیده، پر طمطراق یا مقپز (با فخرفروشی) حرف بزنیم. در جوانی زمانی بود که باورپذیری را برای قصههای تلویزیونی و سینمایی درس میدادم. برنامهسازی با برنامه پرکردن تفاوت دارد! از خودمان بپرسیم که چه میکنیم؟! به قول سعدی: تا مرد سخن نگفته باشد، عیب و هنرش نهفته باشد و در تمام زبانهای زنده دنیا، مرد به معنای آدمی و به معنای انسان است. فرانسویها در حدود 20 سال پیش فیلم سیاه و سفیدی ساخته بودند به نام: تنفر. در یک برنامه تلویزیونی این فیلم بهصورت کامل پخش شد و من مهمان برنامه بودم.
به یاد میآورم که این فیلم لایههای چندگانه داشت. جوهره یکی از معانی بیرونی فیلم تنفر، همانا زبان مخفی بود. در این فیلم شورش جوانان سیاهپوست را که اجداد آنها برای کارگری به فرانسه مهاجرت کرده بودند، شاهد بودیم. در محله سیاهان، جوانان در حضور پلیس ضد شورش با زبان مخفی به زبان جعلی فرانسه حرف میزدند، اما پلیس از گفتوگوی آنها هیچ معنایی عایدش نمیشد! فراموش نکنیم که زبان مخفی در گذشتههای دور توسط راهزنان بهوجود آمد و جای آن در تلویزیون یا رادیو نیست که زبان معیار را به ما یاد میدهند. از سالهای دور به یاد میآورم که پس از بررسی مدارک تحصیلی و آزمون صدا، داوطلبان گویندگی و اجرا در کلاسهای سه ماهه و پس از آن در کلاسهای شش ماهه، با حضور استادان خبره در زمینههای اجرا و ادبیات فارسی در کلاسهای گوناگون شرکت میکردند تا شاید در پایان دوره، قبول شوند. امیدوارم که امروزه هم با روشهای بهتر مجریان را انتخاب کنند. شما بهتر میدانید که سر تا پای مجریان تلویزیونی زیر ذرهبین نگاه تماشاگران شبکههای گوناگون ارزیابی میشود و برای نوجوانان یک الگو به حساب میآید. شاید برایتان جالب باشد که بدانید در دانشکدههای سینمایی و تلویزیونی یا رادیویی، استادان یادآور میشوند که تلویزیون یک رسانه سرد و رادیو یک رسانه گرم است. به چندین و چند دلیل؛ در قاب تلویزیون همه چیز را میبینیم اما در رادیو میشنویم و هرآنگونه که میخواهیم واژگان را تخیل میکنیم. میدانید که مرغ خیال دورپرواز است و وسعت معنا در تجسم بخشیدن به کلمات، بسیار بسیار در رادیو و تلویزیون تفاوت دارند. در رادیو بگویید: آبشار، بگویید: دشتِ سبزِ وسیع، بگویید: تک درخت چشمه، رود، دریاچه و.... اما در تلویزیون آنرا در یک قاب محدود مستطیل به من نشان میدهید و قدرت تخیل را از من مخاطب میگیرید.
خواندن کتاب و قصههای مکتوب هم به رادیو شباهت دارد. گویندگان رادیو و تلویزیون باید سخنوران ماهری باشند و سخنوران ماهر کسانی هستند که کلام همانند آبشار برزبانشان جاریاست. هرکس واژگان میداند، وسعت اندیشه او بیشتر است... به قدرت کلمه فکرکنیم.