دلیل اتخاذ رویکرد بیسابقه تقابلی و تهاجمی ترامپ با رسانههای امریکایی از همان آغاز کار خود بهعنوان رئیس جمهوری امریکا چیست؟
اگر نگاهی به سرخط اخبار و محتوای تحلیلهای رسانههای مهم امریکایی بیندازیم به وضوح مشخص میشود که اکثر این رسانهها رویکرد مثبتی نسبت به برنامهها و عملکرد ترامپ نداشته و مرتباً در حال نقد وی هستند. رسانههای امریکایی که در دوران تبلیغات ریاست جمهوری کوچکترین خبر فعالیتهای او را پوشش میدادند و با نمایش گافها و افتضاحات سیاسی متعدد وی، احتمال انتخاب او را بسیار اندک میدانستند، با پیروزی ترامپ دچار نوعی شوک و ناباوری شدند و اکثر قریب به اتفاق آنها رویکردی انتقادی نسبت به وی در پیش گرفتند. معارضه رسانهها با دولت ترامپ از مراسم تحلیف ترامپ آغاز شد.
زمانی که سخنگوی کاخ سفید مطبوعات را به اعلام نادرست تعداد میهمانان و تلاش برای خلوت نشان دادن این مراسم در مقایسه با گستردگی مخالفتها با ریاست جمهوری ترامپ متهم کرد. هر چند روزنامه «واشنگتن پست» اتهامات کاخ سفید را بیپاسخ نگذاشت و با انتشار فهرست میهمانان، ثابت کرد که اطلاعاتش درست بوده، با وجود این انتقادات رئیس جمهوری تازه کار امریکا از رسانهها همچنان ادامه داشته است. محدودیتهای مهاجرتی برای شهروندان هفت کشور اسلامی نیز از دیگر مواردی بود که رسانههای امریکایی شدیداً علیه آن تاختند و از جمله فرید زکریا خبرنگار و تحلیلگر معروف شبکه سیانان با ارائه آماری دقیق و تحلیلی کوشید تا نشان دهد سیاست ترامپ در این زمینه کاملاً اشتباه است و هیچ نتیجهای برای تأمین امنیت امریکا نخواهد داشت. پوشش گسترده تظاهرات مخالفان ترامپ نیز از دیگر برنامههای مستمر این رسانهها از زمان آغاز به کار ترامپ بوده است.
آیا میتوان میگفت رسانههای مطرح امریکا با کاهش مقبولیت مواجه شدهاند؟
در پاسخ به این سؤال باید دو جنبه متفاوت موضوع را در نظر گرفت. جنبه نخست این است که در یکسال اخیر بیاعتمادی نسبت به اخبار و اطلاعات رسانههای گروهی در امریکا به بیشترین حد آن در طول تاریخ رسیده است. بر اساس نتایج نظر سنجی که مؤسسه گالوپ در سپتامبر ۲۰۱۶ منتشر کرد، سطح اعتماد مردم امریکا به رسانههای این کشور به ۳۲ درصد سقوط کرده است. بنابراین در یک سطح کاهش مقبولیت و اعتبار رسانههای امریکایی امری آشکار است. اما در سطحی دیگر رویکرد رسانههای امریکایی به دولت ترامپ برخاسته از شکافی است که در درون جامعه امریکایی ایجاد شده است. در حالی که ترامپ طرفداران خاص خود را دارد و این امر در برنامه شبکههایی همچون فاکس نیوز انعکاس مییابد، طیف دیگری از جامعه امریکا بشدت مخالف ترامپ هستند و هنوز از شوک انتخاب وی بهعنوان رئیس جمهوری ایالات متحده خارج نشدهاند و بنابراین رسانههایی همچون واشنگتن پست و سیانان و بسیاری دیگر از رسانهها میکوشند تمایلات این طیف از جامعه را منعکس کنند و هواداران خاص خود را نیز دارند.
تأثیر شبکههای اجتماعی و پیام رسان بر ایجاد چنین رویکردی چقدر است؟
تأثیر این شبکهها در رویکرد خصمانه ترامپ نسبت به رسانههای جریان اصلی بسیار زیاد است. تا پیش از گسترش و فراگیری شبکههای اجتماعی، رسانهها تنها راه مشروعیت زایی و تعامل سیاستمداران با مردم بودند و در نتیجه مقامات کشورها برای جلب حمایت و مقبولیت مردمی ناچار از همراهی با رسانههای جریان اصلی و احترام به خبرنگاران آنها برای تحت تأثیر قرار دادن خبرهایی بودند که توسط این رسانهها منتشر میشد. در عصر حاضر خصوصاً در جامعهای همچون امریکا که بر اساس آمار «مؤسسه تحقیقی پیو» در سال ۲۰۱۶، ۶۸ درصد بزرگسالان آن از کاربران فیس بوک، ۲۸ درصد کاربر اینستاگرام و ۲۱درصد کاربر توئیتر هستند، سیاستمداران به ابزارهایی دست یافتهاند که میتوانند به طور شخصی و مستقیم با مردم ارتباط برقرار کنند، پیامهای خود را منتقل کنند و از اقدامات و عملکرد خود دفاع کنند.
این روند در آینده به نفع رسانهها تمام میشود یا ترامپ؟
در حال حاضر ظاهراً ژست انتقادی ترامپ سبب شده است تا این روند به نفع وی تمام شود؛ چرا که آخرین نظرسنجی(۱۶ فوریه ۲۰۱۷) که توسط شبکه حامی ترامپ یعنی فاکس نیوز انجام شد نشان میدهد که ۴۵ درصد از شرکتکنندگان گفتهاند به دونالد ترامپ بیشتر از رسانههای جریان اصلی اعتماد دارند و ۴۲ درصد رسانهها را قابل اعتمادتر دانستند. با وجود این همانگونه که مشخص است آمار ارائه شده بسیار به هم نزدیک هستند و این امر نشان از آن دارد که جامعه امریکا بشدت دو قطبی شده و بیاعتمادی دو سویه به رئیس جمهوری جدید و رسانهها در میان مردم موج میزند. در چنین شرایطی آینده نه به نفع ترامپ خواهد بود و نه به نفع رسانهها چرا که بر اساس رویه فعلی هر دو میکوشند برای جلب نظر مردم، طرف مقابل را بیاعتبار سازند.
ترامپ در شرایط امروز چقدر به رسانههای سنتی وابسته است؟
ترامپ اساساً انتخاب خود را تا حد زیادی مدیون رسانههای سنتی است؛ چنانکه وی در دوران تبلیغات ریاست جمهوری احتیاج چندانی به تبلیغات نداشت و مدام به صورت رایگان پوشش رسانهای میگرفت و از طریق آن طرفدارانش را میشوراند و پیامهای ساده و خارج از عرف دیپلماتیک خود را به آنها میرساند. تا شش ماه قبل از انتخابات، نیویورک تایمز تخمین زد که ترامپ ۲ میلیارد دلار پوشش مجانی از رسانه ها گرفته بود، در حالی که کل هزینه تبلیغات تلویزیونی هیلاری کلینتون تا پایان انتخابات کمتر از ۲۰۰ میلیون دلار بود. رفتارها و شعارهای عجیب و استثنایی ترامپ به صورت مداوم برای شبکههای خبری امریکا خوراک و سوژه خبری تولید و این شبکهها را بشدت پربیننده میکرد.
از آنجا که در بازار سرمایهداری امریکا شرکتهای خبری مانند سیانان، سیبیاس، انبیسی و باقی شبکهها هیچ پولی از دولت دریافت نمیکنند و حیاتشان عمدتاً متکی به تبلیغات است، بنابراین رسانههای امریکا برای جذب مخاطب و در نتیجه گرفتن تبلیغات بیشتر، لحظه به لحظه اخبار مربوط به ترامپ را پوشش میدادند و از این طریق مهمترین عامل در انتخاب تاجری بیتجربه در سیاست بودند که خود نیز باور نداشت که روزی به ریاست جمهوری برسد. در حال حاضر نیز ترامپ که از اهمیت نسبی رسانههای جریان اصلی(سنتی) و میزان تأثیر آنها بر افکار عمومی جامعه آگاه است، پوشش اخبار منفی و تظاهرات مردم امریکا و جهان علیه خود در این رسانهها را مایه نگرانی میداند، به انتقاد از آنها روی آورده و میکوشد آنها را بیاعتبار کند.
آیا این چالش جدید منجر به پوستاندازی رسانههای امریکایی میشود؟
رویکرد اخیر رسانهها در قبال ترامپ چنین چیزی را نشان نمیدهد. این رسانهها بیش از آنکه در صدد اصلاح رویکرد خود باشند به دنبال پیدا کردن و ارائه شواهدی هستند که از طریق آن بتوانند ترامپ را از اریکه قدرت به زیر کشیده و استیضاح و برکنار کنند. طبیعتاً دو قطبی شدن جامعه امریکا و قدرت نمایی مخالفان ترامپ در خیابانها نیز به این روند کمک خواهد کرد.
تغییرات آینده رسانهها با توجه به وضعیت کنونی چه مؤلفههایی را دربر میگیرد؟
شاید غولهای رسانهای امریکا حاضر به کوتاه آمدن در قبال ترامپ و عقبنشینی در برابرادعاهای توهینآمیز وی نباشند؛ اما طبیعتاً نتایج نظر سنجیهای اخیر و کاهش اعتماد مردم، بر رویکردهای آتی آنها تأثیر خواهد گذاشت. تلاش برای انعکاس منصفانهتر منافع و علایق طرفداران احزاب مختلف امریکا و تأکید بیشتربر ارائه اخبار مستدل و مستند از جمله این تغییرات خواهند بود. رسانههای اجتماعی همچون فیس بوک و توئیتر با وجود فراگیری و استقبالی که از آنها شده است، ترجیح میدهند پرسروصدا باشند و نه پرمحتوا. همچنین، در رسانههای اجتماعی به «احساساتنمایی» بها داده میشود و نه «دلیل و برهان» و اینها دقیقاً همان نقاط ضعفی هستند که سبب میشود رسانههای جریان اصلی بتوانند در آینده نیز مقتدرانه به بقای خود ادامه داده و با جبران کاستیهای این شبکههای نوین ارتباطی، مخاطبان وفادار خود را نگاه دارند. با وجود این مهمترین درسی که رسانههای امریکا از انتخاب ترامپ گرفتند و احتمالاً میکوشند در آینده آن را تغییر دهند؛ این نکته بود که تلاش آنها برای ارائه اخبار جذاب میتواند عواقب وحشتناکی به دنبال داشته باشد و سبب روی کار آمدن افرادی شود که نه در حد و اندازههای ریاست جمهوری هستند و نه حامی رسانهها
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com