رمان «لالایی برای دختر مرده» نوشته حمیدرضا شاه آبادی با قطع و چاپی جدید توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شد.
به گزارش بولتن نیوز، رمان «لالایی برای دختر مرده» نوشته حمیدرضا شاهآبادی به تازگی با قطع و چاپی جدید توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شده است. این رمان پیش از این در سال ۸۸ توسط همین ناشر با قطع و چاپی دیگر چاپ شده بود و حالا عرضه آن با چاپی جدید، انجام شده است. «لالایی برای دختر مرده»، چهل و هفتمین عنوان مجموعه «رمان نوجوان» است که توسط این ناشر چاپ می شود.
حمیدرضا شاهآبادی از جمله نویسندگان شناخته شده ادبیات کودک و نوجوان کشور است که مدتی مدیرعامل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بوده و به تازگی هم به سمت مدیریت انتشارات مدرسه منصوب شده است. او در ۱۷ سالگی معلم شده و در کنار تدریس، تحصیل کرده و تاریخ خوانده است.
داستان این کتاب درباره دختری به نام زهره است که چیزی می بیند که دیگران نمی بینند. هیچ کس حرف او را باور نمی کند و او مجبور است سراغ نزدیک ترین دوستش مینا برود. به این ترتیب، خبر حرف های زهره، در تمام شهرک محل زندگی اش می پیچد. زهره می گوید دختری با موهای خاکستری را می بیند که دست هایش از آرنج به پایین سوخته و صد سال پیش هم مرده است...
رمان «لالایی برای دختر مرده» از جمله آثار شاه آبادی است که برایش افتخار و جوایزی به ارمغان آورده است. لوح زرین و دیپلم افتخار جشنواره کانون پرورش فکری، اثر ویژه شورای کتاب کودک و همچنین رمان برگزیده جایزه شهید غنی پور از جمله عناوینی هستند که این رمان برای نویسنده اش کسب کرده است. «لالایی برای دختر مرده» همچنین در سال ۲۰۰۸ به فهرست کتاب های خواندنی کتابخانه مونیخ (کلاغ سفید) راه پیدا کرد.
داستان این رمان، ۴ راوی دارد که عبارت اند از: من، مینا، میرزاجعفرخان منشی باشی و زهره.
در قسمتی از این رمان می خوانیم:
زهره دروغگو بود. این را همه می دانستند. دخترهای مدرسه، آن هایی که در همان دو سه ماه اول سال تحصیلی او را شناخته بودند، به او «زهره خالی بند» می گفتند. از هر ده تا حرفی که می زد هشت تایش دروغ بود. از آن هایی بود که خوب بلدند وقتی که گیر می افتادند با یکی دو دروغ شاخدار خودشان را خلاص می کنند. مثلا اگر یک روز دیر به مدرسه می رسید بی معطلی ماجرایی را سر هم میکرد و چنان با آب و تاب تعریفش می کرد که معلم به خاطر دیر آمدنش هیچ اعتراضی به او نمی کرد. این اخلاقش را اولین بار مینا به من گفت و بعدها وقتی که بیشتر دنبال تحقیق درباره این ماجرا بودم از مادرش هم شنیدم. مینا درست به همین خاطر وقتی که زهره از دیدن حکیمه حرف زد، حرف های او را باور نکرد. من هم وقتی برای اولین بار شنیدم باور نکردم. البته من این وسط کاره ای نبودم. فقط دنبال کتابم می گشتم تا اینکه توجهم به این ماجرا جلب شد و تصمیم گرفتم درباره اش بیشتر بدانم. شاید چون ماجراهایی که پیش آمده بود، یک جوری با کتاب من ارتباط پیدا می کرد. و شاید به خاطر جفت و جور شدن اتفاقی بعضی حادثه ها در کنار هم، مثل برف آن روز و گم شدن زهره، احساس کردم که من باید این وسط کاری بکنم.
این کتاب با ۱۲۰ صفحه، شمارگان ۲ هزار نسخه و قیمت ۸۰ هزار ریال منتشر شده است.