به گزارش بولتن نیوز، در عین حال پیگیری و دنبال کردن این اشخاص برای به دست آوردن نتایج صحیح دشوار است.حتی پس از گزارش نتایج مطالعات، شرح و تفسیر گزارش قابل بحث و گفتوگو خواهد بود. در بسیاری از کشورها شیوع بیماری قلبی در رابطه نزدیک و مستقیم با فروش تلویزیون است. هر دو طی ۲۰ سال اخیر افزایش داشتهاند، ولی هنوز هیچکس نمیتواند ادعا کند که تماشا کردن تلویزیون میتواند مستقیماً سبب افزایش ناراحتی قلبی شود.
مثال دیگر اینکه فقط مشاهدة این مطلب که افرادی که کم ورزش میکنند بیشتر از افرادی که زیاد ورزش میکنند، احتمال بروز حمله قلبی دارند، نمیتواند اثبات کند ورزش نکردن سبب انفارکتوس میشود.البته شاید ورزش نکردن در ایجاد حمله قلبی مؤثر باشد، ولی تفسیرهای دیگری هم برای توضیح این مسئله وجود دارد، از جمله اینکه افراد ورزشکار کمتر سیگار میکشند و همین عامل سبب کاهش احتمال و خطر بروز بیماری قلبی در آنان است.
برای اینکه مطمئن بشویم فردی که فعالیتهای ورزشی کمی دارد، بیشتر در معرض ابتلا به ناراحتیهای قلبی قرار دارد، باید مطالعات بیشتری انجام شود.
برای روشن شدن این موضوع، یک روش این است که تعدادی از مردان را در کارخانهای به دو گروه مشابه تقسیم میکنیم، یک گروه که مانند گذشته هیچگونه فعالیت ورزشی اضافی انجام ندهند و گروه دیگر فعالیتهای ورزشی انجام دهند. ضمناً در گروههای فوق عوامل مختلف دیگر مانند سیگار کشیدن یا نکشیدن و در کل سایر عوامل کمککننده به ایجاد بیماری قلبی را بررسی میکنیم.
بعد از چندین سال تحقیق، میزان ابتلا به ناراحتیهای قلبی را در دو گروه یاد شده دقیقاً مقایسه میکنیم. اگر شیوع حمله قلبی در گروه ورزشکار به اندازه قابلملاحظهای کاهش داشته باشد، میتوان ادعا کرد که ورزش نکردن، یکی از عوامل سببساز حمله قلبی است.
متأسفانه ترتیب و ادامه دادن این قبیل بررسیها تا اخذ نتیجه نهایی خیلی مشکل است. مشکل دیگر این است که بخواهیم نتایج منفی را تفسیر کنیم. مثلاً اگر مشاهده کنیم که در گروه ورزشکار، شیوع حمله قلبی برابر با گروه غیرورزشکار است، سه نوع تفسیر و تشریح میتوانیم بکنیم. اول اینکه روش بررسی ما نادرست است، زیرا شاید گروه ورزشکار به اندازه کافی ورزش نکرده باشد یا اینکه گروه غیرورزشکار، منافع ورزش را در جلوگیری از ایجاد عوارض قلبی شناخته و به صورت انفرادی در منزل خود به انجام ورزشهای مختلف پرداختهاند.
تفسیر دوم این است، تعداد افرادی که تحت بررسی قرار گرفتهاند، به اندازهای نبوده است که بتواند نمایانگر مفید بودن ورزش ولو به اندازه ناچیزی باشد. هر دو این نتیجهگیریها نمیتوانند این ادعا را که ورزش برای قلب مفید است رد کند، بلکه فقط این سؤال را که ورزش اثری روی بیماری قلبی میگذارد، بیجواب میگذارند.
تفسیر سوم این است که ورزش نکردن حقیقتاً سبب بروز حمله قلبی نمیشود. تکرار این طریق مطالعات خیلی مشکل است و بحث و گفتوگو دربارة تفسیر صحیح آمار میتواند سالها ادامه یابد. هنگامی که یک نتیجه واقعی به دست آید، باید یادآور شد که این نتیجهگیری فقط در مورد مشکلات بررسی شده قابل استناد است.
مواردی که باعث کاهش خطر ابتلا به بیماریهای قلبی (پیشگیری اولیه) میشود، ممکن است در مورد اشخاصی که قبلاً مبتلا به ناراحتیهای قلبی شدهاند (پیشگیری ثانویه) اصولاً مؤثر نباشد. مواردی که باعث پیشگیری از آنژین (درد قلب) میشود، ممکن است نتواند برای پیشگیری از ابتلا به ناراحتیهای قلبی مؤثر باشد.
روشهای پیشگیری از ایجاد ناراحتیهای قلبی در اسکاتلند (که شیوع بیماری قلبی زیاد است) با ژاپن (که شیوع بیماری قلبی کم است) هیچگونه رابطهای ندارند، ولی به هرحال تا حدودی باید به قضاوت بر پایه اطلاعات کنونی تکیه کرد؛ زیرا اگر بخواهیم در مورد طبقات اجتماعی در همه کشورها و در موارد تظاهرات مختلف بیماری قلبی، مطالعه کنیم، تعداد تحقیقات لازم قبل از اقدام برای پیشگیری فوقالعاده زیاد خواهد بود.
روش ذکر شده بالا برای بررسی و یافتن عوامل پیشگیریکننده شاید بیش از اندازه به نظر محتاطانه برسد، ولی باید در نظر داشت که عامه مردم در مقابل سیل اطلاعات و توصیههای پزشکی که در مواردی با یکدیگر تناقض دارند، قرار گرفتهاند و بنابراین بسیار مهم است که هر بررسی که به اطلاع عموم مردم میرسد، به همراه دلائل محکم در مورد جزئیات رویدادها باشد. تغییر دادن عادات مردم در عرض چند سال، خیلی مشکل است و باید علت این ترک عادت مردم، بر پایه محکم و صحیحی استوار شود.
در مجموع باید گفت، تردیدی وجود ندارد که پزشکان و متخصصان علوم، وقت و هزینة زیادی را صرف پیدا کردن راهنمای جلوگیری از بیماریهای قلبی میکنند، ولی هنوز هم دربارة بعضی از نکات اولیه ابهام دارند.
منبع: میگنا