چندسال پیش از این وقتی ایرانیان با پدیده ولنتاین آشنا شدند، رز قرمز و شکلات ١٤ فوریه فراگیر شد. مسئولان همواره آماده واکنش، به تک و تاب افتادند که برایش معادل ایرانی بسازند؛ خاطرم هست طیفی جشن اسپندارمذگان را بهعنوان روز عشق پیشنهاد دادند تا در تقویم رسمی بگنجد و طعم ولنتاین غربی از دهان بیفتد؛ اما ...
گروه فرهنگ و هنر: چندسال پیش از این وقتی ایرانیان با پدیده ولنتاین آشنا شدند، رز قرمز و شکلات ١٤ فوریه فراگیر شد.
به گزارش بولتن نیوز، مسئولان همواره آماده واکنش، به تک و تاب افتادند که برایش معادل ایرانی بسازند؛ خاطرم هست طیفی جشن اسپندارمذگان را بهعنوان روز عشق پیشنهاد دادند تا در تقویم رسمی بگنجد و طعم ولنتاین غربی از دهان بیفتد؛ اما مثل همیشه همه آن دلواپسیها در حد حرف باقی ماند و ولنتاین هم مانده است.
یک- باید قبول کنیم ما آنقدر که در خلق آیینهای عزاداری تبحر داریم، بههیچوجه در برپایی جشن و سرور حرفهای نیستیم؛ به کل، اجتماع شادمانه به این معنا که جمعیتی کثیر را برای شادیکردن دور هم جمع کنیم و پایکوبی کنیم دستکم در ساليان اخیر مسبوق به سابقه نیست، نه کنسرت خیابانی و نه کارناوالی؛ مثلا سال تحویل هرکس نخودنخود خانه خود، پای تلویزیون خود، شب یلدا پای تلویزیون خود... میلاد ائمه هم در نهایت سینیهای چای و شربت در خیابان است که بهجای شیرینی، طعم تلخ ترافیکهای کور را به یاد همه میاندازد؛ مثال دیگر چهارشنبهسوری است که بهجای سوروسات و شادمانی، شهر به میدان جنگی تمامعیار بدل میشود... حق دارند مردم تقی به توقی میخورد، راهی جادههای شمال میشوند و جوجهکباب میخورند با نوشابه.
دو- آخرین نمونه در ناتوانی ما برای خلق فضای شادمانه، اختتامیه سیوپنجمین جشنواره فیلم فجر بود؛ نشان داد ما حتی در یک سالن دربسته هم اینکاره نیستیم؛ ١٠ روز جامعه رسانهای و هنری آلاخونوالاخون مهمترین رویداد هنری کشور بودند تا در یک مراسم بدوبدو سیمرغها را اهدا کنند و نخودنخود هر که رود خانه خود؛ ما که عادت داریم خودمان را با هالیوود و کشورهای توسعهیافته مقایسه کنیم، ساماندهی مراسمی مشابه اسکار اینقدر سخت است؟ مجری اول تا آخر برندهها را خودش خواند و به قول خودش با ریتم تند، مهمترین آیین هنری را که دو شبکه تلویزیونی با تأخیر پخشش کردند به پایان رساند! این رویداد حتی در گذشته با شکوه بیشتری برگزار میشد و این فرصت پدید میآمد که هنرمندان متعددی روی صحنه حاضر شوند و مردمی که به سینما نمیروند، آنها را در قاب تلویزیون ببینند؛ نوعی قدرتنمایی برای جامعه فرهنگ و هنر بود، اما در شکل اخیرش همه عجله داشتند تمام شود برود پی کارش. چرا؟!
سه - به گمانم بهجای تلاش برای حذف یا معادلتراشی ولنتاین و ولنتاینها و سختگیریکردن به رستورانها، کافهها و شیرینیفروشیها که مبادا در این روز تدارکی ببینند، باید تلاش کنیم به آن روح ایرانی بدمیم، ایرانیزهاش کنیم و تهدید را به یک فرصت بدل کنیم؛ وقتی جامعه با آغوش باز از اینگونه آیینها استقبال میکند، با نیازسنجی هوشمندانه پاسخی در شأن به آن بدهیم؛ یادمان نرود اتفاقا ورود دولتها و حاکمیت به چنین مسئلهای آن را فراگیرتر هم میکند؛ نمونهاش چهارشنبهسوری که حالا به کابوس چهارشنبهسوزی بدل شده است؛ جامعهشناسان، من و شما که اینجا را برای زندگی انتخاب کردهایم یا جای دیگری برای زندگی سراغ نداریم، برای آسایش خودمان هم که شده، باید این تضادها را سامان دهیم. در این راه حتما جامعه فرهنگ و هنر نقش اول را ایفا میکنند.
منبع: شرق