به گزارش بولتن نیوز، اما اگر ويران شدن ساختمان بر اثر يك حادثه باشد، اين عمليات ابعاد پيچيدهتري بهخود ميگيرد. احتمال وجود افراد زنده زير آوار، پيدا كردن اجساد زير آوار و احتمال بروز حوادث غيرپيشبينيشده مانند انفجار يا فرونشست دوباره ساختمان ازجمله حساسيتهاي اينگونه آواربرداريهاست. در حادثه تلخ پلاسكو مجموعه اين عوامل به همراه دماي حرارت بسيار بالا و وجود دود غليظ و خطرناك ناشي از سوختن پوشاك، كار را براي عوامل آواربرداري به شكل عجيبي مشكلتر ميكرد. با اين حال، حضور افراد باتجربه كه از همان ساعتهاي اول، خالصانه و تنها به اميد نجات آتشنشانها و شهروندان مانده زير آوار در محل حاضر شدند توانست تا حدودي شرايط را تغيير دهد. سعيدصفايي، اپراتور بيل مكانيكي800 ازجمله اين افراد بود كه طي يك هفته كامل همراه با دوستانش بيوقفه تلاش كرد تا پيكر تمام شهداي آتشنشان از زير آوار بيرون كشيده شود.
من بچه شهرري هستم. حدود 15سالي ميشود كه كار اپراتوري بيلهاي مكانيكي را انجام ميدهم. حرفه ما شامل تخريب ساختمانها و بناهاي چندطبقه و آواربرداري به وسيله بيل مكانيكي است.
بله، اما تجربه بيشتر بهكار ميآيد و كسي كه با بيل مكانيكي كار ميكند علاوه بر گرفتن گواهينامه مخصوص، بايد با اينها زياد كار كند تا فوت و فن كار و محيط كاري دستش بيايد.
من شهرري بودم، داشتم خبر آتشسوزي را از تلويزيون نگاه ميكردم كه ساختمان فرو ريخت.
داخل ساختمان پلاسكو پر از توليدي پوشاك و انواع پارچه بود كه با يك جرقه ناشي از اتصال برق ميتوانست بهصورت كامل مشتعل شود. وقتي هم آن درجه از حرارت به آهن بخورد خودش را ول ميكند. نكته ديگر اينكه از ساعت 7صبح كه آتشسوزي شروع شد، آتشنشانها قصد داشتند با آب جلوي پيشرفت آتشسوزي به واحدهاي ديگر را بگيرند. اين همه آب با آن وزني كه داشت به علاوه فشار آتش باعث شد تا ساختمان ديگر نتواند تحمل كند و فرو بنشيند.
راستش آنها هموطنهاي ما بودند و در قبالشان احساس وظيفه ميكرديم. همان روز اول هم معلوم نبود كه چند نفر زير آوار ماندهاند و چقدر شانس زنده ماندنشان هست، براي همين تصميم گرفتيم خيلي سريع وارد كار شويم و در حد توانمان خدمت كنيم. قبل از اينكه ما برويم، چند تا بيل مكانيكي از جاهاي ديگر آورده بودند تا كار آواربرداري را شروع كنند. بيلهاي آنها 220 و 400 بود كه جواب كار را نميداد چون حرارت آنقدر بالا بود كه احتمال آسيبديدن به دستگاههاي ضعيف و سبكتر وجود داشت. ضمن اينكه وزن آوار، بهخصوص در روزهاي اول كه كار سختتر بود، آنقدر سنگين بود كه با بيلهاي معمولي نميشد كار چنداني انجام داد. بيلهاي سبك، آن بخش سريشان- كه ما اصطلاحا به آن «پاكت» ميگوييم - توان حمل آهني كه به درجه ذوب رسيده بود را نداشت و ناخنهايشان خم ميشد. اين بود كه با موافقت آقاي رحيمي كه مالك اين بيلهاي سنگين بود و واقعا كار بزرگي انجام داد وارد كار شديم. بيلهاي سنگين 800 بيش از 80 تن وزن دارند و تردد آنها داخل شهر هم ممنوع است. اين نوع بيلها فقط در معادن مورد استفاده قرار ميگيرند و اصلا مصرف شهري ندارند. بيلهاي مكانيكي 800 به دليل پاكت بسيار بزرگي كه دارند ميتوانند اجسام فوقالعاده سنگين را هم جابهجا كنند و براي آواربرداري پلاسكو كاملا مناسب بودند. ما با چند نفر از دوستان و اقوام كار آواربرداري را شروع كرديم تا شايد اندك اميد براي نجات دادن افراد زير آوارمانده همچنان باقي بماند يا حداقل بتوانيم پيكر آنها را از زير آوار خارج كنيم. جابهجايي بيلهاي مكانيكي 800 بهدليل اندازه و وزن بسيار بالايي كه دارد هم نكته مهمي بود؛ يعني اگر هماهنگي شهرداري تهران و سپاه نبود، نميشد آنها را تا ساختمان پلاسكو بياوريم. اين بيلها را چند تكه ميكنند و معمولا بخش اصلي آن بهصورت همزمان با 2 كمرشكن بزرگ جابهجا ميشود كه كار سختي است.
كار استقرار بيلهاي مكانيكي بهدليل شرايط خاص حملونقلشان تا روز شنبه طول كشيد. اما از همان روز اول كه اين 2دستگاه بيل 800 را با كمرشكنهاي سنگين آورده بودند كار را سريع شروع كرديم. همانطور كه گفتم از همان روز پنجشنبه و جمعه چند دستگاه بيل ديگر براي امدادرساني به محل آمده بود و تعدادشان هم كم نبود اما آنها بهدليل حجم بسيار بالاي آوار و درجه بالاي حرارت، كارايي لازم را نداشتند.
بله، اينها در روند آواربرداري خيلي تأثيرگذار بودند. به محض اينكه با بيلهاي جديد وارد شديم قرار شد مكان مناسب براي استقرار آنها را پيدا كنيم و كارها را مرحله به مرحله جلو ببريم. با ورود بيلهاي مكانيكي جديد، ديگر بيلهاي سبك وزن كنار رفتند و تنها 2دستگاه بيل 800 و 2 دستگاه بيل 400 باقي ماندند. ما هم بهعنوان اپراتور بيل مكانيكي پشت دستگاه نشستيم و به همراه ديگر بچهها كه واقعا همهشان از جان و دل كار كردند يك هفته بدون توقف جلو رفتيم.
نه، اصلا! شرايط ساختمان پلاسكو خيلي خاص بود. نه من و نه هيچكدام از اپراتورهاي بيلهاي مكانيكي كه چندين سال توي اين كار هستند چنين تجربهاي نداشتيم. ما بزرگترين ساختماني كه تاكنون توي تهران تخريب كردهايم مربوط به يك بناي 7طبقه در خيابان خرمشهر است. هرچند آن كار هم سختيهاي خاص خودش را داشت، اما شرايط اينجا خيلي فرق ميكرد. اولا در ساختمان پلاسكو دماي هوا و درجه حرارت خيلي بالا بود و اين موضوع به همراه دود ناشي از سوختن پارچهها ميتوانست آسيب برساند. ثانيا آوار به شكل عادي نبود و گاهي ستونهاي آهني آنقدر سنگيني ميكرد كه حتي ممكن بود بيل مكانيكي را هم از جايش بلند كند. اما مهمترين مساله اين بود كه در ساختمان پلاسكو چند آتشنشان و چندشهروند ما زير آوار مانده بودند كه بايد هر چه سريعتر تلاش ميكرديم تا شايد بتوانيم آنها را نجات دهيم. اما در هرحالت، آواربرداري و تخريب ساختمانهاي بلندمرتبه كار پيچيده و زمانبري است و نياز به محاسبات و دقت خاصي دارد.
از آنجا كه اين نوع ساختمانها داراي همسايه هستند و بايد هيچ آسيبي به آنها وارد نشود، بايد كار تخريب ساختمان را بهصورت دستي پيش ببريم. اين كار تا جايي كه دكل بيل به سقف ساختمان برسد ادامه پيدا ميكند. بعد بيل مكانيكي وارد كار ميشود و باقيمانده ساختمان را تخريب و همزمان آوارها را به كاميون بارگذاري ميكند.
عزيزاني آنجا بودند كه تجربه كاريشان از بنده خيلي بيشتر بود. اول تصميم گرفتيم كه بيلهاي سبك را عقب بكشيم تا جا براي بيلهاي سنگين باز شود چون اين بيلها هركدام ميتوانستند كارايي 2 تا 3 دستگاه بيل معمولي را داشته باشند و سرعت كار را بالا ببرند. همانطور كه گفتم هدفمان اول از همه اين بود كه بتوانيم سريع آوارها را برداريم تا شايد اميدي به زنده ماندن آتشنشانها و شهروندان وجود داشته باشد. بعد كه اميدمان به حداقل رسيد ميخواستيم كاري كنيم كه حتما پيكر آنها از زير آوار بيرون بيايد تا بهدست خانوادههايشان برسد. وجود پيكرها زير آوار هم كار را حساس و كند كرده بود. اگر اين يك تخريب و آواربرداري ساده و معمولي بود، با توجه به دهنه بزرگ پاكتهاي بيل مكانيكي 800 خيلي سريع ميتوانستيم آوارها را بار كاميونها كنيم. آن موقع عمليات آواربرداري به جاي 8 روز قطعا در 4روز تمام ميشد اما هيچكس راضي نبود بدون اينكه پيكرها پيدا شود، كار فقط مختص آواربرداري باشد و سريع تمام كنيم و برويم.
فقط ميتوانم بگويم كه انگار داشتيم در كارخانه ذوب فلز كار ميكرديم. بخشي از تيرآهنها از شدت حرارت بهصورت مذاب درآمده يا كاملا گداخته شده بودند. جابهجايي اينها با وسايل عادي امكانپذير نبود. در برخي از ساعتها ما اين آهنها را بهصورت كاملا گداخته بار كاميونها ميكرديم. حرارت به حدي بود كه پس از بارگذاري در كاميونها، در برخي مواقع يك آتشسوزي آنجا اتفاق ميافتاد و آتشنشانها براي اطفا بايد سريع وارد كار ميشدند. سر برخي از بيلها هم قيچي نصب كرده بودندكه تيرآهنها را به قطعات كوچكتر دربياورند تا بلند كردن و جابهجايي آنها آسانتر شود. اين قطعات با همان بيلهاي مكانيكي 800 و 400 بهصورت مستمر بار كاميونها ميشدند. بيلهاي مكانيكي طي آن يكهفته حتي يك لحظه از شبانهروز هم توقف نداشتند و يكسره كار ميكردند؛ يعني تنها توقف آنها هنگامي بود كه بايد سوخت گازوئيل به آنها ميرسانديم و بعد، دوباره خيلي سريع كار از سر گرفته ميشد. زمان، يك عامل حياتي شده بود و هيچ وقفهاي توجيهپذير نبود. بچههاي اپراتور بيلها بهصورت شيفتي و پشت سر هم كار ميكردند تا جست وجوي پيكر شهداي آتشنشان و ديگر شهروندان زودتر به نتيجه برسد.
بله، چون بخش قابل توجهي از پوشاك و پارچهها زير آوار مانده بود و وقتي آواربرداري انجام ميشد تركيب هوا و آن حرارت باعث آتش گرفتن آنها ميشد و شعله بالا ميزد. براي همين هم در همه شيفتها آتشنشانها حضور فعال داشتند و سعي ميكردند دماي محيط را پايين بياورند و شرايط را براي جستوجو و ادامه آواربرداري آماده كنند. بعد از چند روز به مخزن گازوئيل رسيديم. بچههاي آتشنشاني اخطار دادند كه ممكن است هنوز داخل مخزن گازوئيل وجود داشته باشد و احتمال انفجار وجود دارد. اما وقتي با دقت كار را پيش برديم ديديم كه فقط مخزن باقي مانده و قبل از آن، گازوئيلش سوخته است.
ما وقتي بخشي از آوار را برميداشتيم درجه حرارت خيلي بالا بود. ابتدا آتشنشانها محيط را خنك ميكردند تا سگهاي زندهياب دچار سوختگي نشوند و بتوانند وظيفهشان را انجام بدهند. از طرفي، وجود گازهاي خطرناك ناشي از سوختن پوشاك، در كل محيط كار را براي گروه جستوجوگر و ما سخت ميكرد. واقعا حتي آنهايي هم كه پس از فروريختن آوار آنجا آمده بودند از جانشان مايه گذاشتند. وقتي شروع بهكار ميكرديم آنقدر گردوخاك و دود زياد بود كه ما از پشت دستگاه اصلا چيزي نميديديم. اما بچههاي آتشنشان روي بيل ايستاده بودند و در آن حرارت بالا با نورافكن و چراغ قوه نور ميانداختند تا شايد نشانهاي از همكارانشان پيدا كنند. حتي به اين هم بسنده نميكردند و بيل مكانيكي وقتي بخشي از آوار را داخل كاميونها ميريخت ميرفتند بالاي آن تا باز هم نگاه دقيقتري بيندازند؛ يعني ميخواهم بگويم با وجود بيل مكانيكي سنگين، اگر 10تا ساختمان پلاسكو ديگر هم وجود داشت كار آواربرداري سريع انجام ميشد، اما همين حساسيتها باعث شده بود كه كار با دقت و البته با سرعت كمتر پيش برود.
بچههاي آتشنشان، رانندههاي كاميون و اپراتورهاي بيلهاي مكانيكي شبانهروز و بدون لحظهاي توقف كار ميكردند تا زودتر به نتيجه برسند. كار 24ساعته بود اما بچهها براي اينكه كاراييشان را از دست ندهند، شيفتي وظايفشان را انجام ميدادند.
لباس آتشنشانها ضدحريق بود و ميدانستند كه زير آوار از بين نرفته. هرچند به سختي توي آن دود و گردوخاك سخت معلوم ميشد، اما تلاش بالاي آتشنشانها براي اينكه نشانهاي از همكارانشان پيدا كنند واقعا ارزشمند بود. هر لحظه با نور انداختن توي آوار همهچيز را رصد ميكردند و اگر موردي پيدا ميشد، سريع دستور ميدادند تا بيلها ديگر كار نكنند و آنها جستوجويشان را ادامه بدهند.
براي همه واحدهاي امدادرسان چادر و كانكس درنظر گرفته بودند تا بتوانند استراحت كنند. تقريبا همه شيفتي كار ميكردند. ما هم يك گروه 14نفره بوديم كه كار اپراتوري بيلهاي مكانيكي را انجام ميداديم و شيفتبندي كرده بوديم تا از تمام 24 ساعت بتوانيم مفيد استفاده كنيم. بچههاي راننده كاميون هم بودند كه آنها هم در اين چند روز حسابي كمك رساندند و زحمت كشيدند.
نه، اصلا صحبت قرارداد و كار و اين چيزها نبود. يك شرايط خاص پيش آمده بود كه بايد نميگذاشتيم زمان زياد از دست برود و زود دست بهكار ميشديم. فكر و ذكرمان اين بود كه سريع كار آواربرداري را شروع كنيم و به داد هموطنانمان برسيم. خدا آقاي رحيمي، مالك اين بيلهاي سنگين را خير بدهد كه واقعا براي كمك به آتشنشانها اين كار را قبول كرد و هيچ توقعي هم نداشت. ما هم همينطور؛ چون خودمان سالم بوديم و دوست داشتيم ديگران را هم در امنيت ببينيم.
عمليات آواربرداري تا روز پنجشنبه كه آخرين پيكر شهيد آتشنشان خارج شد ادامه داشت. ساعت 9شب، آقاي قاليباف آمد براي پيگيري مجدد و بازديد از محل و رفت روي بيل مكانيكي تا از فاصله نزديكتر بتواند نگاهي بيندازد. تقريبا 20دقيقه بعد از رفتن شهردار بود كه پيكر آخرين آتشنشان هم از زير آوار خارج شد. تا آن موقع بيش از 90درصد آواربرداري انجام شده بود. ديگر از آن به بعد تلاش ميكردند تا زودتر فضا براي ديوارگذاري و بازگشايي خيابان جمهوري آماده شود. ما هم تجهيزات و بيلهاي مكانيكي را جمعه از محل پلاسكو خارج كرديم چون عمليات آواربرداري تا طبقه منفي يك به پايان رسيده بود و شرايط داشت به حالت عادي خودش برميگشت.
سعيدصفايي كه در روزهاي آواربرداري پلاسكو، عضو اصلي گروه امدادرساني بود نگاه خاصي نسبت به اين حادثه تلخ دارد و ميگويد: «اگر چه جريان ساختمان پلاسكو بهخاطر شهادت آتشنشانها و برخي از شهروندان خيلي تلخ بود اما شما ميتوانستيد نشانههايي را در دل اين حادثه ببينيد كه دلگرمكننده بود. در طول اين چند روز، آنقدر مردم به گروههاي امدادي خدمت كردند كه باوركردني نبود. بارها ديدم كه افراد سالخورده و جوانها از خانههايشان مواد خوراكي ميآوردند تا به اين شكل از گروه حمايت كنند. معلوم بود كه خيليها ميخواهند بيايند و توي كار آواربرداري به ما كمك كنند اما چون اين يك مسئله كاملا حرفهاي بود، امكان حضور آنها وجود نداشت. من قبل از اين خيلي با شغل آتشنشانها و روحياتشان آشنايي نداشتم اما در طول اين همكاري واقعا متوجه شدم كه چقدر انسانهاي ايثارگري هستند. خواب و خوراك را بر خودشان حرام كرده بودند و با دستهاي تاول زده و چشمهاي خسته دنبال اين بودند كه نشانهاي از همكارانشان ميان آن تل بزرگ از آوار پيدا كنند. ميزان حرارت خيلي بالا بود و دود و گردوخاك هم شرايط را خطرناك كرده بود. با اين حال آنها پا پس نكشيدند و نشان دادند كه به لحاظ حرفهاي و اخلاقي، بهترين آتشنشانهاي دنيا هستند. رضا شفيعي يكي از آتشنشانهايي كه در اين حادثه به درجه رفيع شهادت رسيد، بچهمحل ما بود و من از نزديك خانوادهاش را ميشناسم. رضا ارديبهشت سال آينده عروسياش بود و بهخاطر همين، خبر شهادتش واقعا برايمان آزاردهنده بود. اين آتشنشانها همه زندگيشان را ميگذارند تا امنيت و آسايش را برايمان بخرند و بايد بيشتر به آنها بها داده شود».
شايد شما هم در اين چند روز شايعات زيادي درباره علت ريزش ساختمان پلاسكو شنيده باشيد. اما اين شايعات تا چه اندازه ميتوانند رنگ و بوي واقعيت داشته باشند؟ سعيد صفايي كه خودش يكي از متخصصان تخريب ساختمان و آواربرداري است در اين رابطه معتقد است: «علت اصلي همان بروز آتشسوزي بوده. وقتي آتش به همه جاي ساختمان كشيده شود، مقاومت ساختمان از بين ميرود. از طرفي وقتي آتشنشانها از نخستين لحظات شروع آتشسوزي در محل حاضر شدند و سعي كردند كه با آب، حريق را اطفا كنند، اين كار باعث سنگين شدن طبقات بالايي شد. شما الان كاپشنتان را خيلي راحت دستتان ميگيريد اما همين كاپشن را اگر در تشت پر از آب بيندازيد آنقدر سنگين ميشود كه به سختي ميتوانيد بلندش كنيد. از طرفي، حرارت بالا باعث شده بود مقاومت ستونها از بين برود و سنگيني ساختمان در طبقات بالايي به طبقات پاييني فشار بياورد. همه اين عوامل براي ويراني كامل يك ساختمان 17طبقه كافي است».
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com