با جمعبندی همین دو روزی که از جشنواره سیوپنجم فجر گذشته، میتوان به نتایج جالبتوجهی رسید که در ادامه جشنواره نیز قابل پیگیری است و چهبسا منجر به تحلیلهای دامنهدار و آسیبشناسانه شود.
گروه سینما و تلویزیون: در یادداشت پیش رو که به قلم سحر عصرآزاد* نگاشته شده، نگارنده معتقد است: «اسرافیل» با مرگ یک پسر کشتیگیر جوان آغاز میشود که فصول ابتدایی فیلم
به این مراسم، مواجهه مادر با این مصیبت، عزاداری و... اختصاص دارد و در
ادامه نیز سکانسهایی در گورستان و بر سر مزار میگذرد که البته میتوان
بازتاب این مرگ را در جزئیات و روند رویدادهای اصلی و فرعی نیز دنبال کرد.
به گزارش بولتن نیوز متن این یادداشت که در روزنامه شرق نیز منتشر شده است به شرح زیر است:
واقعیت این است که این
نتایج برایند و نشانهای از حال عمومی جامعه و آنچیزی هستند که در بطن
لایههای درونی احوالات آدمهای امروز در جریان است؛ نشانههایی که با گذر
از فیلتر ذهنی فیلمسازان و سینماگران که قشری تأثیرپذیر از فضا و درواقع
زنگ هشدار جامعه هستند، ثبت شده و مقابل دیدگان ما به تصویر درمیآیند.
بههمیندلیل است که باید این نشانهها را جدی بگیریم.
از میان هشت فیلمی
که در دو روز اول جشنواره در پردیس چارسو به نمایش درآمدند، شش فیلم به
مرگ، گورستان، عزاداری، خاکسپاری، مراسم و ضمائم وابسته و به گفته بهتر
حضور حداقل یک مرگ در بستر دراممحوری خود پرداختند که یک آمار ٧٥درصدی از
بذل توجه سینماگران به این سویه را در مقطع کنونی ثبت میکند.
«اسرافیل» با مرگ یک پسر کشتیگیر جوان آغاز میشود که فصول ابتدایی فیلم
به این مراسم، مواجهه مادر با این مصیبت، عزاداری و... اختصاص دارد و در
ادامه نیز سکانسهایی در گورستان و بر سر مزار میگذرد که البته میتوان
بازتاب این مرگ را در جزئیات و روند رویدادهای اصلی و فرعی نیز دنبال کرد.
«اِو» با مصیبت مرگ پدری پیر آغاز میشود که دخترش اجازه نمیدهد او را با
آمبولانس برای اهدای عضو ببرند و تلاش او برای بازگرداندن پدر به خانه و
ممانعت از این کار، کلیت زمان فیلم را به خود اختصاص داده که البته در
ادامه به قتل ازپیشتعیینشده پدر ختم میشود.
ناگفته پیداست که کلیت فیلم
در همین فضای عزاداری و رفتوبرگشتها با حضور یک جسد در خانه و پرداختن به
رفتارهای برآمده از این موقعیت میگذرد. در «بدون تاریخ بدون امضا»
بهواسطه شغل کاراکتر اصلی که دکتر پزشکی قانونی است، با فضای
پزشکیقانونی، جسدهای مختلف، کالبدشکافی و عزاداری خانوادههای وابسته
سروکار داریم. دراینمیان، گرفتن حکم نبش قبر برای کالبدشکافی پسربچهای که
در علت مرگ او شبهه وجود دارد، زمینهای ایجاد میکند برای حضور در
گورستان و البته کالبدشکافی مجدد که هرچند به تصویر درنمیآید، اما همان
بازکردن باند از دور بدن جسد و غبار سفیدی که فضای تاریک سالن را پر
میکند، تصویر خارج از کادر را در ذهن مخاطب میسازد.
«سارا و آیدا» با
تصادف و مرگ یک دختر جوان در میانه فیلم، تصویرگر مویه و زاریهای دردناک
خواهر و شوهرخواهر در بیمارستان و ادامه این روند در گورستان و خاکسپاری
است که در ادامه به مراسم خانگی عزاداری با ضمائم مخصوص به آن پیوند
میخورد.
در «ترومای سرخ» هرچند ظاهرا روایت شهری و گفتوگوهای تلفنی
کاراکتر اصلی پیشبرنده است، اما مقصد نهایی فیلم جایی نیست جز یک امامزاده
یا درواقع گورستانی قدیمی که زن میخواهد نذر هرسالهاش را نزد متولی
امامزاده و نوه ناشنوایش ادا کند.
این چنین است که باز هم لوکیشن گورستان و
رسومی همچون شستن قبر و فانوسگذاشتن بر سر قبر در کادر تصویر ثبت شده و
البته بسط مییابند. «کارگر ساده نیازمندیم» با ادعای قتل یک مرد آغاز
میشود، اما در ادامه، مرگ صاحب فلافلفروشی بر قتل پایانی تقدم پیدا
میکند. البته مرگی بهظاهر طبیعی و بر اثر سکته قلبی که در انتها معلوم
میشود برایند یک نزاع شخصی بوده است. مراسم عزاداری خانگی و مویههای
دامنهدار خانواده بخش دیگری از ضمائم این اتفاق است که در انتها به قتل
حاصل از اعتراف اولیه پیوند میخورد تا در نهایت قتل و مرگ و... محور اصلی
فیلم باشد. دراینمیان نباید از قتل جنین زن جوان هم غافل شد که یکی از
انگیزههای قتل انتهایی است.
*هنرمند عرصه سینما و تلویزیون