کد خبر: ۴۴۴۲۸۳
تاریخ انتشار:
نگاهی به جشنواره‌ سی‌وپنجم

اینجا «تلویزیون» است یا «سینما»

روز سوم جشنواره سی‌وپنجم درحالی پایان یافت که این سوال در ذهن برخی از اهالی رسانه در برج میلاد موج می‌زد که آیا فیلم‌هایی را که تاکنون نمایش داده‌اند، می‌توان در چهارچوب «سینمای اجتماعی» جای داد؟
اینجا «تلویزیون» است یا «سینما»به گزارش بولتن نیوز، روز سوم جشنواره سی‌وپنجم درحالی پایان یافت که این سوال در ذهن برخی از اهالی رسانه در برج میلاد موج می‌زد که آیا فیلم‌هایی را  که تاکنون نمایش داده‌اند، می‌توان در چهارچوب «سینمای اجتماعی» جای داد؟ این سوال اساسی از آن‌رو مطرح می‌شود که بیشتر فیلم‌های نمایش داده شده، موضوعی را از دل جامعه ایرانی دستمایه خود قرار داده و دست‌کم در ساحت ادعا، بر اجتماعی بودن پافشاری دارند.

چند سالی هست که اهالی هنر هفتم، از چیره شدن «سینمای اجتماعی» در این هنر بحث به میان آورده و این گمانه را ترویج می‌کنند، چه آن زمان که تم «خیانت» بر سینمای ایران سایه افکنده بود و داد برخی گروه‌ها را درآورد و چه  دیروزکه تازه روز سوم جشنواره سی‌وپنجم به پایان رسیده، اجتماعیات در سینمای ایران چیرگی دارد. جشنواره سی‌وپنجم با چنین پیش‌زمینه‌ای افتتاح شد و پیش از آغاز، در رسانه‌ها این‌طور انتشار یافت که بیش از گذشته، سینمای اجتماعی در این دوره رنگ و نما خواهد داشت. رجوع به داده‌های رسانه‌ای، گفت‌وشنود و گپ‌های دوستانه دوستداران سینما، قبل از آغاز جشنواره بر این نکته تأکید داشت که این دوره از جشنوراه فیلم فجر، جامعه ایران را از جنبه‌های مختلف به مداقه نشسته و با زبان تصویر، هر کدام موضوعی را تحلیل کرده است.    

اگر فرض پذیرفتن داشتن سینمای اجتماعی را فرضی درست بدانیم، برخی سنگینی سایه آن بر سینمای ایران در این زمانه را به این دلیل می‌دانند که گزاره - سوالِ «هنر برای هنر یا هنر برای مخاطب» (که در بیشتر موارد به صورت گزاره‌های فلسفی در عالم هنر ظاهر می‌شوند)، تکلیف خود را روشن کرده و عدد طرفداران «هنر برای مخاطب» (و در نتیجه هنر برای جامعه)، هر روز بر شماره‌ خود می‌افزاید؛ همین است که حجم تولیداتی که داعیه هنر برای جامعه را دارد، تعداد بیشتری را به خود اختصاص داده و تمایل شهروندان هم برای دیدن «خود» و «زندگی خود» بر پرده نقره‌ای، افزون‌تر شده است، به همین دلیل  فیلمی مانند «ابد و یک روز» تحسین بخش اعظم اهالی سینما و دوستداران آن را برمی‌انگیزد.

حالا اگر قرار بر دقت بیشتر و این باشد که فرض داشتن «سینمای اجتماعی» را به استدلال و وجود مستندات موکول کنیم، به احتمال این سوال پیش خواهد آمد که رابطه سینمای ایران با جامعه ایرانی، چگونه است؟ آیا این سینما توانسته در قامت ادعا، به هدف خود برسد؟ آیا این رابطه (رابطه سینما و جامعه) رابطه‌ای مشخص است؟

با این توضیحات، سینما به احتمال، بیش از میزانسن و دکوپاژ است. دو مفهومی که شاید بتوان از آنها در خلاصه‌ترین شکل با تعاریف «چگونگی رفتار بازیگر در صحنه» و «چه‌بودگیِ برداشت تصویری از فیلمنامه» یاد کرد و اگر کارگردان یک اثر سینمایی به‌واقع بر آن احاطه داشته باشد، می‌توان گفت نیمی از ابزار لازم برای تولید محتوای سینمایی خوب را در دست دارد و مابقی باز هم به‌زعم گروهی، داستان است که خط و ربط اصلی فرم و محتوا را به دست خواهد داد. اینها اگر هر کدام به قدر سهم خود و به درستی در یک اثر سینمایی ایفای نقش کنند، اثر تصویری درست در میانه خواهد بود که اجتماعی بودن، سیاسی بودن یا دیگر صفت‌ها (که گروهی آنها را گونه‌های سینمایی می‌دانند) مابعد آن است. با چنین برداشتی از سینما، شاید بتوانیم «فراستیسم» سینمایی را بهتر درک کنیم و از مفاهیمی چون ماقبل نقد و حتی ماقبل تصویر بودن، دریافت بهتری داشته باشیم.

سینمای اجتماعی آن‌طور که از آن بحث شد، قاعده و قوانین خاص خود را دارد. ابتدایی‌ترین این قوانین و قواعد، چهارچوب منطق عرفی است، چه اگر قرار باشد منطق استقرایی و منطق ریاضی را هم بار چنین آثاری کنیم به احتمال هیچ‌کدام از آثار تولید شده سینمای ایران، مقبول نخواهد افتاد. با این حال، نمی‌توان تلاش فیلمسازان ایرانی برای «اجتماعی‌سازی» را نادیده گرفت. جشنواره سینمای ایران در این چند ساله پر است از فیلم‌هایی که هر چند خودشان داعیه اجتماعی بودن را ندارند (یا دارند) اما از دید سینماروها، اجتماعی خوانده می‌شوند؛ نمونه این سینما، «ابد یک روز» است که به نظر می‌رسد توانسته باشد تا حد زیادی (نه به‌طور تمام و کمال) دِین و مسئولیت اجتماعی خود را ادا کند.

جشنواره سی‌وپنجم دست‌کم در نمایش‌هایی که تاکنون داشته، با وجود تبلیغات و ادعاها، به نظر برخی، نتوانسته است انتظاری که از سینمای اجتماعی وجود دارد را برآورده کند. در چند نمونه می‌توان به این موضوع اشاره کرد: ایتالیا-ایتالیا که از آن به‌عنوان فیلم موزیکال، تجربی(!!) و اجتماعی یاد می‌شد و تبلیغاتی هم برای آن شده بود، نه‌تنها نتوانست این ادعا را برآورده کند بلکه در محتوای فیلم چنان سرگردان بود که نمی‌دانست از اساس چه می‌خواهد بگوید. «شماره١٧ سهیلا» هم که هر چند ادعای بزرگی به‌عنوان طرح مشکل جامعه زنان را داشت اما حداکثر یک توهین سینمایی به جامعه زنان بود. فیلمی که معلوم نیست در زمان اکران عمومی از جانب فمنیست‌های وطنی با چه عناوینی خوانده شود. «آزاد به قید شرط»، پرگو و مطول و به نظر ابتر رسید و دعوتنامه هم از اساس یک اشتباه تصویری نام گرفت. جشنواره هنوز ادامه دارد اما تاکنون بیشتر «تله» دیده شده تا سینما!
منبع: شهروند

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین