به گزارش بولتن نیوز، محمدرضا مقدسیان*: روز نخست حضور در برج ميلاد روز چندان دلچسبي نبود. دو فيلم بسيار نااميدكننده به نمايش درآمد و يك فيلم سرخوشانه اما نه چندان محيرالعقول و البته يك فيلم ساده با پاياني غافلگيركننده. در اين نوشته به «ايتاليا ايتاليا» و «اِو (خانه)» خواهم پرداخت.
ايتاليا دوستت دارم
اثر تازه كاوه صباغزاده فيلمي سرخوشانه و شوخ و شنگ است كه با آغازي سريع و تازه كه مخاطب را مجاب به همراهي ميكند، در ميانه دچار افتي محسوس ميشود و در پايان به طرزي كليشهاي و نه چندان غير قابل پيشبيني به پايان ميرسد. «ايتاليا ايتاليا» اما آني دارد كه باعث ميشود همراهي با فيلم به امري دوستداشتني تبديل شود. شايد اين ويژگي براي دو دسته از مخاطبان فيلم برجستهتر از سايرين باشد. اول براي دستهاي كه نوستالژي سينما، فيلمهاي كلاسيك، فيلم نوآر و حتي ارجاعات سينمايي به فيلمهاي كالت سينماي خودمان (مثل هامون و...) جذاب و هيجانانگيز است و ديگري دستهاي كه علقه و نزديكي قابل اعتنايي به فرهنگ و مختصات فكري و فرهنگي ايتاليايي دارند. در همين مسير حضور برخي از چهرههاي سينمايي با هويت و شخصيت واقعي خودشان و ايجاد لحظات كميك بر مبناي مراودات پشت صحنه سينما همزمان كاركردي كميك و جذابيت آفرين داشته و از سوي ديگر موجب افتادن ريتم فيلم و طعنه به شعار و كليشه زدنش شده است.
به بيان بهتر صباغزاده به سبكي ژورناليستي سراغ فيلمسازي آمده و با تكيه بر تكههاي متنوع پازل ذهني مخاطب و حتي ارجاع به رخدادهاي حاشيهسازانه سينمايي چند سال اخير، تلاش كرده تا با مشاركت مخاطب اثري فرحبخش را ارائه كند. اما وجه همراهي برانگيزاننده اين فيلم دقيقا در دل شوخيها و موقعيتهاي دو نفرهاي است كه ميان «حامد كميلي» (نادر) و «سارا بهرامي» (برفا) به عنوان زوج اصلي داستان فيلم يا هر يك از آنها با يكي از شخصيتهاي فرعي اثر رخ ميدهد. از ديگر سو بهرهگيري از موسيقي ايتاليايي و بهرهمندي جدي از كاركرد فضاي ويديوكليپ گون و موزيكال در فيلم باعث شده تا گهگاه به مدد اين تمهيد خستگي جريان روايي فيلم در ميانه كار به چشم نيايد و مخاطب به دنياي سرخوش فيلم بازگردد. از ديگر سو بهرهگيري از تصاوير آرشيوي براي نمايش دادن فضاي ذهني شخصيتها كه جنبه فانتزي و شوخطبعانه پيدا ميكند نيز در روان به نظر رسيدن جريان حركت فيلم بسيار موثر بوده است. نكته جالب توجه ديگر تركيب سارا بهرامي و حامد كميلي آن هم در فضايي كميك است. به جد بر اين باورم كه اين تركيب به خوبي از كار در آمده و كاملا قانعكننده جلوه ميكند. حضور اين دو بازيگر در فضايي كه تقريبا براي هر دوي آنها تازگي داشته ريسك بزرگي بوده كه به نتيجهاي قابل قبول ختم شده است. موقعيتهاي دونفره اين دو در فيلم حتما جزو سكانسهايي خواهد بود كه حضور مخاطب در سينما براي تفريح و تفرج را با نتيجهاي رضايتبخش همراه خواهد كرد.
بالماسكه
اِو (خانه) فيلمي آذري زبان با پاياني غافلگيركننده كه كارگرداني يكنواخت و مبتني بر نماهاي بسته بادوربين روي دست و لنز تله از جايي به بعد خستهكنندهاش ميكند. اصغر يوسفيزاده در «خانه» تجربهاي قابل اعتنا را ارايه داده است. او با تكيه بر مقطع چندساعته از لحظه مرگ پدر تا لحظه خروج جسد از خانه، پيگير رفتار و سكنات شخصيتهاي فيلم است. اين همه اما در قالب قابهاي بسته و فيد كردن بكراند شخصيتها و جدا كردنشان از محيط اطراف انجام شده است. «خانه» ماهيتي كميك- تراژيك دارد. امتزاج لحظات تلخ و همزمان شوخطبعانه فيلم در قياسي معالفارق يادآور جنسي از سينماي تركيه است كه نوري بيگله جيلان آن را نمايندگي ميكند. بهطور ويژه ميتوان به شوخيهاي ظريف در دل فضاي بهشدت تلخ فيلم «روزي روزگاري در آناتولي» اشاره كرد. اما ساير بخشهاي روايي فيلم در حد فيلم نامبرده نيست. در واقع با در نظر گرفتن مسيري كه فيلم بناست از ابتدا تا انتها طي كند، به نظر ميرسد توازن ميان لحظات كميك و رخدادهاي اصلي فيلم كه ماهيتي تلخ و تراژيك دارند برقرار نشده و به طرزي خامدستانه موقعيتهاي كميك بر موقعيتهاي تعيينكننده سرنوشت داستان برتري پيدا كردهاند. در اين شرايط پايانبندي غافلگيركننده فيلم در حد و اندازههايي كه بايد و شايد اثربخش نيست چه كه هنوز مخاطب لحظات ناب كنايهها و كمدي- موقعيتهاي ظريف فيلم را بر دوش دارد، كه يكباره در زماني اندك پايانبندي فيلم رقم ميخورد. شايد اين سوال پيش بيايد كه چرا سيلي نهايي فيلم به مخاطب بايد كوتاه نباشد؟ پاسخ اين است كه مراد كوتاهي زمان رخداد نيست، بلكه كيفيت اجراي اين صحنه و ميزان عميق و تاثيرگذار بودن آن، توسط بازيگران (بهطور خاص بازيگر نقش داماد متوفي) و جنس ديالوگهاي در اين موقعيت است كه از توان كافي براي انتقال حال و هواي سنگين نهايت فيلم برخوردار نيستند. نكته تاثيرگذاري كه حوالي اين فيلم مطرح است آذري زبان بودن آن است. اين مهم همزمان به نفع و به ضرر فيلم تمام ميشود. از يكسو به دليل عدم تسلط بخش عمدهاي از مخاطبان فارسي زبان به زبان آذري (آن هم در فيلمي پرديالوگ كه سرعت بيان اين ديالوگها بسيار بالاست) ممكن است بعضي از ضعفهاي بازيگران و حتي برخي ديالوگها از سوي مخاطب كشف نشود و صرفا زيرنويس فارسي ابزاري باشد، براي بهرهگيري مخاطب از داشتههاي قبلي ذهنياش تا همهچيز را به بهترين شكل درك و تصور كند. از سوي ديگر ميتواند به ضرر فيلم تمام شود؛ مثلا در مورد موقعيت نهايي فيلم شايد تسلط مخاطب به زبان آذري امكان درك بهتر موقعيت و تاثيرگذاري بيشتر ديالوگها را باعث شود. با اين همه اما بايد گفت «خانه» اثري قابل قبول است كه در حال و هواي سينماي هنر و تجربه حرفهاي زيادي براي گفتن خواهد داشت.
* منتقد سینما
منبع: اعتماد