به گزارش بولتن نیوز، اکبر نبوی*: گمان تولد دوباره و تحکیم و تثبیت موقعیت سینما در جمهوری اسلامی ایران، مرهون دو مولفه راهبردی و سرنوشتساز است. نخستین مولفه، جمله کوتاه، اما بنیادین و بهیاد ماندنی حضرت امام خمینی(ره) در بهشت زهرای تهران، آن هم تنها ساعتی پس از بازگشت به میهن است. آنجا که در میان سخنان خود خطاب به مردم فرمود: «ما با سینما مخالف نیستیم.
با فحشا مخالفیم.» این سخن، البرزی از تکیهگاه شد برای سینمای ایران و فیلمساز ایرانی. دو دیگر، برگزاری جشنواره فیلم فجر و بویژه برگزیدن زمان برگزاری آن است که روزهای جشن سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی است. پیوند خوردن جشنواره فیلم فجر با سالگرد انقلاب، جلوی هرگونه اعتراض و مخالفت با موجودیت و حیات سینما را در میان نیروهای قشری، متصلب و متحجر گرفت و به آنها اجازه نداد در باره اساس سینما در جمهوری اسلامی ایران چون و چرا کنند. در نتیجه یا ناچار شدند سکوت در پیش بگیرند و از مخالفت علنی و بازدارنده خودداری کنند یا در ظاهر با آن همراه باشند.
در این میان، از مدیران هوشمند سینما در بخش دولتی و حاکمیتی در کنار تولیدات آبرومند و شایسته هنرمندان فیلمساز ـ که عموما برآمده سالهای پس از انقلاب بودهاند ـ نباید غفلت کرد. واقعیت این است که اگر این مدیران (از مهدی کلهر تا محمد بهشتی در دهه 60 که سالهای تولد دوباره و تثبیت سینماست) و هنرمندان فیلمساز نبودند و نمیتوانستند با ساخت و نمایش فیلمهای برجسته و تا هنوز پرافتخار، درخشش سینما را در پرتو خورشید انقلاب بدرستی بازتاب دهند، هزار جمله از امام و برگزاری هزاران جشنواره فیلم در سالگرد انقلاب، نمیتوانست سینما را آنگونه که اکنون هست و ریشهای محکم دارد و شاخ و برگی غرورآفرین یافته است، از این مسیر پر هول و خطر برهاند و به درختی چنین تناور و سایه گستر همانند سازد.
با توجه به اعتراض مردم انقلابیبه مظاهر فرهنگی رژیم پهلوی که تجلی آن در راهپیماییها به آتش زدن برخی از سالنهای سینماها نمایان شده بود، طیف رنگارنگی از مخالفان انقلاب اسلامی (در داخل و خارج) آماده بودند تا انقلاب و رهبر دینی و روحانی آن و نیز مسئولان جمهوری اسلامی را به مخالفت با سینما، بهعنوان یکی از مهمترین نمودهای عصر و زندگی جدید انسان و اجتماع متهم کنند و سرشت انقلاب مردم ایران و به دنبال آن، اسلام را واپسگرا و مخالف مظاهر تمدن و فناوری معرفی کنند. اما باور واقعی رهبر انقلاب و خیزش شکوهمند سینما در ایران پس از انقلاب، وضعیت و موقعیتی را بهوجود آورد که شیپور پیروزی سینمای جمهوری اسلامی ایران به شکل پی در پی در جهان به صدا در آمد و جشنوارههای ریز و درشت بینالمللی برای حضور فیلمهای ایرانی به خود میبالیدند.
سوگمندانه باید اعتراف کرد مخالفانی که چشم بهراه نابودی سینما در ایران بودند و سرشان به سنگ خورده بود، با غفلت برخی از فیلمسازان هموطن در نوع داستانپردازی و فضاهای فیلمبرداری (شستن لباس چرک جلوی همسایه که در فرهنگ ایرانی بشدت مذموم و خوار شمرده شده است) به پارهای از سیاهیها و سیاهنماییهای موجود در بعضی آثار چنگ زدند و کوشیدند از رهگذر پیام آن فیلمها، به سود خود و علیه ایران بهرهبرداری کنند، اما کلیت سینما و فیلمهای ایرانی (اعم از آنها که به جشنوارهها راه یافتهاند و فیلمهایی که فقط در داخل نمایش داده شدهاند) آنقدر شرافت و فضیلت داشته و دارند که چاقوی مخالفان انقلاب و جمهوری اسلامی را بسرعت کند و بیاثر ساخت.
آیا بنیاد سخن بالا به این معناست که سینمای دیروز و امروز ایران بیعیب و ایراد است و آنچه دارد خوبی و زیبایی به شمار میآید؟ ناگفته پیداست که چنین نیست. همین سینمای با افتخار، ایرادها و ضعفهایی دارد که در یادداشتهای آینده ـ به همراه نیکوییها و شایستگیهای آن ـ دربارهاش سخن خواهد رفت.
*داور جشنواره فیلم فجر