حرف ادبیات کودک و نوجوان که بیاید، بیتردید یکی از نویسندگان شاخص این حوزه، هوشنگ مرادیکرمانی است. کسی که او را به خاطر نگارش «قصههای مجید» همه مردم میشناسند.
گروه ادبیات، نشر و رسانه: حتی فیلم «مهمان مامان» ساخته داریوش مهرجویی هم براساس داستانی از مرادیکرمانی است.
به گزارش بولتن نیوز، با او درباره برخی نکات زندگیاش گفتوگویی انجام دادیم. مرادیکرمانی میگوید با اینکه سالهاست از روستا بیرون آمده، اما روستا هنوز از او بیرون نیامده است و هنوز دنیا را از چشم یک روستایی ساده میبیند.
مشروح گفتوگوی ما را با او در ادامه میخوانید.
مطلعم سالهاست شما ورزش میکنید. به توصیه پزشکان هست یا خودتان راغب هستید؟
ورزش به مفهوم قهرمانی یا اینکه عمر را زیاد کند یا مریضی را دفع کند، نه. روحیه من وقتی پارک میروم و پیادهروی میکنم و گاهی با دوستان نرمش میکنم یا کوه میروم، خوب میشود. مثل وقتی است که مینویسم. از این کار لذت میبرم. این برمیگردد به کودکی من در روستا. آن موقع خیلی راه میرفتم. درجایی که ماشین نبود و خیلی کوهستانی بود، زیاد پیادهروی میکردم و از طبیعت لذت میبردم.
چند سال است صبحها ورزش میکنید؟
30 سال.
چه مدت است که کوهنوردی میکنید؟
40 سال است.
کوههای شمال تهران میروید؟
بله، به کوههای شمال تهران میروم، اما از وقتی عمل کردم تا دامنهها میروم. دیگر نمیروم شبها بخوابم، اما قبلا میرفتم.
پس حرفهای به کوه میرفتید؟
کوهنورد نبودم. در واقع کوهپیمایی میکردم.
در داستانهای شما صفا، صداقت و صمیمیت کاملا مشهود است. این هم به پرورش در محیط روستا برمیگردد؟
طبیعی است، من سالهاست از روستا بیرون آمدم، اما روستا هنوز از من بیرون نیامده است.
سالها شهرنشینی شما را تغییر نداده است؟
نتوانسته مرا تغییر دهد و نتوانستم حل شوم. حتی تغییر ذهینت هم ندادم. دنیا را از چشم یک روستایی ساده میبینم.
خودتان بیشتر از من در جریان هستید که برخی نویسندگان پزهای عجیب و غریبی دارند. اما شما همیشه از این رفتارها پرهیز کردید.
روراست من بلد نیستم. بلد نشدم. ذهنم یک ذهن پیچیده روشنفکری و پستمدرنیستی و مدرنیستی نیست. شاید این هم جزو خصوصیات روستایی من باشد. روستاییها سادهترین راه را انتخاب میکنند؛ ساده ترین موقعیت برای زندگی. حتی زبان شهری زبان پیچیدهای است. زبان روستایی ساده است. شاید با 1500واژه بتوانید امورات خود را در روستا بگذرانید، اما در شهر ده هزار واژه برای موقعیتهای مختلف میخواهید.
شما عصبانی هم میشوید؟
به هر حال هر آدمی ممکن است در موقعیتهای مختلف عصبانی شود، اما هیچوقت در مورد نوشتن عصبانی نمیشوم. در داستانهایم هرگز انتقام نیست. آدم بد ندارم، آدم خوب هم ندارم. آدمهای معمولی در داستانهایم هستند. هر نقدی درباره من نوشته باشند به هر دلیلی، پاسخ نمیدهم.
چقدر اهل شبکههای اجتماعی هستید؟
اصلا تلفن همراه هم ندارم. فقط همین تلفن منزل است.
خودتان اینطور انتخاب کردید؟
نمی توانم، ذهنم پیچیدگیاش را ندارد.
فرزندانتان چقدر اهل فضاهای مجازی هستند؟
آنها هم اندازه همه جوانهای دیگر فضای مجازی جزئی از زندگیشان است. گاهی چیزهایی را که در شبکهها درباره من نوشتهاند، برایم میخوانند. مثلا میگویند تبریک تولد یا عید به من گفتهاند. میگویند جملهای بگو و مینویسند در جواب کسانی که تبریک گفتهاند.
ارتباط شما با فرزندانتان چطور است؟
بیشتر دوستانه است تا پدرانه.
چقدر برای سفر وقت میگذارید؟
زیاد میگذارم. حالم که خوب باشد، زیاد سفر میکنم. در یک ماه اخیر پنج سفر رفتهام.