نویسنده مجموعه داستانی «جشن همگانی» گفت: رمان «سه کاهن» که به نوجوانی پیامبر اسلام(ص) اشاره دارد، از سوی نشر علمی و فرهنگی روانه بازار کتاب شد.
به گزارش بولتن نیوز، مجید قیصری از انتشار رمان «سه کاهن» خود توسط انتشارات علمی و فرهنگی خبر داد و گفت: این کتاب طی توافقی که میان بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان با انتشارات علمی و فرهنگی صورت گرفته بود از سوی این نشر روانه بازار کتاب شده است.
وی افزود: کتاب را در چاپ جدید ندیدهام و همان متنی که انتشارات «عصر داستان» منتشر کرده بود با تغییر در طرح جلد از سوی انتشارات علمی و فرهنگی منتشر شده است. این کتاب قرار بود برای نمایشگاه سال 95 آماده شود که نرسید و ظاهرا برای نمایشگاه آتی منتشر شده تا ناشر با دست پر به نمایشگاه بیاید.
بر اساس این گزارش، رمان «سه کاهن» به یک روز از زندگی پیامبر اکرم (ص) در سن چهار سالگی بازمیگردد. در این داستان حلیمه دایه پیامبر در تلاشی قابل توجه، سعی دارد تا جان پیامبر را از گزند کاهنانی نجات دهد که میخواهند بر اساس نشانههای ظاهری پیامبر خاتم، وی را در کودکی از بین ببرند.
قیصری داستان خود را با عبارات منقطع و جملات کوتاه و پرضرب آغاز میکند و به جلو میبرد. بر همین اساس بخش عمدهای از این داستان نیز با دیالوگهای حلیمه و اطرافیان او جلو میرود. اما نویسنده با شگردی قابل توجه هیچ کدام از این دیالوگها را از زبان پیامبراکرم(ص) بازگو نمیکند. او درحقیقت سعی دارد تا پیامبر را از زبان اطرافیانش توصیف کند.
در بخشی از این رمان میخوانیم: «نزدیک خیمه زیر درخت، سه اسب سیاه عربی بستهاند، با خورجینهای بزرگ، پُر. عبدالله با دیدن جمعیت گریهاش میگیرد. حلیمه میگوید: نترس. جماعت همین که حلیمه را میبینند راه باز میکنند تا خودش را به خیمه برساند. غلام حلقه به گوش، ترکه به دست زیر درخت ایستاده بچهها را میترساند. صدای شرق شرق ترکه بالا سر حلیمه و عبدالله میپیچد.
خواهرش صفیه با فاصله کنار اسبها و غلام ایستاده؛ تا حلیمه را میبیند، میدود طرفش: مژدگانی بده، حلیمه مشک خالیاش را میگیرد بالا. این مال تو. صفیه رو ترش میکند. اینها کیاند در خیمه ما؟ چی میخواهند؟
گمشدهشان را یافتهاند اینجا!
حلیمه با تعجب میگوید: گمشده؟
- مگر نمیدانی دختر ابوذویب؟
- نه
- تمام خیمهها را یک به یک گشتهاند، تا رسیدهاند به خیمه پسر سعدی.
- خیمه پسر سعدی چرا؟
- میگویند شاید گمشدهشان در این خیمه باشد!»