کتاب «علم علیه شانس» نوشته مارک تواین با ترجمه علی مسعودینیا توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شد.
به گزارش بولتن نیوز، کتاب «علم علیه شانس» نوشته مارک تواین داستاننویس طنزپرداز آمریکایی، به تازگی با ترجمه علی مسعودینیا توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شده است.
این کتاب دومین عنوان از مجموعه آثار طنز این نویسنده است که با ترجمه مسعودینیا توسط چشمه چاپ می شود.
مسعودینیا در گفتگویی، درباره ترجمه آثار طنز تواین گفته بود: بعد از اتمام ترجمه جلد اول داستانهای طنز این نویسنده شهیر آمریکایی، کار روی جلد دوم را آغاز کردم که کارهای جلد دوم چندی پیش به پایان رسید و مشغول ترجمه جلد سوم شدم. «شانس» در سال ۹۲ چاپ شد و «علم علیه شانس» در سال ۹۵ و به تازگی به چاپ رسیده است.
نسخه اصلی کتاب داستانهای کوتاه مارک تواین بسیار قطور است و در برگیرنده تمام داستانکوتاههای او به جز چند داستانش است که طنز نیستند. قرار است نشر چشمه این آثار را در قالب یک مجموعه ۳ جلدی چاپ کند که تا به حال «شانس» و «علم علیه شانس» به چاپ رسیده اند. به گفته مسعودی نیا، مخاطبانی که «شانس» را به عنوان جلد اول این مجموعه خواندهاند، طنز جلد دوم را به مراتب غلیظتر خواهند یافت. طنز داستانهای این کتاب حتی به سمت کمدی میرود.
«علم علیه شانس» ۱۰ داستان دارد که اسامی شان به این ترتیب است:
خانم مک ویلیامز و رعد و برق، مردی که در گَدسبی اقامت گزید، شکار بوقلمون حقه باز، علم علیه شانس، ماجرای ازدواج میلز و جرج بنتون، خانواده مک ویلیامز و دزدگیر، داستان عوضی، خلاصه ای از یادداشت های روزانه آدم، تاریخچه محرمانه اردوگاهی که سقوط کرد، یادداشت های روزانه حوا.
در قسمتی از داستان «تاریخچه اردوگاهی که سقوط کرد» می خوانیم:
هجوم بردیم سمت درختان و تا وارد جنگل شدیم روزگارمان تیره شد، روی ریشه ها سکندری می خوردیم، تاک ها به پروپای مان می پیچیدند و خارها جر و واجرمان کرده بودند. عاقبت، به زمینی مسطح رسیدیم در منطقه ای امن و جوش آورده و خسته روی زمین نشستیم تا نفس مان تازه شود و زخم ها و کوفتگی هامان را تیمار کنیم. لایمن دلخور بود، اما بقیه خوشحال بودیم. از اطراف آن کلبه گریخته بودیم. اولین حرکت نظامی صورت گرفته و نتیجه اش موفقیت آمیز از کار در آمده بود. چیزی نداشتیم که بابتش ابراز هیجان کنیم، اما حس و حال دیگری داشتیم. دوباره خرکیف، بازی و قهقهه مان از سر گرفته بود. اردوکشی نظامی مان بیشتر بدل به محفل جشن و سرور شده بود.
بعد دوباره دو ساعت پیاده روی خسته کننده و سکوت و افسردگی مجدد. حوالی سحر، چرک، خسته و کوفته، با پاهای تاول زده، در هم شکسته و بدون ذره ای پیش رَوی توی نیولندن، سرگردان بودیم و همگی با خلق تنگ و رویی ترش منتظر بودیم استونس از جنگ برگردد. تفنگ های داغان و کهنه مان را توی انبار کلنل رالز کوت کردیم و با هم رفتیم داخل و با آن کهنه سرباز جنگ مکزیک صبحانه خوردیم. بعد، او ما را به چمنزاری دور برد و آن جا زیر سایه یک درخت به خطابه ای منسوخ از او گوش سپردیم که آکنده بود از باروت و افتخار و پُر بود از کرورکرور صفت و موصوف مخلوط شده با کلی استعاره و دکلمه ای توفانی که در آن برهه و مکان باستانی بلیغ به نظر می رسید.
این کتاب با ۱۱۷ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۹۰ هزار ریال منتشر شده است.