40 سال از زمان اکران «برخوردهای نزدیک از نوع سوم» ساخته استیون اسپیلبرگ میگذرد و بهرغم تهیه و پخش شمار زیادی فیلم با موضوعات فضایی و آمدن موجودات سایر سیارات به زمین در این حدفاصل زمانی، کمتر فیلمی توانسته است در این ژانر تأثیرگذاری آن فیلم کلاسیک را داشته باشد...
گروه فیلم و سینما: 40 سال از زمان اکران «برخوردهای نزدیک از نوع سوم» ساخته استیون اسپیلبرگ میگذرد و بهرغم تهیه و پخش شمار زیادی فیلم با موضوعات فضایی و آمدن موجودات سایر سیارات به زمین در این حدفاصل زمانی شامل «تماس»، «نشانهها»، «منطقه9»، «بین ستارهای» و حتی «جنگ دنیاها» که ساخته خود اسپیلبرگ بوده، کمتر فیلمی توانسته است در این ژانر تأثیرگذاری آن فیلم کلاسیک را داشته باشد.
به گزارش بولتن نیوز، اینک در اوایل سال 2017 فیلم تازهای به نمایش در آمده که یادآور «برخوردهای نزدیک از نوع سوم» است و نامش «رسیدن» (ورود) است و آن را دنیس ویلهنوو امریکایی ساخته است که در سالهای اخیر فیلمهای خبرساز و موفقی مانند «زندانیان» و «سیکاریو» را هم عرضه کرده است. این بار نیز مانند «برخوردهای نزدیک» سفینههایی در بردارنده موجوداتی از تمدنهای غیر زمینی وارد کره زمین میشوند و هرچند تصاویر ویلهنوو همان رنگ و نما و تأثیرگذاری سفینه عظیم فیلم چهار دهه پیش اسپیلبرگ را ندارد ولی وی توانسته است بر خلاف «روز استقلال» راز و رمز ورود فضاییها را به تصویر بکشد.
مشخصات فیلم
عنوان: «رسیدن» (Arrival)
محصول: کمپانیهای پارامونت و سونی پیکچرز
تهیهکنندگان: آرون رایدر، کارن لاندر و دیوید لینده
سناریست: اریک هایسرر
کارگردان: دنیس ویلهنوو
مدیر فیلمبرداری: براد فورد یانگ
تدوینگر: جو واکر
طول مدت: 116 دقیقه
بازیگران: ایمی آدامز، جره میرنر، فارست ویتی کر، مایکل استال بارگ، ناتالی تیبو و مارک اوبراین.
با صدایی مانند نهنگها
ما ماجراها را از دیدگاه کاراکتر اول فیلم که یک دانشمند زن و استاد زبان شناس به نام دکتر لوییز بنکس (با بازی ایمی آدامز امریکایی) است میبینیم. پس از شنیدن خبر ورود گسترده فضاییها به کره خاکی، وی کلاسهای درساش در دانشگاه را رها و شاگردانش را ترک میکند تا به بررسی اوضاع بنشیند و در همین دقایق است که یک مقام نظامی (فارست ویتی کر) به دیدن او میآید تا از این استاد علوم ارتباطات برای مقابله با شرایط موجود بهرهگیرد و وی را به صحنه اصلی فراخواند. بنکس از طریق این افسر مطلع میشود که زمینیها با فضاییها تماس گرفته و سعی کردهاند با آنها رابطهای مسالمتآمیز را برقرار کنند ولی تمامی چیزی که از طرف مقابل دریافت داشتهاند صداهایی غیر قابل فهم شبیه به نجوای نهنگها بوده است!
آنها چه میخواهند؟
سفینه فرود آمده در امریکا، در صحرای ایالت مونتانای این کشور آرام گرفته و دورا دورش را تپهها و ابرها اشغال کردهاند اما کمتر چیزی میتواند با تصویر و حالت سفینه که مانند یک تخممرغ عظیم تقسیم شده به دو قسمت است، برابری کند. از دکتر بنکس میخواهند با توجه به علم وسیع زبان شناسیاش با بیگانههای وارد شده به زمین ارتباط برقرار کند و دریابد که اهداف آنها چیست و او را در این راه در کنار یک محقق دیگر که یک استاد در علوم زمین و فضا و فیزیک نوین و نامش ایان کانلی (جرهمی رنر) است، قرار میدهند.
رنگین کمانی از نور
اگر«رنر» در این نقش نه چندان کوچک، آدمی محدود شده نشان میدهد و نمیدرخشد، ایمی آدامز از هر دقیقه حضورش روی پرده برای نشان دادن شگفتیهای خودش و آن سفینه بهرهمیگیرد و نسبت به چیزهای دور و برش کاملاً پویا و صاحب واکنشهای لازم است. دنیس ویلهنوو هم در مقام کارگردان با هر اقدام و حرکت و تصویر تهیه شده توسط خود بر انتظارها و کنجکاویها نسبت به پایان ماجرا میافزاید. نقطه اوج اتفاقات لحظه ورود دو دانشمند (بنکس و کانلی) به سفینه با اجازهای است که فضاییها در این زمینه صادر میکنند و پس از ورود با رنگینکمانی از نور مواجه میشوند و از درون نورها و مه سفید رنگ سر و کله فضاییها پدیدار میشوند. هر فیلم سینمایی مرتبط با فضاییها تصویری اختصاصی از آنها براساس علوم موجود و برداشت سازندگان فیلمها از این موضوع را ارائه میدهد و «Arrival» نیز مستثنی از قاعده نیست و اصولاً لحظات رو شدن چهره و پیکر فضاییها از نقاط اوج فیلم ویلهنوو و جان و روح آن است و این کارگردان توانستهاست از دنیای انتظار بینندگان برای مطلع شدن از عاقبت ماجراها به بهترین نحو بهرهگیرد و هیجان آنها و نابی صحنهها را بالاتر ببرد.
حک شدن واژههای غریب روی هوا
آنچه تماشاگران در نهایت میبینند، مسائلی غریب است و فضاییها، موجوداتی بلند قد و محلولمانند و دارای 7 پا هستند ولی ویلهنوو ابتدا اجازه نمیدهد که بینندگان برخی قسمتهای دیگر پیکر این موجودات را ببینند و آنها را وادار به صبری بیشتر میکند. پاهای نازک آنها بیشباهت با انگشتهای بلند نیست و سخن گفتنشان که با روشن شدن چراغی روی سرشان همراه است. حک شدن کلمات مورد نظر آنها را روی فضایی ابر مانند در بالای سرشان و مقابل مخاطبها را هم در بر دارد. با لوییز بنکس است که این واژههای غریب را کشف و معنا کند و در نهایت از آنها بپرسد برای چه به زمین آمدهاید. مهمتر و عظیمتر از تلاش مأموران ویژه و اقدامهای دو دانشمند مورد بحث برای کشف کدهای ارتباطاتی فضاییها، هیاهو و هنگامهای است که براثر رویکرد وسیع رسانهها به این موضوع و کار تبلیغاتی آنها روی این سوژه داغ به پا میشود و مردم جهان را به اوج نگرانی میرساند.
یک آرزو
این بار آماده باش و هجوم ارتشیها به محلهای حضور فضاییها از فیلمهای قبلی موجود در این زمینه کمتر است و ویلهنوو سایر اجزای قصه را بزرگ و روی همان کاراکترهای اصلی تمرکز میکند. در نهایت بهنظر میرسد که این بیگانگان فضایی رویکردی مانند موجودات فیلم 4 دهه پیش اسپیلبرگ را دارند و برای جنگیدن و نابود کردن کره زمین به آنجا نیامدهاند و اگر چنان هدفی داشتند طبعاً از همان آغاز زمین را میکوبیدند. این احتمالاً آرزوی همه انسانهایی است که معتقدند سرانجام روزی این موجودات فضایی به همین شکل در زمین پیاده خواهند شد.