آقای«میلاد دخانچی» مجری و برنامه ساز جوان تلویزیون است که سالهای جوانی زندگی خود را در غرب گذرانده و اکنون درکنار تحصیل در مقطع دکتری، در دانشگاه «کوئینز» کانادا هم تدریس میکند. او از چند سال قبل با ورود به تولید و اجرای برنامههای اجتماعی در سازمان صدا و سیما مشهور شد و برنامههای موفقی چون «گره» و «جیوگی» را تولید کرد.
گروه سینما و تلویزیون: آقای«میلاد دخانچی» مجری و برنامه ساز جوان تلویزیون است که سالهای جوانی زندگی خود را در غرب گذرانده و اکنون درکنار تحصیل در مقطع دکتری، در دانشگاه «کوئینز» کانادا هم تدریس میکند. او از چند سال قبل با ورود به تولید و اجرای برنامههای اجتماعی در سازمان صدا و سیما مشهور شد و برنامههای موفقی چون «گره» و «جیوگی» را تولید کرد.
به گزارش بولتن نیوز، وی اکنون مشغول ساخت فصل دوم برنامه «جیوگی» است که به همین مناسبت با او مصاحبهای تفصیلی انجام دادهایم.
از نحوه ورود به برنامه سازی در رسانه ملی بفرمایید.
من تا به امروز سه برنامه تلویزیونی تولید کردهام، «لینک» برای پرس تی وی، «گره» شبکه سه و برنامه «جیوگی» برای شبکه دوم سیما، البته همانطور که گفتم ورود جدی من به این عرصه با برنامه «لینک» بود که شامل 30نفر در تهران، 30نفر در بیروت و 30 نفردر واشنگتن بود که ما در این سه استودیو به هم متصل میشدیم و مباحث خود را مطرح میکردیم، هرچند در ابتدا قرار بود من به صورت موقت این برنامه را به جای یکی از دوستان که در سفر بود اجرا کنم ولی سپس به دلیل تغییرات جدی که در آن ایجاد شد من ماندگارشدم و باید اشاره کنم که این اولین همکاری من با آقای «حسام الدین آشنا» بود که آشنایی ما به کنفرانسی در کانادا برمیگشت که قبلاً در آن با هم آشنا شده بودیم.
بعد از برنامه «لینک» باز هم با آقای آشنا همکاری کردید؟
بعد از «لینک» آقای «آشنا» باز هم به من پیشنهاد همکاری دادند و ابتدا قرار بود که من فقط مشاور برنامه باشم اما باز هم در ادامه قرار شد که من مجری برنامه هم باشم، هرچند به دلیل لهجه انگلیسی که داشتم این موضوع تاحدودی برایم دشوار بود. سال گذشته آقای «افشار»پیشنهاد ساخت برنامه «جیوگی» را به من دادند، برنامهای که با توجه به قالب اجتماعی و همچنین موضوعات جدیدی که در حوزه سبک زندگی مطرح میکرد، کمی خاص بود و اصولاً آن موضوعات در آن زمان کمتر فراگیر شده بود، اما به هرحال با کمک دوستان و هم چنین سیر مطالعاتی که خصوصاً در عقاید شهید «مرتضی آوینی» انجام دادم به تولید برنامه رسیدیم و امسال هم با نظر شخص مدیر شبکه دو برای تولید فصل دوم «جیوگی» اقدام کردیم.
ظاهراً در مقطعی اجرای برنامه «ماه عسل» هم به شما پیشنهاد شده بود.
بله چند سال قبل این موضوع پیش آمد، آقای «احمدی» که امروز تهیه کننده برنامه «خندوانه» است به پیشنهاد آقای «شریعت پناهی» که آن زمان مدیرگروه اجتماعی شبکه سه بودند، درخلال یک همایشی به من مراجعه کردند و پیشنهاد اجرای برنامه «ماه عسل» را دادند ولی من پاسخ منفی به ایشان دادم و گفتم که اصلاً توان اجرای چنین برنامهای را ندارم و امروز هم اگر چنین پیشنهادی تکرار شود قبول نخواهم کرد، چون به نظرم «احسان علیخانی» در این کار بسیار موفق است و فکر میکنم هرکس با توجه به ظرفیتهای خودش باید فعالیت کند.
یکی از حواشی فعالیتهای رسانهای شما حضور در برنامه «نیمروز» با اجرای آقای «علی ضیا» است، درباره آن بفرمایید.
در آن دوره که تازه برنامه «گره» تمام شده بود با من تماس گرفتند و برای حضور در آن برنامه به عنوان مهمان دعوت شد، و من کمی به برنامه دیر رسیدم، البته قبل از برنامه متوجه شدم که قراراست به برنامه «گره» حمله شود. برخی مباحثی مطرح شد مثل اینکه من گفتهام تا گریم نشوم به استودیو نمیآیم، درصورتی که این موضوع خواسته ناظرپخش بود و پس از آن هم به محض شروع برنامه تا من سلام کردم نخستین سؤالی که از من پرسیده شد این بود: «وقتی تو خارج بودی خارج کجا بود؟!» و من با خودم گفتم ظاهراً قراراست برنامه چالشی باشد پس من هم ادامه میدهم. هرچند ظاهراً دوستان تصمیم داشتند که برنامه ما را بزنند و وقتی موفق نشدند من شنیدم بعداً برخی از آن تیم اخراج شدهاند.
براساس سطح معلومات خودتان با دیگران مصاحبه میکنید یا سطح دانش مخاطب؟
بستگی به مهمان دارد؛ برای مثال درهمین فصل دوم «جیوگی» ما دو شکل مهمان داریم که فضای گفتوگو با آنها متفاوت است. یک بخش مهمان جوان است که کمتر چالشی است و بیشتر به سمت معرفی آن شخص و موفقیتهای او در حوزه تخصصی فعالیتش میرویم اما وقتی مهمان برنامه برای مثال شخصی مثل «بیژن عبدالکریم» است که درباره فلسفه پست مدرن ادعایی میکند و تاریخ خطی را رد میکند ولی نگاه خودش خطی است طبیعتاً نیاز به چالش است، اما این که هدف و شخصیت من به چالش کشیدن دیگران باشد این را رد میکنم، باید بین بالا بردن دانش و بینش مخاطب و قالب متمایز هریک تفاوت قائل شد.
مخاطب شناسی برنامه را چگونه انجام دادهاید؟
به قول دوستی مخاطب برنامه ما دانشجویان هستند، اما گستره یک مخاطب میتواند عام یا خاص باشد و یا شخص دیگری میگفت آنهایی که کتابخوان نیستند ولی از این موضوع ناراحت هستند «جیوگی» را تماشا میکنند! من شخصاً معتقدم در مدارس، دانشگاهها و مراکز فرهنگی همواره تعداد محدودی هستند که نسبت به دیگران متفاوت عمل میکنند و به نوعی دیوانهاند و شاید «جیوگی» هم برنامه دیوانههاست! ما در«جیوگی» پنج برنامه مجزا داریم که شب اول جیوگی باز با یک پلان، شب دوم مردم عادی هستند که ورودی برنامه را مشخص میکنند، شب سوم قصه محور است، شب چهارم گفتوگوی چالشی و شب پنجم به نوعی جمع بندی موضوع هفته را داریم.
باتوجه به عدم حضورتان در کشور برای آشنایی با موضوعات برنامه و سبک زندگی ایرانی چه کارهایی میکنید؟
تو میتوانی در کانادا زندگی کنی و هیچ وقت انگلیسی یاد نگیری، پس همه چی به شخص و خواسته او مربوط است. من از کودکی ذهن پرسشگری داشتم و هروقت که مثلاً در تاکسی سوار میشوم درباره مسائل مختلف گفتوگو میکنم و ازهمین مکالمات ساده نهایت استفاده را برای افزودن اطلاعات خود میبرم و این روند در برنامه هم ادامه دارد و به عنوان مجری برنامه عمدتاً سعی میکنم که بدون موضع باشم و اجازه دهم مهمان و حضار بیشتر به بیان آرا و عقاید خود بپردازند و من بیشتر جلسه را مدیریت کنم.
برای آینده چه برنامههایی دارید، وارد سیاست نمیشوید؟
ورود به سیاست برای کسی مثل من شبیه کابوس است، اگر ما تولید کننده فرهنگی هستیم و ادعای کار در این حوزه را داریم باید در کار خود تلاش کنیم و به نظرمن فرهنگ آنقدر مهم است و حوزه گستردهای است که بهتر است اول ما صلاحیت خود را در این حوزه ثابت کنیم و بعد به دیگر مسائل وارد شویم، ضمن این که من در نقد وضع موجود مینویسم و فرهنگ حوزه مورد علاقه من است و درکنار آن هم به تدریس در دانشگاه مشغولم.
به عنوان مدرس دانشگاه در غرب، میتوانید سطح دانش دانشجویان ایرانی و غربی را مقایسه کنید؟
این موضوع از چند زاویه قابل بررسی است؛ شاید از نگاهی به دلیل برخی تفاوتها از جمله سیستم آموزشی خیلی نمیتوان به مقایسه این دو پرداخت اما اگر از این مورد عبورکنیم، به هرحال در همه جا و در هر کلاس درس، اقلیتی هستند که بیشتر جویای علماند و بقیه کمتر، به نظر من در ایران به دانش اهمیت زیادی داده میشود ولی به بینش کمتر توجه میشود. در غرب در روز اول رشته تحصیلی تو خیلی مهم نیست و مهم این است که آیا تو میتوانی مقاله بنویسی یا خیر و من به عنوان یک استاد وقتی درجلسات دپارتمان شرکت میکنم خیلی به موضوع درس من که اسلام و سیاست است توجه نمیشود و بیشتر به این مسأله اهمیت داده میشود که آیا دانشجویان از تدریس تو در آن موضوع به نگاهی انتقادی میرسند یا نه.
فضای مسموم در کانادا در موضوع ایرانیت و اسلامیت چگونه است؟
بستگی دارد؛ بخش زیادی از آن حاصل جهل است و بخشی از آن برنامهریزی شده و ممکن است برای مثال وقتی رابطه ایران و کانادا مناسب نیست، وزارت امور خارجه کانادا هزینههایی بکند تا دپارتمان مهمی در روابط بینالملل دانشگاهی، در این خط حرکت کند اما نهایتاً خروجی آن چون سفارشی و غیرواقعی است نتیجه نمیدهد و خود آنها هم میدانند که این پدیده باعث عدم اعتبارعلمی آنها میشود و البته این شرایط در آمریکا به دلایل مختلف قدری متفاوت است. اما در موضوع مردم عادی این کشورها، در کانادا مردم زندگی روزمرهای دارند که بسیار منفک از سیاستهای کلان حاکمیت است و قسمتی از آن حاصل نظام پیچیده سیاسی این کشور است که حتی خود من هم هنوز به طورکامل آن را درک نکردهام. مردم کانادا در حوزه سیاستهای محلی بسیار فعال هستند اما در سیاستهای کلان بسیار کمتر نقش دارند و البته سبک زندگی غربی و مصرفگرایی هم در این بین بیتأثیر نیست.
دغدغههای شما در موضوع انقلاب اسلامی از کجا شکل گرفت؟
فاکتورهای مختلفی است از جمله زندگی در خانوادهای مذهبی اما پس از آن وقتی من لیسانس ادبیات انگلیسی میخواندم مدتی دچار بحران هویت شدم، این که من کجا هستم و بالاخره ایرانیام یا کانادایی و در سال آخر لیسانس با ایدههای «ادوارد سعید» و پس از آن دکتر«شریعتی» آشنا شدم و بعدها که به ایران آمدم، مباحث «مرتضی آوینی» را بسیار پسندیدم و حس نزدیکی زیادی با ایشان به من دست داد و به نظرم در آوینی هم «جلال آل احمد» و هم «شریعتی» است و این را هم باید اشاره کنم که به نظر من ما کمتر در مقابل غرب هستیم و بیشتر در برابر خودمانیم و درواقع با موضع ضدغربی دنبال معرفی خود هستیم. به نظرم عقلانیت جالبی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی است که با این موضوع تعامل خوبی برقرار کرده است و در ادامه باید به این اشاره کنم که بین نهضت و نهاد تفاوت وجود دارد و نهاد انقلاب بردار نیست حتی اگر لاف انقلابیگری بزنند، موضوعی که در آثار «ابراهیم حاتمی کیا» وجود دارد.
برخی رسانههای روشنفکر آثار حاتمی کیا را ضد مردم میدانند، نظر شما چیست؟
ابتدا باید ببینیم اصالت مردم چه چیزی است و چه کسانی میخواهند به مردم اصالت دهند، آن وقت میتوانیم دراینباره صحبت کنیم. به نظرم «حاتمی کیا» در «بادیگارد» در برابر بسیاری از اشخاص موضع خنثی دارد و به آنها حمله نمیکند و معتقد است که آنها محصول جبرند و به نوعی تولیدی و خروجی خود ما هستند که من نگاه او را در این آثار میپسندم و به نظرم این ایده که هنرمند باید راهکار برای حل مشکل ارائه دهد اشتباه است و معتقدم که دنیای هنردنیای ناخودآگاه است و مثلاً بین عرفان و فقه، هنر نزدیکی بیشتری به عرفان دارد.
به نظر شما با گذشت چهاردهه از انقلاب اسلامی، تکلیف حاکمیت با موضوعاتی مثل سینما و موسیقی مشخص شده است؟
ما در عرصه حکمرانی بسیار جوان و نوپا هستیم و تجربه ملت و دولت ما کمتر از صد سال است و شاید ما استقلال را بلدیم ولی هنوز آزادی را متوجه نشدهایم و همه این موارد به دلیل جوان بودن حکومت است. همین مسائل باعث شکلگیری فصل دوم «جیوگی» شد و ما تصمیم داریم به اتفاقات شبکههای اجتماعی و فضای مجازی در سال گذشته توجه خاصی داشته باشیم. یکی از دغدغههای اصلی ما در این برنامه دوری از سیاستزدگی حاکم بر جامعه است و معتقدیم که باید توان حرف زدن با زبان فرهنگ را داشته باشیم و همه چیز را از زاویه سیاسی نگاه نکنیم، به قول «مسعود فراستی» ما در برخی مسائل هنوز ماقبل نقد وحرف هستیم.
منبع: صبح نو