گروه فرهنگ و هنر: دکمه از معدود چیزهاییست که هر انسان در طول شبانه روز با آن بسیار سر و کار دارد. مثلا، صبح که از خواب بلند میشوی، یکی از اولین چیزی که جلوی چشمت، سر و کلهاش پیدا میشود، دکمه پیراهنیست که روی چوب لباسی اتاق لم داده و دارد میگوید بیا منرا بپوش و برو سر کار. اینجاست که میخواهی تک تک آن دکمهها را بکنی و بجای قرص استامینوفن بخوری و یک لیوان آب هم رویَش.
به گزارش بولتن نیوز، توصیهای که به این افراد میشود آن است که حتما حجامت کرده تا کمی سبک شوند و بتوانند راحتتر از خواب بیدار شوند. همچنین سعی کنند سریالهای ماهوارهای را در نوبت بازپخش ببینند تا بتوانند قبل از ۱۲ شب بخوابند.
نقش دکمه فقط به درآوردن لج در اول صبح و خورده شدن بجای استامینوفن ختم نمیشود. دیده شده که دکمه، سرنوشت خیلیها را عوض کرده. مثلا افرادی با بستن آخرین دکمه پیراهن، فارق از اینکه توانمندی لازم را داشته یا نداشتند، به بالاترین مدارج مدیریتی رسیدهاند. بعضی هم بخاطر بازگذاشتن یک دکمه اضافه، عنصر نامطلوب اداری تشخیص داده شده و آنقدر سقوط کرده که گورخواب شدهاند.
پس همانطور که دیدید، همین دکمه یک ذرهای، توانایی بالایی در تغییر سرنوشت آدمها دارد. اما تواناییهای دکمه، به همینجا ختم نمیشود. دکمه تواناییهای دیگری هم دارد. مثل توانایی بیرون کشیدن شخصیت افراد.
اگر میخواهید حداقل به بخشی از شخصیت آدمها پی ببرید، بروید توی مترو و یک دکمه پیراهن فرد روبهروییتان را باز کنید. اگر خیلی سریع زد توی گوشتان، کل شخصیتشناسی را کنار گذاشته و با یک معذرتخواهی، سر و ته قضیه را هم بیاورید. چون در این لحظه شما با فردی روبهرو شدهاید که شب قبل با همسرش دعوا کرده و صبح فردا دارد به این فکر میکند که چطور باید مهریه سنگین زنش را پرداخت کند.
اما اگر نزد توی گوشتان و هاج و واج به شما نگاه کرد، شما با شخصی هم مسیر شدهاید که چیزهای کوچک، خیلی برایش اهمیت ندارد. این آدم تحمل نسبتا زیادی داشته و میتواند عضو خانوادهای باشد که شاید بخواهید در آینده از آنها دختری را به همسری برگزینید. البته توصیه نمیکنیم سراغ باز کردن دکمه دوم پیراهنش بروید. چون ممکن است دختر که هیچ، تف هم کف دستت نینداخته و فقط یک بادمجان، آنهم زیر چشم چپتان به یادگار بگذارد.
شخصیتشناسی از راه دکمه، نوع دیگری هم دارد. وضعیت دکمههای روی کت و پیراهن افراد، خود آینهایست تمام عیار از وضعیت کسی که آنرا بسته است.
یکبار میبینی یک نفر اصلا دکمههای پیراهنش را نبسته. خب اینجا چند احتمال وجود دارد. یا آدم بینظمیست که دیرش شده و وقت نکرده دکمههای پیراهنش را ببندد. یا آدمیست که خیلی احساس مسئولیت کرده و نیم ساعت پیش بهش گفتهاند فلان جا دارد به اسم تو اختلاس میشود و دارد سریع خودش را به محل انجام اختلاس میرساند تا نگذارد حق مردم خورده شود. و یا کلا آدم شاعر مسلکیست که تا چشمش به یک هوای دونفره افتاده، زده بیرون تا جدیدترین ترانه گروه پالت را بسراید.
اما ممکن است شما با آدمی مواجه شوی که قیمت دکمه یک آستین پیراهنش، اندازه کل قیمت لباسهایی باشد که در آن لحظه، من یا شما به تن داریم. این آدم، همان اختلاسگریست که به نام فرد دکمه بازگذار ذکر شده در بالا، اختلاس کرده و علاوه بر پلیسهای داخلی، پلیس اینترپل هم دنبالش میگردند اما پیدایش نمیشود.
یک نفر هم هست که نخهای دوخته شده روی دکمههای پیراهنش، هرکدام به رنگیست. خدای نکرده فکر نکنید بنده خدا آنقدر فقیر است که هربار با افتادن دکمههایش، با هر نخی که دم دستش بوده خواسته با سیلی، صورتش را سرخ نگه دارد. نه، طفلکی تنوع طلب است. یکی اصلاح طلب است. این یکی هم تنوع طلب است. دوست دارد هر دکمهاش با رنگی متفاوت به پیراهنش دوخته شود تا تنوع رنگی بیشتری را روی لباسهایش داشته باشد.
خلاصه اینکه دکمه را دست کم نگیرید. در جای خودش، دکمهها را بسته و در جای خودش، آنها را باز کنید. با دکمه پیراهن مردم هم زیاد کار نداشته باشید، ممکن است کار دستتان بدهد.