کد خبر: ۴۳۱۳۵۳
تاریخ انتشار:

سوغات فرنگ

به گزارش بولتن نیوز، شاخه‌ای از تئاتر امروز ایران، ربطی به ریشه‌های این هنر در تاریخ ایران ندارد و یک‌سر محصولی است وارداتی که به مدد حضور برخی جوانان در جشنواره‌ها و مجامع جهانی تئاتر دارد به جریانی گسترده تبدیل می‌شود. آثار کارگردانانی مثل آتیلا پسیانی، رضا حداد، آروند دشت‌آرای و حمید پور‌آذری و در کنارشان آثار قلمی محمد چرمشیر، به طور عمده از چنین آبشخوری برخوردارند؛ تا حدی که گاه فکر می‌کنی با اجرای متنی خارجی به زبان فارسی روبه‌رو هستی... من مخالف نوجویی و تلاش برای شکستن فرم‌ها و قالب‌های کهنه و اغلب ناکارآمد در هیچ هنری از جمله تئاتر نیستم، اما مشروط به اینکه، هم نویسنده و هم کارگردان بتوانند در ارائه آنچه به‌عنوان تئاتر مدرن بر صحنه می‌برند، تعادل را برقرار کنند و اگر بتوانند بر کارشان مهر ایرانی هم بزنند که دیگر نور علی نور است؛ کاری که ژاپنی‌ها به‌ویژه در اقتباس از آثار کلاسیک کرده‌اند و می‌کنند. این روز‌ها دو متن از محمد چرمشیر، نویسنده پرکار تئاتر امروز ایران، به‌طور هم‌زمان بر صحنه است؛ دیبلیک: رومئو و ژولیت، به کارگردانی آتیلا پسیانی که متأسفانه هنوز موفق به دیدنش نشده‌ام و «باغبان مرگ»، به‌کارگردانی آروند دشت‌آرای. باغبان مرگ یکی از بهترین‌های چرمشیر است. موضوع خوبی دارد، دیالوگ‌ها روان و پر از کنایه و شوخ‌طبعی‌اند و درمجموع متن ساده، اما پرمعنایی است. یک قاتل زنجیره‌ای زنان، در محبس با یک زن خبرنگار حرفه‌ای رودررو می‌نشیند تا از انگیزه‌‌های اعمال جنایتکارانه‌اش سخن بگوید؛ هرچند او خود قبول ندارد که کارش جنایت بوده و برای توجیه آن دیدگاه‌های فلسفی و ایمانی نیز دارد. این درون‌مایه حتما ما را یاد چند فقره از قتل‌های زنجیره‌ای به‌ویژه در مشهد و کرمان می‌اندازد که قاتل یا قاتلان، اقدام جنایت‌آمیز خود را ناشی از نوعی رسالت دینی و مذهبی قلمداد می‌کردند. خب پرسشم از چرمشیر این است که وقتی ما در جامعه خود مصداق‌هایی از جمله نمونه‌های برشمرده را داریم، چه لزومی دارد که دو شخصیت نمایش خارجی باشند و به‌این‌ترتیب، میان موضوع که یکی از اتفاق‌های مهم اجتماعی ما در دو دهه گذشته به‌شمار می‌رود و مخاطب ایرانی فاصله بیندازیم؟ تماشاگر ایرانی، از نویسنده ایرانی، متن ایرانی می‌خواهد. ممکن است پاسخ این باشد که برای فرار از ممیزی‌های همه‌جانبه یا حتی جهان‌شمول‌کردن موضوع، با تعمد فضای کار خارجی شده. هر دو دلیل- اگر همین دوتا باشد- به گمانم توجیه‌ناپذیرند. البته شنیده‌ام که متن از یک داستان خیلی کوتاه خارجی اقتباس شده، اما اگر هم چنین باشد، پس تکلیف مقوله‌ای به نام آدابته‌کردن چه می‌شود؟ بسیاری از آثار نامدار ادبیات و ادبیات نمایشی جهان در تئاتر و سینمای ما و سایر کشور‌ها آدابته و به آثار کم‌وبیش بومی تبدیل شده‌اند. نمونه‌اش فیلم «ناخدا خورشید» که برگردان ایرانی و حتی بومی داستان «داشتن یا نداشتن» همینگوی است و اگر نام همینگوی از عنوان‌بندی حذف شود، انگار با یک داستان کاملا ایرانی و بومی طرفیم. از نظر اجرا، چون من یکی، دو کار از دشت‌آرای بیشتر ندیده‌ام، پس این اجرا را با کار‌های گذشته او که طبق آنچه در بروشور آمده، ١٦ نمایش را شامل می‌شود، مقایسه نمی‌کنم، اما این اجرای به‌ظاهرساده نشان از خلاقیت دارد؛ اما نه تا آن حد که به قول فرنگی‌ها بگوییم: «واو»؛ نه، این یک اجرای متوسط است که با متن کم‌وبیش هم‌خوانی دارد، اما دکور نامناسبی که در وسط صحنه تعبیه شده و قرار است حکم میز تنیس (پینگ‌پنگ) را داشته باشد و طراحی و اجرایش کار آتوسا قلمفرسایی طراح باسابقه و پرکار سینماست، به شکل عصبی‌کننده‌ای به این اجرا لطمه زده است. چون میز بازجویی - همان میز پینگ‌پنگ- چیزی نزدیک به ١٠ متر طول دارد و دو شخصیت نمایش در دو سویش نشسته‌اند. بنابراین نمی‌توان بر یک نقطه تمرکز کرد و سرت دائم باید به چپ و راست بچرخد. درواقع کارگردان و طراح صحنه‌اش به‌این‌ترتیب خواسته‌اند همه حواس مخاطب را به اجرا معطوف و او را دچار سرگیجه کنند. چون علاوه بر میز، بخشی از نمایش هم که پیش‌تر ضبط شده، هم‌زمان روی پرده‌ای که روی دیواره روبه‌روی تماشاگران آویزان شده، به نمایش درمی‌آید. درعین‌حال، صدای بلندگویی که در انتهای سالن قرار داده شده، به‌اصطلاح «نویز» دارد و تق‌تق دائمی‌اش کفر تماشاگر را درمی‌آورد و البته همه اینها عمدی است. همین استفاده افراطی از ویدئوپروجکشن در تئاتر از سوغاتی‌های آن‌ورآبی است که اگر در خدمت نمایش باشد، توجیه‌پذیر است؛ مثل برخی کار‌های رضا حداد، وگرنه، خاصیتی جز مرعوب و عصبی‌کردن مخاطب ندارد که به گمانم در اجرای باغبان مرگ، بیشتر این وجه از کارکردش مد نظر بوده است. بازی درخشان آتیلا پسیانی در نقش قاتل و بازی خانم مارین ون هولک (همسر کارگردان) که فارسی را خیلی سلیس حرف می‌زند از نقاط قوت این اجراست. چون نمایش باغبان مرگ چیزی جز یک نمایش‌نامه‌خوانی هنرمندانه نیست. خوبی‌اش این است که زمان این نمایش‌نامه‌خوانی، کمتر از یک ساعت است و چه خوب. 
منبع: شرق

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین