با گذشت چند ماه از پخش، حالا دیگر معمای شاه به نقاط اوج داستان خود رسیده است. نقطه اصلی روایت مقطعی حساس از تاریخ که در آن زمزمه نارضایتیهای مردمی کمکم صدایی واضحتر مییابد، بیکفایتیها و ظلمهای حکومتی عیانتر میشود و با رهبری امام خمینی(ره) در صدر اعتراضات، مردم چهره و پیشوایی هدایت خود در مسیر انقلاب پیدا میکنند.
گروه سینما و تلویزیون: تقریبا از همان زمان شروع پخش قسمتهای اولیه، بسیاری از مخاطبان رسیدن به چنین قسمتهایی را لحظهشماری میکردند و منتظر بودند ببینند که نقش اصلیترین چهره انقلاب چگونه و با چه کیفیتی ایفا میشود.
به گزارش بولتن نیوز، اتفاقی که طی همین قسمتهای پخش شده نشان میدهد شکرخدا گودرزی (ایفاگر نقش امام خمینی(ره)) کارش را بدرستی انجام داده و با کمک گریم هنرمندانه شهرام خلج به لحاظ شباهتی هم خود را به این شخصیت نزدیک کرده است.
شکرخدا گودرزی، بازیگر و نویسنده شناخته شده تئاتر، از بازی در سریال معمای شاه و چالشهای پیش روی خود میگوید. سوالاتم را با چگونگی انتخابتان برای این نقش آغاز میکنم.
آقای ورزی چطور و بر چه اساسی شما را برای بازی در این نقش حساس در مجموعه انتخاب کردند؟
من در نمایشی با نام «ساقی» در سالن اصلی تئاتر شهر مشغول بازی بودم و نقش شاعر شوریدهحالی را بازی میکردم که در مدح امام علی(ع) شعرهایی را میسرود و میخواند. اتفاقا یکی از بخشهایی هم که اجرا میکردم، مدیحه بلندی در وصف امام علی(ع) بود. آقای ورزی از آنجایی که با کارگردان آن نمایش، امیر دژاکام دوستی و رفاقتی داشتند، دو سه شب متوالی آمدند و نمایش را دیدند و بعد از آن دعوتمان کردند که به دفترشان برویم و با هم صحبتی بکنیم. در جریان همان صحبتها پروژهشان را با من در میان گذاشتند.
پس از اول به شما گفته شده بود که قرار است در نقش حضرت امام(ره) نقشآفرینی کنید.
نه، در آن دیدار اول صحبتی از این قضیه به میان نیامد. البته بعد از همان دو سه باری که به صورت پیدرپی به تماشای نمایش آمدند، امیر دژاکام گفت که به نظر میرسد ورزی برایت خوابهایی دیده است!
و بعد از اینکه متوجه شدید برای بازی در این نقش انتخاب شدهاید، اولین واکنشتان چه بود؟
جوابی که به ورزی دادم این بود که بدون شک بازی در چنین نقشی برای هر بازیگری موقعیتی بزرگ و تاثیرگذار محسوب میشود، اما من شباهتی را میان چهره خودم و امام(ره) نمیبینم. او جواب داد که اینها را دیگر به من بسپار؛ نظر خودت چیست؟ همانطور که گفتم بازی در نقش چنین شخصیت تاثیرگذاری اتفاق بزرگی است و بیشک هر بازیگری را وسوسه میکند. از همان ابتدا میدانستم که نقش بشدت خاصی است و در احساسی دوگانه، میان دلهره و میلم برای بازی در مجموعه مردد مانده بودم، اما درنهایت تصمیمم را گرفتم و شروع به کار کردیم.
بازی در چنین نقشی مسلما هر بازیگری را با چالشهایی جدی نسبت به چگونه ایفا کردن آن مواجه میکند. مهمترین چالشهایی که شما در طول بازی در معمای شاه با آن مواجه بودید، چه بود؟ به قول خودتان چه دلهرههایی داشتید؟
من در وهله اول با چالش باورپذیری برای یک ملت مواجه بودم. قرار بود در نقش شخصیتی ظاهر شوم که مردم او را دیده و با او زندگی کرده بودند. وقتی که شما به عنوان بازیگر در قالب نقشی قرار میگیرید، باید این توانایی را داشته باشید که با هنر و برداشت خودتان آن را بازی کنید و حتی چیزهایی را به نقش بیفزایید، اما در اینجا نمیشد این کار را کرد، بحث حافظه یک ملت در میان بود و چنین موضوعی با هیچ کسی شوخی ندارد. دیگر بازیگر این اجازه را پیدا نمیکند که خلاقیت خودش را دخیل کند و تنها باید در همان حد و اندازه تعریف شده کردار، رفتار، حرکات، نگاه و تمام عکسالعملهای دیگرش را میزان کند. شما باید تمام عضلاتتان را طوری تنظیم کنید که حتی برای ایجاد یک نیمنگاه، یا تبسم، یا اخم، از آن حد تعریف شده خارج نشوید و اول در درون خودتان به نوعی نزدیکی و شباهت با نقش برسید. بنابراین همه این اتفاقات دلهره میسازند و شاید در ابتدا بازیگر را از نزدیک شدن به آن بازدارد، اما در عین حال آزمون خوبی است.
در هنگام بازی در این نقش تمرکزتان بیشتر به روی کدام جنبه از رفتار یا شخصیت ایشان بود؟
راه رفتن و حرف زدن و... همه جلوههای بیرونی بازی در یک نقش است. چیزی که بیشتر اهمیت دارد، جلوههای درونی نقش است که باید در بازیگر شکل بگیرد.باید اول درون درست بشود و من از آن دسته بازیگرانی هستم که همیشه از درون به فرم میرسم. جلوههای درونی همان خصوصیات و تفکرات و جهانبینیها و مواردی از این دست است که وقتی این شناخت حاصل بشود، بعد تازه میتوانی به تبع این شناخت حاصله به سراغ بازی در نقش بروی و موارد بیرونی را هم شکل بدهی.
و این جهانبینی برای شما به چه صورتی رخ داد؟ برای شناخت بیشتر به سراغ چه منابع و آثاری رفتید؟
هم آثار مکتوب را خواندم، هم فیلمها و مستندات بهجا مانده از ایشان را دیدم و درواقع به دنبال مجموعهای کامل برای شناخت بهتر رفتم. کاری که انجام دادم به اصطلاح هم مطالعات کتابخانهای بود و هم مشاهدات میدانی. بعد از طی مدتی، مطالعه را کنار گذاشتم و به سراغ خود نقش رفتم. احساس میکردم حالا دیگر پیمانه شناختم پر شده است و با نزدیک شدن به زمان فیلمبرداری سریال، دیگر باید به خود نقش میپرداختم.
گریم چهرهتان هر بار چقدر طول میکشید؟
در ابتدا هر بار حدودا شش ساعت زمان میبرد، بعد کمکم کمتر شد، بچهها رنگهایی را که قرار بود استفاده کنند پیدا کردند و دستشان تندتر شد و با طی مراحل اولیه آزمون و خطا، به پنج و چهار و نهایتا سه ساعت رسیدیم.
بعد از انجام مراحل چهرهپردازی و در زمان شروع بازی در مجموعه، آیا از بیتامام(ره) هم افرادی برای تائید این شباهت و مشاهده بازیتان از نزدیک به پشت صحنه کار آمدند؟
بله. اتفاقا اولین دیداری هم که داشتیم با مرحوم صادق طباطبایی و عروس امام بود. بعد این دیدارها بین آقای ورزی و اعضای بیت امام برای چند جلسه دیگر هم ادامه پیدا کرد. در همین چند روز اخیر که مشغول ضبط کار بودیم هم نوههای امام(ره) به سر صحنه آمدند و از نزدیک بازی را دیدند.
نظر این افراد چه بود؟
از شباهتی که میدیدند، خوشحال و راضی بودند. کار را هم دیدند و حتی دعایمان کردند.
حتی صدا و نوع گویشتان هم بسیار واقعی و باورپذیر شده البته فکر میکنم این صدا دوبله است؛ درست میگویم؟
بله. البته در این مورد اظهارنظری نمیکنم. من کوشش خودم را حتی برای شبیهسازی صدا و گویش انجام دادم. سخنرانیهای دو صفحهای را اجرا کردم و حتی سعی کردم به گویش امام خمینی (ره)نزدیک باشم، اما درنهایت تصمیم این شد که کار دوبله شود و این تصمیم کارگردان بود.
بازخوردهایی هم از جانب مخاطبان دیدهاید؟ عکسالعملهای مردم چطور است؟
خوشبختانه واکنشها خوب است. مردم راضیاند و مرا مورد لطف خودشان قرار دادهاند. از این اتفاق خوشحالم.