کد خبر: ۴۲۶۳۴۳
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار:
بیادشهدای مدافع حرم

بسیاری از رزمندگان مقاومت اورا سلحشوری می نامیدند

بسیاری از رزمندگان مقاومت در توصیف مدافعان پاکستانی حرم حضرت زینب آنان را سلحشورانی می‌دانند که در سخت‌ترین شرایط و در شدیدترین عملیات‌ها حاضر به جان‌فشانی در راه دفاع از حرم می‌شوند.
گروه فرهنگ مقاومت: شهید عدیل، کوچک‎ترین و دوست داشتنی‎ترین عضو خانواده «حسین» است. سه برادر و سه خواهر دارد. برادر بزرگش سالهاست در قم درس حوزوی می‎خواند و از فعالین فرهنگی و پر دغدغه پاکستان است. خواهر بزرگ‎تر عدیل در پاکستان معلم است. دو برادر و دو خواهر دیگر عدیل هم همگی معلم و از طلاب در پاکستان هستند که به‎عنوان مبلغ معارف شیعه فعالیت می‎کنند. خانواده عدیل همه این‎‎ها را مدیون مردی است که امروز روبه‎روی من نشسته است تا از پسرش بگوید. از پاکستان به ایران آمده تا بر سر مزار فرزندش از این همه داغ که بر دل دارد مویه کند و اشک بریزد. اما نشکسته است؛ ایستاده است تا حتی فرزندان دیگرش را هم فدایی امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری (مدظله‌العالی) کند. گاه که برادر بزرگ شهید عدیل از برادر می‎گوید، پدر می‌‎خندد و به علامت تایید، سرش را تکان می‎دهد، گویی همه این خاطرات، گواهی است بر اینکه توانسته است فرزندانش را به خوبی برای سربازی امام زمان (عجل‎الله‎تعالی‎فرجه‎الشریف) تربیت کند.

بسیاری از رزمندگان مقاومت اورا سلحشوری می نامیدند

به گزارش بولتن نیوز، برادربزرگش سال هاست درقم درس حوزوی میخواندوازفعالین فرهنگی وپردغدغه پاکستان است.
خواهربزرگترعدیل درپاکستان معلم است.
دوبرادرودوخواهردیگرعدیل هم همگی معلم وازطلاب درپاکستان هستندکه به عنوان مبلغ معارف شیعه فعالیت میکنند.

قبل ازاینکه برای آخرین باربه ایران بیایدازلحاظ جسمی و رزمی آموزش های لازم رادر پاکستان دیده وخودش راآماده کرده بود.
قبل ازاین،دوبارهم به ایران آمده بود.
امااین بارتمام مقدماتش رافراهم کرده بود.
باوجوداینکه در جامعه المصطفی قم پذیرفته شده وشرایط خوبی برای درس خواندن برایش مهیاشده بود، اماگویی برای رفتن به سوریه بهانه ای داشت...

برگی ازدفترخاطرات....

به نقل از برادر شهید

یکبار شهید عدیل ازحلب تماس گرفت ومشخصات مدل دوربینی راکه روی اسلحه های تک تیراندازسوارمیشودراداد وگفت:داداش این دوربینی که من دارم وقتی روی افراددشمن زوم میکنم،تصویرواضح نیست.
لطفا اگردوربین این مدلی هست برام بخروبفرست.
من باتعجب پرسیدم من چنین دوربینی راازکجاتهیه کنم؟
برفرض تهیه،چطوربرات بفرستم؟
اونیزآدرس خیابان جمهوری تهران رادادکه من برم واین دوربینوبراش بخرم
حدود300دلاربود......

برگی ازدفترخاطرات....

به نقل از خواهر شهید....

عدیل قبل از اینکه به ایران بیاید، در پاکستان طلبه بود. سه سالی درس حوزه خواند. یک روز دیدیم که برگشت خانه و گفت من می‎خواهم پیش شما باشم، چون چند وقتی است که من زیاد پیش شما نبودم، فرصت زیادی برای کنار هم بودن نداشتیم و دوست دارم کنار شما باشم. من گفتم پس درست چه می‎شود؟ گفت من سه سال درس خواندم و هرچه که می‎بایست بیاموزم را آموختم. همه چیز را بلدم و تدریس کرده‎ام.

یک سالی بود که عدیل وقت خود را صرف آموزش در زمینه تک‎تیراندازی می‎کرد و مدام برای این مسئله وقت می‎گذاشت. من به او اعتراض می‎کردم که چرا وقت خودت را با این کار‎‎ها هدر می‎دهی؟ می‎گفت آبجی وقتم را هدر نمی‎دهم. بیا ببین که من چطوری دشمن را هدف می‎گیرم؟ یک دفعه گفت آبجی بیا ببین من گلوله خورده‎ام. من گفتم چرا این‎طوری صحبت می‎کنی؟ گفت من وقتی جنگ می‎کنم و وقتی که دشمن را می‎کشم، در این میان امکان دارد که من هم شهید بشوم.

آخرین تماس من با عدیل چند روز قبل از شهادتش بود. با یکدیگر صحبت می‎کردیم. سعی کرد که مرا از لحاظ روحی برای شهادتش آماده کند و بعد گفت: «آبجی! بروید حرم حضرت معصومه (سلام الله‎علیها) و برایم دعا کنید که من یک سری خواسته‎‎‎هایی دارم». چون عدیل تک‎تیرانداز بود فکر کردم که در ارتباط با کارش باشد، چون با کد با یکدیگر صحبت می‎کردیم و خیلی واضح نبود، اما متوجه شدم که عدیل می‎خواهد یک نفر از تک‎تیرانداز‎‎های داعش را شکار کند. می‎گفت که من نمی‎بینمش می‎آید و می‎رود و من دنبالش هستم و نمی‎توانم پیدایش کنم. اما من می‎دانستم حاجت عدیل چه هست؟ گفته بود بروید حرم برایم دعا کنید، چیز‎‎هایی است که از بی‎بی می‎خواهم. عدیل از طریق اینترنت آموزش‎‎‎هایی در رابطه با تک‎تیراندازی دیده بود، به‎طوری که بعد از

دوره 45 روزه آموزشی به‎عنوان تک‎تیرانداز، رتبه اول را آورد و بعد از این بود که برادرم به‎عنوان تک‎تیرانداز انتخاب شد.

به‎خاطر مسائل امنیتی که در پاکستان متوجه خانواده ما بود، به عدیل می‎گفتم که شما نباید به سوریه بروی. دلایل‎اش آنقدر محکم و متقن بود که قانع شدم که عدیل برای چه می‎خواهد به سوریه برود. عدیل قبل از رفتن به سوریه خودش را از لحاظ جسمی و روحی ساخته بود. اسم واقعی عدیل چیز دیگری است. من اسم عدیل را خیلی وقت پیش شاید حدود 12 سال پیش شنیده بودم. بعد از شهادتش با خواهرم که صحبت می‎کردم من به ایشان گفتم یادم می‎آید یک دفعه گفته بودند اسم_جهادی من عدیل است. خیلی وقت 12 سال پیش شنیده بودم. اما من یادم رفته بود. در واقع عدیل از 12 سال پیش خودش را برای چنین روزی آماده کرده بود و خودش را از لحاظ جسمی و علمی آماده کرده بود. در وصیت_‎نامه ‎اش از مادر و پدر تشکر کرده بود. قبل از اینکه عدیل از پاکستان عازم ایران بشود، برای رفتن به سوریه، یادم هست روزی از مادر پرسید اگر من بروم سوریه، نظر شما چیست؟ من جواب مادر را خوب به یاد دارم. گفت اصلا من شما را برای همین به دنیا آوردم که در راه دفاع از اهل بیت (علیهم‎السلام) جانفشانی کنید. پدر هم مشوق ما بودند که ما بیاییم ایران، درس بخوانیم و هر ساله برای تبلیغ به پاکستان برگردیم. هر وقت که دلتنگ عدیل می‎شویم، می‎آید به خوابم و ارتباط و حضورش را همیشه بعد از شهادتش در کنار خودمان حس می‎کنیم.

 یادم هست قبل از شهادت عدیل که با یکدیگر در واتس‎آپ صحبت می‎کردیم، من عکس پروفایلم را زده بودم که « عاشقان ایستاده می ‎میرند » با اینکه عدیل فارسی بلد بود و متوجه می‎شد و گاهی اوقات هم فارسی صحبت می‎کرد. اما پرسید آبجی! این جمله‎ای که زده‎اید معنی ‎اش چه هست؟ گفتم فارسی که بلدی « عاشقان ایستاده می ‎میرند » و به زبان اردو برایش معنی‎اش را شرح دادم. بعد خندید و شکلک خنده برایم فرستاد که آهان این‎طوری!

شهادت

هم‎رزمش زمان شهادت عدیل همراهش بود، تعریف می‎کرد که تکه کلام شهید عدیل« یا الله » بود. مثلا مواقعی‎ای که می‎خواست به چیزی واکنش نشان دهد تکه کلامش یا الله بود. دیدم عدیل یا الله گفت و گفت که گلوله خورده به پهلویم. به عدیل اصرار کردم که بیا من کولت می‎کنم و به عقب برگردیم، اما قبول نکرد و گفت من خودم می‎آیم. برادرم مسافتی را با همین پهلوی تیر خورده طی می‎کند تا اینکه بر اثر شدت خونریزی به شهادت می‎رسد. در واقع همان سوالی که از من پرسید که معنی « عاشقان_ایستاده می‎میرند » چیست را سعی کرده بود در آخرین لحظات زندگی‎اش هم همین‎گونه باشد و در واقع با پهلوی مجروح ایستاده به شهادت رسید.

وصیتنامه

بسم اللہ الرحمن الرحیم.

اول از ھمہ  از حمد و ثنای خداوند متعال شروع میکنم کہ ما را در دایرہ ی  دین حق  و ھمچنین  در سایہ ولایت اھل بیت علیھم السلام قرار داد۔

بسیاری از رزمندگان مقاومت اورا سلحشوری می نامیدند

احیانااگر  مرتکب نا فرمانی یا بی ادبی شدہ باشم  از والدین و خواھران و برادرانم بابت آن عذرخواھی می کنم،و ھمچنین اگر آمدن من بہ این جا  باعث نگرانی کسی شده باشد ۔

من خودم را ،بدون ھیچ طمعی برای دفاع از حرم حضرت زینب ع حاضر کردم ۔شاید برای خود سازی در زندگیم موقعیتی بہتر از این بہ دست نمی آوردم و بہ این حرفم یقین کامل دارم۔حتی المقدور سعی میکنم درسہای دینی ام را در کنار این[جھاد]ادامہ بدھم۔

در ضمن بگویم کہ من نہ از زندگیم بیزارم نہ از حصول تعلیم دینی بلکہ ھدفم از آمدنم بہ اینجا فقط خدمت است،و ھر جور خدمتی کہ خداوند توفیق آنرا بہ من بدهد [انجام خواھم داد].

درپایان باردیگر بابت ھر گونہ اشتباھی کہ از بندہ سر زدہ باشد از خانوادہ ام عذرخواهی میکنم۔

من از پدر و مادر خود کہ محبت فرزندی با من را کنار گذاشتہ و بہ من فرصت دادند تا خودم را بر ثانی زھرا[س]قربان کنم ،تشکر میکنم ۔ مادرم ھمیشہ می گفت "من ھمہ بچہ ھایم را بہ بی بی {زھرا سلام اللہ علیھا }سپردہ ام"۔ من بہ مادرم افتخار می کنم۔  بہ خواھر ھایم بعد از شہادتم توصیہ بہ صبر میکنم۔

تشکر ویژہ دارم از پدر بزرگوارم کہ بہ من درس خود سازی دادند و ھمین امر باعث شدہ کہ امروز من اینجا ھستم ۔ھدف زندگی من معرفت خدای متعال،دفاع از اھل بیت ع و خودسازی است۔

ان شا ءاللہ خدای متعال بہ خانوادہ ام صبر عنایت کند۔

واالسلام

امضاء

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۱:۵۰ - ۱۳۹۵/۰۹/۲۶
0
0
درود بر شیر پاک مادران شهدا شادی روح شهدا و امام صلوات
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین