کد خبر: ۴۲۴۶۴۲
تاریخ انتشار:
گفت‌وگو با نامزد جايزه جهاني هانس كريستين اندرسن 2018 و آستريد ليندگرن ۲۰۱۷

ادبيات كودك و نوجوان هنوز در حاشيه است

اولين جرقه‌هاي نوشتن از زنگ انشاي مدرسه در ذهنش شكل گرفت. در دوران راهنمايي، عضويت در كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان شماره يك آبادان، دريچه جديدي از دنياي ادبيات و نويسندگي را به رويش باز كرد.
ادبيات كودك و نوجوان هنوز در حاشيه استبه گزارش بولتن نیوز، اولين جرقه‌هاي نوشتن از زنگ انشاي مدرسه در ذهنش شكل گرفت. در دوران راهنمايي، عضويت در كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان شماره يك آبادان، دريچه جديدي از دنياي ادبيات و نويسندگي را به رويش باز كرد. از آن زمان خواندن و نوشتن، كار و تفريحش شد تا به امروزكه بيش از80 عنوان كتاب منتشر كرده است. فرهاد حسن‌زاده، نويسنده برجسته حوزه كودك و نوجوان با چندين دهه تلاش درعرصه‌ ادبيات كودك، خلق آثاري بديع، اصيل و هنرمندانه و از همه مهم‌تر داشتن سهمي پايدار در پيشبرد ادبيات كودكان به عنوان يكي از نويسندگان ايراني، شايسته‌نامزدي دريافت جايزه‌هاي جهاني هانس كريستين اندرسون 2018 و جايزه آستريد ليندگرن ۲۰۱۷ شناخته شده است. آنچه پيش‌رو داريد حاصل گفت‌وگوي صميمانه ما با اين نويسنده برجسته است. 
         
آقاي حسن‌زاده! از چه زماني و چطور به عرصه نويسندگي وارد شديد؟
از همان دوران كودكي به نوشتن، تئاتر و قصه‌گويي علاقه‌مند بودم. در مقطع راهنمايي ديدن قفسه‌هاي رنگارنگ پر از كتاب در كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان، مرا با دنياي ادبيات و هنر بيشتر آشنا كرد. آن زمان تشويق‌هاي دلسوزانه مربي تئاترم كه بسيار علاقه‌مند و خوش فكر بود مسير زندگي ام را تغيير داد. او يكي از مشوقان و آدم‌هاي تأثير‌گذار زندگي‌ام بود و ديگري، نويسنده‌ خوب جنوب، احمد محمود بود كه هنوز هم نوشته‌هاي اين نويسنده مرا تحت تأثير قرار مي‌دهند. 

اولين كتابتان چه زماني به طور رسمي به چاپ رسيد؟
تا قبل از آغاز جنگ مرتب مي‌نوشتم، اما وقتي جنگ شروع شد، به خاطر شرايط زندگي در آن دوران، نوشتن برايم كمرنگ شد. در آن سال‌ها اصلاً به فكر چاپ آثارم نبودم. تا اينكه سال 67 پس از ازدواج و تثبيت شدن شرايط زندگي‌ام، تصميم گرفتم قصه‌هايي را كه براي پسرم هر شب تعريف مي‌كردم چاپ كنم. اين شد كه در سال 68 قصه‌اي منظوم با عنوان «ماجراي روباه و زنبور» را نوشتم و در سال ۱۳۷۰ به چاپ رسيد. 

در آثار داخلي نوشته شده براي كودكان و نوجوانان كه تعدادشان هم كم نيست مخاطب چقدر در نظر گرفته مي‌شود؟ يا بهتر است بپرسم نويسنده‌هاي كودك تا چه حد مخاطبانشان را مي‌شناسند؟
كودكان در كشور ما دو دسته‌اند. يك دسته كودكاني هستند كه به آنها مي‌توان گفت كودك رسمي. كودكاني كه به معناي واقعي كودكي نمي‌كنند. كودكاني كه جرئت و جسارت كشف از آنها گرفته شده و رام و بي‌پرسش هستند. كودكاني كه به تعبيري گلخانه‌اي هستند و تخيل ندارند. دسته ديگر كودكاني هستند كه به اقتضاي حال و هواي سن‌شان، خود واقعي‌شان هستند. بچه‌هايي كه شيطنت مي‌كنند، تجربه مي‌كنند و مي‌آموزند چگونه زندگي كنند. متأسفانه بسياري از نويسنده‌هاي ما مخاطبشان را كودك رسمي مي‌دانند و به كودك حقيقي و خواسته‌ها و حال و هواي واقعي‌اش توجهي ندارند. در حالي كه نويسنده بايد مخاطب را بشناسد و او را دست‌كم نگيرد. بايد روحيه‌ پرسشگري را در او ايجاد كند. متأسفانه اين ديدگاه غالب گاهي باعث مي‌شود برخي از آثار خوب هم از لحاظ مميزي با مشكلاتي مواجه شوند. من معتقدم همين قدر كه يك قصه صاف و ساده را براي مخاطب تعريف كنيم و بگذاريم خودش به نتيجه‌اي كه دوست دارد برسد، كافي است. اين تفاوت ديدگاه‌ها به تفاوت نوشته‌ها منجر مي‌شود. يك نويسنده، داستاني مي‌نويسد كه مخاطب را براي لحظاتي از دنياي بي‌رنگ واقعي دور و لحظات لذت‌بخشي برايش فراهم كند و يك نويسنده از خودش و نوستالژي‌هايش حرف مي‌زند و براي مخاطبي مي‌نويسد كه در دنياي واقعي اصلاً وجود ندارد!

با اين تفاسير وضعيت ادبيات كودك و نوجوان را در ايران چطور ارزيابي مي‌كنيد؟ 
ادبيات كودك و نوجوان همچون ديگر حوزه‌ها هميشه متأثر از شرايط تاريخي موجود بوده است. از زمان انقلاب به بعد ادبيات كودك و نوجوان هم در هر دهه دچار تغييراتي شده است. مثلاً اوايل انقلاب متناسب با حال و هواي آن دوران كمي شعار‌زده بود و آثاري كه خلق مي‌شد هم رنگ و بوي همان دوره را داشت. در دهه‌هاي بعد كه از آن روند دور شد و به يك آرامش نسبي رسيد، توانست ماهيت خودش را بيشترپيدا كند. در دهه‌ اخير نويسندگان جواني پا به عرصه نويسندگي گذاشتند كه به دليل فاصله سني كم با دوران نوجواني، دنياي كودكان و نوجوانان را بهتر درك  و آثار خلاقانه‌اي منتشر مي‌كنند. به عقيده من اكنون نواي خوبي در حال نواخته شدن است كه صدايش چند سال بعد به گوش مي‌رسد. 

قبول داريد در كنار تمام تلاش‌هاي انجام شده، هنوز هم ادبيات كودك و نوجوان در مقايسه با ديگر حوزه‌ها در حاشيه است؟ 
بله قطعاً همينطور است. متأسفانه در سياستگذاري‌هاي فرهنگي و تعيين بودجه‌ها، كودكان به نحوه شايسته ديده نمي‌شوند. نه تنها درحوزه كتاب، بلكه در ديگر حوزه‌هاي فرهنگي از جمله سينما هم اين قشر مورد توجه قرار نمي‌گيرند. ناشران رغبتي براي به ورود به اين حوزه ندارند، حتي كتابفروش‌ها هم اينگونه هستند. كتاب كودك به ويترين و فضاي بيشتري نياز دارد، كتابفروش‌ها چنين امكاني ندارند و ترجيح مي‌دهند به اين عرصه ورود نكنند. 
علاوه بر مشكلات بخش توليد، با كمال تأسف مسئولان متولي ما از جمله آموزش و پرورش هم در حوزه كتاب و ترويج كتابخواني خيلي بد عمل مي‌كنند. چون كتاب خواندن دغدغه سيستم آموزشي ما نيست. سيستم آموزشي ما از سال‌هاي گذشته تاكنون بر كتاب‌هاي درسي متمركز شده و مبتني بر حفظ كردن حجم انبوهي از اطلاعات، امتحان دادن و به رتبه رسيدن است. زمان كتاب خواندن از بچه‌ها گرفته شده، ضمن اينكه در مدارس كتابخانه و كتابداري كه بتواند بچه‌ها را هدايت كند وجود ندارد. تمام اين سياست‌ها ادبيات كودك را به حاشيه مي‌راند. چون مخاطب در ميان انبوه بايد‌ها و نبايدها گم شده است. 

در قياس با سال‌هاي گذشته وضعيت تأليف و نشر آثار كودك و نوجوان را چطور مي‌بينيد؟ 
در سال‌هاي اخير تيراژ كتاب‌هاي اين حوزه با افت روبه‌رو شده كه نشان دهنده وضعيت نامطلوب نشراست. حتي كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان هم به عنوان يكي از الگوهاي توليد كتاب، آثار اخيرش را بعضاً با تيراژي نصف گذشته چاپ مي‌كند. شايد بتوان يكي از دلايل افت كاهش ميزان چاپ كتاب را در اين دانست كه نگاه تجاري همچنان بر نگاه فرهنگي ما غالب است. اگرچه ناشراني هستند كه با نگاه فرهنگي و شناخت مخاطب پاي كار آمده‌اند و از هزينه كردن براي بالا بردن كيفيت كتاب كودكان و نوجوانان دريغ نمي‌كنند، اما در مقابل ناشراني هم هستند كه همچنان به كتاب نگاه تجاري دارند. انواع كتاب‌هاي دكه‌اي را با تيراژ بالا وارد بازار مي‌كنند و خانواده‌هاي كم‌اطلاع نيز با خريد اين آثار كم‌ارزش براي بچه‌هايشان به بازار اين ناشران رونق مي‌دهند. 

برخي مخاطبان نوجوان هنوز آثار خارجي را به تأليفي‌ها ترجيح مي‌دهند. به نظر شما ضعف درحوزه تأليف باعث شده است برخي مخاطبان به سمت آثار ترجمه‌اي كشيده شوند؟
بله هنوز هم برخي مخاطبان با اين تصور كه نويسنده‌هاي خارجي از ايراني‌ها بهتر مي‌نويسند آثار ترجمه‌اي را به تأليفي‌ها ترجيح مي‌دهند. خودسانسوري، مميزي‌ها و نديدن و نشناختن مخاطب، باعث محدود شدن تعداد آثار تأليفي خوب و ماندگاردر حوزه كودك و نوجوان شده است. علاوه بر اينكه رعايت نكردن «كپي‌رايت» در ايران و نپيوستن كشورمان به جمع كشورهاي عضو قانون بين‌المللي حمايت از حقوق مؤلف (كپي‌رايت) همواره راه را براي جولان آثار ترجمه‌اي هموار كرده است. به استثناي برخي مترجمان خبره كه سال‌هاست آثار ارزشمندي را ترجمه و روانه بازار كرده‌اند، مترجمان زيادي هستند كه بدون گزينش و دقت به ترجمه كتاب‌هايي مي‌پردازند كه نسخه اصلي آن هم براي مخاطبان اين گروه چيزي ندارد چه برسد به ترجمه دست و پا شكسته آن. افتخار برخي مترجمان ما اين است كه چند صد جلد كتاب داستان ترجمه كرده‌اند و ركورددار هستند در حالي كه كتاب حاصل عرق‌ريز روح نويسنده است و مترجم و ناشر بدون پرداخت حق نويسنده و حتي كسب اجازه از او، با ترجمه و فروش كتاب به سود مي‌رسند.
 
چند سالي مي‌شود كه بحث پيوستن و نپيوستن كشور ما به كشورهاي عضو قانون كپي رايت محل بحث و مناقشه است، به نظر شما تحقق عضويت ايران تا چه حد مي‌تواند بر بهبود بازار كتاب ترجمه‌اي تأثيرگذار باشد؟
پيوستن به اين كنوانسيون از ترجمه‌هاي فله‌اي جلوگيري مي‌كند و باعث مي‌شود كه حق و حريم نويسندگان حفظ شود. از سويي ما را به بازارهاي جهاني نشر نزديك مي‌كند و طرف‌هاي خارجي براي ترجمه آثار ايراني رغبت نشان مي‌دهند. الان گاهي از يك اثر ممكن است همزمان چندين ترجمه صورت بگيرد. اين ترجمه‌ها هم مخاطب را سردرگم مي‌كند و هم ناشران را متضرر، چراكه بازار گنجايش چند ترجمه از يك اثر را ندارد. درحالي كه با وجود قانون كپي رايت اين اتفاق غيرممكن خواهد بود. وانگهي اين قانون باعث مي‌شود كه نهادهاي داخلي مانند صداوسيما نيز به حق نويسندگان و خالقان آثار هنري احترام بگذارند و اين قدر از كيسه ‌اين و آن خرج نكنند. ما هر چه به سمت حرفه‌اي شدن پيش برويم، نشرمان و ادبياتمان نيز جدي خواهد شد. ضمن اينكه اين مسئله در ايجاد ذهنيت منفي در بين ناشران ديگر كشورها نسبت به ايراني‌ها هم نقش مهمي ايفا مي‌كند. در نمايشگاه‌هاي خارجي كه شركت مي‌كنيم نگاه مثبتي نسبت به ايران وجود ندارد. 

چه شد كه به عنوان نامزد دريافت جايزه هانس كريستين اندرسن 2018 و همزمان جايزه آستريد ليندگرن ۲۰۱۷ انتخاب شديد؟ 
جايزه جهاني هانس كريستين اندرسون كه آن را جايزه «نوبل كوچك» مي‌نامند هر دو سال يك‌بار از سوي دفتر بين‌المللي كتاب براي نسل جوان (IBBY) به نويسندگان و تصويرگران ادبيات كودك اهدا مي‌شود. شوراي كتاب كودك به عنوان نماينده اين دفتر در كشورمان، پس از بررسي در گروه تأليف و شوراي اجرايي و برنامه‌ريزي و همچنين بهره‌گيري از مشاوره‌ها و نظرهاي متخصصان، از ميان نويسندگاني كه آثارشان با معيارهاي كلي جايزه هانس كريستين اندرسن همخواني داشت، من را به عنوان كانديداي سال ۲۰۱۸ از ايران معرفي كرده است. 
همچنين همزمان از طرف كانون پرورش فكري كودكان ونوجوانان هم به عنوان نامزد جايزه آستريد ليندگرن ۲۰۱۷ معرفي شده‌ام. پرداختن به قالب‌هاي مختلف رمان، داستان كوتاه، زندگينامه، شعر و همچنين تنوع نگارش براي تمامي گروه‌هاي سني كودك، نوجوان و خردسال از جمله عوامل مؤثر در انتخاب من به عنوان نامزد اين جوايز است. 

گويا بايد ترجمه آثارتان براي بررسي تا زمان مشخصي به دست داوران برسد، پرونده كاري تان براي ارسال آماده است؟ 
براي جايزه‌ آستريد ليندگرن پرونده از سوي روابط بين‌الملل كانون ارسال شده است، اما پرونده‌ اندرسن هنوز مهلت دارد و كميته‌‌اي كه مسئول اين كار است به شكل جدي و شبانه‌روزي در حال آماده‌سازي و ترجمه است. همانطور كه مي‌دانيد شركت در اين دوره‌ها و برنده شدن جايزه مستلزم ترجمه با كيفيت كتاب‌ها و ارائه آنها به هيئت داوران است، اما متأسفانه به دليل کافی نبودن حمايت‌هاي سازمان‌هاي متولي و نهادهاي مربوطه در تأمين هزينه‌ها، هنوز برخي از آثار مورد نظر براي ارائه به داوران آماده نشده است. برخي كتاب‌ها از جمله رمان «هستي»، «زيبا صدايم كن» و «قصه‌هاي كوتي كوتي» توسط كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان ترجمه شده است. با اينكه اين جايزه، يك افتخار ملي براي ادبيات ايران و مملكت ماست، اما ظاهراً با نگاه ملي ديده نمي‌شود.
منبع : روزنامه جوان

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین