گروه اقتصادی: هر سال فارغ
التحصیلان زیادی در رشته های مختلف دانشگاهی با مدرک خود وارد بازار کار می شوند
اما سئوال اساسی اینجاست که چه تعداد از این افراد دارای مهارت و تخصص لازم برای
ورود به بازار هستند؟ چه میزان از این افراد میتوانند آنچه را که در دانشگاه به
صورت تئوری فرا گرفتهاند در بخش های عملی به کار گیرند. یا صرف دارا بودن تسهیلات
دانشگاهی برای موفقیت در امور اجرایی کافی است ؟ شاید پاسخ به این سئوالات کمی
بدیهی به نظر برسد اما واقعیت اینجاست که در سال های گذشته هیچ گاه ، در هیچ دوره
ای هماهنگی میان نیازهای بازار کار و آنچه در دانشگاه ها تدریس می شود صورت نگرفته
است .این وضعیت در حوزه هایی چون اقتصاد به مراتب بیش از پیش خود را نشان می دهد
.
به گزارش بولتن نیوز،دکتر بهمن آرمان، استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی معتقد است که اصولا علم اقتصاد ایران با جهان همگام نیست و تا زمانی که این بخش دانشگاهی رشد نداشته باشد از توسعه نیز خبری نخواهد بود. دکتر بهمن آرمان، اقتصاددان در این باره به بولتن نیوز میگوید: اقتصاد عملی با اقتصاد تئوری تفاوت دارد و باید افرادی که در مسند اجرا قرار میگیرند دارای تخصص و مهارت لازم باشند.
به نظر شما تدریس اصول اقتصادی که در دانشگاهها انجام می شود با اقتصاد روز جهان و شرایط اقتصادی ایران منطبق است؟
اقتصاد علمی است که متاثر از آمار و ریاضیات است و در آن دو ضربدر دو میشود چهار. به بیان بهتر اقتصاد تابع یک منطق علمی بوده و موضوع دیگری که باید در نظر داشت علم یک پدیده سیال است و تغییر پیدا می کند و متناسب با زمان و پیشرفت هایی که جامعه دارد باید پیشرفت در آن نیز لحاظ شود. مسئله علم اقتصاد نمیتواند تحت تاثیر برداشتهای سیاسی شود. البته سیاست با اقتصاد نقاط مشترک دارند اما اصول علم اقتصاد از زمانی که اقتصاد مدرن امروز و پس از انقلاب صنعتی به وجود آمد تغییرات چندانی نکرد در حالیکه شیوه اجرا و اقتصاد امروزی پیچیده است. اگر بخواهم درباره بخش دروس اقتصاد ایران صحبت کنم باید بگویم که نه تنها اقتصاد بلکه سایر دروس رشته های دانشگاهی نیز با علم جهان به روز نیست و یکی از عقب ماندگیهای علمی کشور نسبت به جهان نیز همین موضوع است. در طول سالهای اخیر ما نتوانستیم خودمان را با علم روز جهان همگام کنیم.
دروسی که اکنون در دانشگاهها تدریس میشود مربوط به چه دورهای است؟
بسیاری از مسائلی که
در دانشگاه های کشور تدریس می شوند به پیش از انقلاب اسلامی ایران بر می گردند.
همچنین موارد زیادی وجود دارد که در علم اقتصاد امروز در کشور تدریس نمی شود اما
در دانشگاههای کشورهای توسعه یافته تدریس و در خصوص همه مباحث و سرفصلهای آن بحث
می شود و از سوی دیگر دروسی در ایران آموزش داده می شود که دیگر کاربردی در جهان
ندارند و خیلی با اقتصائات علم روز اقتصاد فاصله دارند.
با توجه به اینکه می گویید علم اقتصاد ایران با جهان فاصله زیادی دارد و به روز نیست، ارزیابی شما از افرادی که در رشته اقتصاد مدارک بالایی دریافت میکنند چیست؟
اکنون افرادی از دانشگاههای کشور با مدرک دکتری فارغ التحصیل میشوند اما شیوه آموزشی که برای این افراد در نظر گرفته شده بسیار قدیمی است و با علم روز جهان منطبق نیست و هماهنگی ندارد. من به عنوان یک اقتصاددان دانشم مربوط به 40 سال پیش است و با اینکه روزانه یک ساعت را برای مطالعه و مشاهده شبکه های اقتصادی کنار می گذارم باز هم اصطلاحاتی مطرح می شود که خیلی با برایم آشنا نیست. این بدان معناست که علم اقتصاد هر روز نظریه های جدیدی را به خود می بیند و باید برای پیشرفت های اقتصادی ابتدا دانشگاه ها را به روز کرد. من مواردی را شخصا مشاهده کردم که دانش آموخته های اقتصاد ایران از نظریههای آدام اسمیت استفاده می کنند اما اقتصاد های امروز از پیچیدگی های خاصی برخوردار هستند و استفاده از نظریههای ریکاردو، اسمیت و کنز نمی تواند راهگشای مسائل امروز اقتصاد باشد. متاسفانه افرادی هستند که موفق به دریافت مدرک دکتری می شوند اما در بسیاری از مسائل دارای بینش عمیقی نیستند. به عنوان مثال در ایران تاریخ اقتصاد جهان که چیزی حدود 2 هزار صفحه است در دانشگاههای ایران تدریس نمی شود و دانشجویان ما آگاهی از روند تکامل علم اقتصاد ندارند. افرادی هم که در خارج از کشور مشغول تحصیل هستند دانششان مربوط به چند دهه قبل است. برای همین است که مشاهده می کنیم اقتصاددان موفقی برای درک مسائل اقتصادی ایران وجود ندارد.
اگر علم اقتصاد به روز شود چه تاثیری در پیشرفتهای اقتصادی کشور خواهد داشت؟
افرادی که اشاره کردم بعد از انقلاب در مسند اجرایی قرار گرفتند اما از دانش کافی برخوردار نیستند و شاید یکی از دلایل عقب ماندگی ما در علم اقتصاد همین موضوع باشد. اینکه چگونه نظریههای روز اقتصاد جهان را در اقتصاد پیچیده امروز پیاده کنیم چالش اصلی دانشگاهها است و باید برای برطرف شدن این معضل علم اقتصاد دانشگاهی را به روز کنیم. اگر تدریس می شد ما با افرادی که دارای مدرک دکتری هستند در مراکز تصمیم گیری حضور دارند اما از دانش کافی برخوردار نیستند مواجه نبودیم. نمونههای این افراد را در ایران زیاد داریم.
یعنی شما می گویید داشتن مدرک دکتری ملاک مناسبی برای جایگاه افراد نیست؟
بله دقیقا. داشتن مدرک دکتری در اقتصاد ملاک مناسبی برای گماردن این افراد در رده های تصمیم گیری و اجرایی نیست. بگذارید در این زمینه مثالی بزنم تا موضوع برایتان روشن شود. در طول چند دهه اخیر همه برندگان جایزه نوبل اقتصادی به غیر چندین مورد اندک آمریکایی بودند اما هیچکدام از آنها وزیر اقتصاد و رییس کل بانک مرکزی نشدند اما به عنوان مشاور مورد استفاده قرار می گیرند. این موضوع نشان میدهد که اقتصاد عملی با اقتصاد تئوری فاصله زیادی دارد که ما هنوز نتوانستیم این موضوع را در بخش دانشگاهی خود پیاده کنیم. در اقتصاد یک بخشی به نام اقتصاد عملی وجود دارد اما آن را در ایران نه تدریس می کنیم و نه اصولا فارغ التحصیلان دانشگاهی ما تسلطی به زمینه های اجرایی کردن نقطه نظرهای علم اقتصاد دارند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
می فرمایند :
"اقتصاد علمی است که متاثر از آمار و ریاضیات است و در آن دو ضربدر دو میشود چهار.".
عرض می شود که در همان آمار و ریاضیات هم چنین حاصلی زمانی قابل حصول است که بنای شمارش شما بر اساس شمارش "دهدهی" بنیان گذاشته شود و الا صرف بیان "دو ضربدر دو می شود چهار" هم تا زمانی که "مبنای عدد شماری " تبیین نگردیده ، در همان علم ریاضیات یک عبارت گنگ و نامعلوم تلقی می شود.
لازم است قبل از وزود به بحث ، در تعریف و توافق در همان"مبنا" درنگ کنیم بترتیبی که اگر همین توافق "کوچک"!؟ حاصل نگردد اولی تر آن خواهد بود دنبال نسخه های بانک جهانی باشیم که بلا تردید آدرس به ناکجآباد خواهد بود ...
مفهوم "تئوری" در علم و در اینجا بطور مشخص در علم اقتصاد ، فراتر از برداشت های یک سویه صوری از واقعیاتی که بیرون از تصور ما در جریان دارد محسوب می گردد.
عبارت "اقتصاد عملی با اقتصاد تئوری تفاوت دارد" گفتمان گروهی از مردمان است که برداشت شان از "تئوری" ، محدود به آگاهی از یافته های دیگر کسان از دیگر "اقتصاد عملی" در دیگر جوامع و در دیگر دوره های زمانی و مکانی بصورت های جامد و ساکن می باشد.
از دیدگاه سیاست عملی ، اقشار بهم زنندگان نظم حیات اقتصادی جامعه، خود از بزرگترین نظریه پردازان اقتصادی بوده اند با این توضیح که نتایج برداشت های خود را در وضعیت سوء و به نفع شخصی خود بکار بسته اند.