دهمین دوره ی جشنواره ی سینما حقیقت از روز یکشنبه به میزبانی پردیس سینمایی چهارسو کار خود را آغاز کرد. پردیس سینمایی ای که دیگر در حال تبدیل شدن به یک پاتوق ثابت جشنواره ای است...
گروه سینما و تلویزیون: دهمین دوره ی جشنواره ی سینما حقیقت از روز یکشنبه به میزبانی پردیس سینمایی چهارسو کار خود را آغاز کرد. پردیس سینمایی ای که دیگر در حال تبدیل شدن به یک پاتوق ثابت جشنواره ای است.
به گزارش بولتن نیوز، کیفیت بهتر تصویر و صدای سالن ها فضای وسیع تر و دلباز و مناسب برای گپ و گفت ها و نشست ها از جمله مزیت های این پردیس است. سبد جشنواره امسال هم همانند سال های قبل پر و پیمان است. این شاید تنها جشنواره داخلی هست که «انتخاب» در آن معنا دارد. اینکه از میان این میزان آثار کنجکاوی برانگیز کدام ها را برای تماشا انتخاب کنیم. نمایش بیش از هفتاد مستند در بخش مسابقه ی ملی که شامل تعدادی از تولیدات قابل توجه چند سال اخیر است در کنار نمایش فیلم های خارجی در بخش های مختلف که گاهی دیدنشان در زمانی به غیر از جشنواره چندان میسر نیست بر جذابیت آن می افزاید. آنچه از فیلم های جشنواره در چند روز آینده خواهید خواند، ماحصل همین انتخاب هاست. بعد از این مقدمه کوتاه به شرح مشاهداتم از انتخاب های روز اول جشنواره می پردازم.
برادرها/ اوسلاگ هولم /نروژ
این فیلم بهترین انتخاب روز اول جشنواره و شاید یکی از بهترین مستندهای سال گذشته است. می شود به آن نقل قول تروفو در وصف این فیلم رجوع کرد: «فیلم ساختن به مثابه ی یک کنش شخصی و عاشقانه». فیلم شرح همراهی با زندگی دو برادر به مدت هشت سال است. از زمانی که یکی از آن ها پنج ساله است و دیگری هشت ساله. یک خاطره نگاری شخصی که تصویری صمیمانه و جهان شمول از گذر زمان و رابطه ی برادری و خانوادگی پیش رویمان می گذارد. فیلم از جهاتی یادآور پسرانگی لینک لیتر و چه بسا قدرتمند از آن و واجد لحظات حسی ناب و ایده هایی است که بالاتر از فیلم لین کلیتر می ایستند. شاید علت را باید در پشت دوربین جست و جو کرد. چرا که اینجا یک مادر پشت دوربین است و از نگاه عمیق و نزدیک او ناظر این زندگی هستیم.
فرار من/ الکه ساسه/ آلمان
فیلم روایتی از ماجرای سفرهای گروهی از پناهندگان از کشورهای افغانستان عراق و اریتره به آلمان است. آدم هایی که هر یک به علت شرایط غیرقابل زیست سرزمین مادری شان پا در سفری طاقت فرسا گذاشته اند. « فرار من » از طریق مصاحبه با تعدادی از این پناه جویان و تصاویر آرشیوی که از سفرشان با گوشی های همراه خود گرفته اند، روایت می شود. تصاویری تکان دهنده که ما را در جریان هر مرحله از این سفر و مصائبی که در هنگام عبور از هر کشور با آن رو به رو هستند، می گذارد. به عنوان مثال می بینم که چگونه گروه های زیادی از آن ها در یک قایق بی حفاظ کوچک مدتی طولانی در دریا آواره هستند. کسانی که یک راه پیش روی خود می بینند: یا به سلامت گذر می کنند یا جان خود را از دست می دهند. اما در هر حال فکر بازگشت به آنجا که از آن آمده اند به ذهنشان خطور نمی کند. فیلم از جایی به بعد به تکرار می افتد و در پس تصاویر آن تنها یک ایده تزریق می شود که از فرط تکرار از شوک آور بودن ابتدایی آن کاسته می شود با اینکه تاثیر گذاری فیلم در همین تصاویر آرشیوی اش نهفته است. شاید اگر کمی از این تصاویر یا شخصیت های متعددش کم تر و در عوض برجنبه های دیگر ( مانند زندگی شخصی شان) تاکید می کرد، با اثر قدرتمندتری روبرو بودیم.
در میان امواج/ مینا کشاورز
فیلم درباره ی زنی به نام رقیه است که سعی می کند از طریق اداره یک بازار محلی امنیت شغلی زنان دستفروش میناب را تامین کند. اما بزرگ ترین مانع او در این مسیر شهرداری است. فیلم جسورانه ای که متاسفانه عمیق نمی شود. روایتِ تقابل یک فرد و مبارزه اش با یک سیستم در دست فیلمساز تنها به یک موضوع جذاب تقلیل پیدا کرده است. فیلمساز برخلاف شخصیت اصلی اش جسارت چندانی برای نمایش کشمکش های این آدم نشان نمی دهد و در خیلی جاها دوربین ناتوان از دنبال کردن سوژه است. به عنوان نمونه هیچ کدام از مراجعات او به شهرداری یا فرمانداری را نمی بینیم. در عوض فیلمساز با نمایش چند باره و بی خاصیت صحنه هایی از زندگی روزانه ی او وتاکید بر تک گویی های زن سعی در ارائه یک تصویر ویژه از شخصیتش دارد. تصویری که به علت مواجهه شیفته وار فیلمساز با موضوع گاهی از صداقت به دور است. در نتیجه ی همین مواجهه و اولویت موضوع بر شخصیت است که رقیه پذیرفتنی نمی شود و فیلم هم عامدانه و یا شاید ناآگاه به سمت دیگر جنبه های این شخصیت و تناقض هایی که با خود دارد، نمی رود.
میراث گمشده/حامد خسروی
روایت آخرین ساخته ی زنده یاد «حامد خسروی»در منطقه ای در شمال از توابع تالش می گذرد. فیلم نگاهی گزنده همراه با طنزی لطیف و احساسی به میراث مردمان ساده دل و فراموش شده ی این منطقه دارد. آدم هایی که در نسبتی صیمانه با تاریخ و آثار باستانی ارزشمند منطقه ی خود زندگی می کنند اما با ورود روس ها در گذشته و شیادی کلاه برداران و قاچاقچیان عتیقه و ساخت و ساز سرمایه داران و بی کفایتی مسئولان هویت و میراثشان در حال فراموشی ست. مستند لحنی گزارشی و ساده دارد. اما نشانه هایی از نگاه سازنده اش را در آن می توان حس کرد. از نقش تدوینگر خوش فکر فیلم هم نباید گذشت که جهان احساسی و اندیشه ی دوست درگذشته اش را به خوبی در بافت فیلم حفظ کرده است.
برد برد/ محسن خانجهانی
فیلم برخلاف عنوانش یک باخت باخت کامل است. مصداق کامل یک فیلم پر هیاهوی سطح پایین. فیلمساز در نسبتی درست با شخصیت ها و موضوعش قرار نمی گیرد. ماجرای ورود بحث های مذاکرات سیاسی به محدوده ی کوچک یک روستا از توابع زنجان در دست فیلمساز ابزاری برای بهره کشی به نفع شعارهای فریبنده و دهان پرکن سیاسی است. فیلم فاقد نگاهی کنایی به موضوعش است و در عمل به همان مسیری می رود که نوک پیکان انتقادش به آن است. نتیجه آنکه ساده دلی ها و اظهارات ساده لوحانه ی شخصیت ها دست آویزی برای مزاح نمایندگانی می شود که از قضا میهمان نمایش آقای فیلمساز هستند.
آهستگی/ یاسر خیر
نمونه درست از یک فیلم با نگاهی اجتماعی که توجهی خاص به شخصیت هایش دارد. فیلمساز با پی گیری داستان مردی مبتلا به بیماری ام.اس و ورود به زندگی خانوادگی اش از مسائلی چون مواجهه با بیماری و مشکلات خانوادگی و طلاق آشنایی زدایی می کند. اینجا بیماری بیشتر از آنکه یک عامل محدود کننده باشد، نقشی محرک دارد. می بینیم که چگونه روابط شخصیت ها در حیطه ی خصوصی و اجتماعی دستخوش تغییر می شود. تغییراتی که در نگاه هوشمند فیلمساز به معنایی تازه می رسند.
زن و مرد به گفته خودشان مدت ها قبل از بیماری مرد به جدایی عاطفی رسیده اند و این بیماری قدرت مواجهه با این مشکل را به آنها می دهد. اینگونه است که فیلم پا در این مسیرها می گذارد و نه تنها لزوماً تلخ و مایوس کننده نیست، بلکه چشم اندازی روشن و امیدوارانه دارد . همه این ها مدیون جسارت و صداقت مثال زدنی سوژه های اثر است که فیلمساز با درک درستش، تصویری چند بعدی از آنها ارائه می دهد.
منبع: روزنامه ابتکار