کد خبر: ۴۲۰۴۲۳
تاریخ انتشار:

عابدزاده، فرشته محافظ در جهنم ملبورن

بدون شک ۸ آذر ویژه‌ترین روز در تاریخ فوتبال ایران است و می‌توان آن را به عنوان روز فوتبال ایرانی در تقویم گنجاند. آنچه هشت آذر را ویژه کرده است، نه فقط صعود به جام جهانی است؛ بلکه نوع صعود و میزان و نوع ارتباط مردم و فوتبال در سالهای میانی دهه هفتاد است.

به گزارش بولتن نیوز؛ این روز اکنون تبدیل به خاطره جمعی بسیاری از ایرانیان شده است و ایرانیان بسیاری آن را همچون یکی از روزهای مهم زندگی‌ خود به یاد دارند. صعود ماراتن‌گونه و در انتها معجزه‌وار ایران به جام‌جهانی باعث شد تا مردم ایران با هر عقیده و از هر نژادی که هستند، بی‌اختیار و بدون برنامه‌ای قبلی بعد از ظهر هشت آذر را در تمام کشور تبدیل به میعادگاه جشن ملی خود کنند. بعد از ظهر پاییزی ۸آذر ۱۳۷۶ نمادی از وحدت ملی ایرانیانی شد که ایرانیان فارغ از قومیت‌ها صعود تیم‌ملی را در خیابان‌ها جشن گرفتند. تیم ملی در آن زمان محبوب همه مردم ایران بود و تماشای بازیهای آن در روزهای جمعه تبدیل به آئینی خانوادگی شده بود. هر هفته همه اعضای خانواده‌ها از پیر و جوان بازی‌های تیم‌ملی را دنبال می‌کردند و مادربزرگ‌هایی که تا قبل از آن فوتبال را پدیده‌ای بی‌معنا و توجیه‌ناپذیر می‌دیدند، برای آن تسبیح انداختند و دعا کردند.

 

نگرانی برای صعود ایران در جامعه شصت میلیونی آن زمان موج می زد و فوتبالیست‌های آن زمان محبوب‌ترین و معروفترین فوتبالیست‌های تاریخ ایران شدند. اگر محبوبترین فوتبالیست امروز ایران از نظر تعداد هوادار با عابدزاده، دایی، خداداد، باقری و ... آن زمان مقایسه شود، اختلاف فاحشی بین تعداد هواداران به چشم می خورد. آن زمان عابدزاده، دایی، خداداد عزیزی و ... محبوب مردم در رده‌های مختلف سنی بودند و هنوز هم این فوتبالیست ها از فوتبالیست های حال حاضر در نزد عامه مردمی که چندان با فوتبال سر و کار ندارند محبوب‌تر و معروف‌ترند. 

 

هشت آذر، نمادی از تغییر مناسبات سیاسی و اجتماعی جامعه ایران نیز است. ایران آن سال‌ها، که بعد از جنگ چندان موفقیتی در ورزش ندیده بود به واسطه فوتبال غرور ملی خود را بازیافته بود و پس از سالها، خیابان‌ها شاهد جشن و شادی عمومی مردم ایران بود. جشن و شادی که قبل از آن برای پیروزی رزمندگان در جبهه‌های جنگ برگزار می‌شد. گفته می‌شود که پس از شادی عمومی برای فتح خرمشهر، جشن هشت آذر دومین و بزرگترین جشن خودجوش مردمی پس از انقلاب بود.

 

پس از اینکه قدرت جریان‌سازی و تاثیرگذاری فوتبال در بین مردم برای سیاسیون و مدیران مشخص شد، توجه آنها به این حیطه نیز افزایش یافت. اما با افزایش توجه به فوتبال و ورود پول به آن، به تدریج جنبه‌های زشت و زننده فرهنگ فوتبالی باعث شد تا این ورزش و تیم ملی از زندگی بسیاری از ایرانی ها کنار رود و جشن‌های فوتبالی پس از آن سال تنها ادایی از جشن هشت آذر و بهانه‌ای برای شادی نسل جوانی بود که فوتبال را بهانه‌ای برای رقص و شادی در خیابان‌ها کرده بودند. 


همزمان با شادی بازیکنان ایران در ورزشگاه ملبورن، ایرانیان نیز در سراسر ایران، به خیابانها آمدند تا پس از سالها عطر و بویی دیگر به خیابانهای غمزده و تیره ایران ببخشند. هشت آذر، هشت آذر است و کسانی آن را می فهمند که در ظهر هشت آذر سال هفتاد و شش معجزه را با چشمان خود دیدند.

 

اما در میدان مسابقه چه رخ داد؟ بازیکنان ایران تحت تاثیر جو ورزشگاه و نام حریف، ضعیف‌ترین بازی تیمی خود را در مقابل استرالیا به نمایش گذاشتند؛ به طوری که تعداد پاس‌های آنها به زور از دو پاس تجاوز می‌کرد. با این حال زیبایی فوتبال به ایران رو کرد تا در روزی که تنها یک حمله تیمی منسجم بر روی دروازه استرالیا داشتند به دو گل دست یابند. مرور گل دوم ایران نشان می‌دهد که چگونه همه چیز به یکباره برای گلزنی ایران مهیا شد. اگر شوت کنار دروازه بوسنیچ ضرب بیشتری داشت و مسافت بیشتری را طی می‌کرد، چه بسا زدن گل دوم برای ایران غیرممکن می‌شد، اما ضربه سر باقری، هوشیاری دایی و عزیزی باعث شد تا در چند ثانیه با سه ضربه به توپ، دروازه استرالیا باز شود.

 


ناتوانی ایران در پاسکاری و گردش توپ چنان بود که در دقایق پایانی عابدزاده ترجیح می‌داد ضربات کنار دروازه را به گونه‌ای به توپ بزند تا در داخل زمین استرالیا راهی اوت شود؛ چراکه شرایط به گونه‌ای بود که هر توپ شلیکی از کنار دروازه ایران در صورت نرفتن به اوت، در عرض چند ثانیه تبدیل به یک حمله خطرناک به روی دروازه ایران می‌شد. در چنین شرایطی، ایران با خوش‌شانسی محض راهی جام‌جهانی شد. اما باید گفت به گونه‌ای تلافی بدشانسی‌های ایران در بازی‌های گروهی، بر سر استرالیا جبران شد. آنچه ایران را در ملبورن به صورت معجزه‌آسایی به دو گل رساند، تنها و تنها خواست و آرزوی مردمی بود که عاشقانه تیم کشورشان را دوست داشتند و به خاطر آن، سه ماه در التهاب و اضطراب به سر می‌بردند.


ونبلز، سرمربی انگلیس در جام ملتهای نود و شش بود و پس از رساندن انگلیس به نیمه نهایی اروپا، به استرالیا آمد تا پس از سالها این کشور را به جام جهانی برساند. او و تیمش در برابر ایران تا منتهای درجه بدشانس بودند. تمام سهم یک ملت از بدشانسی در طول تاریخ، در همان یک مسابقه نصیب استرالیایی‌ها شد و آنها تا ساعت‌ها پس از بازی گیج و منگ، نتیجه به دست آمده را باور نمی‌کردند. ونبلز گفته بود که در هیچ مسابقه‌ای در این سطح تیمش این تعداد فرصت گل نداشته است اما در نهایت یک حمله و نصفی! ایران دو گل درون دروازه آنها کاشت. ایرانی‌ها هیچگاه لبخند رضایت ونبلز را پس از گل دوم استرالیا از یاد نمی‌برند. او پس از این گل با خیال راحت روی نیمکت نشست تا گلباران شدن ایران را ببیند اما ...
 والدیر ویرا، سرمربی ایران در پایان بازی به گزارشگر استرالیایی گفت: «امروز باید استرالیا برنده این دیدار می‌شد اگر ما این دروازه بان را نداشتیم و اگر خدا با ما نبود».

 

 

دقایق پایانی بازی ایران و استرالیا، دلهره‌آورترین لحظات فوتبالی ایرانیان زیادی بوده است. آن لحظاتی که ترس از گل خوردن و نقش برآب‌شدن امیدواری به وجود آمده، مثل خوره به جان هواداران ایرانی افتاده بود، آن لحظاتی که هر آن احتمال می‌رفت تمام شادی ناشی از گل خداداد از بین برود، تنها یک نفر بود که همچون سدی محکم دروازه ایران را نگه می‌داشت. در آن لحظات دیدن چهره و واکنش‌های احمدرضا عابدزاده خود اطمینان مطلق بود. در آن لحظات که دل در دل ایرانی‌ها نبود، تنها یک نفر بود که آرام بود و با لبخندش از کیلومترها دورتر و از پشت قاب شیشه‌ای به ما ایرانی‌ها پیغام می‌داد: «نگران نباشید، من هستم» و اینگونه بود که احمدرضا عابدزاده به اسطوره‌ها پیوست.

 

همان یک بازی مقابل استرالیا و همان هشت دقیقه پایانی کافیست تا احمدرضا عابدزاده تبدیل به اسطوره ایران شود. عابدزاده در هشت آذر هفتاد و شش، از سرزمین افسانه‌ها و اسطوره‌ها پا به میدان ملبورن و سپس به قلب‌های ایرانی‌ها گذاشته بود.

برای مشاهده مطالب ورزشی ما را در کانال بولتن ورزشی دنبال کنیدbultanvarzeshi@

منبع: ورزش 3

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین