به گزارش بولتن نیوز، کریم لک زاده کارگردان فیلم «قیچی» با ساخت این فیلم دنیای سینمای بلند را تجربه کرده و بعد از ساخت چندین فیلم کوتاه، به هر حال باید فضای حرفه ای سینما را تجربه می کرد. او که این روزها در حال ساخت فیلم جدیدی در ارتفاعات فیروزکوه مشغول کار است، در اولین تجربه فیلم بلندش محیط خاصی را انتخاب کرده و در بستری سوررئال داستان جنایت انسان و تقاص طبیعت از او را نشان می دهد. به بهانه اکران این فیلم در گروه هنر و تجربه گفت و گویی با لک زاده داشتیم که در ادامه می خوانید:
اولین تجربه ساخت فیلم سینمایی برای شما چطور بود و چقدر با پیش فرض هایتان فرق داشت؟
ـ این شکل فیلم ساختن که خیلی در قید و بند مسائل اداری گیر نمی کنیم و با سرمایه کمی، مثل زمانی که فیلم کوتاه می سازیم، عمل می کنیم به هر حال سختی ها و آزادی هایی دارد. سختی به این دلیل است که شرایط تولید ما نسبت به دیگران کمی دشوار است و پول کمی داریم، اما از طرفی اتفاقات پیش بینی نشده ای که بیشتر برای گروه هایی که در سینمای بدنه کار می کنند پیش می آید را به جای اینکه به عنوان یک عامل بازدارنده تجربه کنیم، در واقع به عنوان یک کشف بشناسیم. به خصوص برای سازنده فیلم اولی که در کل در حال تجربه کردن است. به طور کلی تجربه ساخت فیلم «قیچی» به این شکل بود که با مسائلی رو به رو شدم که ممکن است از کم تجربگی من باشد و شاید بخش هایی از فیلم آن طور که باب میل بود نشد، اما جغرافیایی که در آن قرار داشتیم، ویژگی هایی داشت که به کشف بهتر این نوع سینما منجر شد وجود همه مسائل کار را لذت بخش تر کرد.
در جشنواره فیلم فجر و در حال حاضر در اکران عمومی با هنر و تجربه آشنا شدید. به طور کلی چقدر از نحوه اکران در این گروه راضی هستید و آیا تصور شما نسبت به آن با قبل از کسب این تجربه تفاوتی کرده است؟
ـ سال قبل هنر و تجربه یک جایی بود و امسال در جای دیگری قرار دارد. در واقع به اندازه یک سال همه چیز تغییر کرده است. اگر سال قبل گروه هنر و تجربه در نقطه یک بود و همه ما مشتاق ذات درست هنر و تجربه بودیم. در حال حاضر یک سال از آن شرایط گذشته و خیلی بد است که ما هنوز به خاطر چیزی که تغییری نکرده خوشحال باشیم. هنر و تجربه بعد از یک سال به جای اینکه به سینمای بدنه تکیه کند، ای کاش خودش مستقل و قوی تر شود و بتواند راهی را که پیش گرفته واقعاً پیش ببرد. راه هنر و تجربه رشد سینمای مهجور و رشد اندیشه است. به جای اینکه هنر و تجربه سینمای بدنه را در خودش اکران کند، بهتر است بیلبوردهای سطح شهر را گسترش دهد و بیشتر آنها را به دست آورد تا فیلم هایی که چیزی بیش از سرگرمی است را اشاعه دهد. به نظرم این نقطه ای که شروع هنر و تجربه است، جایگاه اشتباهی نیست، اما در قدم اول باقی مانده و باید حرکت کند. امیدوارم اگر امسال هنر و تجربه در جشنواره فیلم فجر که شرایط مجهولی دارد، وجود داشته باشد، بهتر است فکر تازه ای در نحوه معرفی فیلم و ارائه آن بکنند تا شرایط بهتری داشته باشیم.
در فیلم سینمایی «قیچی» فرم، المان ها و نشانه های مختلفی را می بینیم که هر کدام بار معنایی خاصی دارند و برای رساندن مفهوم مشخصی به کار رفته اند. این نشانه ها را چطور انتخاب کردید که مقصود را بهتر القا کنند؟
ـ ما اساسا با انسانی روبه رو هستیم که جنایتی کرده و حالا درگیر پاسخ دادن به کاری است که انجام داده. ما نگاه قانونی به قضیه نداشتیم که بخواهیم بگوییم هر کسی هر جرمی کرده باید در اجتماع پاسخگو باشد. پیشتر سیر و سلوک درونی اتفاق می افتد و اثر جنایت بر جنایتکار را بررسی می کنیم که در درون و طبیعت او چه می شود؟! ما مجبور بودیم برای رسیدن به طبیعت فردی که چنین شرایطی دارد، به طبیعت پناه ببریم. فیلم ما یک فیلم اجتماعی نیست و نمی خواستیم فرد را در زندان نشان بدهیم، بعد خانواده او را ببینیم که می خواهند برایش از شاکی رضایت بگیرند و… در واقع ماجرا در طول متوقف می شود و انگار زندگی در نقطه ای ثابت می ایستد و مجبور است ماجرا را تشریح کند تا به عمق برسد. من این ایده را در ذهن داشتم، نمی دانم چقدر موفق بوده ام. ما خواستیم با ظرافت هایی که درطبیعت وجود دارد به این شرایط برسیم. این ظرافت های طبیعی می تواند از شکل یک دایره کاسه ای دور سر عباس غزالی باشد تا نغمه و موسیقی ای که شنیده می شود یا لباس سفیدی که شخصیت اول فیلم به تن دارد و در آخر دوباره آن را می پوشد. در واقع قطره خونی است که تبدیل به دریایی از خون می شود و مثل مکبث یا یک تراژدی دردناک دیگر، جنایت او را احاطه می کند. قهرمان تراژدی در عمق این مسائل غرق می شود تا جایی که ضد قهرمان این تراژدی کشته شود.
رمان ها یا آثار ادبی مختلف با مضامینی نزدیک به فیلم «قیچی»، مثل داستان «جنایت و مکافات» یا هر تراژدی دیگر، چقدر در ساخت فیلم شما کمک کرد و به طور کلی دیدگاه شما نسبت به اقتباس ادبی در سینما چیست؟
ـ به طور کلی ادبیات روی کار من تاثیر زیادی دارد. اصولا فیلمسازی نیستم که بر خلاف گفته بزرگان که درست هم هست و می گویند برای ساخت فیلم به اطراف خودتان خوب نگاه کنید، من این کار را نمی کنم و تحلیل ادبی و فضای ذهنی بیشتر برای من جالب است. اینکه کاراکتری خلق کنم که شاید حتی ربطی به اجتماع هم نداشته باشد یا ربط خیلی ضعیفی داشته باشد.
بنابراین حتماً ادبیات برای من مهم است. فیلم «قیچی» اقتباسی مستقیم از هیچ اثر ادبی نیست، شاید تاثیر گرفته باشد، اما نمی توانم ادعا کنم که اقتباسی است. رمان «جنایت و مکافات» و «زن در ریگ روان» و… قطعاً روی من تاثیر گذاشته است.
مخاطب ایرانی از نظر شما با ورود به فضاهای سوررئال و غیرواقعی چه ارتباطی برقرار می کند و این نوع ساختار تا چه اندازه مورد پسند اوست؟
ـ ما با تجربه هایمان به این نتیجه رسیدیم که ذهن عمومی جامعه هم در خود آگاه و هم در ناخودآگاه تقابل پرورشی پیدا کرده است. یعنی در حال حاضر به شکلی پرورش پیدا کرده ایم که این واقعیت خیلی عینی است و هم سینماگران این مسئله را می دانند و هم خود جامعه به این امر واقف است. اما قابل انکار هم نیست واقعیت ذهن مردم هر نقطه از دنیا حتی با نزدیک ترین نقطه هم متفاوت است. در فرهنگ شرقی ما ذهن گرایی جایگاه مهمی دارد. شاید به شکل قصه های سینه به سینه نقش شده و تصاویر خیال انگیزی باشند که برایمان ایجاد کرده اند.
پس فکر می کنم پایه فکری و ذهنی مخاطب ایرانی آمادگی دارد که خودش را با مسائلی که اساسا عینی نیست همراه کند. در سالهای اخیر شاید سینمای اجتماعی جای این تخیل گرایی را تنگ کرده باشد،اما به هر حال وجود دارد و حتماً ما راه سختی را پیش گرفته ایم.
استفاده از بازیگران بومی جنوب کشور، آیا زمینه ای را فراهم کرد که بتوانید پتانسیل بازیگری و توانایی فعالان این عرصه در جنوب کشور را ارزیابی کنید؟
ـ از نظر من همه در جنوب ایران بازیگر هستند. وقتی با مردم جنوب ایران برخورد می کنیم، غیر از خوی گرم جنوبی که به آن معروف هستند، بیانی در شکل معرفی و نمایشی خود دارند که خیلی جذاب است. متاسفانه وقتی پای به تصویر کشیده شدن از تلویزیون وسط می آید، همه چیز خراب می شود و این افراد در عرصه تصویر شاید قوی به نظر نمی رسند؛ در حالی که اینطور نیست. به هر حال تلویزیون متخصص خراب کردن همه چیز است. من راجع به آن تصور نمایشی غلط تلویزیون حرف نمی زنم. منظورم هوش درونی این افراد است که خیلی خوب خود را نشان می دهند و خیلی رها هر چه می خواستم به من ارائه می دادند. واقعاً از این همکاری رضایت دارم.
چرا جنوب کشور را به عنوان دار مکافات شخصیت «راما» انتخاب کردید؟ این جغرافیا چه کمکی به شما برای بیان ایده های ذهنی تان می کرد؟
ـ غیر از اینکه خودم شیرازی هستم و تقریباً خیلی از نقاط جنوب کشور را دیده ام، فکر می کنم در این منطقه طبیعت زیبای خشنی وجود دارد. غیر از دریای عظیمی که در جنوب ایران قرار دارد، خشم خاص طبیعت کوهستانی آنجا در عین زیبایی ترسناک است و مطابق آن چیزی که در ذهن داشتم بود.
در فیلم جنایت به واسطه قیچی انجام شده. آیا این تنها دلیلی بود که اسم فیلم را قیچی گذاشتید یا مبنای دیگری هم وجود داشت؟
ـ اصلی ترین دلیل انتخاب قیچی برای اسم فیلم این بود که هم قتل به وسیله این ابزار صورت گرفته هم از لحاظ لغوی و واج آرایی قیچی کلمه ای خشک و خشن است و ارتباط درستی با ماهیت داستان فیلم دارد. خشونتی بالقوه در فیلم هست که لحظات کوتاهی بالفعل می شود و در قصه گذشته بالفعل بوده. قیچی واژه ساده ای است که در عین سادگی هم از لحاظ مفهوم و از نظر کارکردی خشن و ترسناک است.
درونیات شخصیت اصلی قصه، به دلیل جنایتی که انجام داده بسیار آشفته است. فکر نمی کنید درصحنه هایی از فیلم عباس غزالی بازیگر این نقش کمی گل درشت این آشفتگی را بازی کرده است؟
ـ به هر حال کاراکتر راما، کاراکتر نرمالی نیست و ما در صحنه های زیادی به او سکوت دادیم و فقط حس می شود مدام اشکی در چشمان بازیگر هست، اما به طور کلی یکی ـ دو صحنه است که آشفتگی درونی بازیگر اوج می گیرد و عود می کند. یک صحنه درگیری که با پدرش دارد و جایی که با پیرمرد دعوا می کند و در آخر آن اشکی که از ابتدادر چشمان او می دیدیم، پایین می آید. اگر ما همین چند صحنه که بازی بازیگر بیرونی هست را نداشتیم به نظر من کاراکتر زیادی منفعل می شد. وقتی کاراکتری طراحی کرده ایم که با قیچی جنایتی انجام داده، نمی توانیم تا این حد منفعل نشانش دهیم. باید احساسات در صحنه هایی به همین اندازه بالفعل می شد
آیا نمی توانستید داستان فیلم «قیچی» را به صورت فیلم کوتاه بسازید؟ چه قابلیتی در داستان فیلم وجود داشت که فکر کردید باید فیلم بلند باشد؟
ـ این نقد را زیاد شنیده ام. خیلی برایم جالب است زمانی که فیلم کوتاه می ساختم به من می گفتند این فیلم بلندی است که کوتاه شده زمانی هم که فیلم بلند ساختم می گویند این فیلم کوتاهی است که کش آمده. حقیقت این است پروسه ای که کاراکتر باید طی کند، باید در فیلم بلند روایت شود. نمی گویم سیر و سلوک، این کلمه خیلی بزرگ است، ولی به هر حال کاراکتر باید مسیری را می گذراند که در فیلم کوتاه جا نمی گرفت. گذشت زمان و خشونت انسانی که در برابر خشم طبیعت سرکوب می شود، اتفاقاتی تدریجی هستند که برای بیان به فیلم بلند نیاز بود.
*در مورد فیلم آخرتان بگویید. در چه مرحله ای قرار دارد و از چه بازیگرانی استفاده کرده اید؟ آیا باز هم در هنر و تجربه و جشنواره فجر حضور دارید؟
ـ فیلم جدیدم به اسم «کله سرخ» است که در حال حاضر در ارتفاعات فیروزکوه درحال فیلمبرداری هستیم. بازیگر چهره به معنایی که بعضی از افراد چهره می دانند، در کار نداریم.
اما بازیگران خوبی هستند که فعالیت هایی در زمینه بازی داشته اند. بهزاد دورانی، علی باقری، سونیا سنجری از بازیگران اصلی فیلم هستند و مهدی رشیدی هم تهیه کنندگی فیلم را برعهده دارد که من با او در دو فیلم کوتاهم همکاری داشتم. امیدوارم بتوانیم در جشنواره فیلم فجر هم پذیرفته شویم. فیلم برای بخش هنر و تجربه به جشنواره می رسد، اما مهم این است که ما را قبول می کنند یا نه.