عبدالله کوثری به بررسی «جهان داستانی خوسه دونوسو» پرداخت.
به گزارش بولتن نیوز، بر اساس گزارش رسیده از شهر کتاب، عبدالله کوثری مترجم رمان «باغ همسایه» نوشتهی «خوسه دونوسو» در پشت جلد خلاصهی داستان را اینگونه آغاز کرده است: «خولیو مندس، نویسندهی میانمایهی شیلیایی که شاهد کودتای پینوشه بوده و چند روزی هم طعم زندان رژیم کودتا را چشیده، خود را به اسپانیا میرساند تا بنشیند و بر اساس آن تجربهی یکتا رمانی بنویسد که گوی سبقت را از همهی نویسندگان دوران شکوفایی برباید. اما زندگی ملالآور و خفتبار در این تبعید خودخواسته و نیز پریشانی ذهنی حاصل از دلبستگی به وطن و مادری محتضر و پسری سرکش و بیگانه با پدر، روز به روز او را از تحقق این رویای پرشکوه دورتر میکند.»
خوسه دونوسو در ۱۵ اکتبر ۱۹۲۴ در سانتیاگو شیلی زاده شد. او مثل بیشتر نویسندگان همنسل خود، کارلوس فوئنتس، گابریل گارسیا مارکز و خولیو کورتاسار اولین نوشتههای خود را در اواسط دههی ۱۹۵۰ منتشر کرد. توجه دونوسو به زندگی روزمرهی طبقهی متوسط و گرایش نمایان به کندوکاو در روان آدمی، توجه به نارساییهای روانی، نابههنجاریهای جنسیتی، ذهنیت بیمارگون و تنشهای موجود میان انسان حاشیهنشین و متن جامعه آثارش را از آثار دیگر همنسلانش متمایز میکند.
عبدالله کوثری مترجم ادبیات آمریکای لاتین به تازگی دو اثر از خوسه دونوسو را به فارسی برگردانده است: باغ همسایه و حکومت نظامی. باغ همسایه به همت نشر آگاه و حکومت نظامی به همت نشر نی منتشر شده است.
سهشنبه هجدهم آبانماه نشستی با عنوان «جهان داستانی خوسه دونوسو» در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد تا علاقهمندان به ادبیات آمریکای لاتین با آثار و رویکردهای دونوسو آشنا شوند. در این نشست عبدالله کوثری حضور یافت.
رئالیسمی پر از دام
عبدالله کوثری معرفی جنبههای مختلف ادبیات آمریکای لاتین را بهعنوان یکی از اهداف خود طی سالها پرداختن به کار ترجمه مطرح کرد و گفت: همچنان بسیاری افراد ادبیات آمریکای لاتین را با رئالیسم جادویی مترادف میدانند. رئالیسم جادویی تقریبا 20 سال پیش از آغاز دوران شکوفایی در ادبیات آمریکای لاتین ظهور یافت (پس از ۱۹۴۵). آلخو کارپانتیه و میگل آنخل آستوریاس پس از مدتها زندگی در پاریس (همزمان با جنبش سوررئالیسم) دستاوردهای زیادی را از فضای فرهنگی پرتبوتاب آنجا کسب کردند و به آمریکای لاتین بازگشتند. هریک از آنها با تکیه بر فرهنگ بومی و اساطیر خود نوعی رمان پدید آوردند که برای خود و نیز برای غربیها بیسابقه بود؛ آن رئالیسم جادویی بود. این سبک نخستینبار در دو رمان کارپانتیه (گامهای گمشده، قلمرو این عالم) دیده شده است.
وی افزود: کارپانتیه خود میگوید من قصد دارم واقعیتی جز واقعیت طبقهی متوسط اروپا را نمایان کنم؛ او معتقد است آنچه نوشته واقعیت آمریکای لاتین است. کارپانتیه در رمان قلمرو این عالم تصاویر واقعیت آمریکای لاتین را از چشم یک بردهی بیسواد که در یک جنگل ساکن است بیان میدارد؛ او در پی بیخبری، واقعیتهای پیرامون خود را چون جادو و معما میبیند. این شکل نگاه آغاز شکلگیری رئالیسم جادویی است. این میراث به نسل بعدی رسیده است. اما باید در نظر داشت که الزاما همهی نویسندگان آمریکای لاتین پیرو این سبک نبودهاند؛ گرچه نویسندگان مختلف ویژگیهایی دارند که آنها را در گسترهی ادبیات آمریکای لاتین جای میدهد. مثلا یوسا خود را رئالیست میداند؛ اما جهانی که او تصویر میکند، جهان اروپایی نیست. مهمترین ویژگی نویسندگان آمریکای لاتین به زعم من فرهیختگی آنها است.
کوثری ضمن برشمردن ویژگیهای نویسندگان آمریکای لاتین اظهار کرد: آنها جز فرهنگ خود بر فرهنگ اروپا نیز اشراف دارند و از آن نیز در آثارشان بهره میجویند؛ آنها از فرهنگ خود و فرهنگ اروپایی آمیزهای میسازند که نتیجهاش آثاری است که میشناسیم. این آثار صرفا زادهی آمریکای لاتین نیستند؛ بیشترین تجربیات فلوبر، تولستوی و چون آنها در سطور این ادبیات نهفته است. فوئنتس در مقالهای با عنوان «چگونه آئورا را نوشتم» بر رویکرد یادشده تاکید میکند؛ بر این اساس میتوان تاثیر پوشکین، دیکنز و دیگران بر این اثر را دریافت. ادبیات آمریکای لاتین سرچشمهی رمان را دریافته، آن را با فرهنگ و حتا اقلیم خود درآمیخته است.
او در ادامه به معرفی خوسه دونوسو و شرح ویژگیهای آثار وی پرداخت و تصریح کرد: دونوسو همنسل فوئنتس است. او بر خلاف فوئنتس زیستی کولیوار را پیش گرفت. دونوسو در زادگاه خود تحصیلات دانشگاهی ندارد؛ مدتی به روزنامهنگاری اشتغال داشت و از آنپس به ایالات متحده مهاجرت کرد. او در دانشگاه پرینستون تحصیل کرد و پس از بازگشت به تدریس و همکاری با مطبوعات پرداخت. دو اثر نخست دونوسو در این مقطع در شیلی منتشر شد. فعالیت اصلی او از نیمهی ۱۹۵۰ آغاز شد؛ حال آنکه هنوز شهرت لازم را نیافته بود؛ چراکه رمان آمریکای لاتین در آن مقطع هنوز بعد تجاری نیافته بود. دونوسو در ۱۹۶۴ (پیش از پینوشه) از شیلی خارج شد؛ مدتی را در آمریکا و اروپا زیست و سرآخر در اسپانیا ساکن شد. نخستین رمان او که جایزهی بنیاد فاکنر را نیز دریافت کرد، تاجگذاری نام دارد. این رمان با تجربهی رئالیسم جادویی نوشته شده است.
کوثری تاکید کرد: یکی از مهمترین ویژگیهای دونوسو تاکید بر زندگی اکنون و طبقهی متوسط است؛ باید در نظر داشت نویسندگان مطرحی چون مارکز و فوئنتس از نظرگاههای مختلف بر تاریخ تاکید داشتهاند. کندوکاو در روان انسانها و ناهنجاریهای روانی در آثار دونوسو محل تاکید است؛ از اینروی در آثار او انسانهای ناهنجار بسیار دیده میشود. او با نوشتن رمان «پرندهی وقیح شب» اولین کسی است که چرخهی رئالیسم جادویی را کامل کرده است؛ به اعتقاد بسیاری صاحبنظران این مهمترین کار اوست. دونوسو خود تاکید میکند بر اینکه وقت نوشتن پرندهی وقیح شب با مشکلات جدی در حوزهی زبان رویارو شده است؛ آنچنانکه برای دو سال کار را رها میکند؛ او میگوید پس از سالها زندگی در اسپانیا به نوعی گنگزبانی دچار شدم؛ او برای نوشتن این اثر نه میتوانست از زبان آکادمیک اسپانیایی بهره جوید و نه از زبان شیلیایی.
زبانی مناسب یک میهن خیالی
وی افزود: دونوسو در این اثر (به اقتضای داستان) جهانی کابوسوار را درانداخته است، مملو از آدمهایی با جسم و ذهن ناهنجار. این اثر فریاد بلند آدمی است که بارها تاکید میکند بر اینکه سیاسی نیست و ایدئولوژی خاصی ندارد؛ دونوسو بر بیاهمیتی چراییها تاکید میکند (چراکه ایدئولوژیها مدام باطل میشوند)؛ او بر چگونگیها تاکید دارد. حال این پرسش مطرح است که از دید او این جهان ناهنجار تصویری از آمریکای لاتین است؟ مسلما پاسخ منفی است. باید در نظر داشت که رمان آمریکای لاتین رمان تبعید است. دونوسو خود در مقالهای بر این امر تاکید کرده است؛ او میگوید ما در تبعیدهای ناخواسته یا خودخواسته وطنی خیالی ساختهایم و نوستالژی برگشت نداریم، چون میدانیم چیزی در آنجا تغییر نکرده است. آنها همواره در تبعید از میهن خویش نوشتهاند؛ اما میهنی که در تخیل آنها شکل گرفته است. باید در نظر داشت در چنین میهنی زبان و تخیل دگرگون میشوند.
کوثری ضمن تاکید بر مولفههای رویکرد یادشده بخشهایی از مقالهای نوشتهی دونوسو را خواند: «بیشتر نویسندگان نامدار نسل من کارهای عمدهشان را خارج از میهن نوشتهاند. کورتاسار لیلیبازی و اثر دیگرش را در پاریس نوشت. مارکز صد سال تنهایی را در مکزیک نوشت. بارگاس یوسا کتاب عصر قهرمان و سروان پانتوخا و خدمات ویژه را در بارسلونا نوشت، خانهی سبز را در انگلیس نوشت و بخش عمدهای از گفتوگو در کاتدرال را در اسپانیا. روآ باستوس تمام کارهایش را در تبعیدگاه بوینوس آیرس نوشت. فوئنتس بیشتر اوقاتش را خارج از مکزیک زیسته و مشکل میتوان کارهایش را از این حیث تقسیمبندی کرد...»
این مترجم تاکید کرد: دونوسو خود جز دو مجموعهی اول، دیگر کارهایش را در خارج از شیلی نوشته است. بخشهایی از رمان باغ همسایه به موقعیت او در اسپانیا اشاره دارد. دونوسو پس از نوشتن پرندهی وقیح شب ضمن نوشتن مقالهای بر این امر تاکید دارد که سبک رئالیسم جادویی دیگر فرسوده است و در دستهی کلاسیکها جای میگیرد. او بر این عقیده است که ادبیات آمریکای لاتین دیگر باید راه تازهای را در پیش بگیرد. از اینروی آن جهان پرتمثیل و پر رمزوراز در آثار بعدی دونوسو وجود ندارد و نوعی واقعگرایی جای آن را گرفته است. البته باید تاکید کرد بر اینکه رئالیسم او، رئالیسم سادهی اروپایی نیست؛ رئالیسمی است پر از دام. هیچیک از راویان او در خور اعتماد نیستند. در این آثار مدام مولفههایی ظهور مییابند که تصورات مخاطب را در هم میریزند. او نمیتواند واقعگرای اروپایی باشد و به هر روی جهان او با رمزوراز پیوند دارد.
کوثری ضمن تشریح دامنهی تغییرات یادشده در رویکرد دیگر نویسندگان آمریکای لاتین اظهار کرد: ضرورت زمان موجب شده است این نویسندگان از سبک رئالیسم جادویی فاصله بگیرند؛ گرچه هنوز بخش بزرگی از خوانندگان ادبیات آمریکای لاتین به مارکز علاقه دارند. ادبیات آمریکای لاتین همواره ابعادی اجتماعی داشته و از تحلیلهای جامعهشناختی سرشار بوده است؛ اما این رویکرد از آغاز قرن بیستم به تغییر دچار شده است تا «رمان برای خود» درافتد. در سراسر قرن نوزدهم تنها ماشادو د آسیس در این گستره قرار ندارد.
او در انتها بر تاثیر تبعید در آثار دونوسو تاکید کرد و افزود: شخصیت اصلی این اثر مدام بین واقعیت ملموس بیرونی و واقعیتی که در تخیل خود ساخته در حرکت است. مشکل این انسان تبعیدی نوشتن رمان است؛ او نوشتن را با قصد بیان واقعیت شیلی و کودتای پینوشه آغاز کرده است؛ اما اکنون در تبعید در صورتبندی این اثر ناتوان است. دونوسو سعی دارد چرایی بروز این آسیب را پاسخ گوید. او خود تاکید میکند بر اینکه زبانی بدلی ساخته است که خود را در آن میپوشاند؛ این زبان غیبت است و از درون او برآمده است. در این اثر تنها مسالهی نوشتن مطرح نیست؛ گرچه در آن «نوشتن در نوشتن» رخ داده است. به نظر میرسد این اثر در نوع خود (در آمریکای لاتین) بدیع است.