به گزارش بولتن نیوز، دوران کودکی یکی از حساسترین مراحل رشد انسان است و تا به حال روانشناسان بزرگی در مورد تاثیر این دوران در آینده زندگی افراد، نظریههایی صادر کردهاند که سردمدار آنها زیگموند فروید است. سوژه جذاب تاثیرات اتفاقات دوران کودکی که منجر به کنشی در بزرگسالی میشود، قطعا برای یک نمایش یا فیلم از قابلیتهای دراماتیک خوبی برخوردار است.
مارتین مک دونا نویسنده و فیلمساز ایرلندی ـ بریتانیایی نمایشنامههای موفق زیادی نوشته که در هرکدام از آنها، مسائل روانشناختی به اشکال و انواع مختلف بیان شده است.
آیدا کیخایی کارگردان و بازیگر ایرانی که این روزها ایفای نقش او در «خشکسالی و دروغ» را شاهد هستیم. یکی از نمایشنامههای این نویسنده را برای دومین بار روی صحنه برده است. به بهانه اجرای نمایش«مرد بالشی» گفتوگویی با آیدا کیخایی داشتیم که در ادامه میخوانید.
ایده اولیه شکلگیری نمایش «مردبالشی» و روی صحنه بردن این اثر چه بود؟
نزدیک به سه سال پیش برای اولین بار نمایشنامه «مردبالشی» را روی صحنه بردیم. یکی از دوستانم که در زمینه ترجمه فعالیت میکند، چند نمایشنامه جدید ترجمه کرده بود و برای من و محمد یعقوبی فرستاد تا یکی از آنها را برای اجرا انتخاب کنیم. ابتدا قرار بود من این متن را تنهایی کارگردانی کنم، اما همزمانی اجرای «مرد بالشی» و فرصتی که برای کار جدید در تماشاخانه ایرانشهر به محمد یعقوبی داده شد، ما را به این نتیجه رساند که با هم کارگردانی کنیم. آن سال خیلی از «مرد بالشی» استقبال شد و بعد در جشنواره فجر سال ۹۳ آن را اجرای عموم کردیم و پیام دهکردی جایزه بهترین بازیگر مرد را گرفت. دلیلی که بعد از چند سال تصمیم گرفتیم دوباره در ایران اجرایش کنیم این بود که برای اجرا در جشنواره بینالمللی مکدونا در روسیه دعوت شدیم. فکر کردیم بهتر است با بازیگران ایرانی مقیم در کانادا تمرین کنیم و ابتدا همانجا اجرایش کنیم و بعد از اجرا در روسیه دو هفته هم برای کسانی که به هر دلیل اجرای چند سال پیش ما را ندیده بودند یا میخواستند دوباره تماشایش کنند، در ایران اجرا کنیم. با استقبال از اجرای ما در این روزها در ایران فهمیدیم که تصمیم درستی گرفتیم. مرد بالشی از نظر من یک شاهکار ادبی است و در بین آثار مک دونا هم این اثر را بیشتر میپسندم.
در اجرای دوباره نمایش «مرد بالشی» چه چیز تازهای برای مخاطبان آورده اید و حرف جدید شما با این نمایش چیست؟
«مرد بالشی» تکرار تجربه چند سال پیش نیست و تغییرات هرچند جزئی، اما دیدنی است. همینکه بازیگران دیگری در این نمایش بازی میکنند نمایش متفاوتی شده است. هربازیگری روح تازهای به اثر میبخشد و وجود هر انسان به هر حال با دیگری فرق دارد و بازیگران هم عملکردها و واکنشهای متفاوتی با این نمایش و شخصیتهایش دارند. امتیاز هنر تئاتر همین است که هر بازیگری با خود فضای متفاوتی وارد کار میکند که آن اجرا را با هر اجرای دیگری از آن اثر متمایز میکند.
هنرمند در ارائه اثر هنری خود هدفی دارد، اما گاهی مخاطبان و حکومت برداشت متفاوتی از حرفهای هنرمند میکنند و طبیعتا مشکلاتی برای او ایجاد میشود. در فضای فرهنگ و هنر کشور خودمان تا چه حد شاهد چنین سوءبرداشتهایی هستیم که به هنرمند و اثرش، درست یا نادرست انگی زده شود؟
نه تنها در ایران که در همه جای دنیا هنرمند یک حرفی میزند و برداشتها چیز دیگری است. خاصیت هنر تأویلپذیریست و تماشاگر یک نمایش، مثلا میتواند از آن چیزی که میبیند برداشتی کند که با هدف هنرمند همخوانی نداشته باشد. ولی زمانی که این برداشتها به انگ تبدیل شود و درست یا نادرست به هنرمند انگ بزنند، کار درستی نیست. هر کسی حق دارد از یک اثر هنری، هرچیزی که باشد برداشتهای خاص خودش را داشته باشد و این اتفاق بدی نیست. هنرمند نمیتواند هدف، نظر و پیامش را مدام به آثارش سنجاق کند. اثر هنری گویای همه چیز است و خودش آن چیزی که باید را به مخاطبش میگوید. تجربه کار هنری در خارج از ایران به من نشان داد که در کشورهای دیگرکمتر به هنرمندانشان انگ میزنند.
در نمایشنامه «مرد بالشی» به اشکال و انواع مختلف این مساله بیان میشود که دوران کودکی انسانها به شدت در آینده آنها تاثیرگذار است. این دیدگاه کمی به نظریات فروید نزدیک است. چقدر برای اجرای نمایشنامهای که این ویژگی را دارد، در مورد مسائل روانشناختی تحقیق کردید؟
من مثل شما مطمئن نیستم مسائل روانشناختی فرویدی در این نمایشنامه وجود دارد، اما خیلی روشن است که کودکی، بزرگسالی ما را میسازد. این مساله کاملا ثابت شده است که پایهگذاری زندگی، شخصیت و عملکرد اجتماعی ما از کودکی شکل میگیرد. این حقیقت امروز به همه ثابت شده است و فقط به فروید و نظریاتش مربوط نیست. فروید احتمالا آغازگر این اندیشه بوده است. محمد یعقوبی حرف جالبی میزند که تفسیر نمایشنامه «مرد بالشی» است. همه قربانی دوران کودکیمان هستیم. بسیاری از تصمیمات بزرگسالی، کارهایی که انجام میدهیم و نمیدهیم، همه برگرفته از دوران کودکی ماست و قبول دارم این دیدگاه در «مرد بالشی» وجود دارد.
در انتخاب متنهایی که قرار است روی صحنه ببرید چقدر به همسویی موضوع نمایش با شرایط روز جامعه توجه میکنید و به طور کلی اعتقاد دارید که آثار هنری باید برآمده از شرایط اجتماع باشد؟
خیلی روشن است که اگر هنرمند به وضعیت اجتماعی بیاعتنا باشد، نخواهد توانست با مردم ارتباط برقرار کند. در اثر یک هنرمند، باید روح زمانه جریان داشته باشد و بتواند به واسطه قدرت خلق اثر هنری این روح را منتقل کند. من هم هیچ زمانی کاری نمیکنم که از فضای روزگارم فاصله داشته باشد.
مخاطب امروزی از نمادها و نشانه در اثر هنری بیشتر لذت میبرد یا یک خطابه مستقیم و انتقال پیام بیواسطه برای او جذابتر است؟
تماشاگر از کار خوب لذت میبرد. وقتی هنرمند عاشقانه کارش را انجام دهد و خودش از کاری که میکند لذت ببرد، قطعا این لذت به مخاطبش منتقل میشود. در تئاتر تماشاگر نمیگوید من از این نمایش چون با نشانهها و نماد حرفش را میزند خوشم میآید یا از نمایش دیگر چون مستقیم و بدون واسطه بود، لذت نبردم. تماشاگران آنقدر باهوشاند که نمیتوانیم به سادگی با نماد و نشانه یا با حرفهای مستقیم و شعاری فریبشان بدهیم. تماشاگران بعد از تماشای چندین نمایش ممکن است از تعداد زیادی از آنها لذت برده باشند در حالی که این نمایشها هیچ شباهتی هم به هم نداشتهاند. پس فرمول ثابتی وجود ندارد و خوب بودن اثر مهم است.
واکنشها تا به حال نسبت به «مرد بالشی» چطور بود و نسبت به اجرای سالهای گذشته بازخوردها تفاوت داشته است؟
خوشبختانه بازخورد و واکنشهای مثبت زیادی دریافت کردم. کتمان نمیکنم نگران بودیم مدام بازیگران این اجرا را با بازیگران شناختهشده اجراهای قبلی ما مقایسه کنند. با توجه به اینکه نمایش «مرد بالشی» قبلا نزدیک ۶۰ شب اجرا شده بود و بازتاب خبری گستردهای داشت، پیشبینی میکردیم که مثل گذشته استقبال چشمگیر نباشد. با این حال هیچ شبی سالنمان خالی نبوده و حتی شبهایی بلیت کارمان تمام شده است. عدهای از دوستان که اجرای چند سال پیش را دیده بودند معتقدند نمونه قبلی موفقتر بود، ولی برخی هم از اجرای فعلی بیشتر لذت میبرند. حرفهای مقایسهای را نمیتوانم ملاک قرار دهم، مهم برای ما تماشاگرانی هستند که اجرای قبلی را ندیده بودند که خوشبختانه این اجرا را دوست داشتند. فکر میکنم چه این نمایش چه هر نمایش دیگری اگر از کیفیت خوبی برخوردار باشد، هربار که اجرا شود مورد استقبال واقع میشود. اجرای ما در تورنتو هم با استقبال خیلی خوبی روبهرو شد و دو اجرا با سالن پر داشتیم که برای شهری چون تورنتو استقبال چشمگیری محسوب میشود. اجرایی هم در شهر پرم روسیه در دومین جشنواره بینالمللی مک دونا داشتیم و نمایش برگزیده شد و جایزه گرفت.
با توجه به اینکه هم تجربه بازیگری دارید، هم تجربه کارگردانی، کدام یک از این تجربیات با روحیات، پسند و میل درونی شما هماهنگتر است؟
بازیگری حرفه و هویت اصلی من بوده است. شاید نزدیک به شش سال باشد که کارگردانی را هم تجربه میکنم. پیش از این به کارگردانی فکر نمیکردم و گمان هم نمیکردم روزی به این کار علاقه مند شوم. اولین تجربه کارگردانی من اجرای نمایش «خداحافظ» در سال ۸۷ بود و در کل چهار ـ پنج اثر را کارگردانی کردهام. نمیتوانم خیلی قاطعانه بگویم که بازیگری برایم جذابتر است یا کارگردانی، ولی این اتفاق بارها برای من پیش آمده که متنی را خواندهام و احساس کردهام که من باید این متن را کارگردانی کنم. تا سال قبل بیشتر بازیگری را میخواستم، امسال کارگردانی را بیشتر دوست دارم، اما هیچکدام قطعی نیست و شاید نظرم تغییر کند.
در طراحی صحنه نمایش «مرد بالشی» به نظر میرسد سعی شده بود از هرگونه اضافهکاری یا دکورهای عجیب و غریب دوری شود و با کمترین آکسسوار هدف صحنهها را برآورده میکردید. در مورد ایده طراحی صحنه توضیح بدهید.
طراحی صحنه در اجرای ما در ایرانشهر بزرگ و حجیم بود، ولی بعد که در ارسباران هم دوهفته اجرا کردیم، با حسن معجونی طراح صحنه این کار به توافق رسیدیم که دکور را کم و ساده کنیم. در اجرای تورنتو و در جشنواره روسیه هم طراحی صحنه همین بود که با توجه به تعداد اجرا طرحی منطقیتر و ممکنتر است. در باران هم که اجرای خیلی زیادی نداریم همین دکور مینیمال آن چیزی که میخواهیم را به ما میدهد.
با توجه به فعالیتهای طولانیمدت شما در عرصه تئاتر، امروز جایگاه و مسیر مشخصی دارید و میتوانید خیلی حرفهایتر در عرصه تصویر حضور یابید، ولی بیش از تلویزیون و سینما شما در تئاتر حضور دارید. دلیل این کم کاری در عرصه تصویر چیست؟
برای من نقش خوب مهم است. من بیحاشیه در تئاتر کار میکنم و دوست دارم اگر قرار است وارد سینما شوم، همین فضا و وضعیت آنجا هم حاکم باشد. حاضر نیستم به هر قیمتی در سینما فعالیت کنم. در این سالها هرگز بیکار نبودهام و عاشقانه تئاتر کار کردهام. آنقدر در تئاتر حضور داشتم و نقشهای خوب را تجربه کردهام که هرگز نیازی به پذیرفتن هر کاری در سینما نداشتم. میلی هم به بیشتر دیدهشدن ندارم. هر کس که در تئاتر بازی کرده باشد به شما خواهد گفت که بازی در تئاتر لذتبخشتر از بازی در سینما و تلویزیون است. بیشتر نمایشهایی که بازیگرشان بودم پرتماشاگرترین نمایشهای سال میشدند به همین دلیل هیچوقت حسرت کار در سینما را نخوردهام.
شاخصههای مرد بالشی نسبت به سایر آثار نویسنده
متن«مرد بالشی» چه شاخصهایی دارد که فکر میکنید نسبت به سایر آثار نویسنده برتر است؟
البته من از همه آثار مک دونا خوشم میآید. ویژگیهایی در آثارش وجود دارد که او را از هر نمایشنامهنویس دیگری که میشناسیم متمایز میکند. این ویژگیها در فیلمهای کوتاه و بلندی هم که ساخته وجود دارد. البته در هر کدام از نمایشنامههای دیگر این نویسنده بینظیر، یکی دو صحنه وجود دارد که نمیپسندم و فکر میکنم اگر به صورت دیگری بود، بهتر میشد، ولی نمایشنامه «مرد بالشی» از نگاه من هیچ صحنه اضافه یا بدی ندارد. به همین دلیل این اثر را از بقیه آثار مک دونا بیشتر دوست دارم.
منبع: روزنامه جام جم