کد خبر: ۴۰۷۶۰۲
تاریخ انتشار:

حاشیه‌نشین‌های دیروز، طردشدگان امروز

به گزارش بولتن نیوز، «چرا می‌خواهیم حاشیه‌نشینی را با آسیب‌های اجتماعی، برابر در نظر بگیریم و این مسأله را به مردم بقبولانیم؟ من هم یک حاشیه‌نشین بودم. من هم در حاشیه به دنیا آمدم. من هم در حاشیه بزرگ شدم. من هم در حاشیه درس خواندم. من هم در حاشیه کار پیدا کردم اما آسیب اجتماعی نیستم. من امروز وزیرم!» این بخشی از سخنان علی ربیعی، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی در نشست هم‌اندیشی ملی تحقیقات سلامت کشور است. وی در بخش دیگری از صحبت‌هایش در این نشست می‌گوید: «دو شب پیش در تلویزیون برنامه‌ای دیدم که مناطق حاشیه‌نشین کشور را نشان می‌داد. خانه‌های بد، آدم‌های بیکار، معتادان تزریقی و… سازندگان این برنامه با این اقدام‌شان حاشیه‌نشینی را به آسیب‌های اجتماعی پیوند زده‌ و رابطه علت و معلولی بین آنها برقرار کرده‌ بودند. مردم باید بدانند در حال حاضر اعتیاد فقط حاصل حاشیه‌نشینی نیست بلکه اکنون در برج‌های الهیه و فرشته هم افرادی گرفتار اعتیاد هستند. اعتیاد به یک قشر و گروه خاص خلاصه نمی‌شود. امروز دانشجویان هم ممکن است گرفتار اعتیاد شوند و فقط افرادی که در محله‌های پایین شهر یا حاشیه‌ها به سر می‌برند یا لباس‌های مندرس به تن دارند، مخاطبان اعتیاد نیستند.


حاشیه‌نشینی و آسیب‌‌‌‌‌های اجتماعی

آمارها نشان می‌دهد ۱۱ میلیون از جمعیت تقریباً ۸۰ میلیونی کشور را حاشیه‌نشین‌ها تشکیل می‌دهند یعنی حدوداً یک‌هفتم کل جمعیت. جامعه‌شناسان و صاحبنظران دلایل زیادی را برای مهاجرت و حاشیه‌نشینی از قبیل فقر و بیکاری و نابرابری اجتماعی و… بر می‌شمارند ولی موضوعی که به آن خواهیم پرداخت این است که آیا واقعاً آسیب‌های اجتماعی محصول حاشیه‌نشینی است؟ حاشیه‌نشینی به تنهایی می‌تواند جرم و آسیب‌های پرخطر را به متن شهرها صادر کند؟

دکتر سید یعقوب موسوی، جامعه‌شناس شهری و استاد دانشگاه الزهرا در گفت‌و‌گو با «ایران» می‌گوید: «حاشیه‌نشینی معضل شهرهای رو به توسعه است و در بسیاری از کشورهای جهان وجود دارد. حتی در برخی کشورها به بحران غیرقابل حلی تبدیل شده‌ است. این معضل در هر کشور و هر منطقه با توجه به الگوهای اجتماعی متفاوت است. در ایران، حاشیه‌نشینی محصول فقر اقتصادی و اجتماعی است. متأسفانه محیط حاشیه به دلیل اینکه محروم است از زندگی پویایی هم برخوردار نیست. از سوی دیگر چون حاشیه‌نشینان از تیررس مدیریت و نظارت متولیان و مسئولان دولتی دور هستند، دچار بیکاری و فقر و گسست اجتماعی می‌شوند و خواسته یا ناخواسته در معرض آسیب‌های اجتماعی هم قرار می‌گیرند.»

تراکم جمعیت مناطق حاشیه‌ای و محدودیت‌های ارتباطی، اجتماعی، فرهنگی و حتی عاطفی، می‌تواند زمینه تغییر فرهنگ را فراهم کند چنانچه اگر رفتاری در متن شهر، یک آموزه غلط و اشتباه یا حتی جرم تلقی شود، شاید در حاشیه‌ها به دلیل به هم ریختن هنجارها و سنت‌های محلی، طغیان نسل دومی‌ها با مشاهده فاصله جانکاه طبقاتی و… به رفتاری معمول و یک هنجار فراگیر تبدیل شود. از این گذشته برخی  جامعه‌شناسان اعتقاد دارند شهرک‌های اقماری و شهرهای جدید‌التأسیس که در حاشیه کلانشهرها با فرم و ساختاری به ظاهر مدرن ساخته می‌شوند نیز جزئی از حاشیه‌نشینی محسوب شده و می‌توانند به کانون آسیب‌های اجتماعی تبدیل شوند. در واقع فقط شکل و ظاهر ساختمان‌ها و تأسیسات‌ این محله‌ها تغییر کرده اما نوع تعاملات اجتماعی که در آن جریان دارد می‌تواند همان تعاملات برخاسته از هنجارهای حاشیه‌نشینی باشد. به این وضعیت که در بسیاری از شهرک‌های موسوم به مسکن مهر می‌توان دید، حاشیه‌نشینی مدرن می‌گویند.

دکتر موسوی در این باره می‌گوید: «اگر برای ساخت شهرک‌های اقماری و شهرهای تازه تأسیس، طرح کارشناسانه‌ای وجود داشته ‌باشد، هیچ‌گاه زندگی و فرهنگ مردمی که آنجا زندگی خواهند کرد با حاشیه‌های دیگر یکسان نخواهد بود. اگر امکانات بهداشتی و فرهنگی و اجتماعی و از همه مهم‌تر امنیت وجود داشته ‌باشد، بروز جرم و آسیب‌های اجتماعی هم کاهش خواهد یافت. بگذارید به تهران اشاره کنم که در اوایل پایتخت شدنش، مناطق بازار ، مولوی ، شوش و… آن جزو هسته مرکزی محسوب می‌شدند و مناطق دیگر جزو حاشیه به‌شمار می‌رفتند ولی به مرور حاشیه‌ها جزئی از متن شهر شدند. حالا این شهرک‌های اقماری هم به دلیل روند افزایش مهاجرت و توسعه شهرنشینی، در آینده نه چندان دور جزئی از تهران خواهند شد.»

حاشیه‌نشینی از دریچه فرهنگ

اگر نگاه و تحلیل دکتر ربیعی و دکتر موسوی را به عنوان دو سویه متفاوت از یک موضوع در نظر بگیریم به واقعیت حاشیه‌نشینی نزدیک‌تر خواهیم شد. پدیده‌ای پیچیده که تعریف ثابتی از آن نمی‌توان به دست داد و موضوع زمانی پیچیده‌تر خواهد بود که آن را کنار مفهوم پیچیده دیگری به نام آسیب‌های اجتماعی بگذاریم.

صاحبنظران تعاریف متفاوتی برای حاشیه‌نشینی دارند که از آن جمله حاشیه‌نشینی اقتصادی در مقابل حاشیه‌نشینی جغرافیایی است. در این دیدگاه کسی که به دلایل مختلف از چرخه اقتصادی کنار گذاشته شده، حتی اگر در شمالی‌ترین نقطه شهر باشد نیز یک حاشیه‌نشین محسوب می‌شود. با این تعریف، شما حتماً در قلعه سیمون اسلامشهر با شهروندانی روبه‌رو خواهید شد که کار می‌کنند و از پس مخارج روزانه خود برمی‌آیند اما شهروندانی را در قیطریه یا تجریش و دیگر مناطق به اصطلاح برخوردار تهران خواهید دید که در خوشبینانه‌ترین حالت وارث خانه‌ای با قیمت بالا هستند اما توانایی ورود به چرخه اقتصاد را ندارند و برای هزینه‌های جاری زندگی‌شان با مشکلات جدی رو‌به‌رو هستند. از سوی دیگر اگر به تعریف جغرافیایی حاشیه‌نشینی برگردیم باز با پدیده نو دیگری رو‌به‌رو خواهیم شد که می‌توان آن را حاشیه حاشیه‌ها نامید. آمار می‌گوید نیمی از جمعیت ۱۱ میلیونی حاشیه‌نشین‌ها متعلق به لایه دوم این قشر یا همان حاشیه حاشیه‌ها هستند. یعنی همان بافت‌های درهم و برهم و خانه‌های کپری که تقریباً هیچ نوع خدمات شهری دریافت نمی‌کنند؛ صحنه‌‌هایی که تلویزیون به نام حاشیه و در پیوند با آسیب‌های اجتماعی نشان داده و وزیر کار آن را نقد می‌کند.

به نظر می‌رسد وقتی قرار است حاشیه‌نشینی را در کنار آسیب‌های اجتماعی بررسی کنیم، نخست باید پرسیده باشیم کدام حاشیه؟ بنا بر گفته دکتر موسوی زمانی محله شوش متن شهری تهران و میدان فردوسی یکی از حاشیه‌های ناامن این شهر محسوب می‌شد و دهه‌های بعد نازی‌آباد در کنار کشتارگاه تهران. اما چرا نازی‌آباد یا جوادیه به عنوان یک محله‌ حاشیه‌ای نه تنها تبدیل به کانون‌های آسیب اجتماعی تهران تبدیل نشدند بلکه توانستند مردان بزرگی را هم در خود پرورش دهند؟

حاصل یک پژوهش اجتماعی در زورآباد کرج نشان داد، نسل دومی‌های این محله از همبستگی گروهی بالایی برخوردارند و نسبت به محله‌های دیگر انگیزه‌های بیشتری برای پیشرفت دارند. این دو خصلت را تقریباً می‌توان در بسیاری از محله‌های حاشیه‌ای چند دهه گذشته دید که نازی‌آباد و جوادیه یا خزانه بخارایی نیز از آن جمله‌اند. ریشه این همبستگی گروهی و احساس نیاز شدید به پیشرفت از کجا ناشی می‌شود و چرا اکنون جای این دو را انواع آسیب‌های اجتماعی در حاشیه‌های جدید یا حاشیه حاشیه‌ها گرفته است؟

فرهاد قائمی دانشجوی دکترای جامعه‌شناسی در این باره می‌گوید: «یکی از دلایل همبستگی و نیاز به پیشرفت در حاشیه‌های چند دهه گذشته را باید در فاصله اندک طبقاتی دید. جامعه ایران توسعه ناموزونی را تجربه کرده و حالا به حدی از فاصله طبقاتی رسیده که عملاً مطالعه آسیب‌ها و مفاسد اجتماعی بدون درنظر گرفتن این شکاف امکانپذیر نیست. مسأله دوم رشد فردگرایی یا فرد محوری است که با پایین آمدن اعتماد و امید اجتماعی خود را نشان می‌دهد. این وضعیت عملاً احساس تعلق به جامعه، محله، گروه و حتی خانواده را هم از بین می‌برد. بنابراین فردی که جامعه را متعلق به خود نمی‌داند و از آن خدماتی هم نمی‌گیرد که هیچ بلکه یکسره در معرض مظاهر شکاف طبقاتی است چه می‌تواند بکند؟ نه امکانی برای آموزش و فرهنگ‌پذیری هست نه امکانی برای کار و درآمد و از آن طرف تا دل‌تان بخواهد امکان مقایسه خوشبختی دیگران با بدبختی‌های خود. نتیجه مشخص است.»وی در ادامه می‌گوید: «حاشیه‌های چند دهه پیش مملو از هنجارهای فرهنگی و قومی و مذهبی بود. مردم روستاها یا شهرهای‌های کوچک یک ناحیه در جست و جوی زندگی بهتر به حاشیه‌های شهرهای بزرگ مهاجرت می‌کردند اما این‌گونه نبود که از گرسنگی فرار کرده باشند. آنها در تربیت بچه‌ها بیشترین حساسیت را داشتند و تلاش می‌کردند پیوند کودکان با فرهنگ قومی و مذهبی گسسته نشود. شهروندان در محله جدید برای حفظ ارزش‌ها همبستگی را تقویت می‌کردند و به همین جهت، میزان امید به آینده و انگیزه برای تلاش هم بیشتر بود. شما ببینید چقدر از ورزشکاران و هنرمندان و سیاستمداران موفق حال حاضر ما در همین مناطق حاشیه‌ای چند دهه پیش بزرگ شده‌اند. این کاملاً متفاوت با شهرک‌های اقماری جدید است.»

حاشیه‌نشینی از نگاه جرم‌شناسی

جواد جوادنیا، بازپرس دادسرای عمومی و انقلاب مشهد درباره ارتباط بین حاشیه‌نشینی و آسیب‌های اجتماعی به ما می‌گوید: «از منظر جرم‌شناسی حاشیه‌نشینی از ابعاد مختلفی به زمینه‌سازی جرایم کمک می‌کند. کسی که در حاشیه زندگی می‌کند، برای درک ارزش‌های جامعه ابزار فرهنگ‌پذیری کمتری در اختیار دارد. یکی از ابزارهای فرهنگ‌پذیری، آموزش است که در حاشیه شهرها به دلایل مختلف از جمله نبود امکانات آموزشی و نبود توانایی مالی برای تحصیل محقق نمی‌شود. وقتی در جامعه‌ مهاجرپذیری، آموزش و پرورش نباشد باید منتظر بروز آسیب‌های اجتماعی باشیم.اما ابزار دیگر فرهنگ‌پذیری وسایل ارتباط جمعی است که فرهنگ را گسترش  و ارزش‌های جامعه ایده‌آل را آموزش می‌دهد. بیشتر حاشیه‌نشین‌‌‌‌‌‌‌ها از وضعیت مالی خوبی برخوردار نیستند و حتی تلویزیون هم ندارند. همین می‌شود که فرهنگ رشد نمی‌کند و عوارض آن می‌شود وضعیت بد بهداشتی، اجتماعی و عقب‌ماندگی فرهنگی.» جوادنیا در ادامه می‌افزاید: «کودکان کار، باندهای تکدیگری و باندهای سرقت و سرقت‌های خشن محصول حاشیه‌نشینی است. بررسی پرونده‌های قضایی نشان می‌دهد درصد زیادی از جرایمی که در کلانشهر مشهد رخ می‌دهد، مربوط به مجرمان و تبهکارانی است که در حاشیه مشهد زندگی می‌کنند. نبود پوشش امنیتی در حاشیه و نظارت بر رفتار کسانی که در این مناطق زندگی می‌کنند باعث شده جرایم خشن، کودک‌آزاری، اعتیاد و قاچاق مواد مخدر گسترش پیدا کند و به متن شهر راه یابد.

من صحبت‌های وزیر کار را نفی نمی‌کنم و اعتقاد دارم استثناهایی هم وجود دارد و آدم‌هایی از حاشیه به موفقیت‌های خوبی دست پیدا کرده‌اند ولی درصدشان بسیار کم است. متأسفانه شکاف طبقاتی، فقر فرهنگی و اجتماعی در بروز جرایم و آسیب‌های اجتماعی و افزایش پرونده‌‌های قضایی، تأثیرگذار بوده و باید برای حل آن فکری کرد.»

تغییر شکل حاشیه‌نشینی

خیلی از محلات شهرهای بزرگ و کوچک زمانی حاشیه بوده‌اند ولی نه حاشیه‌ای که فاصله طبقاتی زیادی بین آدم‌هایش باشد. زمانی تفاوت و فاصله فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی اندکی بین حاشیه‌نشین و متن‌نشین بود. کسی که ۴۰ سال پیش در حاشیه تبریز زندگی می‌کرد، می‌توانست خانه‌ای در مرکز شهر نیز بخرد ولی بنا به دلایل و علایق شخصی این کار را نمی‌کرد. چشم و هم‌چشمی نبود یا کمتر بود، کسی حرص زندگی مجلل را نداشت و آرامش زندگی مهم‌تر از آسایش در زندگی بود. دکتر موسوی در این باره می‌گوید: «حاشیه‌های امروز مانند حاشیه‌های قدیم نیست که به‌خاطر اشتراکات فرهنگی و اجتماعی به متن وصل شوند. در مقایسه، حاشیه‌نشین‌های امروز را می‌شود طردشدگان شهری نامید. می‌توان گفت پدیده طردشدگان شهری محصول توسعه‌نیافتگی، فقر، ناعدالتی در توزیع امکانات و بیکاری است. به بیان دیگر ریشه حاشیه‌نشینی در توسعه‌نیافتگی اجتماعی کشور است و فقر اقتصادی مهم‌ترین عامل در بروز آن و بروز آسیب‌های اجتماعی و جرم است.البته باید به این نکته هم اشاره کنم که لزوماً حاشیه‌نشینی این نیست که همه آسیب‌ها از آنجا آغاز ‌شود و شیوع پیدا می‌کند چراکه متن‌نشینان نیز گرفتار اعتیاد و جرم می‌شوند ولی تحقیقات نشان می‌دهد متأسفانه کودکان کار، کارتن‌خواب‌ها، دستفروش‌ها و… از مناطق محروم و حاشیه‌ها به شهر می‌آیند و بخش زیادی از جرایم هم مربوط به حاشیه‌نشینان است.» صاحبنظرانی چون محسن رنانی استاد اقتصاد می‌گویند خشکسالی و حاشیه‌نشینی که بی‌ارتباط به هم نیز نیستند دو آسیب و دو تهدید جدی کشور هستند که برای عبور از این دو سد بزرگ راه توسعه، باید نقشه راه داشت. آیا نقشه راهی در دست هست یا اینکه هر نهادی به فراخور مسئولیت خود به شکلی جزیره‌ای بدان می‌پردازد؟

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین