طبال ها طبل می زنند، آقایان ایستاده که در بین شان بوقچی ها هم دیده می شوند مردم را می شورانند و برخی هم آن اشعار را خیلی جدی و در حالی که از تیم خودشان توقع گلزنی دارند فریاد می زنند و شبیه به کسانی که اصلا حرف بدی نمی زنند بازی را دنبال می کنند.
وضعیت روی سکوهای قرمز و آبی پایتخت ملتهب است و غیر ورزشی و غیر اجتماعی. فحاشی ها حالا شناسنامه دار شده اند، شاعری دارند، آهنگسازی دارند، موزیسین ها و تنظیم کنندگانی دارند و کم مانده استودیو هم به آنها تعلق بگیرد.
باشگاه های استقلال و پرسپولیس در دو طرف ورزشگاه به خواب رفته اند، بوقچی ها بوق می زنند اما کسی در باشگاه های فرهنگی و ورزشی بیدار نمی شود. دیگر آن تماشاگری که گوش های فرزندش را در ورزشگاه می گرفت به ورزشگاه نمی آید چون حالا فحاشی ها ریتم دارند، شاعر دارند، موزیسین دارند و در تمام ۹۰ دقیقه طبال، بر طبل می کوبد و آقایان مردم را وا می دارند به لیچارگویی، به خوشمزگی کردن و خندیدن به اشعار زشت و قبیح ریتم دار.
به نظر می رسد کمیته انضباطی باشگاه ها و البته کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال خود را به خواب زده اند اما ادامه این روند بزودی چنان خواب از سر همه خواهد پراند که دیگر هرگز کسی نتواند به خواب برود یا خودش را به خواب بزند.
امروز وقت برخورد است، فردا دیر است، اگر چه برخورد هرگز نتیجه مورد نظر را نداده و حل این موضوع ساختار شکنی هایی می خواهد با میزگردهایی با جامعه شناسان. راستی سازمان لیگ که با جامعه ای بسیار بزرگ در فوتبال طرف است اصلا جامعه شناس یا روانشناس دارد؟
کلیپ هایی که در چند وقت اخیر منتشر شده - و البته قبلا هم منتشر شده بود - اوج توهین و بی احترامی هواداران دو تیم استقلال و پرسپولیس به یکدیگر است که با بدترین الفاظ ممکن تیم حریف را تخریب می کنند. هر بیننده ای که این فیلم ها را ببیند خجالت خواهد کشید از عنوان فرهنگی که بر روی سردر این دو باشگاه است. جالب اینکه در بین کسانی که این شعرها را می خوانند بوقچی های مورد تایید باشگاه هم هستند و کسی کاری به آنها ندارد!