کد خبر: ۴۰۴۳۵۰
تاریخ انتشار:

قتل مرد همسایه در ماجرای جادو

مرد افغان وقتی متوجه ارتباط مرد همسایه با همسرش شد، او را به بهانه کشیدن قلیان به خانه‌اش دعوت کرد و به قتل رساند.
به گزارش بولتن نیوز، روز سه‌شنبه ۱۳ مهرماه بود که زن جوانی سراسیمه به اداره پلیس رفت و گفت شوهرش به طرز مرموزی گم شده است. شاکی در توضیح ماجرا گفت: دیروز عصر شوهرم بهنام به خانه یکی از همسایه‌ها به نام رحیم رفت. رحیم، افغانی است و او را تلفنی برای قلیان کشیدن به خانه‌اش دعوت کرد. من تا نیمه‌های شب منتظر شوهرم بودم، اما او به خانه برنگشت. خیلی نگرانش شدم و با تلفن همراهش تماس گرفتم اما گوشی او خاموش بود. صبح زود به خانه رحیم رفتم تا از شوهرم خبری پیدا کنم، اما او مدعی شد که رحیم به خانه او نرفته است. الان خیلی نگران شوهرم هستم و درخواست کمک دارم.

269603_274

با طرح این شکایت پرونده مرد گمشده به دستور قاضی ایلخانی، بازپرس شعبه هشتم دادسرای امور جنایی تهران در اختیار تیمی از کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی قرار گرفت.

نخستین سرنخ از مرد گمشده

در حالی که چند روزی از ناپدید شدن مرد جوان گذشته بود و مأموران هیچ سرنخی از وی پیدا نکرده بودند، زن جوان دوباره به اداره پلیس رفت و گفت رحیم، شوهرش را به قتل رسانده است. وی گفت: ساعتی قبل مهستی، زن رحیم به خانه‌مان آمد و گفت قرار است رازی را درباره گم شدن شوهرم به من بگوید، اما می‌ترسد. در نهایت بعد از کلی التماس گفت آن روز که بهنام در خانه‌شان مهمان بوده، شوهرش او را به قتل رسانده است.

بازداشت زن افغانی به اتهام معاونت در قتل مرد گمشده

پس از طرح این ادعا مأموران به دستور بازپرس پرونده برای دستگیری رحیم وارد عمل شدند، اما بررسی‌ها نشان داد، وی پس از حادثه به مکان نامعلومی گریخته است. بدین ترتیب مأموران مهستی را به عنوان مظنون این حادثه بازداشت کردند و مورد بازجویی قرار دادند. مهستی در بازجویی‌ها مدعی شد، شوهرش بهنام را به قتل رسانده و جسدش را در بیابان‌های اطراف ورامین رها کرده است. در ادامه مأموران راهی محل حادثه شدند و دریافتند که عصر روز ۱۵ مهرماه مأموران شهرستان ورامین جسد مرد ناشناسی را که بر اثر اصابت جسم سختی به کام مرگ رفته بود، در بیابان‌های اطراف ورامین کشف و به پزشکی قانونی منتقل کرده‌اند.

در چنین شرایطی همسر بهنام، برای شناسایی به پزشکی قانونی رفت و جسد شوهرش را از روی دسته کلیدی که همیشه همراهش بود، شناسایی کرد.

صبح روز دوشنبه نوزدهم مهرماه، مهستی برای ادامه تحقیقات به دادسرای جنایی منتقل شد. وی در بازجویی‌ها مقابل قاضی ایلخانی مدعی شد که من با بهنام ارتباط تلفنی داشتم و وقتی شوهرم موضوع را فهمید، نقشه قتل او را طراحی و اجرا کرد.

متهم برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت و مأموران در تلاشند تا قاتل فراری را شناسایی و دستگیر کنند.

گفت‌وگو با زن جوان

مقتول را می‌شناختی؟

بله. چند سال قبل همسایه دیوار به دیوار بودیم، اما الان چند کوچه با خانه او فاصله داریم.

چه شد که به خانه شما رفت و آمد پیدا کرد؟

او با شوهرم دوست بود و گاهی به خانه ما می‌آمد و با شوهرم قلیان می‌کشیدند.

شما چه ارتباطی با او داشتی؟

بهنام و پدرش در کار دعانویسی و سحر و جادو بودند. من قصد داشتم، شوهرم را جادو کنم تا بیشتر مرا دوست داشته باشد به همین خاطر با بهنام ارتباط برقرار کردم.

برای چه می‌خواستی شوهرت را جادو کنی؟

پنج سال قبل با شوهرم ازدواج کردم و خدا یک دختر به ما داد و زندگی ما شیرین‌تر شد. زندگی خوبی در کنار هم داشتیم و احساس خوشبختی می‌کردیم تا اینکه دو سال قبل شوهرم برای دیدن خانواده‌اش به افغانستان رفت. وقتی به ایران برگشت در کمال ناباوری زنی همراه خودش به ایران آورد و گفت این زن دوم من است. از آن روز به بعد زندگی‌ام تیره و تار شد. همسرم بعد از آن دیگر به من و دخترم توجهی نداشت و همیشه پیش زن دومش بود. وقتی به او اعتراض می‌کردم، می‌گفت دوست داری طلاق بگیر و از زندگی من بیرون برو، اما من زن تنها و غریبی بودم و در ایران کسی را نداشتم به همین دلیل مجبور بودم تحمل کنم. زندگی هر روز برای من سخت‌تر می‌شد و تحمل نامهربانی‌هایش برایم دشوار بود تا اینکه تصمیم گرفتم‌ او را جادو کنم.

بعد چه شد؟

بهنام و پدرش قبلاً همسایه دیوار به دیوار ما بودند. من با همسر او دوست بودم و خبر داشتم او و پدرش در کار دعا و سحر و جادو هستند به همین خاطر به خانه آنها رفتم تا شوهرم را جادو کنندتا زن دومش را طلاق بدهد و مانند گذشته خوشبختی دوباره سراغ من و دخترم بیاید، اما وقتی موضوع را برای بهنام توضیح دادم، او با چرب‌زبانی خودش را به من نزدیک و اعتماد مرا جلب کرد. پس از این ارتباط دوستی ما به صورت تلفنی ادامه پیدا کرد تا اینکه یک ماه قبل تصمیم گرفتم، موضوع ارتباطم را با بهنام برای شوهرم تعریف کنم.

چه شد که تصمیم گرفتی این راز را به شوهرت بگویی؟

من به دور از چشم شوهرم با بهنام ارتباط تلفنی داشتم تا اینکه عذاب وجدان به سراغم آمد و از طرفی هم فکر کردم اگر شوهرم متوجه موضوع شود، مرا می‌کشد به همین دلیل پیش دستی کردم و خودم موضوع ارتباطم را با بهنام برای همسرم تعریف کردم.

وقتی شوهرت متوجه شد چه عکس‌العملی نشان داد؟

خیلی ناراحت شد و تصمیم به قتل بهنام گرفت.

بعد چه شد؟

ساعت ۱۹ روز ۱۲ مهرماه با بهنام تماس گرفت و برای قلیان کشیدن، او را به خانه‌مان دعوت کرد و بهنام هم لحظاتی بعد به خانه ما آمد. بهنام به دیوار اوپن آشپزخانه تکیه داده بود و من هم در آشپزخانه مشغول آتش‌زدن زغال بودم که ناگهان شوهرم با آجری که از قبل آماده کرده بود از پشت‌سر چند ضربه به سر بهنام زد. مقتول از هوش رفت و روی زمین افتاد که شوهرم از من خواست بالشتی روی دهانش بگیرم تا صدایش به گوش همسایه نرسد. سپس شوهرم با روسری او را خفه کرد.

جسد مقتول را چه زمانی به بیرون منتقل کردید؟

پس از قتل، شوهرم به خانه هوویم در طبقه پایین رفت و دقایقی بعد با او برگشت و دست و پای مقتول را با طناب بست و بعد داخل پتویی پیچاند و پتو را هم داخل گونی آبی رنگی گذاشت و نیم ساعت بعد از حادثه جسد را با موتورسیکلتش به بیرون منتقل کرد. ساعتی بعد وقتی به خانه برگشت، گفت که جسد را به بیابان‌های اطراف ورامین برده و آنجا رها کرده است.

چرا بعد از چند روز این راز را بر ملا کردی ؟

پس از قتل، شوهرم تهدیدم کرد تا این راز برای همیشه در قلب من بماند، اما من خیلی زود عذاب وجدان گرفتم. شوهرم که احتمال می‌داد موضوع را به خانواده مقتول خبر بدهم، مرا در خانه حبس کرد تا اینکه بعد از چند روز مرا سوار موتورسیکلتش کرد و در نزدیکی خانه مقتول پیاده کرد و گفت: هر تصمیمی داری انجام بده. شوهرم به من گفت: تو هم در قتل دست داری، حالا اگر دوست داری این راز را بر ملا کن. در حالی که به شدت می‌ترسیدم، اما به خاطر عذاب وجدان در نهایت تصمیم گرفتم و به خانه مقتول رفتم و این راز را بر ملا کردم.

شوهرت به کجا فرار کرد؟

وقتی به خانه برگشتم، شوهرم در خانه نبود که فهمیدم او فرار کرده و الان هم نمی‌دانم کجا مخفی شده است.


منبع: روزنامه جوان

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین