ألَا وَ إِنَّ الدَّعِی ابْنَ الدَّعِی قَدْ رَکَزَ مِنَّا بَینَ اثْنَتَینِ بَینَ الْمِلَّةِ [السَّلَّةِ] وَ الذِّلَّةِ وَ هَیهَاتَ مِنَّا الدَّنِیئَةُ یأْبَى اللَّهُ ذَلِکَ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ حُجُورٌ طَابَتْ وَ أُنُوفٌ حَمِیةٌ وَ نُفُوسٌ أَبِیةٌ وَ أَنْ نُؤْثِرَ طَاعَةَ اللِّئَامِ عَلَى مَصَارِعِ الْکِرَام.[1]
هان، هماکنون این فرد ناپاکزاده [عبیدالله] پسرِ ناپاکزاده [زیاد]، در انتخاب دو چیز پافشارى مىکند: یا عقیده و ایمان و یا پذیرش خوارى و مذلّت؛ درحالىکه هرگونه پستى از ما به دور است. خداوند و پیامبر و مؤمنان و نیز پاکدامنان و افراد باغیرت و شخصیتهاى سربلند نمىپسندند که طاعت فرومایگان را بر قتلگاه بزرگواران ترجیح دهیم. [2]
متأسفانه بعضی خواستهاند با استناد به این فرمایش امامحسین علیه السلام، فحاشیهای خویش را توجیه کنند و حتی صورتی شرعی به آن بدهند. میگویند امامحسین علیه السلام در اینجا به عبیداللهبنزیاد نسبت حرامزادگی داده است و اینگونه سخنگفتن، نوعی فحاشی است.
جای تأثر و تأسف بسیار است که چگونه عدهای با تفسیرهای سطحی و عوامپسندِ خویش از یک روایت، ائمۀ شیعه علیهالسلام را افرادی دشنامگو معرفی میکنند. متأسفانه این افراد، سخنی را فحش و عمل ضدارزشی قلمداد میکنند که توانست ماهیت زشت و پلید دشمنان دین و اهلبیت علیهمالسلام را تا پایان تاریخ مشخص سازد و آنان را رسوای عالم کند. یزیدیان و دشمنان آگاه هیچگاه این سخن امام را فحش تفسیر نکردند؛ اما این دوستان ناگاه، امام خویش را فردی دشنامگو معرفی میکنند. اما حقیقت این که:
اولاً باید دانست «دعىّ» ازنظر لغت به چه معناست؟ بعضى آن را بهمعناى فرزند نامشروع تفسیر کردهاند؛ درحالىکه در متون لغت مفهوم عامى دارد: هم به «پسرخوانده» گفته میشود و هم به «کسىکه به پدر دیگرى نسبت داده مىشود و در نسبش متهم باشد». در لسان العرب آمده است: «دَعى بهمعناى پسرخوانده است و همچنین فرزندى که به پدر دیگرى نسبت داده میشود.»[3] قرآن مجید نیز میفرماید:
(وَ ما جَعَلَ أَدْعِیاءَکُمْ أَبْناءَکُمْ)[4]
و خداوند پسرخواندههاى شما را پسرِ [واقعى] شما قرار نداده است [و احکام او را ندارد.]
بنابراین ممکن است امام علیهالسلام بخواهد بگوید: عبیدالله و پدرش زیادبنابیه در خانوادهاى پست و بىارزش همچون بردگان متولد شدهاند که براى کسب موقعیت، آنها را به غیر از پدران واقعیشان نسبت میدادند.
زیادبنابیه بهطمع تقرب به معاویه و کسب جایگاه مادی پذیرفت تا او را به ابیسفیان نسبت دهند و «زیادبنابیسفیان» بخوانند. داستان مُلحقساختنِ «زیادبناَبیه»[5] به خاندان ابوسفیان توسط معاویه و عنوان برادرى دادن به او، از عجایب تاریخ اسلام است.[6]
شیخ محمد عَبدُه، استاد معروف مصرى، در شرح نهج البلاغۀ خود چنین مىگوید: «قصۀ زیادبناَبیه قصۀ شگفتآورى است که انسان را به تأمل وا میدارد؛ زیرا معاویه او را به ابوسفیان نسبت داد تا برادرش باشد. او مدعى بود که ابوسفیان با مادرش سمیّه که زوجۀ مرد دیگرى بود، (بهصورت نامشروع) همبستر شد و زیاد از این آمیزش متولد گشت.» آنگاه مىافزاید: «از این شگفتآورتر این است که ادعاى این برادرى (نامشروع) در مجلسى علنى و رسمى (در شام) در حضور جمعیت واقع شد. زیاد از این مسئله شرمنده نگشت؛ چراکه غنائم این برادرى را با نکوهشهاى مردم سنجید و برادرى (نامشروع) خلیفه را بر سلامت و صحت نسب خود ترجیح داد. آرى، اینگونه است در طریق سلطه و مقام که این مرد متکبر از اینکه عِرض و نسب او مخدوش شود، در برابر منفعتى که به دست میآورد، شرمنده نباشد!»[7]
گفتهاند ابوبکره که برادر زیاد ازجانب مادرش بود، وقتی داستان ملحقشدن زیاد به ابوسفیان را شنید، قسم یاد کرد دیگر با او سخن نگوید و گفت: «زیاد مادرش را زناکار معرفی کرده و پدر واقعیاش را انکار کرد؛ درحالیکه به خدا قسم نمیدانم سمیه اصلاً ابوسفیان را دیده بود یا نه!»
همچنین عُبَیدالله نیز اگرچه خود را «عبیداللهبنزیاد» میدانست، همه میدانستند که معلوم نیست زیاد پدر او باشد.
از همین رو گاهی او را به اسم مادر بدکارهاش، «ابنمرجانه» خطاب میکردند. شاهد سخن اینکه امام پیش از بیان این عبارت، به بیان صفات رذیله و انحرافاتِ یزیدیان میپردازد و ضمن آشکارساختن ماهیتِ پلید آنها، به واقعۀ وقیحانه نسبتدادن زیاد به ابیسفیان، اینگونه اشاره میکند:
مُلْحِقِی الْعَهْرَةِ بِالنَّسَب.
کسانیکه زنازادگی را از نسب به حساب میآورند.
آری، یزیدیان کسانی بودند که نهتنها زنازادگی را مایۀ شرمساری نمیدانستند، بلکه با نسبسازی بهواسطۀ آن، آن را مشروعیت میبخشیدند. این درحالی بود که دینِ مبین اسلام برای مبارزه با زنا، نسبسازی بر اساس آن را ممنوع دانسته است و اجماع مسلمانان بر این است: «الْوَلَدُ لِلْفِرَاشِ.» (فرزند متعلق به زوج و همسر است.)
ثانیاً حتی اگر کلام امام را در اینجا بهمعنای تصریح به زنازادگی نیز بدانیم، نباید این تعبیر را دشنامگویی و فحاشی تلقی کنیم؛ زیرا همانگونهکه پیش از این بیان کردیم، این سخن امام، بیانی از حقایق زندگیِ حاکمان فاسق و فاجری است که مدعی جانشینی پیامبر اسلام علیهالسلام بودند و اولیای طاهرین آن حضرت را بهدلیل امربهمعروف و نهیازمنکر، مخالف احکام اسلام میدانستند. برای روشنشدن بحث، مناسب است مثالی بیاوریم: امروز در دنیای غرب، سازمان خانواده از هم پاشیده است و در بسیاری از این کشورها، روابط جنسی زن و مرد در خارجِ چهارچوبِ خانواده امری عادی و مشروع به حساب میآید. افزون بر این، در بعضی از این کشورها روابط غیرانسانی و شیطانی همچون همجنسگرایی یا حتی رابطه با حیوانات نیز امری قانونی یا عرفی به حساب میآید. همۀ این پلیدیها باعث افزایش تکاندهندۀ تولدِ کودکان نامشروع در غرب شده است.[8] حال اگر کسی به بیان این اعمال شیطانی بپردازد و از عادی و عرفیشدن حرامزادگی در میان مردمِ دنیای غرب سخن بگوید، آیا او به آنها فحاشی کرده است؟ این مطلبی است که آنها در آمارهای خویش به آن اذعان کرده و متأسفانه نهتنها آن را زشت و قبیح نمیدانند، بلکه از آن به عنوان ارمغانِ آزادی در دنیای غرب یاد میکنند.
راست اینکه اگر تعبیر «الدَّعِی ابْنَ الدَّعِی» در سخن امام نمیبود، هیچگاه این سخن بار معنایی خویش را پیدا نمیکرد و ننگ بیعت امام علیهالسلام با عبیداللهبنزیاد آشکار نمیشد. نیز مفهوم بیانِ بعدی امام روشن نمیشد:
یأْبَى اللَّهُ ذَلِکَ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ حُجُورٌ طَابَتْ وَ أُنُوفٌ حَمِیةٌ وَ نُفُوسٌ أَبِیةٌ وَ أَنْ نُؤْثِرَ طَاعَةَ اللِّئَامِ عَلَى مَصَارِعِ الْکِرَام.
خداوند و پیامبر و مؤمنان و نیز پاکدامنان و افراد باغیرت و شخصیتهاى سربلند نمىپسندند که طاعت فرومایگان را بر قتلگاه بزرگواران ترجیح دهیم.
به هر حال پیامآور دین، مُؤدب است و هیچگاه با فحش و دشنام به مصاف با باطل نمیرود؛ زیرا فحاشی و دشنامگویی از خصوصیات اهل باطل بوده و بر فطرت پاک و زلال انسان نمینشیند. از همین رو کسی نباید فحش و دشنام را وسیلهای برای ابراز حق بداند؛ وگرنه در روش و عمل، تفاوتی میان اهل باطل و اهل حق نخواهد بود.
از دشمنان اسلام بعید نیست که به تحریف سیرۀ رسول خدا و ائمۀ اطهار علیهم السلام بپردازند و واقعیتها را وارونه جلوه دهند؛ اما در شأن مسلمانان نیست که همسو با دشمن، با نمایش چهرهای غیراخلاقی از اسلام، آب به آسیاب دشمن بریزند. راست اینکه حقیقت اسلام را پیامبر معظم اسلام و اولیای مکرم او –صلوات الله علیهم- به نمایش میگذارند، نه مسلمانان. ازاینجهت لازم است برای دریافت معرفت صحیح اسلامی، به سیرۀ قطعی و روایات معتبر ایشان مراجعه کنیم. این بزرگواران با تکیه بر اخلاق و تعقل و بردباری، حتی در مقابل توهین و دشنام جاهلان و سبکمغزان نیز هیچگاه از اخلاق الهی خویش عدول نمیکردند و ازجملۀ عبادُالرحمانی بودند که خداوند در وصف آنان میفرماید:
«وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاماً»
هنگامىکه جاهلان آنها را مخاطب قرار مىدهند [و به جهل و جدال و سخنان زشت مىپردازند]، در پاسخ آنها سلام میگویند [و درمیگذرند].
اهلبیت علیهمالسلام بزرگوارانی بودند که توهین و دشنام جاهلان را با خوشرویی و محبت پاسخ میگفتند؛ چنانکه داستان بزرگمنشی امامحسن علیهالسلام در مقابل توهینهای مرد شامی معروف است.
پی نوشت:
[1]. ابنشعبۀ حرانی، تحف العقول، ص۲۴۱.
[2]. ابنشعبۀ حرانی، تحف العقول، ترجمۀ جعفری، ص۲۲۲.
[3]. ابنمنظور، لسان العرب، ج۱۴، ص۲۶۱.
[4]. احزاب، ۴.
[5]. از تواریخ استفاده میشود که مادر زیاد، کنیز یکی از اطبای معروف عرب به نام حارثبنکَلَدَه بود که با بردهای به نام عُبَید ازدواج کرد و زیاد بهحسب ظاهر نتیجۀ آن ازدواج بود؛ لذا او را زیادبنعُبَید میگفتند؛ ولی چون پدرش غلام و بردهای ناشناخته بود، بعضی ترجیح دادند به او زیادبنابیه بگویند و ظاهراً خود او هم از این امر ابا نداشت. بعدها که معاویه او را برادر خود خواند، به او زیادبنابیسفیان گفتند!
[6]. (ابراهیمبنمحمد ثقفی کوفی، الغارات، بهتحقیق جلالالدین حسینی ارموی، ج۲، ص۹۳۲؛ بلاذری، أنساب الأشراف، ج۵، ص۹۲).
[7]. ناصر مکارم شیرازی، پیام امام امیرالمؤمنین†، ج۱۰، ص۱۶۹، بهنقل از: عَبدُه، شرح نهج البلاغه، ذیل نامۀ۴۴، ص۴۵۸. امیرمؤمنان علی† در نامۀ ۴۴ نهج البلاغه به این مطلب اشارهای میکند.
[8]. سالنامۀ ادارۀ آمار اروپا موسوم به «یورو اِستات» (Eurostat) گزارش تکاندهندهای از میزان تولد کودکان نامشروع در کشورهای اروپایی ارائه داده است. بنا بر این گزارش، در سال ۲۰۱۰ از مجموع ۲۷ کشور عضو اتحادیۀ اروپا، بهصورت میانگین ۳۸.۳درصد کودکان یعنی بیش از یکسوم آنها ازطریق روابط نامشروع و خارج از حریم خانواده به دنیا آمدهاند. این گزارش با اشاره به اینکه آمارِ زادوولدهای نامشروع در اروپا هیچگاه تابهاینحد زیاد نبوده است، از افزایش دوبرابری این آمار در مقایسه با بیست سال قبل خبر میدهد. این آمار در سال ۱۹۹۰، ۱۷.۴درصد بوده است. بنا بر این گزارش، در سال ۲۰۱۱ میزان تولد کودکان خارج از حریم خانواده در استونی ۵۹.۷درصد، در اسلوونی ۵۶.۸درصد، در بلغارستان ۵۶.۱درصد و در سوئد ۵۴.۳درصد بوده است. همچنین این آمار نشان میدهد در سال ۲۰۱۰، ۵۵درصد کودکان فرانسه ازطریق روابط نامشروع و خارج از حریم خانواده به دنیا آمدهاند. البته در کل منطقه اروپا کشور ایسلند در سال ۲۰۱۱ با آمار ۶۵درصد، بیشترین آمار تولد کودکان نامشروع را به خود اختصاص داده است. همچنین این آمار در سال ۲۰۱۱ برای انگلیس ۴۷.۳درصد، برای آلمان ۳۳.۹درصد، برای اسپانیا ۳۳.۸درصد و برای ایتالیا ۲۶.۳درصد بوده است. کمترین آمار را نیز در اتحادیۀ اروپا، قبرس با ۷.۴.درصد و در کل قارۀ اروپا ترکیه با ۲.۶درصد داشتهاند. افزون بر این، آمارها نشان میدهد در سال ۲۰۱۰ از هر یکهزار شهروند اتحادیۀ اروپا، تنها ۴.۴درصد به ازدواج رسمی علاقه نشان دادهاند. این درحالی است که این آمار در سال ۱۹۷۰، ۷.۹درصد بوده است (نک: تارنمای ادارۀ آمار اروپا: ec.europa.eu،eurostat).
* حجت الاسلام والمسلمین مهدی مسائلی مدرس حوزه علمیه اصفهان است و آثار و تألیفاتی در زمینه «قمه زنی سنت یا بدعت؟»، «نهم ربیع جهالتها خسارتها»، «پیشوایان شیعه پیشگامان وحدت»، «عزاداری شعار حیات عاشورائی»، «لطیفههای اسلامی»، «فرهنگ اصطلاحات طلاب»، «لعنهای نامقدس» و.. داشته است. وی همچنین برگزیده چهارمین همایش اهل قلم استان اصفهان»، «برگزیده همایش تجلیل از خادمین فرهنگ مکتوب استان اصفهان1386»، «روحانی برگزیده جشنواره حضرت علی اکبر در سال 1387»، «برگزیده جشنواره سراسری علامه حلی در سال1388»، برگزیده دومین جشنواره ملی طلبه جوان موفق ۱۳۹۲» و.. است.
برای دیدن فیلم اینجا کلیک کنید
منبع: پارس
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
تازه متوجه شدم که این گریه ها از تکنیک کار است نه شراره اتش دل سوخته مداح
نویسنده خودش را مودب تر از خدا و پیغمبر می داند و خیال کرده اجازه دارد سخن امام
را مثلا تفسیر و اصلاح کنید.
اسلام بشدت با این رویه که ادب مرد به ز دولت او است مخالف است. خود
قرآن پر است از استهزاء و توهین به دشمنان اسلام مثلا این آیات قرآن:
او لئک کالانعام بل هم اضل-- اعراف 179
مثله کمثل الکلب - اعراف 176
تب یدا ابی لهب-- مسد 1
مثل الذین حملوا التوریه ثم لم یحملوها کمثل الحمار یحمل اسفارا. -- جمعه 5
یا مروان حکم را که آوردند پیامبر خدا صریحا گفت
الوزغ ابن الوزغ
که تجسم واقعی چهره برزخی این فرد بود.
و یا امام حسین علیه السلام که صریحا ابن مرجانه را حرامزاده پسر حرامزاده نامید:
الا و ان الدعي بن الدعي قد ركز بين اثنتين بين السلة و الذلة و هيهات مناالذلة.
در این جا است که بچه حزب اللهی را گیج می شوند. می پرسند مگر در اسلام
بی ادبی مجاز است؟
مگر قرآن نگفته حتی به بتها سب نکنید :ولا تسبوا الذين يدعون من دون الله
فيسبوا الله عدوا بغير علم ( سوره انعام آیه 108) و یا مگر امام علی علیه
السلام نفرمود دوست ندارم که جز. سبب کنندگان باشید ؟اني اکره لکم ان
تکونوا سبابين (خطبه 206 نهج البلاغه)
پاسخ این به ظاهر تناقض در تغییرات معننی کلمات در زبان عربی به دلیل
تاثیر فارسی زبانان بر آن زبان است. در عربی اصیل زمان نزول قرآن فحش و
توهین و استهزاء و افک و سب معانی متفاوتی داشته اند اما فارسی زبانان به
دلیل ساده شدن بیش از حد زبان فارسی همه این کلمات را دشنام معنا کردند و
از آنجا که بیشتر فقهای مسلمان قرون اول تا چهارم هجری ایرانی و از موالی
بودند کم کم خود عربها هم بین این کلمات فرق نگذاشتند اما :
فحش: به معنای دادن نسبت فحشا و زناکاری به خود شخص یا مادر و یا بستگان
دیگر او است. شخص فحش دهنده هم باید برای ادعای خود ۴ شاهد بیاورد والا
باید حد شرعی بخورد. اما هرگاه مورد فحش علنی باشد مثل ماجرای مرجانه که
روسپی معروفی بود و یا سمیه مادر زیاد که او هم روسپی بود و این مساله
برای همه مردم آن زمان علنی شده ود هیچ اشکالی نداشت که برای مقال امام
حسین علیه السلام علنا زیاد و پسرش را حرامزاده و پسر حرامزاده بنامد.
چرا که این نسبت کاملا واقعی بود.
استهزاء: مال جایی است که افرادی که کارهایی احمقانه را عمدا و آگاهانه
به صورت علنی انجام دهند و مایه خنده باشند و مستحق تمسخر واقع گردد. خود
خدا در قرآن صریحا منافقان را استهزاء می کند : الله یستهزء بهم ویمدهم
فی طغیانهم یعمهون. (سوره بقره آیه 15). پس استهزاء هم اگر در جای صحیح
خود به کار رود آن هم اشکالی ندارد.
افک: به چیزی گفته میشود که از حالت اصلی و طبیعیش دگرگون شود. مانند
آنکه در حالی که زنی هیچ گناهی نکرده به دروغ و بدون دلیل به او نسبت
زنا کاری بدهند. این در اسلام بشدت مذموم و ممنوع است.
سب: به معنای هو کردن و انگشت نماکردن است. دادن نسبتهای توخالی. اصلا
اصطلاح انگشت سبابه که نام دیگر انگشت اشاره است به همین دلیل به کار
رفته است. برخی مسلمانان به مجسمه ای که صرفا سنگ یا چوبی بیش نبود و
کافریان خدابش می پنداشتند را هوکرده و یا نسبتهای بی معنی - که فقط برای
انسان معنی دارد نظیر مادر فلان و نظایر آن- به این مجسمه ها می دادند.
که این هم نسبتی ناروا و فاقد حقیقت بود و اسلام هم از آن منع کرد.
پس می بینید آنچه اسلام بی تقوایی می داند گفتن نسبتهای ناروا است اما
دادن نسبتهای حقیقی اشکالی ندارد. بلکه خدا خود در آن پیش قدم است.
حالا می توان دید که کسانی که به بهانه ادب و تقوا متدینان را تبدیل به
سیب زمینی می کنند یا افرادی مغرض هستند و یا سوسول.