شما در جشنواره چهلچراغ آثار سه دهه سینمای کشور را در موضوعات مربوط به نهضت عاشورا بررسی و انتخاب کردهاید. به نظر شما ما در طی سالهای پس از انقلاب در سینمای دینی و بهویژه موضوع عاشورا پیشرفت سینمایی کردهایم یا این روند روبه جلو نبوده است؟
دربین آثاری که در موضوع عاشورا خلق شده است حالت تعزیه در بسیاری از فیلمها دیده میشود و خبری از تحلیلگرایی در موضوعات نیست. سینمای مذهبی باید بتواند برای نسل جدید، واقعه عاشورا را تحلیل کند و به زبان تصویر روز به عاشورا و نهضت امام حسین(ع)بپردازد. امام حسین کیست.چرا جنگید. دلیل شهادت این امام و خانواده او چه بود و پرسشهایی از این دست باید در فیلمها گفته شود اما متاسفانه به این تحلیلها کم توجهی شده و جای پرداخت تصویری و سینمایی زیادی دارد.
به نظر شما چرا باید فیلمساز به جای روایت موضوع مذهبی خودش به سراغ تحلیل واقعه و نهضت عاشورا برود؟
ببینید مردم ما همه با هر سطح آگاهی و ارادت، داستان عاشورا و اتفاقات آن روز تاریخی را میدانند و داستان را بارها و بارها از زبانهای مختلف شنیدهاند یا روایتهای نمایشی آن را به شکلهای مختلف دیدهاند. بر این اساس همه به واقعیت ماجرا اشراف دارند پس باید باور و تحلیل آن اعتقادات را در فیلمهای اینچنینی عرضه کرد.
به نظر میرسد که در سالهای ابتدای انقلاب و دهه60 سینمایی دینی که به موضوعاتی نظیر واقعه عاشورا میپرداخت در ذهنیت مردم ماندگار شده است اما در سالهای اخیر کمتر چنین اتفاقهایی افتاده که مثلا فیلمهایی مانند «سفیر» یا «روز واقعه» در ذهن مردم ماندگار شود. به نظر شما دلیل آن افت کیفیت آثار است یا اینکه آثار تازه هنوز به نوستالژی مردم بدل نشدهاند؟
در آن دوران هنوز سینمای ما اسیر
فرمگرایی نشده بود و فیلمساز قصد نداشت که توانایی مادی و امکانات تولید خود را
به رخ مخاطب بکشد. وقتی فیلمساز اسیر فرم و تولید پرامکانات نباشد به روح ماجرا و
اصل واقعه نزدیکتر خواهد بود اما در دوران نزدیک به ما، حس و حال و روح فیلم از
بسیاری از آثار رخت بربسته است و قرار است تنها و تنها توانایی خودشان را به رخ
همدیگر و مخاطبان بکشند. بسیاری از این فیلمسازان با فیلمهای مذهبی و تاریخی میخواهند
بگویند که ما توانایی هدایت هزاران سیاه لشگر را داریم یا میتوانیم نماهای خاص و
با عظمت را از واقعه نشان بدهیم. در صورتی که اصل عظمت واقعه عاشورا به حقطلبی
این نهضت باز میگردد. ما باید نشان بدهیم که امام حسین(ع) و خانواده ایشان برای
زنده نگه داشتن حق و حقیقت جان خودشان را فدا کردند نه اینکه ما فقط بخواهیم به
فرمهایی بزرگنما و چشم همچشمانه به این موضوع مهم نگاه کنیم. اعتقاد باید در جان
فیلمسازی که به این موضوعات میپردازد موج بزند.
اگر به فضای سینمای مذهبی و تاریخی خارج از کشور نگاه کنیم میتوانیم فیلمهایی را بیابیم که در بین مردم ما هم جای خود را بهخوبی باز کردهاند. به عنوان نمونه «محمد رسولاله(ص)» مصطفی عقاد که مورد توجه و اقبال مردم بوده است اما نمیتوان در آنها نشانی از اعتقاد سراغ گرفت. به نظر شما اگر اعتقاد وجود نداشته باشد فیلم مذهبی با چه مشکلی مواجه میشود؟
من با خارجیها از نزدیک کار کردهام و میتوانم بگویم که وقتی آن خارجیها کاری را قبول میکنند با ایمان به اصل ماجرا کار خودشان را دنبال میکنند؛ یعنی اگر کاری مورد تاییدشان قرار گیرد تمام و کمال در خدمت کار قرار میگیرند. ما اما مشکل کمبود ایمان را داریم. به قول خارجیها زمانی که ما فیلمی مذهبی میسازیم میخواهیم بگوییم که ما برتر از سایرین هستیم به این دلیل که به آن موضوع اعتقاد داریم اما نمیگوییم چرا ما از آنها برتری داریم. به طور مثال در فیلم «محمد رسولاله» آنتونی کوئین به کلی درخدمت نقش خودش است و مخاطب هم او را در آن لحظه و شرایط باور میکند.
باور و ایمان داشتن کاری تجربی و حسی است، چطور میتوان از کارگردانی اعتقاد داشت که باور و ایمان را به بازیگرش تزریق کند؟
در کارهایی که من بهعنوان کارگردان حضور دارم تلاش میکنم که خودم به آن مسئله باور داشته باشم و بعد از آن این باور را به بازیگرانم تفهیم کنم. بازیگر در صحنه باید به کاری که انجام میدهد باور حقیقی داشته باشد وگرنه صرفا یک بازیگر است که نسبت به موضوع تظاهر میکند.
در سالهای اخیر توجه به سینمای دینی و کمرنگتر شده است. به نظر شما چرا در سالهای ابتدایی انقلاب سال 57 موضوعات دینی و اعتقادی بیشتر مورد توجه فیلمسازان ما قرار داشت؟
در دهههای اول انقلاب همه شرایط برای پرداختن به این موضوعات مهیا بود. انقلابی مذهبی در کشور رخ داده بود و جمهوری اسلامی و فیلمسازان میخواستند خودشان را به اثبات برسانند. برای همین هم آثار مذهبی بیشتر مورد توجه فیلمسازان بود و در جامعه هم نمود بیشتری داشت اما یک تفاوت عمده آن آثار با فیلمهای کلیشهای امروز این بود که آنها اعتقادی و دلی کار میکردند به این دلیل که بهدنبال اثبات قدرت فیلمسازی خود نبودند. بنابراین در دام کلیشهها اسیر نمیشدند و این سوژهها از درون آنها میجوشید. در دهههای اخیر بهخصوص کلیشهها در سینمای دینی بسیار زیاد شده در صورتی که هدف اصلی این است که فیلمهای مذهبی به قویتر کردن مکتب اسلام کمک کند.
در فضای فرهنگی و سینمایی کشور جشنوارههای متعددی وجود دارد. بعضی از افراد نسبت به جشنوارههای جدید گارد منفی دارند و برخی دیگر از محلی تازه برای اکران فیلمها حمایت میکنند. زمانی که جشنواره چهلچراغ ایجاد شد نظر خودتان به این جشنواره چگونه بود؟
برگزاری چنین جشنوارهای باعث میشود که نگاه به سینمای دینی و بهویژه نهضت عاشورا مورد توجه و تاکید مردم و فیلمسازان قرار بگیرد. من بهشخصه با جشنوارههای متعدد موافق نیستم. باید توجه داشت وقتی جشنوارهای مانند چهلچراغ عنوان مقدس دارد باید با دقت بیشتری با آن برخورد کرد و از شکلهای ظاهری به بطن و درون مسئله نزدیک شد. اگر ما فیلمسازان و برگزارکنندگان جشنواره شیفته و مرید امام حسین(ع) باشیم، میتوانیم تاثیرگذاری بیشتری داشته باشیم. من در زندگی شخصیام عاشق عرفان علامه طباطبایی هستم اما هنوز نمیتوانم درباره این شخصیت فیلمی بسازم. من باید بهلحاظ روحی و روانی در خودم احساس آمادگی بکنم و کار را با اعتقاد پیش ببرم. بهنظر من ما باید بهجای اینکه فیلم بسازیم اول فیلمساز را بسازیم. وقتی فیلمساز ما به امام حسین(ع) احساس شیفتگی عمیق درونی کرد و موضوع را بهخوبی پذیرفت بعد سراغ زمینههای ساخت اثری اینچنینی برود.
منبع:خبرگزاری صبا
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com