گروه
فرهنگی، فهرست شاعران فارسیزبان دربردارندهٔ شاعران سرشناس بسیاری است که از حدود
۱۲۰۰ سال پیش تاکنون، شعر سرودهاند. در این بین برخی مانند حافظ و سعدی و فردوسی
و مولانا و بسیاری دیگر هستند که برای آگاهی از سرگذشت و اشعار آنها هزاران هزار
کتاب نوشته شده است. اما در این نوشتار هر چند مختصر سعی داریم که به برخی از
بزرگترینها اشاره ای داشته باشیم و در حد یک خط! به بازخوانی قدرت آنها در شعر و
سخن و علوم مختلف بپردازیم.
فردوسی
ابوالقاسم
فردوسی توسی (۳۲۹ - ۴۱۶ ه.ق.، در توس خراسان)، شاعر حماسی ایرانی و سرایندهٔ شاهنامه
حماسهٔ ملی ایران است که آوازهٔ جهانی دارد. فردوسی را بزرگترین سرایندهٔ پارسیگو
دانستهاند که از شهرت جهانی برخوردار است.
فردوسی
سخنسرایی وطنپرست و در میهنخواهی استوار بود. این باور پایدار او از جای جای شاهنامه
و به ویژه از شور فردوسی در ستایش ایران به خوبی آشکار است. او از تاریخ نیاکان خود
و داستانها و افسانهٔ شاهان و تاریخ ایران باستان آگاهی و یا به دانستن آنها شوق
و دلبستگی فراوان داشت و تربیت خانوادگی او نیز وی را بر این میداشت و به همین سبب
است که به این کار سترگ دست زد.
وی
با انگیزه وطن خواهی و باورهای میهنی مال و ثروت نیاکان را بر سر کار شاهنامه گذاشت
و تا هنگامی که گرفتار فقر و تهیدستی نگشت، به دربار شاهان و جایزههای ایشان چشم نداشت.
شاهنامه سرگذشت پایداریهای ایرانیان در برابر هجوم بیگانگان و نمود روح ملی ایران
و بیان آرمانهای جاودانی ایرانیان است.
وطنپرستی فردوسی احساسی حکیمانه همراه با میانهروی
و خردمندی و مهر انسانی و سربهسر دور از نژادپرستی است. عشق به ایران در شاهنامه به مفهوم عشق به فرهنگ مردم ایران، و آرامش و آبادی ایران، و آزادی و آسایش
مردم ایران، و برخورداری آنها از دادگستری است.
فردوسی نمودهای اخلاقی زیر را سرچشمههای خرد میداند
و بنیاد آن به شمار میآورد: دوری جستن از کردارهای ناشایست، پرهیز از شتاب،
بردباری، نرمی، پرهیز از خودپسندی و غرور، شناخت ارزش و جایگاه دیگران، چشم نداشتن
به زرق و برق زندگی، سخن به هنگام گفتن، با دوستان دانا نشستن و نادانان را به خرد
رهنمون کردن، فرمانبرداری از خداوند و دهها موضوع دیگر.
نام
و آوازهٔ فردوسی در همه جای جهان شناخته شده و ستوده شدهاست. شاهنامهٔ فردوسی به بسیاری
از زبانهای زنده جهان برگردانده شدهاست.
آرامگاه
فردوسی (گشایش:۱۳۱۳/۱۹۳۴م)، جایدفن ابوالقاسم فردوسی در توس است. مجموعه فرهنگی باغ آرامگاه فردوسی
در ۲۰ کیلومتری شمال غربی شهر مشهد، در مسیری منشعب از راه عمومی مشهد به کلات نادری،
نزدیک به شهر تاریخی طابران و بقعه تاریخی هارونیه قرار دارد. روستای پاژ زادگاه فردوسی
که امروزه فاز نامیده میشود در ۲۸ کیلومتری شرق آرامگاه فردوسی قرار دارد.
سعدی
سعدی
شیرازی با نامِ کاملِ ابومحمّد مُشرفالدین مُصلح بن عبدالله بن مشرّف سعدی شیرازی
(زادهٔ ۵۸۵ یا حدود ۶۰۶ هـ.ق. برابر با حدود ۵۸۹ خورشیدی و ۱۲۱۰ میلادی در شیراز -
درگذشتهٔ حدود ۶۹۱ هـ.ق. برابر با حدود ۶۷۰ یا ۶۷۱ خورشیدی و ۱۲۹۱ یا ۱۲۹۲ میلادی)
شاعر و نویسندهٔ پارسیگوی نامدار ایرانی است.
سعدی
در شیراز زاده شد. وی کودکی بیش نبود که پدرش درگذشت. مادرش کازرونی بود. در دوران
کودکی با علاقهٔ زیاد به مکتب میرفت و مقدمات دانش را میآموخت. هنگام نوجوانی به
پژوهش و دین و دانش علاقهٔ فراوانی نشان داد. اوضاع نابسامان ایران در پایان دوران
سلطان محمد خوارزمشاه و بهویژه حملهٔ سلطان غیاثالدین خوارزمشاه، برادر جلالالدین
خوارزمشاه به شیراز (در سال ۶۲۷ هـ. ق)، سعدی را که هوایی جز بهدستآوردن دانش در
سر نداشت، بر آن داشت شیراز را ترک کند.
سعدی
جهانگردیِ خود را در سال ۱۱۲۶ میلادی آغاز کرد و به شهرهای مختلفِ خاور نزدیک و خاورمیانه،
هندوستان، حبشه، مصر و شمال آفریقا سفر کرد و این جهانگردی به روایتی سی سال به طول
انجامید.
حکایتهایی
که سعدی در گلستان و بوستان آوردهاست، نگرش و بینش او را نمایان میسازد. وی در مدرسهٔ
نظامیهٔ بغداد دانشآموختهبود و در آنجا وی را «ادرار» (بهمعنی حقوق (دستمزد) و مستمرّی)
بود.
آوازهٔ
او بیشتر بهخاطر نظم و نثر آهنگین، گیرا و قوی اوست. جایگاهش نزد اهل ادب تا بدانجاست
که به وی لقب استادِ سخن، پادشاهِ سخن، شیخِ اجلّ و حتی بهطور مطلق، استاد دادهاند.
آثار
معروفش کتاب گلستان به نثر و مثنوی بوستان در بحر متقارب (وزنِ شاهنامهٔ فردوسی) و
نیز غزلیات و دیوان اشعار اوست که به مجموع آثار او کلیات سعدی میگویند.
سعدی در خانقاهی که اکنون آرامگاه اوست و در
گذشته محل زندگی او بود، به خاک سپرده شد که در ۴ کیلومتری شمالشرقی شیراز، در
دامنهٔ کوه فهندژ، در انتهای خیابان بوستان و در کنار باغ دلگشا است.
حافظ
خواجه
شمسالدین محمد بن بهاءالدّین حافظ شیرازی (زاده ح. ۷۲۷ (قمری) – درگذشته ۷۹۲ (قمری))،
معروف به لسانالغیب، ترجمان الاسرار، لسانالعرفا و ناظمالاولیا شاعر بزرگ سدهٔ هشتم
ایران (برابر قرن چهاردهم میلادی) و یکی از سخنوران نامی جهان است.
بیشتر
شعرهای او غزل هستند که به غزلیات حافظ شهرت دارند. گرایش حافظ به شیوهٔ سخنپردازی
خواجوی کرمانی و شباهت شیوهٔ سخنش با او مشهور است.
او
از مهمترین تأثیرگذاران بر شاعران پس از خود شناخته میشود. در قرون هجدهم و نوزدهم
اشعار او به زبانهای اروپایی ترجمه شد و نام او به گونهای به محافل ادبی جهان غرب
نیز راه یافت.
دیوان
حافظ که مشتمل بر حدود ۵۰۰ غزل، چند قصیده، دو مثنوی، چندین قطعه و تعدادی رباعی است،
تاکنون بیش از چهارصد بار به اشکال و شیوههای گوناگون، به زبان فارسی و دیگر زبانهای
جهان به چاپ رسیدهاست. شاید تعداد نسخههای خطّی ساده یا تذهیبشدهٔ آن در کتابخانههای
ایران، افغانستان، هند، پاکستان، ترکیه و حتی کشورهای غربی از هر دیوان فارسی دیگری
بیشتر باشد. نکتهٔ خاصی که در دیوان حافظ وجود دارد، کثرت نسخههایی با مفردات و واژههای
گوناگون است که این خصیصه باعث بروز تصحیحات متعدد و گاه متناقض هم در بین مصححان میشود.
حافظ
را چیرهدستترین غزل سرای زبان فارسی دانستهاند موضوع غزل وصف معشوق، می، و مغازله
است و غزلسرایی را باید هنری دانست ادبی، که درخور سرود و غنا و ترانهپردازی است.
با
آنکه حافظ غزل عارفانهٔ مولانا و غزل عاشقانهٔ سعدی را پیوند زده، نوآوری اصلی او
در تکبیتهای درخشان، مستقل، و خوشمضمون فراوانی است که سرودهاست. استقلالی که حافظ
از این راه به غزل داده به میزان زیادی از ساختار سورههای قرآن تأثیر گرفتهاست، که
آن را انقلابی در آفرینش اینگونه شعر دانستهاند.
حافظ
درباره عشق الهی که موضوع غزلهای عرفانی اوست، صحبت میکند. در مورد عشق انسانی هم
وقتی از معشوقان جسمانی و مادی صحبت میکند، خاطر نشان میکند که عشق وی همچون امری
است که به یک سابقه ازلی ارتباط دارد. در غزلهای عرفانی حافظ، عشق مجازی همچون پردهای
به نظر میآید که عشق الهی در ورای آن پنهان است.
آرامگاه
حافظ در شهر شیراز و در منطقهٔ حافظیّه در فضایی آکنده از عطر و زیبایی گلهای جانپرور،
درآمیخته با شور اشعار خواجه، واقع شدهاست. امروزه این مکان یکی از جاذبههای مهمّ
گردشگری به شمار میرود و بسیاری از مشتاقان شعر و اندیشه حافظ را از اطراف جهان به
این مکان میکشاند.
خیام
عُمَر
خَیّام نیشابوری (نام کامل: غیاثالدین ابوالفتح عُمَر بن ابراهیم خَیّام نیشابوری)
(زادهٔ ۲۸ اردیبهشت ۴۲۷ در نیشابور - درگذشتهٔ ۱۲ آذر ۵۱۰ در نیشابور)که خیامی و خیام
نیشابوری و خیامی النّیسابوری هم نامیده شدهاست، فیلسوف، ریاضیدان، ستارهشناس و
رباعیسرای ایرانی در دورهٔ سلجوقی است.
گرچه
پایگاه علمی خیام برتر از جایگاه ادبی اوست و لقبش «حجّةالحق» بودهاست، ولی آوازهٔ
وی بیشتر بهواسطهٔ نگارش رباعیاتش است که شهرت جهانی دارد. افزون بر آنکه رباعیات
خیام را به اغلب زبانهای زنده ترجمه نمودهاند، ادوارد فیتزجرالد رباعیات او را به
زبان انگلیسی ترجمه کردهاست که مایهٔ شهرت بیشتر وی در مغربزمین شدهاست.
یکی
از برجستهترین کارهای وی را میتوان اصلاح گاهشماری ایران در زمان وزارت خواجه نظامالملک،
که در دورهٔ سلطنت ملکشاه سلجوقی (۴۲۶–۴۹۰ هجری قمری) بود، دانست. وی در ریاضیات،
نجوم، علوم ادبی، دینی و تاریخی استاد بود. نقش خیام در حل معادلات درجهسوم و مطالعاتش
دربارهٔ اصل پنجم اقلیدس نام او را به عنوان ریاضیدانی برجسته در تاریخ علم ثبت کردهاست.
ابداع نظریهای دربارهٔ نسبتهای همارز با نظریهٔ اقلیدس نیز از مهمترین کارهای اوست.
شماری
از تذکرهنویسان، خیام را شاگرد ابن سینا و شماری نیز وی را شاگرد امام موفق نیشابوری
خواندهاند. صحت این فرضیه که خیام شاگرد ابن سینا بودهاست، بسیار بعید مینماید،
زیرا از لحاظ زمانی با هم تفاوت زیادی داشتهاند. خیام در جایی ابن سینا را استاد خود
میداند، اما این استادی ابن سینا، جنبهٔ معنوی دارد.
حکیم
حجة الحق، خواجه، امام، الفیلسوف حجة الحق، خواجه امام، حکیم جهان و فیلسوف گیتی، الشیخ
الامام، الشیخ الاجل حجة الحق، علامهٔ خواجه، قدوهٔ الفضل، سلطان العلماء، ملک الحکماء،
امام خراسان، من اعیان المنجّمین، الحکیم الفاضل الاوحد، خواجهٔ حکیم، الحکیم الفاضل،
نادرهٔ فلک، تالی ابن سینا، حکیم عارف به جمیع انواع حکمت به ویژه ریاضی، مسلط بر تمامی
اجزای حکمت و ریاضیات و معقولات، در اکثر علوم خاصه در نجوم سرآمد زمان، فیلسوف الوقت،
سیدالمحقّقین، ملک الحکماء، الادیب الاریب الخطیر، الفلکی الکبیر، حجة الحق والیقین،
نصیرالحکمة و الدین، فیلسوف العالمین، نصرة الدّین، الحیر الهمام، سیّدالحکماءالمشرق
و المغرب، السیّدالاجل، فیلسوف العالم، به طور قطع در حکمت و نجوم بیهمتا، علامهٔ
دوران، بر دانش یونان مسلط و غیره از القاب خیام است.
آرامگاه
عمر خیام (گشایش: ۲ آوریل ۱۹۶۳م/ ۱۲ فروردین ۱۳۴۲)[۱] جایدفنِ عمر خیام، گیراترین
جای گردشگری نیشابور و نمونهٔ برجستهٔ معماری نوین ایرانی است.
نظامی
گنجوی
جمالالدین
ابومحمّد الیاس بن یوسف بن زکی بن مؤیَّد، متخلص به نظامی و ملقب حکیم نظامی (زادهٔ
۵۳۵ هـ. ق در گنجه درگذشتهٔ ۶۰۷–۶۱۲ هـ. ق) شاعر و داستانسرای ایرانی و پارسیگوی
حوزهٔ تمدن ایرانی در قرن ششم هجری (دوازدهم میلادی)، که بهعنوان پیشوای داستانسرایی
در ادب فارسی شناخته شدهاست. آرامگاه نظامی گنجوی در شهر گنجه در جمهوری آذربایجان
فعلی قرار دارد.
نظامی
در زمرهٔ گویندگان توانای شعر فارسی است، که نهتنها دارای روش و سبکی جداگانه است،
بلکه تأثیر شیوهٔ او بر شعر فارسی نیز در شاعرانِ پس از او کاملاً مشهود است. نظامی
از دانشهای رایج روزگار خویش (علوم ادبی، نجوم، علوم اسلامی و زبان عرب) آگاهی وسیع
داشته و این خصوصیت از شعر او بهروشنی دانسته میشود.
نظامی از شاعرانی است که باید او را در شمار ارکان شعر فارسی و از استادان مسلم این زبان دانست. وی از آن سخنگویانی است که مانند فردوسی و سعدی توانست به ایجاد و تکمیل سبک و روشی خاص دست یابد.
وی
در انتخاب الفاظ و کلمات مناسب و ایجاد ترکیبات خاص تازه و ابداع معانی و مضامین نو
و دلپسند و تصویر جزئیات با نیروی تخیل و دقت در وصف مناظر و توصیف طبیعت و اشخاص و
به کار بردن تشبیهات و استعارات مطبوع و نو، در شمار کسانی است که بعد از خود نظیری
نیافتهاست.
پارهای
از داستانهای نظامی در شاهنامه نیز آمدهاست، ولی نظامی از لحاظ سبک و سخنوری از فخرالدین
اسعد گرگانی نیز بهره بردهاست.
او
در کتابهای خسرو و شیرین و لیلی و مجنون و اسکندرنامه و هفت پیکر از فردوسی و شاهنامه
نام میآورد. برای نمونه در اسکندرنامه فردوسی را سخنگوی پیشینه دانای توس میخواند.
اثر
معروف و شاهکار بیمانند نظامی، خمسه یا پنج گنج است که در قلمرو داستانهای غنایی
امتیاز بسیار دارد و او را باید پیشوای اینگونه شعر در ادب فارسی دانست. شاعر بر روی
هم رفته سی سال از زندگانی خود را بر سر نظم و تدوین آنها گذاشته است.
منظومه
لیلی و مجنون نظامی به زبانهای گوناگونی مانند آلمانی، فرانسوی، انگلیسی، روسی و ارمنی
ترجمه شدهاست.
رودکی
ابوعبدالله
جعفر بن محمد بن حکیم بن عبدالرحمن بن آدم متخلص به رودکی و مشهور به استاد شاعران
(زادهٔ ۲۴۴، رودک - درگذشتهٔ ۳۲۹ هجری قمری) نخستین شاعر مشهور ایرانی-فارسی حوزه تمدن
ایرانی در دورهٔ سامانی در سدهٔ چهارم هجری قمری و استاد شاعران این قرن در ایران است.
در اشعار رودکی با باور به ناپایداری و بیوفایی جهان، اندیشه غنیمتشمردن فرصت، شادی
و شادخواری روبهرو میشویم.
او
در روستایی بهنام بَنُج رودک (پنجکنت در تاجیکستان امروزی) در ناحیه رودک در نزدیکی
نخشب و سمرقند به دنیا آمد.
رودکی
را نخستین شاعر بزرگ پارسیگوی و پدر شعر پارسی میدانند که به این خاطر است که تا
پیش از وی کسی دیوان شعر نداشتهاست و این از نوشتههای ایرانی عربی نویس هم عصر رودکی-
ابوحاتم رازی مسجل میگردد.
اگر
چه سرودههای وی در دایره ادبیات غنایی و بعضاً تعلیمی جای میگیرد، اما اندکی تأمل
در شعر او نشان میدهد که وی از داستانها و موضوعات حماسی، به خوبی آگاهی داشته و
با استادی و مهارت تمام توانستهاست این مسئله را در شعر خود بازتاب دهد. جدا از این،
شعر رودکی نشان دهنده فضا و حال و هوای حماسی است که بر جامعه آن روزگار سایه افکنده
بود. رودکی اغلب در توصیفات غنایی از عنصر حماسه بهره برده و بدین وسیله به شعر خود
صلابت و فخامت ویژهای بخشیدهاست.
رودکی
با وجود تقدم نسبت به شاعران بزرگ ایران زمین از پرکارترینها نیز بشمار میرود. ابیات
او در گزارشهای رشیدی سمرقندی، جامی در بهارستان، نجاتی و شیخ منینی و مؤلفان «حبیب
السیر» و «زینت المجالس» و مفتاح التواریخ در همه و همه تعداد ابیات رودکی بیش از یک
میلیون محاسبه کردهاند که آمار ارائه شده اندکی در شمار با هم متفاوت است.
مهمترین
اثر او کلیله و دمنه منظوم است. جز آن سه مثنوی از او به ما رسیده و از بقیه اشعارش
جز اندکی نماندهاست. کلیله و دمنه در اصل کتابی ست هندی که در دورهٔ ساسانیان به دستور
بزرگمهر و به وسیله برزویه طبیب به پارسی میانه ترجمه شد؛ و داستانیست رمز آمیز از
زبان حیوانات.
از
دیگر آثار رودکی میتوان به سندبادنامه اشاره نمود. اثر سندبادنامه هم از اصلی هندی
بوده که از عصر ساسانیان به ایران شده و از ایران به ادبیات عرب و اروپا راه یافتهاست.
عمدهٔ اشعار غنایی رودکی را غزلها و رباعیهای وی تشکیل میدهند. این اشعار که برپایهٔ
دم غنیمت شمری و خوشی و گذران زندگی و معاشقه استوار است شباهت زیادی با اشعار هوراس
و آناکرئون و ابونواس دارد و در حقیقت تجدیدگر راهی ست که از اپیکور آغاز شده در ایران
به رودکی رسیده و از همین راه به دست خیام و حافظ سپرده شدهاست
در
شعر رودکی پند و اندرز و سخنان حکیمانه نیز به وفور یافت میشود که همین گونه در شعر
کسایی مروزی و فردوسی و ناصرخسرو نیز آمدهاست. بیشتر پند و اندرزهای رودکی اخلاقی
و درباب هوشیاری و هشدار است که خواننده را به پندگیری و عبرت آموزی از جهان وامیدارد.
رودکی
را پدر ادبیات فارسی دانستهاند. پیش از وی شعر فارسی سروده میشد اما کیفیت اشعار
رودکی آغازگر راه پیشرفت ادبیات فارسی بود. ریچارد فرای عقیده دارد که رودکی در تغییر
خط از خط پهلوی به خط فارسی نقش داشتهاست.
بدنبال
کشفیات صدرالدین عینی آرامگاه رودکی در نیمهٔ قرن بیستم از روی شواهد مندرج در تذکرهها
و تواریخ نوشته شده از سمرقند پس از مدتی گمگشتگی شناسایی شد. و استخوانهای وی که
نشانهٔ کوری هم در آن بود یافتههای عینی را تثبیت کرد. درپی آن بقعهای شبیه به آرامگاه
عطار بر بالای گور وی ساخته شد که هم اکنون در روستای بنجرودک یا پنجکنت در ۱۷۰ کیلومتری
شمال شهر دوشنبه و در خاک جمهوری تاجیکستان قرار دارد.
بابا
طاهر
باباطاهر
یا باباطاهر عریان،عارف، شاعر ایرانی تبار و دوبیتی سرای اواخر سده چهارم و اواسط سده
پنجم هجری (سده ۱۱م) ایران و معاصر طغرل بیک سلجوقی بوده است. بابا لقبی بوده که به
پیروان وارسته میدادهاند و عریان به دلیل بریدن وی از تعلقات دنیوی بوده است.
باباطاهر
مقارن سالهای ۳۹۰ و ۳۹۱ (برابر با ۱۰۰۰ میلادی) زاده شده است.او پس از ۸۵ سال زندگی،
در همدان وفات یافتهاست. آرامگاه
باباطاهر در شمال شهر همدان و در میدانی به نام وی قرار دارد.
مولوی
جلالالدین
محمد بلخی معروف به مولانا، مولوی و رومی (۶
ربیعالاول ۶۰۴، بلخ یا وخش – ۵ جمادیالثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ –
۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی پارسیگوی است.
نام
کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب
«جلالالدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده میشدهاست.
در
قرنهای بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی»
برای وی به کار رفتهاست و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش»
دانستهاند. زبان مادری وی پارسی بوده است.
مولوی
زادهٔ بلخ خوارزمشاهیان (خراسان در ایران بزرگ، افغانستان کنونی) یا وخش بود و در زمان
تصنیف آثارش (همچون مثنوی) در قونیه در دیار روم میزیست.
حدود
شصت تا هفتاد هزار بیت او فارسی است و خطبهها و نامهها و تقریرات (تعالیم او به شاگردانش
که آن را ثبت کردند و به فارسی غیرادبی و روزانه است) او نیز به فارسی میباشد؛ و تنها
حدود هزار بیت عربی و کمتر از پنجاه بیت به زبانهای یونانی/ترکی (اغلب به طور ملمع
در شعر فارسی) شعر دارد.
روزی
مولوی از راه بازار به خانه بازمیگشت که عابری ناشناس گستاخانه از او پرسید: «صراف
عالم معنی، محمد برتر بود یا بایزید بسطامی؟» مولانا با لحنی آکنده از خشم جواب داد:
«محمد (ص) سر حلقهٔ انبیاست، بایزید بسطام را با او چه نسبت؟» درویش تاجرنما بانگ برداشت:
«پس چرا آن یک سبحانک ما عرفناک گفت و این یک سبحانی ما اعظم شأنی به زبان راند؟» مولانا
فرو ماند و گفت: درویش، تو خود بگوی. گفت: اختلاف در ظرفیت است که محمد را گنجایش بیکران
بود، هر چه از شراب معرفت در جام او میریختند همچنان خمار بود و جامی دیگر طلب میکرد.
اما بایزید به جامی مست شد و نعره برآورد: شگفتا که مرا چه مقام و منزلتی است! سبحانی
ما اعظم شانی! پس از این گفتار، بیگانگی آنان به آشنایی تبدیل شد. نگاه شمس تبریزی
به مولانا گفته بود از راه دور به جستجویت آمدهام اما با این بار گران علم و پندارت
چگونه به ملاقات الله میتوانی رسید؟
و
نگاه مولانا به او پاسخ داده بود: «مرا ترک مکن درویش و اینبار مزاحم را از شانههایم
بردار.»
شمس
تبریزی در حدود سال ۶۴۲ قمری به مولانا پیوست و چنان او را شیفته کرد، که درس و وعظ
را کنار گذاشت و به شعر و ترانه و دف و سماع پرداخت و از آن زمان طبعش در شعر و شاعری
شکوفا شد و به سرودن اشعار پرشور عرفانی پرداخت. کسی نمیداند شمس تبریزی به مولانا
چه گفت و چه آموخت که اینگونه دگرگونش کرد؛ اما واضح است که شمس تبریزی عالم و جهاندیده
بود و برخی به خطا گمان کردهاند که او از حیث دانش و فن بیبهره بودهاست که نوشتههای
او بهترین گواه بر دانش گستردهاش در ادبیات، لغت، تفسیر قرآن و عرفان است.
شیخ
بهایی در ستایش مثنوی میگوید: من نمیگویم که آن عالیجناب/ هست پیغمبر ولی دارد کتاب/
مثنوی معنوی مولوی/ هست قرآنی به لفظ پهلوی مولانا کتاب مثنوی معنوی را با بیت «بشنو از نی چون
حکایت میکند /از جداییها شکایت میکند» آغاز مینماید. در مقدمهٔ عربی مثنوی معنوی
نیز که نوشته خود مولانا است، این کتاب به تأکید «اصول دین» نامیده میشود ((به عربی:
«هذا كتابً المثنوي، وهّو اصولُ اصولِ اصولِ الدين»)).
مثنوی
معنوی حاصل پربارترین دوران عمر مولاناست. چون بیش از ۵۰ سال داشت که نظم مثنوی را
آغاز کرد. اهمیت مثنوی نه از آن رو که از آثار قدیم ادبیات فارسی است؛ بلکه از آن جهت
است که برای بشر سرگشته امروز پیام رهایی و وارستگی دارد. مثنوی فقط عرفان نظری نیست
بلکه کتابی است جامع عرفان نظری و عملی. او خود گفتهاست: «مثنوی را جهت آن نگفتم که
آن را حمایل کنند، بل تا زیر پا نهند و بالای آسمان روند که مثنوی معراج حقایق است
نه آنکه نردبان را بر دوش بگیرند و شهر به شهر بگردند.» بنابراین، عرفان مولانا صرفاً
عرفان تفسیر نیست بلکه عرفان تغییر است.
اگر
بخواهیم مجموعهٔ عظیم و پربار بیست و شش هزار بیتی مثنوی معنوی را کوتاه و خلاصه کنیم،
به هجده بیتی میرسیم که سرآغاز دفتر اوّل مولاناست و به «نی نامه» شهرت یافتهاست.
گرچه آغاز مثنوی مولانا (نی نامه) با دیگر آثار نثر و نظم فارسی تفاوت دارد امّا روح
نیایش و توجّه به حق، در تار و پود آن نهفتهاست.
این
«نی» همان مولاناست که به عنوان نمونهٔ یک انسان آگاه و آشنا با حقایق عالم معنا، خود
را اسیر این جهان مادّی میبیند و «شکایت میکند» که چرا روح آزادهٔ او از «نیستانِ»
عالم معنا بریدهاست. او در مثنوی و دیوان شمس، بارها خود، یا انسان آگاه را به نی
و چنگ تشبیه کردهاست.
آرامگاه
مولانا در قونیه، میان دو استان آنکارا و آنتالیا واقع شده و تا استانبول ۸ ساعت فاصله
دارد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
وبتون عالیه فقط جای خالی استاد
یزدان ماماهانی با اشعار نابش
نمایان هستش اگه محبتی کنید
چندی از اشعار این شاعر نازنین
در وبتون جای بدید محبت بزرگی
در حق ما انجام دادید ..
ایشون اشعاری با مضمونهای
بی نظیری سروده اند نمیدونم
چرا ایشون این همه غریب
موندند بین دیگر شاعران پارسی
سرایان کهن و معاصر ؟؟!!
نه یار و همدم و نه تکیه گاهی
به این حیرانی و سردرگمیها :
الهی گاه گاهی یک نگاهی
تو محرم هر رازی