کد خبر: ۳۹۰۶۷۹
تاریخ انتشار:
حداقل یک آیه در روز/12شهریور 95/

پس میقات پروردگارش در چهل شب کامل شد

و با موسی سی شب وعده گذاشتیم و آن را با ده [شب دیگر] تکمیل نمودیم، پس میقات پروردگارش در چهل شب کامل شد؛ و موسی به برادرش هارون گفت: جانشین من در قومم باش و اصلاح کن و راه مفسدان را پیروی مکن.
و خداوند مانع به نتیجه رسیدن اعمال کافران شدگروه دین و اندیشه: حجت الاسلام دکتر سوزنچی از اساتید دانشگاه، هر روز یک آیه قرآن را با ترجمه و چند حدیث تفسیری و چند نکته در تدبر آن آیه منتشر می کند. بولتن نیوز نیز در راستای ترویج چنین اقدامات ارزشی این سلسله مطالب را به صورت روزانه منتشر می کند.

به گزارش خبرنگار بولتن نیوز، در مطلب روز 12 شهریور به آیه 142 سوره اعراف پرداخته شده و در آن آمده است:

وَ واعَدْنا مُوسى‏ ثَلاثينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ ميقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعينَ لَيْلَةً وَ قالَ مُوسى‏ لِأَخيهِ هارُونَ اخْلُفْني‏ في‏ قَوْمي‏ وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبيلَ الْمُفْسِدين‏            

سوره أعراف (7) آیه 142          
1395/6/12
ترجمه
و با موسی سی شب وعده گذاشتیم و آن را با ده [شب دیگر] تکمیل نمودیم، پس میقات پروردگارش در چهل شب کامل شد؛ و موسی به برادرش هارون گفت: جانشین من در قومم باش و اصلاح کن و راه مفسدان را پیروی مکن.

نکات ترجمه

«ميقات» مصدر از ماده «وقت» است. «وقت» به یک مقدار معین از زمان گفته می‌شود و هر چیزی را که غایت زمانی‌ای برایش قرار داده باشند «موقت» می‌گویند (كتاب العين، ج‏5، ص199) و در تفاوت وقت و میقات گفته‌اند که «وقت» فقط بر محدوده معین شده‌ای از زمان دلالت می‌کند، اما «میقات» (جمع آن: مواقیت، بقره/189) در موردی است که این محدوده برای انجام کار خاصی معین شده باشد. (مجمع البيان، ج‏4، ص728 ؛ الفروق في اللغة، ص264) و البته گاه به مکانی هم که در آنجا وقتی برای کار خاصی اختصاص می‌یابد نیز گفته می‌شود، مانند «میقات حج» (مفردات ألفاظ القرآن، ص879)

حدیث

1) فضیل بن یسار می‌گوید:‌به امام باقر ع گفتم: فدایت شوم. برای ما وقتی در مورد آنها [سرنگونی دشمنان و قیام امام زمان ع] تعیین فرما!
فرمود: خداوند با علمش علم وقت‌گذاران را به هم زده است؛ آیا نشنیده‌ای که خداوند فرمود: «و با موسی سی شب وعده گذاشتیم و آن را با ده [شب دیگر] تکمیل نمودیم، پس میقات پروردگارش در چهل شب کامل شد» بدرستی که نه موسی از آن ده شب خبر داشت و نه بنی‌اسرائیل؛ پس چون واقعه آن گونه رخ داد، گفتند موسی دروغ گفته و خلف وعده کرده است. پس اگر برای شما چیزی رخ داد، بگویید خدا و رسولش راست گفته‌اند تا دوبرابر اجر ببرید.

[ظاهرا مقصود این است که اگر برخی از علائم ظهور رخ داد، اما هنوز امام زمان ع قیام نکرده بود، در وعده الهی تردید نکنید]

تفسير العياشي، ج‏1، ص44

عَنْ فُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَقِّتْ لَنَا وَقْتاً فِيهِمْ
فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ خَالَفَ عِلْمُهُ عِلْمَ الْمُوَقِّتِينَ أَ مَا سَمِعْتَ اللَّهَ يَقُولُ وَ واعَدْنا مُوسى‏ ثَلاثِينَ لَيْلَةً إِلَى أَرْبَعِينَ لَيْلَةً أَمَا إِنَّ مُوسَى لَمْ يَكُنْ يَعْلَمُ بِتِلْكَ الْعَشْرِ وَ لَا بَنُو إِسْرَائِيلَ فَلَمَّا حَدَّثَهُمْ قَالُوا كَذَبَ مُوسَى وَ أَخْلَفَنَا مُوسَى فَإِنْ حَدَّثْتُمْ بِهِ فَقُولُوا صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ تُؤْجَرُوا مَرَّتَيْنِ.

2)‌ فرازی از خطبه امیرالمومنین ع معروف به خطبه «وسیله»
جابر بن یزید جعفی می‌گوید: بر امام باقر ع وارد شدم و گفتم: يَا ابْنَ رسول اللّه! اینکه شیعیان بین خودشان دچار اختلاف مذهبی شده‌اند‌ [اشاره به فرقه‌های کیسانیه و زیدیه و ... ]، دلم را آتش می‌زند.
فرمود: جابر! آیا می‌خواهی برایت معنای این اختلافشان را توضیح دهم که از کجا اختلاف کردند و به چه جهتی دچار تفرقه شدند؟
گفتم: بله، یا ابن رسول الله.
فرمود: پس وقتی که آنها دچار اختلاف می‌شوند مواظب باش که تو در این اختلافات نیفتی. بدان که هرکس که امام زمانش را انکار کند مانند کسی است که رسول خدا ص را در زمان خودش انکار کرده باشد. جابر! بشنو و خوب به خاطر بسپار.
گفتم: هر طور شما بفرمایید.
فرمود: بشنو و خوب به خاطر بسپار و هرجا بار اقامت افکندی این را ابلاغ کن.
همانا امیرالمومنین ع هفت روز بعد از وفات پیامبر خدا ص خطبه‌ای خواند و این موقعی بود که کار گردآوری قرآن را به پایان رسانده بود، پس چنین فرمود: ...
همانا خداوند تبارك و تعالى به وسيله من بنده‏هاى خود را آزمود و به دست من مخالفانش را از پاى درآورد و با شمشیر من منكرانش را نابود ساخت، و مرا مایه تقرب مؤمنان، و کانون مرگ جبّاران و شمشير او عليه مجرمان قرار داد، و به وسيله من پشت پيامبرش را استوار گردانيد، و مرا به يارى رساندن به پيامبر گرامى داشت، و به دانش او شرفم بخشيد، و به احكام او عطايم داد، و به وصيت او ويژه‏ام گردانيد، و براى جانشينى‏اش در امّتش انتخابم كرد،
و زمانی که مهاجران و انصار چنان دورش جمع شده بودند که جای سوزن انداختن نبود، درباره‌ام فرمود: اى مردم! همانا على نسبت به من همچون هارون است نسبت به موسى، جز آنكه پس از من پيامبرى نيست. و مؤمنان در پرتو عنايت‏ الهى گفتار پيامبر را فهميدند، زيرا مى‏دانستند كه من برادر تنى او نيستم چنانچه هارون برادر تنى موسى بود، و پيامبر نيستم تا این سخن ناظر به پیامبری باشد، بلکه این سخن به معنای جانشين و خليفه کردن من بود چنان كه موسى هارون را خليفه و جانشين خود كرد آنجا كه فرمود: « جانشین من در قومم باش و اصلاح کن و راه مفسدان را پیروی مکن» ...

الكافي، ج‏8، ص18-27

خُطْبَةٌ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ هِيَ خُطْبَةُ الْوَسِيلَةِ
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَعْمَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عُكَايَةَ التَّمِيمِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ النَّضْرِ الْفِهْرِيِّ عَنْ أَبِي عَمْرٍو الْأَوْزَاعِيِّ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ قَالَ:
دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَدْ أَرْمَضَنِي اخْتِلَافُ الشِّيعَةِ فِي مَذَاهِبِهَا فَقَالَ يَا جَابِرُ أَ لَمْ أَقِفْكَ عَلَى مَعْنَى اخْتِلَافِهِمْ مِنْ أَيْنَ اخْتَلَفُوا وَ مِنْ أَيِّ جِهَةٍ تَفَرَّقُوا قُلْتُ بَلَى يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ فَلَا تَخْتَلِفْ إِذَا اخْتَلَفُوا يَا جَابِرُ إِنَّ الْجَاحِدَ لِصَاحِبِ الزَّمَانِ كَالْجَاحِدِ لِرَسُولِ اللَّهِ ص فِي أَيَّامِهِ يَا جَابِرُ اسْمَعْ وَ عِ. قُلْتُ إِذَا شِئْتَ قَالَ اسْمَعْ وَ عِ وَ بَلِّغْ حَيْثُ انْتَهَتْ بِكَ رَاحِلَتُكَ إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع خَطَبَ النَّاسَ بِالْمَدِينَةِ بَعْدَ سَبْعَةِ أَيَّامٍ مِنْ وَفَاةِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ ذَلِكَ حِينَ فَرَغَ مِنْ جَمْعِ الْقُرْآنِ وَ تَأْلِيفِهِ فَقَال‏...

...فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ اسْمُهُ امْتَحَنَ بِي عِبَادَهُ وَ قَتَلَ بِيَدِي أَضْدَادَهُ وَ أَفْنَى بِسَيْفِي جُحَّادَهُ وَ جَعَلَنِي زُلْفَةً لِلْمُؤْمِنِينَ وَ حِيَاضَ مَوْتٍ عَلَى الْجَبَّارِينَ وَ سَيْفَهُ عَلَى الْمُجْرِمِينَ وَ شَدَّ بِي أَزْرَ رَسُولِهِ وَ أَكْرَمَنِي بِنَصْرِهِ وَ شَرَّفَنِي بِعِلْمِهِ وَ حَبَانِي بِأَحْكَامِهِ وَ اخْتَصَّنِي بِوَصِيَّتِهِ وَ اصْطَفَانِي بِخِلَافَتِهِ فِي أُمَّتِهِ فَقَالَ ص وَ قَدْ حَشَدَهُ الْمُهَاجِرُونَ وَ الْأَنْصَارُ وَ انْغَصَّتْ بِهِمُ الْمَحَافِلُ: أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ عَلِيّاً مِنِّي كَهَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي فَعَقَلَ الْمُؤْمِنُونَ‏ عَنِ اللَّهِ نَطَقَ الرَّسُولُ إِذْ عَرَفُونِي أَنِّي لَسْتُ بِأَخِيهِ لِأَبِيهِ وَ أُمِّهِ كَمَا كَانَ هَارُونُ أَخَا مُوسَى لِأَبِيهِ وَ أُمِّهِ وَ لَا كُنْتُ نَبِيّاً فَاقْتَضَى نُبُوَّةً وَ لَكِنْ كَانَ ذَلِكَ مِنْهُ اسْتِخْلَافاً لِي كَمَا اسْتَخْلَفَ مُوسَى هَارُونَ ع حَيْثُ يَقُولُ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِين‏...

3) در دو تفسیر ابوعبیده و ابن حرب طائی (از مفسران اهل سنت) از عبدالله بن مسعود (از اصحاب پیامبر ص) روایت شده است:
خلفاء چهار نفرند:
-  آدم، [که خداوند فرمود:] «همانا من در زمین خلیفه‌ای قرار می‌دهم». و
-  داوود، [که خداوند فرمود:] « ای داوود! ما تو را خلیفه قرار دادیم در زمین» یعنی در بیت‌المقدس. و
-  هارون، که موسی گفت: «در قومم خلیفه من باش» و
-  علی ع، [که خداوند فرمود:] «خداوند وعده داد کسانی از شما را که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند» یعنی علی ع را «که در زمین آنها را خلیفه کند همان گونه که خلیفه کرده بود کسانی را که قبل از ایشان بودند» یعنی آدم و داود و هارون را «و مستقر سازد برایشان دینی را که برایشان پسندیده بود» یعنی اسلام را «و وضعشان را بعد از خوفشان به امنیت تبدیل کند» یعنی اهل مکه «تا مرا بپرستند و چیزی را شریک من نسازند؛ و هر کس بعد از آن کفر بورزد» به ولایت علی بن ابی‌طالب «پس آنها همان فاسقان‌اند» یعنی معصیت‌کنندگان نسبت به خدا و رسولش هستند.

مناقب آل أبي طالب ع (لابن شهرآشوب)، ج‏3، ص63

تَفْسِيرَيْ أَبِي‌عُبَيْدَةَ وَ عَلِيِّ بْنِ حَرْبٍ الطَّائِيِّ قَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مَسْعُودٍ
الْخُلَفَاءُ أَرْبَعَةٌ آدَمُ «إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً» وَ دَاوُدُ «يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ» يَعْنِي بَيْتَ الْمَقْدِسِ وَ هَارُونُ قَالَ مُوسَى «اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي» وَ عَلِيٌّ «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» يَعْنِي عَلِيّاً «لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ» آدَمُ وَ دَاوُدُ وَ هَارُونُ «وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى‏ لَهُمْ» يَعْنِي الْإِسْلَامَ «وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً» يَعْنِي أَهْلَ مَكَّةَ «يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ» بِوَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ «فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ» يَعْنِي الْعَاصِينَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ.

این حدیث در کتب شیعه از امام صادق ع (مائة منقبة من مناقب أمير المؤمنين و الأئمة، ص126)  و از امام رضا ع (عيون أخبار الرضا ع ج‏2، ص10)  هم روایت شده است.

4) امام باقر به امام صادق ع فرمودند:
فرزندم هیچگاه ترک مکن که هر شب از شبهای دهه اول ذی‌حجه، بین مغرب و عشاء ، دو رکعت نماز بجا آوری که در هر رکعت سوره فاتحه و  سوره «قل هو الله احد» را یکبار بخوانی و در ادامه این آیه را بخوانی «وَ واعَدْنا مُوسى‏ ثَلاثِينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَ قالَ مُوسى‏ لِأَخِيهِ هارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ» (و با موسی سی شب وعده گذاشتیم و آن را با ده [شب دیگر] تکمیل نمودیم، پس میقات پروردگارش در چهل شب کامل شد؛ و موسی به برادرش هارون گفت: جانشین من در قومم باش و اصلاح کن و راه مفسدان را پیروی مکن) که اگر چنین کردی، حتی اگر حج نرفته باشی، با حاجیان در ثوابشان شریک خواهی شد.

 الإقبال بالأعمال الحسنة، ج‏2، ص35

ذَكَرَهَا ابْنُ أُشْنَاسٍ فِي كِتَابِهِ فَقَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ الْمُغِيرَةِ الثَّلَّاجُ سَمِعْتُ طَاهِرَ بْنَ الْعَبَّاسِ يَقُولُ سَمِعْتُ مُحَمَّدَ بْنَ الْفَضْلِ الْكُوفِيَّ يَقُولُ سَمِعْتُ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ الْجَعْفَرِيَّ يُحَدِّثُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ: قَالَ لِي أَبِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ع:
يَا بُنَيَّ لَا تَتْرُكَنَّ أَنْ تُصَلِّيَ كُلَّ لَيْلَةٍ بَيْنَ الْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ مِنْ لَيَالِي عَشْرِ ذِي الْحِجَّةِ رَكْعَتَيْنِ تَقْرَأُ فِي كُلِّ رَكْعَةٍ فَاتِحَةَ الْكِتَابِ وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ مَرَّةً وَاحِدَةً وَ هَذِهِ الْآيَةَ وَ واعَدْنا مُوسى‏ ثَلاثِينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَ قالَ مُوسى‏ لِأَخِيهِ هارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِكَ شَارَكْتَ الْحَاجَّ فِي ثَوَابِهِمْ وَ إِنْ لَمْ تَحُجَّ.

تدبر

 «وَ واعَدْنا مُوسى‏ ثَلاثينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ ميقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعينَ لَيْلَةً وَ قالَ مُوسى‏ لِأَخيهِ هارُونَ اخْلُفْني‏ في‏ قَوْمي‏ وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبيلَ الْمُفْسِدين»:
خدا با موسی سی شب وعده گذاشت و بعد آن را ده شب اضافه کرد و مدت وقت ملاقات چهل شب شد؛ و موسی هم هارون را به عنوان جانشین خود تعیین کرد و به او گفت که اصلاح پیشه کند و راه مفسدان را پیروی نکند. همه این مطالب ظاهرا مختلف، در یک آیه است که اتفاقا از جانب امامان، توصیه شده در سالگرد آن ده شب، نمازی بخوانیم و این آیه را در آن تکرار کنیم (حدیث4).
چند سوال

1. چرا از ابتدا چهل شب اعلام نکرد؟

2. اینکه سی شب وعده کرد و چهل شبش کرد، چه ربطی دارد به اینکه موسی جانشین تعیین کند؟

3. مگر ممکن است جانشین موسی بخواهد راه فساد برود، که موسی در میان این همه توصیه که می‌توانست برای بعد از خود بکند، بر اینکه «اصلاح کن و از مفسدان پیروی نکن» تاکید کرد؟

4. این وقایع چه ارتباطی با ما دارد که خاطره این ده شب را در همان ده شب، آن هم در نماز، زنده نگهداریم؟

ممکن است کسی بخواهد این سوالات را مستقلاً و بر اساس حدسیات خود پاسخ دهد، که اگر این مطلب در سه آیه مستقل آمده بود، شاید روا بود؛ اما همین که همه اینها در یک آیه آمده، می‌خواهد بفهماند که پاسخ این سه مطلب به همدیگر گره خورده است.

سیاق آیه نشان می‌دهد:
اینکه به موسی ع سی شب وعده دهد، اما چهل شب او را نگه دارد، وضعیتی رخ خواهد داد، که جانشین موسی حتما در آن وضعیت اهمیت پیدا خواهد کرد که مهمترین کار این جانشین، اصلاح امور خواهد بود؛ و در آن وضعیت مفسدانی هم پیدا می‌شوند که مایلند، آن وضعیت را به گونه‌ای دیگر سوق دهند.

این آیه با اشاره به قوم موسی، بنوعی وضعیت تمامی جوامع دینی را ترسیم می‌کند: بر اساس گزارش‌های قرآن کریم قوم بنی‌اسرائیل اولین گروه در تاریخ بشر هستند که توانستند یک جامعه دینی موحد تشکیل دهند و در حدیث نبوی آمده است که شما هم همه کارهای آنها را تکرار خواهید کرد.

این آیه نشان می‌دهد همین که جامعه دینی تشکیل شد و عده‌ای پیدا شدند که ادعای ایمان کردند، خدا آنها را با امتحانات پیچیده (فتنه) می‌آزماید (عنکبوت/2) که امتحان اینها این بود که حضرت موسی ع ده روز برخلاف انتظار آنها غیبت کند. همین وضعیت غیرمنتظره زمینه سوءاستفاده توسط برخی افراد ذی‌نفوذ (سامری) را فراهم می‌آورد و این فرد ذی‌نفوذ (که نه‌تنها بر اساس روایات، بلکه بر طبق خود آیات قرآن (طه/96) جایگاه و اعتبار دینی هم داشته) برای کسب قدرت، فسادافکنی می‌کند (ساختن گوساله معروف و دعوت مردم به پرستش آن، طه/88) پیامبر برای چنین شرایط بحرانی‌ای مردم خود را به حال خود رها نمی‌کند و جانشین می‌گذارد؛ و جانشین‌اش سعی در اصلاح می‌کند و وقتی مردم او را تنها می‌گذارند، اگرچه سکوت می‌کند اما راه مفسدان را تایید نمی‌کند. وقتی هم مردم به این جانشین پیامبر بی‌اعتنایی می‌کنند و فریب خورده، دور قدرت‌طلبان را می‌گیرند، تقصیر هارون نیست (طه/94)، بلکه این سامری (طه/97) و مردم (بقره/54) هستند که وقتی موسی برگردد مواخذه و مجازات خواهند شد هرچند که خود سامری، سابقه دینی خوب، و این مردم در مبارزه با فرعون سابقه درخشانی داشته باشند.

اگر حدیث معروف منزلت (که پیامبر ص فرمود: منزلت علی ع به من همچون هارون به موسی است و با تعابیر مختلف در متون شیعه و سنی آمده است؛ مثلا حدیث2) را در کنار این آیه قرار دهیم، هم پاسخ سه سوال اول، و هم ارتباط آنها با ما مسلمانان بهتر معلوم می‌شود.

شاید اکنون بتوان فهمید که چرا تاکید شده که در همان شب‌هایی که ابهام ایجاد شده بود ما هم این آیات را شب هنگام (بین نماز مغرب و عشاء) آن هم در نماز (یعنی به عنوان یک دغدغه کاملا دینی) بخوانیم.


«واعَدْنا مُوسى‏ ثَلاثينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ ميقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعينَ لَيْلَةً»:
خداوند گاه اقداماتی می‌کند که سوال و ابهام ایجاد می‌کند و می‌تواند زمینه ساز فتنه‌انگیزی مفسدان شود.

«وَ واعَدْنا مُوسى‏ ... وَ قالَ مُوسى‏ لِأَخيهِ هارُونَ اخْلُفْني ...‏»:

وقتی وضعیت پیچیده‌ (دارای ظرفیت فتنه‌انگیزی) در جامعه دینی ایجاد می‌شود، حتما راه معتبر دینی برای خروج از فتنه توسط آورنده دین، قرار داده می‌شود، هرچند مردم بدان راه رو نیاورند.

«وَ قالَ مُوسى‏ لِأَخيهِ هارُونَ اخْلُفْني‏ في‏ قَوْمي‏ وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبيلَ الْمُفْسِدين»:

هارون همچون موسی پیامبر و لذا معصوم بود (مریم/53) و معنی ندارد که حضرت موسی ع وی را از گناه و فساد کردن نهی کند؛ پس این نهی نشان می‌دهد که عده‌ای مفسد ذی‌نفوذ در میان قوم وجود دارند و برای اداره وضعیت پس از موسی، راه حل‌هایی را پیشنهاد می‌دهند که او نباید آن راه‌ها پیروی کند (الميزان، ج‏8، ص236)

پس، کسی که در غیاب صاحب شریعت، رهبری جامعه را برعهده دارد، مهمترین وظیفه اش در قبال وضعیت‌ فتنه‌آمیز، این است که بکوشد این وضعیت را اصلاح کند، اما نه به قیمت پیروی از مفسدان.

«وَ واعَدْنا ...‏ ثَلاثينَ لَيْلَةً ... فَتَمَّ ميقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعينَ لَيْلَةً»:

ما وقتی یک بازه زمانی پیوسته (چند شبانه‌روز) را معین می‌کنیم، به جای سی شبانه‌روز یا چهل شبانه‌روز، غالبا می‌گوییم مثلا سی روز، یا چهل روز. چرا این قرار را با تعبیر سی شب و چهل شب بیان فرمود؟

الف. شاید چون روز، وقت کارهای متفرقه است و خلوت شب، برای مناجات و قرب خدا مناسب‌تر است (مزمل/6-7) و میقات هم برای تقرب خدا و ذکر و مناجات او بود (الميزان، ج‏8، ص236)

ب. حقیقت عالم دنیا در قبال عالم آخرت «شب» است و به همین جهت، قیامت به «روز قیامت» تعبیر شده و از تمام مقاطع مهم معنوی دنیا با تعبیر شب یاد شده است، مثلا شب قدر (قدر/1) شب معراج (اسراء/1) شب نزول قرآن (دخان/3)

«قالَ مُوسى‏ لِأَخيهِ هارُونَ اخْلُفْني‏ في‏ قَوْمي‏»:حضرت موسی ع، علی‌رغم اینکه هارون از همان ابتدای دعوت حضرت موسی، به عنوان پیامبر برگزیده شد (طه/29-36 و مریم/53)، با این حال، هارون را به جانشینی منصوب می‌کند. این نشان می‌دهد امامت [به معنای حکومت]، مقامی غیر از مقام نبوت است که البته نیاز به نصب توسط پیامبر دارد؛ هرچند می‌شود که این دو مقام از ابتدا در برخی اشخاص (مانند خود حضرت موسی ع) جمع شده باشد. (مجمع‌البیان، ج4، ص729)

«أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ»:اگر مردم به فساد كشيده شدند و يا خواستار فساد بودند، رهبرى نبايد از موضع اصلاح‏گرى دست بردارد؛ و اصلاح جامعه، با پيروى از مفسدان، امكان‏پذير نيست (قرائتی، تفسير نور، ج‏4، ص170)


«اخْلُفْني‏ في‏ قَوْمي‏ وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ»:جامعه نياز به رهبرى اصلاح‏گر دارد، كه هرگز تسليم نظرات و توطئه‏هاى مفسدان نشود. (قرائتی، تفسير نور، ج‏4، ص170)


منبع: بولتن نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین