شنیدن صدای تمرین گروه سرود با صدای خود شهید رجایی آنهم در ایام 8 شهریور هنوز انسانهای آزاده را متأثر می کند، به همین خاطر مروری کوتاه داشتیم بر زندگی معلم سازده زیست انقلاب شهید رجایی که در ادامه ملاحظه خواهید کرد...
گروه سیاسی: ساعت ۱۴:۳۰ روز 8 شهریور از اتاق کارش خارج می شود و با عجله به محل جلسه
فوقالعاده دولت می رود. ساعت ۱۵:۰۰ صدای انفجار مهیبی از ساختمان
نخستوزیری به گوش می رسد. محبوب ترین، مردمی ترین و خلقی ترین رئیس جمهور تاریخ ایران توسط مجاهدین خلق ترور می شود.
به گزارش بولتن نیوز، شنیدن صدای تمرین گروه سرود با صدای خود شهید رجایی آنهم در ایام 8 شهریور هنوز انسانهای آزاده را متأثر می کند. در ادامه مروری کوتاه خواهیم داشت بر زندگی معلم سازده زیست انقلاب شهید رجایی.
پرده اولدر خیابان نارمک تهران در یکی از کلاس های دبیرستان کمال، آقا معلم دارد با دانش آموزانش تمرین سرود می کند. مدیر دبیرستان آقای سحابی است. کادر مدرسه بچه های نهضت آزادی و مسجد هدایت اند. گروه سرود بعد از دو بیت مقدمه برای بیت اصلی تا می آیند صدای شان اوج بگیرد صدای چند نفر دو رگه می شود و خارج می خوانند. الآن در اوایل سال 40 هستیم.
"بچه ها یه بار دیگه سعی می کنیم. هماهنگ تر. یک، دو، سه
اگر صفا بود
به دل وفا بود
همیشه بر سرت لطف کبریا بود(2)
روا ..... بود ... شود
اگر .... فدا .....
نه نشد. بیت آخر رو بازم خراب کردید."
پرده دومآقا معلم به دلیل فعالیت های سیاسی چندبار زندان رفته است. بچه های گروه سرود پشت لب شان سبز شده و سیبیل های شان جوانه زده است. الآن حوالی سال 50 است.
" که خون دل باغبان پیر
دهد شاخه ای غنچه ها شود"
خانه ساده اش مکان امن کادر مرکزی سازمان، حنیف نژاد، برادران رضایی، بچه های مسجد هدایت، جمعی از جدا شده های نهضت آزادی، شاگردان سابق مهندس بازرگان، معلم های مدرسه کمال و خلاصه هرکس که می خواهد مبارزه مسلحانه کند است. دوستان قدیمی اسم شان را گذاشته اند سازمان مجاهدین خلق.
پرده سومزن و مردی که دیشب به خانه اش پناه آوردند و شب را در یک اطاق سپری کردند، ظاهرا با هم نامحرم بودند. آقا معلم خیلی ناراحت است. اختلافاتش با دوستان قدیمی زیاد شده گمان می کند اعتقادات جدیدی پیدا کرده اند که فعلا بر زبان نمی آورند. دیگر آقا معلم و دوستانش برای هم قابل تحمل نیستند.
همسرش می گوید «یکبار در حال مطالعه جزوه درون گروهی سازمان، رو به من کرد و گفت اینها برای اولین بار است که عبارت بسم الله الرحمن الرحیم را حذف کرده اند و این نمیتواند تصادفی باشد»
"چو برملا شود
زغم رها شود
جهان پاک ما وه چه باصفا شود(2)"
پرده چهارمآقا معلم 20 ماه است در انفرادی و زیر سخت ترین شکنجه هاست. وقتی در زندان مطلع می شود سازمان به مارکسیسم تغییر ایدئولوژی داده با خنده می گوید انتظار و توقع چنین روزی را داشتم. الآن سال 54 است.
" تلاش و کوشش و پرتو امید
سرای جاودان می دهد نوید
به راه زندگی با صفا و مهر
به درگه خدا می توان رسید"
پرده آخر الآن سال 58 است و معلم ساده زیست یکی از معروفترین چهره های انقلاب است. دولت موقت و شاگردان بازرگان استعفا داده اند. بنی صدر استیضاح شده است. سازمان مجاهدین رسما رفته پشت بنی صدر.
در این سو آقای معلم گزینه حزب جمهوری اسلامی برای نخست وزیری در برابر بنی صدر بود. الآن کاندیدای پیروز خط امامی ها و حزب الله در انتخابات ریاست جمهوری است. رو در روی تمام دوستان سابق.
ساعت ۱۴:۳۰ روز 8 شهریور از اتاق کارش خارج می شود و با عجله به محل جلسه فوقالعاده دولت می رود. ساعت ۱۵:۰۰ صدای انفجار مهیبی از ساختمان نخستوزیری به گوش می رسد.
محبوب ترین، مردمی ترین و خلقی ترین رئیس جمهور تاریخ ایران توسط مجاهدین خلق ترور می شود.
با خونش به یکباره پرده نفاق می افتد. آقا معلم فدا می شود و مجاهدین خلق ازین به بعد در دهان مردم می شوند منافقین.
بیتی که بچه ها باید روی اوج می خواندند بالاخره حق اش ادا می شود.
"روا بود که حق برملا شود
اگر به راه حق جان فدا شود"
تمرین شهید رجایی با گروه سرود
انتهای پیام/