از گوش دادن به آنچه خداوند حرام کرده خود را پاک و منزه نگهدارد و از آنچه برایش حلال نیست و خدا او را از آن بازداشته است و نیز از دل دادن به شنیدن آنچه خداوند را خشمگین میسازد، رویگردان شود و فرمود: «و در کتاب بر شما نازل شد که وقتی شنیدید که به آیات خدا کفر ورزیده میشود و آنها را مسخره میگیرند، پس با آنان منشینید تا در بحث دیگری وارد شوند»
گروه دین و اندیشه: حجت الاسلام دکتر سوزنچی از اساتید دانشگاه، هر روز یک آیه قرآن را با ترجمه و چند حدیث تفسیری و چند نکته در تدبر آن آیه منتشر می کند. بولتن نیوز نیز در راستای ترویج چنین اقدامات ارزشی این سلسله مطالب را به صورت روزانه منتشر خواهد کرد.
به گزارش خبرنگار بولتن نیوز، در مطلب روز 16 مرداد به آیه 18 سوره زمر پرداخته شده و در آن آمده است:
الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ
سوره زمر (39) آیه 18
ترجمه
[پس، بشارت بده بندگانم را،] آنان که به سخن گوش میدهند تا بهترینش را پیروی کنند. آنان کسانیاند که خداوند هدایشان کرده است و آناناند که خردمنداناند.
نکات ترجمه
«أُولُوا الْأَلْباب» = «أُولُوا» + «الْأَلْباب».
«أُولُوا» جمع «أولی» به معنای «برخوردار از، صاحبِ، دارای» میباشد.
«ألْباب» جمع «لُبّ» است. لب در اصل بر دو معنا دلالت دارد، یکی ثبات و همراهی با چیزی (که تلبیه و لبیک از همین باب است و به معنای این است که من بر اطاعت تو پابرجا هستم)، و دیگری خلوص و محض بودن است و به همین جهت عقل را لبّ گویند (معجم المقاييس اللغة5/ 200) در واقع، «لبّ»، عقل خالص از هرگونه شائبه است و به همین جهت قرآن کریم درک مطالبی را که جز عقول پاک و بیآلایش بدان دست نمییابند کار اولواالباب دانسته است (مفردات ألفاظ القرآن/733) و در تفاوت لبّ و عقل گفتهاند که در لبّ، توجه به خلوص محتوایی است که به دست میآید، اما در عقل، توجه به حصر و گردآوری محتواهایی است که به دست میآید [چون عقل از عقال که به معنای پابند شتر است، میآید] (الفروق في اللغة/76)
حدیث
1) امام کاظم ع حدیثی طولانی که به شرح عقل و جایگاه آن در دینورزی (خطاب به هشام بن حکم) دارند؛ که شروع آن چنین است: هشام! خداوند تبارک و تعالی اهل عقل و فهم را در کتاب خود بشارت داد و فرمود: «پس، بشارت بده بندگانم را، آنان که به سخن گوش میدهند تا بهترینش را پیروی کنند. آنان کسانیاند که خداوند هدایشان کرده است و آناناند که خردمنداناند.»
هشام! خداوند تبارک و تعالی با عقل حجت ها را بر مردم تمام کرد و با بیان پیامبران را یاری داد و با ادله آنان را به ربوبیتش رهنمون شد و فرمود ...
الكافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص13
أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا رَفَعَهُ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ قَالَ قَالَ لِي أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ع يَا هِشَامُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بَشَّرَ أَهْلَ الْعَقْلِ وَ الْفَهْمِ فِي كِتَابِهِ فَقَالَ فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذِينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْباب» يَا هِشَامُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَكْمَلَ لِلنَّاسِ الْحُجَجَ بِالْعُقُولِ وَ نَصَرَ النَّبِيِّينَ بِالْبَيَانِ وَ دَلَّهُمْ عَلَى رُبُوبِيَّتِهِ بِالْأَدِلَّةِ فَقَال ...
2) روزی عدهای از شیعیان نزد امام باقر ع گرد آمده بودند؛ پس ایشان را موعظه کرد و آنها را هشدار داد در حالی که آنان غافل و سرگرم [دنیا] بودند؛ این مطلب خیلی ایشان را ناراحت کرد؛ پس اندکی درنگ کرد، سپس سر به جانب ایشان بلند کرد و فرمود: مسلّما اگر قسمتى از گفتار من بر دل يكى از شما نشسته بود [حتما] بدان جان ميداد. هان! اى شبحهای بىروح، و اى فتيلههاى بىسو، گويی شما همچون چوبهاى تكيه داده شده (منافقون/4)، ویا مانند بتهاى بیبر و بارید! آيا [نميخواهيد] طلا از معدن برگيريد؟! و يا روشنى از نور تابان بيابيد؟! يا مرواريد از دريا بچنگ آريد؟ گفتار نيك و خوب را از [دهان] هر كس كه درآيد- هر چند که بدان عمل نکند که خداوند میفرماید: «آنان که به سخن گوش میدهند تا بهترینش را پیروی کنند. آنان کسانیاند که خداوند هدایشان کرده است» ...
تحف العقول، ص291
وَ حَضَرَهُ [الإمام الباقر] ذَاتَ يَوْمٍ جَمَاعَةٌ مِنَ الشِّيعَةِ فَوَعَظَهُمْ وَ حَذَّرَهُمْ وَ هُمْ سَاهُونَ لَاهُونَ فَأَغَاظَهُ ذَلِكَ فَأَطْرَقَ مَلِيّاً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَيْهِمْ فَقَالَ: إِنَّ كَلَامِي لَوْ وَقَعَ طَرَفٌ مِنْهُ فِي قَلْبِ أَحَدِكُمْ لَصَارَ مَيِّتاً أَلَا يَا أَشْبَاحاً بِلَا أَرْوَاحٍ وَ ذُبَاباً بِلَا مِصْبَاحٍ كَأَنَّكُمْ «خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ» وَ أَصْنَامٌ مَرِيدَةُ أَ لَا تَأْخُذُونَ الذَّهَبَ مِنَ الْحَجَرِ أَ لَا تَقْتَبِسُونَ الضِّيَاءَ مِنَ النُّورِ الْأَزْهَرِ أَ لَا تَأْخُذُونَ اللُّؤْلُؤَ مِنَ الْبَحْرِ خُذُوا الْكَلِمَةَ الطَّيِّبَةَ مِمَّنْ قَالَهَا وَ إِنْ لَمْ يَعْمَلْ بِهَا فَإِنَّ اللَّهَ يَقُولُ- الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذِينَ هَداهُمُ اللَّه...
3) حضرت مسیح ع فرمود: حق را از اهل باطل بگیرید و باطل را از اهل حق نگیرید. نقدکننده سخنان باشید؛ که چه بسیار گمراهیای که با آیهای از کتاب خدا آراسته میشود همان گونه که درهمی از مس، با نقرهی آبگون آراسته میشود به نحوی که در نگاه [نقره واقعی و مس نقره اندود] یکسان به نظر میرسند در حالی که اهل بصیرت بدان آگاهند.
المحاسن، ج1، ص229-230
عَنْ عَلِيِّ بْنِ عِيسَى الْقَاسَانِيِّ عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ الْمَيْسِرِيِّ رَفَعَهُ قَالَ: قَالَ الْمَسِيحُ ع خُذُوا الْحَقَّ مِنْ أَهْلِ الْبَاطِلِ وَ لَا تَأْخُذُوا الْبَاطِلَ مِنْ أَهْلِ الْحَقِّ كُونُوا نُقَّادَ الْكَلَامِ فَكَمْ مِنْ ضَلَالَةٍ زُخْرِفَتْ بِآيَةٍ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ كَمَا زُخْرِفَ الدِّرْهَمُ مِنْ نُحَاسٍ بِالْفِضَّةِ الْمُمَوَّهَةِ النَّظَرُ إِلَى ذَلِكَ سَوَاءٌ وَ الْبُصَرَاءُ بِهِ خُبَرَاء
4) از امام صادق ع در حدیثی طولانی توضیح میدهند که تمام اعضا و جوارح آدمی در قبال «ایمانورزی» وظیفهای خاص خود دارند و یکیک این وظایف را شرح میدهند تا به گوش میرسند و میفرمایند: و... بر گوش واجب کرد که از گوش دادن به آنچه خداوند حرام کرده خود را پاک و منزه نگهدارد و از آنچه برایش حلال نیست و خدا او را از آن بازداشته است و نیز از دل دادن به شنیدن آنچه خداوند را خشمگین میسازد، رویگردان شود و فرمود: «و در کتاب بر شما نازل شد که وقتی شنیدید که به آیات خدا کفر ورزیده میشود و آنها را مسخره میگیرند، پس با آنان منشینید تا در بحث دیگری وارد شوند» (نساء/140)
سپس خداوند فراموشی را استثنا کرد و فرمود: «و اگر شیطان تو را به فراموشی مبتلا کرد، پس هنگامی که به یاد آوردی دیگر با افراد ظالم منشین.» (انعام/68)
و فرمود: «پس، بشارت بده بندگانم را، آنان که به سخن گوش میدهند تا بهترینش را پیروی کنند. آنان کسانیاند که خداوند هدایشان کرده است و آناناند که خردمنداناند» (زمر/18)
و خداوند عز و جل فرمود: «بتحقیق که مومنان رستگار شدند، کسانی که در نمازشان خاشعاند؛ و کسانی که از [سخن] لغو رویگردانند؛ و کسانی که نسبت به زکات اداکنندهاند» (مومنون/1-4)
و فرمود: «و هنگامی که لغو شنیدند از آن رویگردان شدند و گفتند کارمان برای خودمان و کار شما برای خودتان» (قصص/55)
و فرمود: «و هنگامی که به لغوی برسند با بزرگواری از آن عبور میکنند» (فرقان/72)
پس این است آنچه خداوند از ایمان بر شنوایی واجب کرد که به آنچه برایش حلال نیست با دلدادگی گوش نسپارد و این عملش است و این از ایمان است...
الكافي، ج2، ص35
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ بَكْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ بُرَيْدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَمْرٍو الزُّبَيْرِيُّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:...
... لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَرَضَ الْإِيمَانَ عَلَى جَوَارِحِ ابْنِ آدَمَ وَ قَسَّمَهُ عَلَيْهَا وَ فَرَّقَهُ فِيهَا فَلَيْسَ مِنْ جَوَارِحِهِ جَارِحَةٌ إِلَّا وَ قَدْ وُكِّلَتْ مِنَ الْإِيمَانِ بِغَيْرِ مَا وُكِّلَتْ بِهِ أُخْتُهَا فَمِنْهَا قَلْبُهُ الَّذِي بِهِ يَعْقِلُ وَ يَفْقَهُ وَ يَفْهَمُ وَ هُوَ أَمِيرُ بَدَنِهِ الَّذِي لَا تَرِدُ الْجَوَارِحُ وَ لَا تَصْدُرُ إِلَّا عَنْ رَأْيِهِ وَ أَمْرِهِ وَ مِنْهَا عَيْنَاهُ اللَّتَانِ يُبْصِرُ بِهِمَا وَ أُذُنَاهُ اللَّتَانِ يَسْمَعُ بِهِمَا وَ يَدَاهُ اللَّتَانِ يَبْطِشُ بِهِمَا وَ رِجْلَاهُ اللَّتَانِ يَمْشِي بِهِمَا وَ فَرْجُهُ الَّذِي الْبَاهُ مِنْ قِبَلِهِ وَ لِسَانُهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ وَ رَأْسُهُ الَّذِي فِيهِ وَجْهُهُ فَلَيْسَ مِنْ هَذِهِ جَارِحَةٌ إِلَّا وَ قَدْ وُكِّلَتْ مِنَ الْإِيمَانِ بِغَيْرِ مَا وُكِّلَتْ بِهِ أُخْتُهَا بِفَرْضٍ مِنَ اللَّهِ تَبَارَكَ اسْمُهُ يَنْطِقُ بِهِ الْكِتَابُ لَهَا وَ يَشْهَدُ بِهِ عَلَيْهَا فَفَرَضَ عَلَى الْقَلْبِ غَيْرَ مَا فَرَضَ عَلَى السَّمْعِ وَ فَرَضَ عَلَى السَّمْعِ غَيْرَ مَا فَرَضَ عَلَى الْعَيْنَيْنِ و...
... وَ فَرَضَ عَلَى السَّمْعِ أَنْ يَتَنَزَّهَ عَنِ الِاسْتِمَاعِ إِلَى مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَ أَنْ يُعْرِضَ عَمَّا لَا يَحِلُّ لَهُ مِمَّا نَهَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْهُ وَ الْإِصْغَاءِ إِلَى مَا أَسْخَطَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ فِي ذَلِكَ «وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آياتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِها وَ يُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ» ثُمَّ اسْتَثْنَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَوْضِعَ النِّسْيَانِ فَقَالَ «وَ إِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ» وَ قَالَ «فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذِينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ» وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ وَ الَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ وَ الَّذِينَ هُمْ لِلزَّكاةِ فاعِلُونَ» وَ قَالَ «وَ إِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَ قالُوا لَنا أَعْمالُنا وَ لَكُمْ أَعْمالُكُمْ» وَ قَالَ «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً» فَهَذَا مَا فَرَضَ اللَّهُ عَلَى السَّمْعِ مِنَ الْإِيمَانِ أَنْ لَا يُصْغِيَ إِلَى مَا لَا يَحِلُّ لَهُ وَ هُوَ عَمَلُهُ وَ هُوَ مِنَ الْإِيمَان...
تدبر
1 «[فبشر عبادِ] الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ»: این آیه شاید از بهترین دلایلی است که نشان میدهد در اسلام اصل بر تحقیق و آزاداندیشی است:
تعبیر «أُولئِكَ الَّذينَ هَداهُمُ اللَّهُ» دلالت دارد که خداوند هدایت شدگان را منحصر در این افراد میداند؛ افرادی که آنها را این گونه توصیف کرده است که اولا اهل تعصب نیستند، بلکه اهل گوش دادن به سخن هستند؛ ثانیا اهل تشخیص هستند و نه فقط بین خوب و بد، بلکه بین خوب و خوبتر میتوانند تشخیص دهند (احسن، یعنی بهتر) و ثالثا وقتی به حقیقتی میرسند، در مقابل آن حقیقت تسلیماند و از آن پیروی میکنند، و معیارشان حقیقتی است که با بررسی سخنان تشخیص دادهاند، نه تبعیت از این و آن؛ و در نهایت هم مهمترین صفت این اهل هدایت، این است که برخوردار از عقلی بیشائبه و در یک کلام خردمند بودهاند.
اگر توجه کنیم که کل این جمله وصف کلمه «عبادِ» (بندگانم) است - که در پایان آیه قبل آمده بود - میفهمیم بندگی خدا چه پیوند وثیقی با اهل عقل و فهم بودن و آزاداندیشی دارد و جالب اینجاست که در اسلام، این شنیدن سخنان و آنگاه بررسی آنها، یکی از وظایف شرعی گوش برشمرده شده است.
باز هم بیان یک معضل فرهنگی در جامعه ما:
2 «يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ»: در جلسه 88 (توبه/61) درباره ضرورت خوب گوش دادن احادیث متعددی نقل شد و نیز به وجود یک معضل حاد فرهنگی در جامعه ما (یعنی گوش ندادن به سخن دیگران، تدبر1) اشاره شد.
در اینجا نکته دیگری باید به آن اضافه کرد که: گوش دادن بتنهایی کافی نیست؛ بلکه باید علاوه بر آن باید اهل تشخیص هم بود، آن هم بین خوب و خوبتر، و اهل پیروی از حق هم بود؛ و حقیقت این است که در این دو زمینه هم کم مشکل نداریم! اما برای حل این مشکل باید از خودمان شروع کنیم:
- چه اندازه اهل گوش دادن هستیم (یستمعون)؟
- وقتی گوش دادیم، چه اندازه اهل تشخیص (أحسنه) هستیم؟ آیا واقعا با عقل خالص و بیشائبه (اولواالالباب) قضاوت میکنیم یا صرفا بر اساس جناحبندیها و علائق پیشین خود؟
- و وقتی حقیقت را تشخیص دادیم، چه اندازه اهل پیروی هستیم (یتبعون)؟
3 «[عبادِ] الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ ...»
متاسفانه در جامعه ما (و چهبسا در کل جامعه جهانی) تعصبورزی و گوش ندادن، اگرچه در بیان مذمت میشود، اما، چه در میان دینداران و چه در میان بیدینان، عملا یک افتخار شده است؟ چگونه؟
کسانی که دینداریشان ارثی است از ترس اینکه مبادا بفهمند دینشان اشتباه بوده، هیچ سخنی را گوش نمیدهند و بیدینان هم از اینکه مبادا بفهمند که دین حاوی سخن حق است و مخالفتشان غیرمنطقی بوده، سخن دین را گوش نمیدهند! اولی واضح است، فقط دومی را اندکی توضیح میدهم:
بسیاری از آنان که به خیال خود در مقام نقد دین و دینداری برمیآیند، در کل تحلیلهایشان هیچ آیه و روایتی نمیآورند که معلوم شود واقعا سخن دین را خواندهاند؛ و میبینیم که حتی از خواندن و ترجمه کردن یک آیه ناتوانند؛ متون اسلامی را به طور جدی و تخصصی مطالعه نکردهاند؛ بلکه با دیدن گروههای انحرافی افراطیای مثل داعش، و تصورات خودساختهای که بر اساس یک سلسله منابع دست چندم از دین دارند، درباره حقیقت دین و دینداری اظهارنظر میکنند.
اینان در زمان نوح، از ترس اینکه سخن حق را بشنوند گوششان را میپوشاندند (نوح/7) در زمان پیامبر اکرم به همدیگر توصیه میکردند که به سخن قرآن گوش ندهید (فصلت/26) و امروزه هم به بهانه لزوم نوآوری و تعدد قرائات و متعصب نبودن! و ...، از خواندن و شنیدن متن کلام خدا رویگردانند.
4 «... فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» صرف گوش دادن کافی نیست. حتی سراغ ابعاد خوب کلام هم رفتن کافی نیست؛ باید «خوبتر» را از «خوب» تشخیص داد. یکی از ترفندهای مهم کسانی که میخواهند تفسیر به رای کنند و سخن خود را به اسم خدا (یا به هر اسم جذاب دیگری) به خود و دیگران القا نمایند، این است که برخی سخنان «خوب» را کنار هم میگذارند تا خود و دیگران را از «خوبتر» باز دارند. برای همین است که باید نقاد کلام بود تا نتوانند با سخنان «خوب» ما را به بیراهه بکشانند!
ضمنا خودمان هم خیلی وقتها «خوبی»هایی را که دلمان میخواهد، میبینیم، تا «خوبتر»ی که باید ببینیم، نبینیم.
و البته چنانکه گفته شد، تشخیص «خوبتر» هم کافی نیست. باید بعد از تشخیص، پیروی کرد تا توان تشخیص انسان اضافه شود
5 «يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ... هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ»: تعبیر «أَحْسَنَهُ» قیدی هم بر «یستمعون القول» میزند و تعبیر «اولوالالباب» در پایان آیه نیز بر این قید صحه میگذارد و جمعا نشان میدهند که هرسخنی هم شنیدنی نیست. به قول آقای قرائتی: كسانى حقّ شنيدن هر سخنى را دارند كه از نظر علمى و منطقى قدرت تشخيص احسن را داشته باشند (تفسیر نور10/ 156)
توضیح مطلب: نگفتند بین خوب و بد تشخیص میدهد؛ بلکه بین خوب و خوبتر تشخیص میدهد. سخنی که انسان، به هر دلیلی، پیشاپیش میداند که بد است، شنیدن ندارد. وقتی فاسق خبر آورد، سریع گوش نده (حجرات/6)؛ اگر هم گوش میدهی، دل نده .
مبادا آزاداندیشی بهانه شود که مطالبی که میدانی باطل است گوش دهی. برخی چیزها هست که بد و باطل بودنش از همان ابتدا معلوم است. باید بین خوب و خوبتر انتخاب کنی، نه بین خوب و بد. شاید به همین جهت است که تاکید کرد اینها که چنیناند صاحب عقل بیشائبه (اولواالالباب) اند. (ما گاهی به خاطر شائبه و آلودگیهای روحیمان دلمان میخواهد سخن خاصی را – که میدانیم باطل است - بشنویم و این اوقات است که این آیات را بهانه میکنیم.)
6 «يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ ...» اینکه بعد از استماع قول، پیروی کردن را آورد نشان میدهد منظور، قولی است که ربطی به عمل داشته باشد (الميزان17/ 25) برای همین است که در این آیه، بحث را روی خوب و خوبتر برد، نه روی خوب و بد (تدبر5)
به قول آیت الله جوادی آملی:point_down:، امیرالمومنین که فرمود «انظر الی ما قال و لاتنظر الی من قال» (به سخن گوش بده و نگاه نکن که سخنگو کیست) در مطالب نظری و در مقام شناخت حقیقت بود؛ وگرنه در جایی که جای عمل است [به تعبیر این آیه، مقام تبعیت است] خود ایشان فرمود: «کلمة حقٍ یراد بها الباطل» (کلمه حقی که از آن باطل اراده شده است.)
http://www.esranews.org/FA/News/139069/
7 «يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ... هَداهُمُ اللَّهُ ... هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ» خداوند دو نعمت ویژه به انسان داده است: عقل و بیان؛ که عامل تمایز انسان از حیوانات دقیقا در همین دو چیز است؛ و تنها راه هدایت، استفاده درست از همین دو چیز است: عقل خالص داشتن (اولوالالباب) و شنیدن سخنان و تبعیت از بهترین آنها. اگر هم به اعمال خوب فراخوانده شدهایم هدفش این است که عقلمان آلوده نشود و پاک بماند.
یادمان باشد هدایت شدن، امری خودبخودی ویا محصول کارهای عجیب و غریب انجام دادن و خواب دیدن و ... نیست؛ هدایت در این است که عقلمان از هر آلودگی پاک باشد و آنگاه سخنان خوب و خوبتر را بشنویم و خوبتر را بشناسیم و بدان عمل کنیم.
فقط حیف که اغلب ما حالش را نداریم!