از همان كودكي نشانه هاي بزرگي در مشي او نمايان بود، هوش و ذكاوت، ايثار و محبت، مديريت و ابتكار از جمله ويژگي هايي بود كه همواره اطرافيان و معلمانش بدان اعتراف مي كردند.
به گزارش بولتن نیوز ، پس از طي موفقيت آميز دوران دبستان، دوران متوسطه را در رشته طبيعي در دبيرستان هدف شماره 1 آغاز كرد. در همين دوران بود كه تلاش هاي فكري و اعتقادي او براي فهم اسلام شكل گرفت و همگام با فعاليت در دبيرستان به بهره جويي از مدرسين حوزه علميه چون آيت الله ناصر مكارم شيرازي و آيت الله جعفر سبحاني و شهيد مطهري پرداخت .
نگرش ديالمه از همان آغاز با ديدگاه بسياري از جوانان، از جمله با دوستان و هم سن و سالانش متفاوت بود.
شرايط خانوادگي اي كه او در آن مي زيست، اقتضاي ادامه تحصيل در يكي از بزرگترين مراكز علمي و دانشگاه هاي معتبر خارج از كشور را داشت ، خصوصاً آن كه وي دانش آموز ممتاز و مبتكري به حساب مي آمد كه از هوش و ذكاوت ويژه اي بر خوردار بود. اما او كه چشم انتظار روزهاي شكوفايي بود در سال 1352 با انتخاب رشته ي پزشكي در دانشگاه مشهد، سرنوشتش رقم خورد.
يك سال پس از ورود به دانشگاه به دليل فعاليت هاي سياسي شهيد بر عليه رژيم پهلوي از ادامه تحصيل در رشته پزشكي توسط مسؤولين امر محروم گرديد به گونه اي كه او را مجبور به تغيير رشته از پزشكي به داروسازي نمودند، اما او كه به هدفي بزرگتر مي انديشيد همچون كوه، استوار و مقاوم به راه خود ادامه داد.
از سال 1352 تا اواخر سال 1356 كه مصادف با دوران خفقان رژيم منحوس پهلوي بود حركت جهادي خود را در دو بعد فكري و سياسي استمرار بخشيد و در همين سال ها براي اولين بار در دانشگاه مشهد اقدام به تأسيس كتابخانه اسلامي نمود تا از اين طريق افراد را شناسايي و جذب نمايد.
او با تشكيل گروه هاي چند نفري اقدام به نشر افكار ناب اسلامي شيعي و شكل دهي مبارزه با رژيم ستم شاهي كرد
آنچه ديگران را به سوي او سوق مي داد، ويژگي هايي بود كه در منش او مشاهده مي شد. در معاشرت بسيار هوشمند ومؤدب بود، دلنشين و گرم سخن مي گفت، حضوري بسيار مطلوب و بر خوردي متواضعانه داشت؛ قدي رشيد، هيبتي جذاب، آرامشي متفكرانه همراه با چشماني رنج آشنا، توانست افراد بسياري را، با افكار و انديشه هاي متفاوت به دور خود جمع كند.
نشر فرامين امام خميني (ره) مبني بر دوري جستن از حزب منحوس رستاخيز و هشدارهاي ايشان در مورد نقشه هاي صهيونيسم از نمونه كارهاي او در دانشگاه بود ، همچنين شركت فعال در حركت هاي عليه شاه معدوم در اوج خفقان سالهاي 54 و 55 در مشهد و اعلام مرجعيت و زعامت امام (ره) به اشكال مختلف از جمله مواردي بود كه در دو نوبت موجب هجوم ساواك رژيم پهلوي به خانه او و دستگيري وي شد.
مهمترين ويژگي شهيد ديالمه در دردمندي او بود. خصوصيتي كه شرط آن ، خردمندي و درك درست دين و حساس بودن به آن است. شهيد ديالمه از جمله كساني بود كه به شدت در برابر هجوم به دين حساس بود.
تأثير گذاري شگرف او در جامعه از باب بيان مطالب جديد و واژگان روشنفكري و مانند اين ها نبود بلكه به سبب روش پسنديده او در عرضه ي اسلام بود .
همزمان با اوج گيري انقلاب شكوهمند اسلامي، تشكيلات فكري و مبارزاتي او كه براي شكل گيري آن ، سال ها زحمت كشيده بود به نام "مجمع احياء تفكرات شيعي" اعلام موجوديت رسمي و علني كرد و با اين اعلان جوانان متعهدي كه منتظر بروز چنين محور استواري در ميان آن همه تبليغات زهر آگين دشمنان اسلام بودند به استقبالش شتافتند .
فرياد هايي از سر درد ، تكان هايي براي بيداري و ارائه طريق ، طرح هايي كلي از يك مكتب، نوعي بسيج فكري و روحي در جامعه دانشگاهي آن روز، آن هم در شرايط قبل و بعد از انقلاب، همه و همه حر كت هايي بود كه كارنامه پر برگ و بارتري براي او از ديگراني كه فرصت ها و امكانات بيشتري داشتند ايجاد كرد. خاطره باشكوه راهپيمايي 15 خرداد 55 در پايين خيابان مشهد طراحي كه با ابتكار آن شهيد بزرگوار و با" شعار درود بر خميني" شكل گرفت، نشانگر دقت، ظرافت و پشتكار او در ارائه طريق به جامعه به ويژه دانشگاهيان مبارز بود. بدون شك مقصود او از اين همه فرياد تنها تفسير حقيقت نبود بلكه تغييرمخاطب بود او نمي خواست فقط چيزي را تبيين كند او مي خواست درد انسانيت را در جان بي دينان و درد دين را در جان دينداران بيدرد زنده كرده و تحول ايجاد كند.
و از آنجايي كه عقائد و باورهايش در حاشيه زندگيش نبود كه گاهگاهي به آن رجوع كند و دين براي او آدابي براي اوقاتي ويژه به حساب نمي آمد بلكه با آن زندگي مي كرد و نفس مي كشيد، از اين جهت هر كلمه اش جرقه اي بود و هر جمله اش شعله اي كه مي سوخت و مي گفت و مي سوزاند.
هر چند اين جديت و حرارت مرسوم آن دوران نبود و برخي به آن خرده مي گرفتند.
سخنراني هاي او با سخنان شخصيت هاي ديگر يك تفاوت و تمايز چشمگير داشت، در كلام آنان بيشتر از اسلام سخن مي رفت و جز در موارد ضرورت به تشيع اشاره نمي شد، اما او بر اسلام شيعي پاي مي فشرد!!!
فضاي حاكم بر كلام او فضايي شيعي بود و رنگ و بوي تشيع علوي درآن غلظت و شّدت داشت. چندان با حرارت از قرآن كريم و اهل بيت(ع) سخن مي گفت كه گويي سرنوشت آن را فقط به او سپرده اند و او يكّه و تنها بايد رسالت هاي الهي را ابلاغ كند ، هنگامي كه از عاشورا و غدير سخن مي گفت تو گويي كه آن را از لابه لاي كتاب ها در نيافته بلكه آن ها را ديده و لمس كرده است، او همه چيز را جدي مي گرفت و جدي مي گفت، حتي واژه ها هنگامي كه بر زبان جاري مي شدند: مسلمان - عالم - انقلابي شيعه، آنان را به جِّد اراده مي كرد و از آنها انتظار ويژه داشت، به گونه اي كه انگيزه و هدف به مخاطب مي داد و افق جديدي به روي او مي گشود كه منجر به تحول مي شد.
سال 1359 همزمان با اولين انتخابات مجلس شوراي اسلامي، پنچ تن از علماي طراز اول مشهد، دكتر ديالمه را به عنوان كانديداي خود به مردم معرفي كردند و يك بار ديگر پيامبر گونه اسامهي زمان خود را بر بسياري از كبار و سالخوردگان ترجيح دادند و او نيز به هدف اداي تكليف با رأي قاطع مردم مشهد وارد سنگر مجلس شد و به تهران آمد.
شهيد ديالمه اولين كسي بود كه قبل از رياست جمهوري، افكار بني صدر را مطالعه و نقادي نموده و نقاط ضعف بينش التقاطي وي را يافته بود و افكار او را در كتاب هايي مثل تعميم امامت ، مخالف ولايت فقيه مي دانست. لذا با رياست جمهوري او مخالفت كرد و اعلام كرد:
" رياست جمهوري بني صدر براي اسلام و جامعه اسلامي ايران يك فاجعه است"
و براي آن كه اين مخالفت در شعار و انديشه خلاصه نشود با جمعي از دوستان مجمع به عنوان اعتراض در محل روزنامه انقلاب اسلامي تحصن كردند.
سخنراني پر مغز او در تبيين جايگاه ولايت فقيه از پايگاه دانشگاه، نكته اي بود كه او را ازمبارزان و روشنفكران هم عصرش جدا مي كرد و البته اين دفاع تنها در بعد نظري نبود كه او به واقع تابع و پيرو راستين امام (ره) ، رهبر كبير انقلاب بود.
و زماني كه امام (ره) به دليل شرايط حساس كشور در سخنراني خويش اشاره نمودند كه رياست جمهوري نبايد تضعيف شود ، شهيد ديالمه علي رغم همه اسناد و مداركي كه بر عليه بني صدر و حمايت هاي استعماري از او و نقشه هاي خائنانه اش داشت لب فرو بست و به مدت 2 ماه همه سخنراني هاي خود را به تبعيت از كلام رهبر تعطيل نمود و گفت: «اگر از من در باره ي بني صدر بپرسند نمي توانم خلاف آنچه باور دارم بگويم ، از طرفي امام صلاح دانسته اند كه كلامي گفته نشود بنا بر اين در مجالس حضور نخواهم يافت.»
بالاخره آن زمان كه لحظه تاريخي رأي مجلس به عدم كفايت سياسي بني صدر فرا رسيد علي رغم همه توطئه هايي كه بر عليه او شد تا اسنادش را در مجلس طرح نكند، نگاه او اين بود كه من براي تاريخ حرف مي زنم تا نباشد كه آيندگان اينطور قضاوت كنند كه اولين مجلس شوراي اسلامي در رأي به عدم كفايت سياسي اولين رئيس جمهور خود مدارك و مستندات متقني نداشت!!!
آري بسيارند كساني كه چون شناخته نشوند دوست داشتني اند اما چون تجزيه و تحليل شوند لايق دوستي نيستند. اما شهيد ديالمه هر چه شكفته تر شد و هر چه حوادث تاريخي بيشتر او را مي نماياند، گرانبهاتر گشت ، به گونه اي كه اختلافش با ديگران ،كه در نظر اول مشهود نبود، آشكار مي گرديد.
جمله مشهور او در هنگام انتخابات كه " من كيسه براي رأي جمع كردن ندوخته ام " نشان اوج اخلاص او بود .
او دغدغه نام و مقام نداشت و علي رغم 400 ساعت سخنراني براي جامعه جوان آن روز ،هماره از شهره شدن گريخت و هرگز از خويش سخن نگفت،در مصاحبه اي با روزنامه آزادگان آنگاه كه از او خواسته شد در مورد فعاليت هاي سياسي خود قبل از انقلاب و فعاليت هاي انتخاباتي براي ورود به مجلس توضيح دهد گفت :
« من سعي كرده ام در زمان فعاليت هاي انتخاباتي ام نه زندگي نامه اي براي خود بنويسم و نه در جايي مسائلي از گذشته ام مطرح كنم علت هم اين بود كه فكر مي كنم ما بعد از انقلاب بايد نشان بدهيم كه چه مي خواهيم انجام دهيم، تكيه بر گذشته فقط از ما يك سوپرمن مي سازد كه در ذهنمان تصور كنيم كاري كرديم و كم كم امر برخودمان هم مشتبه شود ... .»
و سرانجام يكشنبه 7 تيرماه 1360 در حادثه انفجار بمب كينه توسط منافقين در حزب جمهوري اسلامي به همراه 72 تن ديگر از ياران امام (ره) به شهادت رسيد .
پيكر پاكش درقم در صحن مطهر حضرت معصومه (س) ( مقبره شهيد مفتح ) به خاك سپرده شد تا يكبار ديگر تجلي عملي همه كوشش هايي باشد كه به جهت ايجاد وحدت حوزه و دانشگاه از اين مجاهد جوان تبلور يافت.
منابع: