به گزارش بولتن نیوز، اوضاع مصر آنقدر
پیچیده و در هم تنیده شده که بحث درباره آن را یک مقاله، تحلیل یا گفت وگو
محدود نمی کند. با این حال سعی شده در گفت وگو با مجتبی امانی، رییس دفتر
سابق حفظ منافع ایران در مصر به بررسی تحولات مصر و به خصوص اخوان المسلمین
بپردازیم:
مصر دارای چه پیش زمینه و خلاهایی برای پذیرش بهار عربی بود؟ گرچه به سرانجام کامل نرسید
انقلاب در کشورهای عربی که دارای سه مشخصه دیکتاتوری، فساد و
وابستگی بود، محتمل به نظر می رسید. کسی شک نداشت و خیلی ها منتظر بودند که
تحولات یا بهار عربی در کشورهای دارای این سه مولفه روی دهد. حضرت امام (
ره ) نیز بعد از قرارداد کمپ دیوید به این موضوع اشاره می کنند که سرانجام
مردم مصر خشم خود را نسبت به اقدام سادات در سازش با صهیونیست آشکار می
کنند. انقلاب های عربی از تونس به وسیله یک جرقه شروع شد. همچنان که زمینه
بروز انقلاب در ایران به انتشار مقاله ای علیه حضرت امام در روزنامه
اطلاعات بر می گردد. جرقه شروع بهار عربی در تونس نیز با اقدام بوعزیزی زده
شد. بن علی فرار کرد و انقلاب تونس به یکی از اهدافش که همان ساقط کردن
راس نظام بود، دست یافت. بعد از انقلاب تونس و قبل از پیروزی انقلاب مصر
یعنی فاصله بین 26 دی سالروز فرار بن علی تا 22 بهمن 1389 روز سقوط مبارک
با تعدادی از شخصیت های مصری دیدارهایی داشتم. آنها بیان کردند که می
خواهند همانند مردم تونس عمل کنند. درواقع زمینه های اجتماعی چنین تحولی در
مصر فراهم بود. مصر خود را برتر از آن می دید که در قضیه انقلاب ها
پرچمدار نباشد. پس از تحولات روی داده، طی ملاقاتی با آقای هیکل، وی تعبیری
به کار برد مبنی بر اینکه تونس آزمایشگاه کوچکی برای تجربه یک انقلاب بزرگ
در مصر بود. یعنی آنها مشاهده کردند چون تجربه تونس موفق بوده، همان را در
مصر انجام دهند. آنها بر این عقیده بودند که انقلاب مصر تاثیر منطقه ای
وسیعی خواهد داشت، نه تونس. این مساله کمی به خودبزرگ بینی مصری ها مربوط
می شود و اینکه نمی خواستند خود را پیرو تونس بدانند. البته عوامل دیگری
مانند فقر و احساس عقب ماندگی در مردم مصر بسیار بارز بود. آنها خود را
سردمدار و دارای سابقه تمدنی چند هزار ساله و یک سر و گردن بزرگتر از اعراب
می دانستند. آنها خود را ام البلاد می نامیدند. تمامی این موارد بر این
تعبیر می شد که اینک تجربه یک انقلاب در آزمایشگاه کوچکی به نام تونس نتیجه
بخش بوده، از این رو در مصر نیز شروع شد.
دیکتاتوری ، فساد و وابستگی سه عامل اصلی جنبش های
عربی در کنار مسایلی مانند فقر و عقب ماندگی به حساب می آید. اما به نظر می
رسد تحولات مصر همانند یک ساعت شنی بود. درواقع ما دوباره به سه عامل
اصلی دیکتاتوری، فساد و وابستگی در مصر رسیدیم. به نظر می رسد، تحلیل های
درستی از انقلاب تونس در مصر صورت نگرفت که شاهد بازگشت به نقطه اول هستیم
یکی از شعارهای اصلی مردم مصر، ساقط کردن نظام بود. اما در 22
بهمن ماه 1389 شمسی آنها فقط توانستند راس نظام را ساقط کنند. مردم مصر
نمی دانستند چه می خواهند، ولی می دانستند که چه چیزی را نمی خواهند. آنها
رهبری هم نداشتند. افراد فعال در صحنه و انقلاب از گروه هایی بودند که
تاریخ تشکیل آنها به چند ماه یا چند سال می رسید. تشکیلاتی دارای تاریخ
مانند اخوان المسلمین وارد انقلاب نشده نبود. خواسته های گروه های با سابقه
جزیی بود، اما در نهایت همه آنها روی یک شعار که همان ساقط کردن نظام بود،
متحد شدند. به دلیل نوپا بودن گروه های انقلابی، محافظه کاری و کنار
گذاشتن منش انقلابی توسط برخی گروه ها مانند اخوان المسلمین، جنبش مصر صرفا
توانست راس نظام را تغییر دهد. این مساله با توجه به ملاحظات و تجارب
تاریخی ملت مصر نسبت به حاکمان و پادشاهان است. هنوز مبارک تحت حمایت
نهادهای دولت عمیق مصر است. هیچ پرونده قضایی متناسب با جرم و فضای انقلاب
برای او صادر نشده است. همانطور که گفتید، به دلایل مطرح شده ساعت شنی را
شاهدیم. نظامی که تحت عنوان دولت عمیق در مصر از آن یاد می شود، و در همه
ارکان نیز رسوخ کرده، توانست بار دیگر با یک راس جدید بازسازی شود. جنبش
مردمی مصر نتوانست نهادی را از نهاد قدرت تغییر دهد و همچنین نتوانست نهاد
جدیدی را ایجاد کند. نهادی که بتواند به حفاظت از انقلاب بپردازد و آن را
هدایت کند. در عین حال فقدان رهبری، سردرگمی، دستپاچگی و در تردید به سر
بردن انقلابی ها موجب شد نظام سابق به راحتی خود را بازسازی کند. چه آنها
که طرفدار آقای مرسی بوده و هستند، به خصوص اخوان و چه کسانی که مخالف
اخوان و مخالف نظام مبارک، تجربه تلخی داشته و نتوانستند نظام را ساقط
کنند. همه گروه ها اعم از گروه های قومی عربی، لائیک، سکولار و مسیحیان
ناراضی هستند. اتفاقی که اکنون منجر به حذف جریان انقلابی، ضد فساد، ضد
دیکتاتوری و ضد وابستگی شده است.
آیا شما معتقدید محافظه کاری جریان اخوان منجر به حذف جریان انقلابی و صرفا ساقط شدن راس نظام شود؟
اخوان المسلمین به دلیل شکست های متحمل شده در زمان مبارک،
پیمان فرمانبرداری از نظام مبارک را به عنوان اولی الامر قبول کردند تا
فشارهای زندان و شکنجه علیه آن ها کاهش یابد. به همین دلیل در مرحله انقلاب
هیچگونه فعالیت انقلابی آشکاری نداشته تا به تدریج فضا برای ورود آنها به
عرصه سیاست مهیا شد.سرانجام توانستند تعدادی از کرسی های مجلس را تصاحب و
همچنین یکی از رهبرانشان به ریاست جمهوری برسد. آنها با همین تردیدها و
محافظه کاری های خواهان رهبری انقلاب بودند. این در حالی است که فضای
انقلاب محافظه کاری را اقتضا نمی کند. آن ها با بازماندگان رژیم سابق، نقش
ها و توطئه های کشورهایی که سال ها مصر تحت سلطه آنها بود، مواجه بودند.
افرادی که سعی بر به انحراف کشاندن انقلاب دارند. در مقابل انقلابی ها هیچ
کنش انقلابی از خود بروز نمی دادند. این موضوع را با انقلاب ایران مقایسه
کنید. مردم ایران به دلیل رهبری حکیمانه، بیش از آنکه بدانند چه نمی
خواهند، می دانستند چه می خواهند. شعار محوری ایران، استقلال، آزادی،
جمهوری اسلامی بود. یعنی مردم می دانستند دقیقا چه مولفه هایی را می
خواهند. نوع حکومت در شعار مردم ایران مشخص بود. به یاد دارم اوایل انقلاب
شعار استقلال، آزادی، حکومت اسلامی بود. کمی بعد حضرت امام فرمودند شکل
حکومت جمهوری اسلامی است. زیرا حکومت اسلامی می توانست حذف شاه را شامل
نشود. یعنی حاکمیت اسلامی باشد و نظام پادشاهی باشد. پس از انقلاب نهادهایی
مانند سپاه پاسداران، کمیته انقلاب، بنیادهایی مانند 15 خرداد، شهید، و ..
برای خدمت رسانی به مردم تاسیس شد. دادگاه های انقلاب تشکیل شد. سازمان
امنیت شاه کاملا منحل شد. مسولان وابسته به نظام شاهنشاهی محاکمه و بعضا
اعدام شدند. اموال سرمایه داران رژیم سابق مصادره و اجازه داده نشد پول های
آنها در خدمت ضد انقلاب قرار گیرد. این مجموعه اقدامات انقلابی در مصر روی
نداد. مردم مصر و حتی اخوان ادعای انقلاب داشتند اما در طی مسیر انقلابی
عمل نکردند. یک نفر از عناصر وابسته به نظام مبارک، و حتی شخص او حکم قضایی
شدیدی نگرفت. تمام سرمایه داران نظام مبارک حفظ شدند. نزدیک به 20 شبکه
تلویزیونی از سوی سرمایه داران وابسته به نظام مبارک تاسیس شده بود تا در
کار انقلاب اخلال و مردم را دلسرد کنند. دادگاه های مصر به دلیل حفظ همان
ساختار هیچ حکمی علیه افراد نظام مبارک صادر نکرد. هیچ موسسه ای به منظور
خدمت رسانی به مردم ایجاد نشد. آقای السیسی در زمان مبارک رییس دستگاه
اطلاعاتی ارتش و به نمایندگی از نظام مبارک با انقلابی ها صحبت می کرد.
اقای مرسی او را به عنوان وزیر دفاع برگزید. انقلاب مصر خود را محصور
قوانین زمان مبارک کرده بود. در حالی که این موارد در انقلاب ایران شکسته
شد. انقلابی گری و انقلابی بودن حرف اول را بر همه قوانین می زد. فرض کنید
در انقلاب ایران، مردم، ارتشبد نعمت الله نصیری رییس ساواک را مجدد بر
سرکار خود بگذارند و بگویند که قوانین اجازه نمی دهد کسی پایین تر از
ارتشبد رییس سازمان ساواک شود. یا همینطور در مورد وزرا. در ذهن انقلابیون
مصر اینکه یک جوان 24 ساله وزیر شود، جایگاهی ندارد. اما در انقلاب ایران
اینگونه نبود. انقلاب نیازهای جدید دارد. با همان ابزارهای گذشته نمی توان
انقلاب را اداره کرد. موضوع مهمی که اخوانی ها به آن توجه نداشته و من در
دیدارهای خود با آنها مطرح می کردم، داستان اعتماد آقای دکتر مصدق به
آمریکایی ها بود. مصدق برای مصری ها شناخته شده و حتی خیابانی به نامش وجود
دارد. عبدالناصر مصدق را به عنوان یک رهبر ملی که از او الگو گرفته بود
معرفی می کرد. در نزد انقلابیون مصر، مصدق یک شخصیت محبوب و ملی بود. به
آنها گفتم زمانی که نهضت ملی شدن صنعت نفت به وجود آمد، تصور مصدق بر این
بود که بر اساس شعارهای دموکراسی ،حقوق بشر و مقابله با دیکتاتوری آمریکا،
می توان به آمریکایی ها اعتماد و نظام شاهنشاهی را سرنگون کرد. زیرا
سرنگونی نظام شاهنشاهی منطبق با شعارهای آمریکایی بود. اما در عمل، آمریکا،
انگلستان و شاه متحد شدند و مصدق را سرنگون کردند. این داستان را برای هر
انقلابی مصر تعریف می کردم. تصور مصری ها بر این بود که راه رسیدن به قدرت،
یافتن راه حل مشکلات و اینکه با دردسر کم بر مصر حکومت کنند، این است که
از طریق آمریکایی ها که واقعا نفوذ بسیار زیادی در مصر داشتند وارد شده و
موافقت آنها را جلب کنند. تلاش های زیادی نیز انجام دادند. اخوانی ها و حتی
آقای مرسی در اوایل کار، برای اینکه اعتماد آمریکایی ها را جلب کرده و
نشان دهند کم خطر هتسند، دو اقدام مهم در صحنه سیاست خارجی انجام دادند.
نخست آنکه صهیونیست ستیزی را کنار گذاشتند و آقای مرسی اعلام کرد به همه
قراردادهای خود _ منظور اصلی قرارداد کمپ دیوید بود_ پایبند هستند و دیگر
آنکه از نزدیک شدن آشکار به ایران خودداری کردند تا حساسیت آمریکا
برانگیخته نشود. این همان استراتژی مبارک بود، اما اخوانی ها فرقشان با
مبارک این بود که ادعا می کردند که این تاکتیک آنهاست. در نهایت جواب نداد
و همان اتفاقی که بر سر مصدق افتاد، بر سر مرسی آمد. آمریکا با تمامی
عناصر نظام مبارک دست به یکی کرده و مرسی را سرنگون کرد. ممکن است شما با
نقل قول های آمریکایی ها مبنی بر ابراز نگرانی از سرنگونی مرسی و اینکه
خواستار بازگشت او به قدرت شده باشند، مواجه شده باشید. اما در عمل سازمان
سیا و پتناگون از آقای السیسی دفاع می کردند.
آمریکا کمک های خود را قطع کرد
آمریکا به دلیلی شرایط انقلابی و مسایل اقتصادی خود، کمک های
خود را قطع کرده بود. اما آقای مرسی برای بازگرداندن کمک های آمریکایی تلاش
می کرد. او خواستار. از این رو سعی می کردند با در نظر گرفتن مواضعی مانند
کنار گذاشتن صهیونیست ستیزی، کنار گذاشتن انقلابی گری و دوری از ایران از
استمرار ازکمک های آمریکا برخوردار باشند. کمک هایی که حتی در زمان مبارک
به عنوان ابزار کنترل یک نظام مورد استفاده آمریکا بود. نیمی از کمک ها هم
به ارتش تعلق می گرفت. زیرا ارتش خود را در ارتباط مستقیم با آمریکا می
دید. اینکه چقدر آمریکایی ها کمک کرده یا عربستان چه میزان کمک کرد، به
صورت آشکار در اخبار مشاهده می شود. اما در پنهان، آمریکا به دنبال تقویت
یک جناح و گروه علیه گروه دیگر بود. اخوان تلاش می کرد خود را مجموعه ای سر
به راه در برابر آمریکا نشان دهد. اما آمریکایی ها علیرغم امتیازهای
فرراوان اخوان به آن ها، به آن ها اعتماد نکردند؛ بلکه از پشت خنجر زدند.
آیا عملکرد نه چندان مطلوب اخوان در دوران حکومت داری
مصر را به جایی هدایت کرد که تمام جامعه علیه اخوان باشند و همه حرکت ها
علیه اخوان شکل بگیرد؟
دلایل مطرح شده دلیل بر ناتوانی و اشتباه های اخوان در هدایت،
کنترل واداره وضعیت مصر است. اما اتهام هایی متوجه اخوان می شود که واقعا
وجود نداشت. اخوانی ها یک شبکه تلویزیونی در برابر ده ها شبکه تلویزیونی
مخالفان نداشتند. یک شبکه ضعیف داشتند که بلافاصله آقای السیسی به همراه
چند شبکه متعلق به سلفی ها تعطیل کرد. معتقدم اخوان اساسا کاری انجام نداد.
اصطلاحی در فضای رسانه ای وابسته به نظام مبارک ترویج یافته بود مبنی بر
اینکه می خواهند حکومت را "اخونه" – اخوانیزه کردن کشور- کنند. یعنی اخوان
را حاکم کنند. در صورتی که تقریبا دو سوم کابینه آقای مرسی پیش از سقوط به
توصیه ارتش و سازمان امنیتی در حمایت از سیسی استعفا دادند. اینکه اخوان
در دولت خودش صرفا به اخوانی ها توجه می کرد، یک دروغ محض است. من اشتباه
مجموعه اخوان را در کارهای انجام نداده می دانم. فرض کنید در کاخ ریاست
جمهوری به جز حداکثر ده نفر، همه از عناصر نظام پیشین هستند. وقتی به
ملاقات آقای مرسی می رفتیم، شخصی که کنارش ایستاده بود، همان بود که در
کنار مبارک می ایستاد. سازمان اطلاعاتی مصر تغییر نکرد. ایراد اخوان این
بود که وزرای اخوانی نداشت. در حالی که هر گروهی که به قدرت می رسد، از
مجموعه خود وزیر انتخاب می کند. کدام وزیر اخوانی وجود داشت؟ صرفا یک سری
معاونان ومشاوران اطراف مرسی بودند که آنها هم اکنون در زندان هستند. اخوان
تلاشی برای بازسازی و انجام یک عمل انقلابی نکرد. انقلاب را کنار گذاشتند و
می خواستند با همان قواعد نظام پیشین، انقلاب را رهبری کنند که نتوانستند.
بگویید مرسی چه چیزی را انجام داد؟
تغییراتی که در نهاد قضایی مصر صورت گرفت علیه مرسی شد..
نهاد قضایی مصر، نهاد قضایی مبارک است. اگر خواهان انقلاب
هستید باید تغییراتی در نظام قضایی صورت دهید. از همین نظام قضایی ده ها
حکم اعدام برای مرسی و طرفدارانش صادر شده ولی یک حکم اعدام برای مبارک
نداشته است. ماده و قانونی برای رسیدگی به جنایات مبارک وجود ندارد. زیرا
در دوران مبارک، برخورد با انقلابی ها قانونمند شده است. یکی از اتهام های
آقای مرسی فرار از زندان است. یعنی اینکه فرض کنید، پس از انقلاب اسلامی
ایران، به زندانیان سیاسی زمان شاه اتهام فرار از زندان شاه را بزنند. آیا
مضحکانه نیست؟ یکی از تضادهای آقای مرسی با قوه قضاییه در این بود که
هیچکدام از احکام و اتهام ها علیه انقلابی ها را لغو نکرد. در زمان حکومت
مرسی کسانی بودن که دارای پرونده اقدام علیه نظام مبارک بوده و به همین
اتهام حق فعالیت سیاسی نداشتند و هنوز در زندان بسر می بردند. روز چهارم
انقلاب درهای زندان های مصر باز شد. دیوارها فرو ریخته و هم بیرون آمدند.
اسم این فرار نیست. اما اکنون یک جرم به جرم کسانی که در زندان بودند اضافه
شد و آن هم فرار از زندان است. شما اقدام نیم بند مرسی علیه قوه قضاییه به
منظور تغییر عناصر فاسد را چه تعبیر می کنید؟ از نظر بنده یکی از مشکلات
مهم انقلاب مصر، نبودن دادگاه انقلاب بود. این در حالی بود که در یکی از
تظاهرات گسترده مردم، محاکمه مبارک بود. ولی هیچ اتفاقی نیفتاد.
آیا عدم نهادسازی در جریان انقلاب و دیگری وجود
نداشتن رگه های انقلابی گری در جریان اخوان المسلمین به دلیل این نبود که
آنها به دنبال ارایه الگویی دیگر از یک انقلاب اسلامی بودند؟
حسن البنا رهبر و موسس اخوان المسلمین در 65 سال پیش نوشته ای
دارد که د.ر آن اعلام می کند که اخوان به انقلاب فکر نمی کند. احتمالا این
موضوع تاکتیکی است. اما در هرحال آن ها در انقلاب مصر در یک عمل انجام شده
قرار گرفته بودند. انقلابی در مصر روی داده و آنها حاکم بر انقلاب شدند.
رییس جمهوری نیز دارای قدرت های فوق العاده ای بود. به نظرم دیدگاه اخوان
که به انقلاب فکر نمی کند یک تاکتیک بود. زیرا اگر می گفتند به انقلاب فکر
می کنند، در همه دوران های ملک فواد، ملک فاروق، ناصر و مبارک با آن ها
برخورد شدیدتری می شد. طی چندین دوره تشکیلات اخوان منحل، افراد آنها
زندانی و اموالشان مصادره شد. یک بار در سال 1948 توسط کمیته آمریکا،
انگلیسی، فرانسوی، یک بار در زمان ناصر، و چند بار نه به صورت کامل در زمان
مبارک و یک بار به طور کامل در زمان السیسی تمامی تشکیلات آن ها را منحل
کردند.
اما سادات برخورد نکرد..
سادات تمامی زندانیان زمان ناصر را آزاد کرد. زیرا در آن زمان
مشکل سادات، کمونیست ها و سکولارها بودند. سادات خواهان استفاده از نیرو و
ظرفیت مذهبی ها علیه کمونیست ها و سکلولارها بود. البته دوره سادات نیز
کوتاه بود. با این حال جمعیت اخوان نمی تواند به دور از فضای انقلابی، به
فکر ساقط کردن حکومت های ظالم نباشد. آنها به دنبال الگویی بودند که با
کنار گذاشتن شیوه انقلابی به نتیجه برسند. تجربه نشان داد که مماشات اخوان
با دشمنان منجر به سقوط خودشان شد. پس از انقلاب اسلامی ایران هیجان و
امیدی در دل اهل سنت ایجاد شد. زیرا برقراری حکومت اسلامی در بین علمای اهل
سنت به مراتب ریشه دار تر از شیعه است. آنها خلافت بنی امیه و بنی عباس را
امتداد حکومت خود می دانستند که منقرض نخواهد شد. بنابراین برای حفظ آن
تلاش می کردند. آنها انقلاب اسلامی را حرکتی در راستای خلافت اسلامی می
دیدند که یک گروه اقلیت شیعی، که هیچ خطر یا ابراز وجودی ندارد، خواهان
حکومت اسلامی شده اند که می تواند در جامعه بزرگ تر اهل سنت هضم شود. از
این رو اخوان در همان زمان به ایران تبریک گفت و نماینده فرستاد و جریان
های سیاسی جهان اسلام حمایت کردند. اهل سنت خود را مقدم بر این می دانست که
ابتدا حکومت اسلامی تشکیل و سپس جمهوری اسلامی ایران گوشه کوچکی از آن
خواهد بود. دو سه ماه بعد از انقلاب اسلامی شاهد برخی حرکت ها از جمله حرکت
جهیمان العتیبی در مکه بودیم که اعلام حکومت اسلامی کرد و خود را مدعی
قیام حضرت مهدی ( ع) می دانست. اما سرکوب شد. قبل از آن نیز جمعیت تکفیر
والهجره در مصر و سپس سازمان های زیادی از درون اخوان شکل گرفت که شعار
خلافت اسلامی را سر می دادند. هرچقدر عطش رسیدن به خلافت اسلامی در اهل سنت
بیشتر می شد، آنها شکست می خوردند؛ اما جمهوری اسلامی ایران قوی تر می شد.
از این رو انقلاب های عربی به درستی بیداری اسلامی نام گرفت. فقط اشتباه
در برداشت بود. انقلاب های عربی، بیداری اسلامی بود که در وجودش یک انقلاب
عادی بود. طبیعی بود که دشمن نیز حرکت بیداری اسلامی را که خطری برای
اسکتبار جهانی بود به درستی تشخیص داده و درصدد ارایه نمونه های تقلبی آن
از جمله داعش بر آمد. بیداری اسلامی منجر به روی کار آمدن النهضه در تونس
شد. در یمن جریان اسلامی به قدرت رسید. حوثی ها تحت عنوان جریان انصارالله
وجود دارند. در بحرین به همین صورت. نقش مرجعیت شیعی در عراق و یک روحانی
شیعی به نام سیدحسن نصرالله در لبنان. از این نوع رقابت ها در جهان اهل سنت
نیز وجود دارد. ترک ها به دنبال خلافت عثمانی هستند. اخوانی ها بدنبال
چیزی شبیه خلافت عباسی هستند. حکومت اخوان در مصر خطری برای ترکیه بود. ترک
ها به دنبال اخوان سرکوب شده بودند نه اخوان قدرت یافته. زیرا خلافت
اسلامی از نظر اخوان با خلافت عثمانی متعلق به ترکیه متفاوت است. در این
میان اخوان یک اشتباه بزرگ مرتکب شد. آنها تصور می کردند، کار تمام شده
است. از این رو نصور می کردند که ایران نیز جزیی از خلافت اسلامی آن ها
خواهد بود. به همین دلیل ابتدا در مقابل ایران عرض اندام کردند. مسایل
سوریه نیز داخل موضوع شد. مرسی تصور می کرد عربستان او را در احیای خلافت
اسلامی کمک خواهد کرد. به همین دلیل اولین سفر خود را به عربستان انجام داد
و اعلام کرد عربستان رهبر اهل سنت و مصر اخوانی حامی آن خواهد بود.
خواستار این بود که خود را زیر چتر حمایت و کمک های مالی عربستان قرار دهد.
اخوان در نهایت متوجه وعده های پوچ عربستان شد. اخوان فهمید که عربستان به
دنبال خلافت اسلامی نیست و آمریکا نیز چنین اجازه ای نمی دهد. اما زمانی
متوجه شد که دیر شده بود. اخوان بعد از انقلاب مصر هیچ حرکتی برای جذب
افکار عمومی انجام نداد. به دلیل وجود تردیدها، و تبلیغات رسانه های وابسته
به نظام مبارک، محبوبیت اخوان تا حدودی از بین رفت یا انگیزه برای دفاع از
آنها کاهش یافت. البته وقتی بنا بر سقوط مرسی شد، طرفداران آن ها به
خیابان ها ریختند و سیسی به کشتن هزاران نفر از طرفداران اخوان و مرسی
اقدام کرد.
ما شاهد اخوانی هستیم که در ابتدای شکل گیری بیداری
اسلامی نسبت به بروز انقلاب تردید دارد. در عین حال از لحاظ تاکتیکی عنوان
می کند که به انقلاب فکر نمی کند. بنابراین اخوان در مرحله ای قرار می گیرد
که آیا اساسا قرار است انقلابی صورت گیرد که نهادسازی هم انجام شود. آیا
علت این مساله اخوان فاقد یک جریان فکری – ایدئولوژیکی برای حکومت داری
بوده است؟ یا فاید شخصی که اندیشه های اخوانی را برای برقراری نظام سیاسی
تئوریزه کند. شخصی مانند راشد الغنوشی در تونس اخوان را در تونس نجات می
دهد.
مستندات و مکتوبات اخوان درباره نحوه اداره حکومت حداقل در
ابعاد معنوی کم نیست. اما در بحث اجرا به دلیل محافظه کاری نتوانستند افکار
را به مرحله عمل برسانند. تعبیر شما این است که اقدامات آقای الغنوشی منجر
به نجات اخوان در تونس شد. اما به نظرم اقدام آقای الغنوشی مبنی بر اینکه
موفق شد اثبات کند اخوان خطری برای منافع دیگران ندارد، یک کناره گیری است
نه نجات اخوان. اخوان سعی بر حفظ قدرت داشت بدون اینکه به آداب حفظ این
قدرت که اولین مشخصه آن انقلابی گری است پایبند باشد. به همین دلیل در تونس
موفق به تغییر برخی نهادها و موسسات شده و در مصر چنین اتفاقی نیفتاد. به
همین دلیل نباید تصور داشت که اخوان در تونس این کشور را به معنی واقعی
کلمه نجات داده یا اخوان مصر به معنی واقعی کلمه شکست خورد.
با توجه به تجربه اخوان طی سال ها حضور در مصر،
اکنون و آینده اش چه خواهد شد؟ اخوانی که از طرف عربستان به عنوان یک
سازمان تروریستی معرفی می شود.
شرایط جهان و منطقه به خصوص به گونه ای است که پیش بینی حوادث
خیلی سخت شده است. به این علت که عوامل و مولفه های مختلف و زیادی پیوسته
است و باعث پیچیدگی های زیادی شده است. موضع کشورهای مختلف به عنوان مثال
آمریکا در حوادث مصر مشاهده می کنید که متناقض است. تحت تاثیر موضوعات
مختلف تغییر کرده است. خانم کلینتون در خاطرات خود ابزار پشیمانی کرده که
از مبارک به راحتی صرف نظر کردیم. البته شاید خانم کلینتون این را نداند که
آمریکا به دلیل اضطرار مجبور به صرف نظر از مبارک شد تا نظام و ساختار آن
را حفظ کند. اما همانگونه که سادات برای مساله داخلی یا تهدیدات داخلی
اقدام به آزادسازی نیروی های اخوانی از زندان کرد، چنین موضوعی هم اکنون
برای اخوان متصور است. برخی از دلایل برخورد خشن با اخوان از سوی حکومت
السیسی به روابط خارجی مصر مربوط می شود. یکی از دلایل مهم حمایت عربستان
از السیسی دشمنی آنها با اخوان المسلمین بود. زیرا اخوان دارای ایده خلافت
اسلامی است و عربستان باید در این خلافت اسلامی جایگاهی داشته باشد و بر
پایی خلافت اسلامی بدون اینکه عربستان جزیی از این خلافت باشد، معنا ندارد.
اما همین عربستان وقتی در صحنه یمن با این موضوع مواجه می شود که گروهی از
اخوان المسلمین می تواند علیه حوثی ها عمل کنند، با اخوان در آنجا مدارا
می کند. قطعا این مدارا مخالفت آقای السیسی را به همراه داشته است. چه بسا
اخوان یمن به عربستان فشار بیاورد که از ابزار خود برای کاهش فشار علیه
اخوان مصر استفاده کند. یک شبکه درهم تنیده ای از منافعی که روز به روز
تغییر می کند، وجود دارد و با توجه به تغییرات محتمل در مصر که با مشکلات
عدیده اقتصادی، سیاسی و اجتماعی مواجه است ممکن است تغییراتی را در حکومت
مصر شاهد باشیم. یا اگر فشار به عربستان در یمن از جناب اخوانی ها زیاد شود
یا حوادث مشابهی در مکان های دیگر اتفاق بیفتاد، قطعا اولویت عربستان این
نیست که تضاد خود را با اخوان ادامه دهد. زیرا اولویت اول عربستان در منطقه
برخورد با ایران و شیعیان است. بنابراین در این چارچوب چندان نمی توان از
بازنگشتن اخوان به عرصه حکومت مطمئن بود. باید هر موضوعی را محتمل دانست.
اخوان المسلمین تشکیلاتی با قدمت 87 ساله با تجارب مختلف است. شاید تجربه
اخیر به بازسازی آنها کمک کند و به عرصه های جدید در انقلاب، حکومت و حفظ
آن برسند. بنابراین باید بازگشت اخوان به عرصه سیاسی مصر و نه لزوما قدرت
را دور از ذهن بدانیم.
منبع: دیپلماسی ایرانی