گروه فرهنگ و هنر: طی چند روز گذشته خبری توجهات را به خود جلب کرد. احتمال کنار گذاشته شدن زبان انگلیسی از سه زبان رسمی اتحادیه اروپا به دلیل خروج این کشور از اتحادیه ! اتفاقی که شاید برای عدهای عجیب و باورنکردنی به نظر برسد اما وقتی علت را مطالعه میکنیم پی به حقایقی قابل تامل میبریم.
طبق قوانین اتحادیه اروپا هر کشور موظف است که یک زبان را به عنوان زبان اصلی خود معرفی کند.
به گزارش بولتن نیوز، تنها کشوری که زبان انگلیسی را به عنوان زبان اول خود برگزیده بود, خود کشور انگلستان بود که در نتیجه با خروج این کشور از اتحادیه, طبق رویه موجود ادامه حیات این زبان در اتحادیه به عنوان یکی از سه زبان اصلی با مخاطره روبهرو میشود.
جالبتر آنکه بسیاری از کشورهای حاضر در اتحادیه ازین اتفاق استقبال کردهاند و کشوری چون فرانسه در پی برگزیدن زبان خود به عنوان زبان اول اتحادیه اروپا است.
این قضیه به لحاظ استراتژیک و فرهنگی بسیار مهم و حیاتی است و نشانگر از بین رفتن تاثیرگذاری و کاهش نفوذ بریتانیا و همچنین ایالات متحده در کشورهای اروپایی است. اما انچه که جلب توجه میکند به راه افتادن موجی در کشور جهت الزام مردم و سیستم آموزشی به آموزش و تقویت زبان انگلیسی با حداکثر قدرت است.
برای مدتهای مدید زبان انگلیسی بدون هیچگونه رقیبی به عنوان زبان علمی دنیا در کشور معرفی شده است و بسیار نیز بر این موضوع تاکید کردهاند. اما اندکی تحقیق در دنیا نشاندهنده خلاف این واقعیت است! تمام کشورهای دنیا بر تقویت زبان خود و نشر و گسترش آن اهتمام میورزند و آموزش دقیق آنرا بر فرزندان و دانشآموزان خود را امری مهم و واجب میدانند.
اما در ایران به جای اموزش صحیح زبان فارسی که مشکل اساسیای در کشور و نسل جوان ایرانی است, در یک حرکت اشتباه و شاید هدفمند تاکید بر گسترش زبان انگلیسی گشته است تا جایی که بالاترین مقام اجرایی کشور نیز بر این موضوع تاکید میکند و با واکنش نخبگان روبهرو میشود.
دول استعمارگر از گذشته دور و ابتداییترین سالهای شروع استعمار در حرکتی هدفمند نظامیافته دین و فرهنگ و زبان خود را در منطقه تحت تسلط گسترش میدادند تا بتوانند با حضور کمتر نیروهای خود و فقط با کنترل عده معدودی و مدیریت کلان این مناطق, به غارت این اراضی دست بزنند.
نمونه بارز این اتفاق استعمار برزیل توسط پرتغالی ها و تغییر مذهب و زبان مردمان این سرزمین است. و نزدیکترین مثال نیز کشور هند است, کشوری که پیش از استعمار بریتانیا فارسی زبان عامه مردمشان بود اما انگلستان در اقدامی طولانی مدت و برنامهریزی شده که با هدف تغییر فرهنگ و تسلط طولانی مدت بر این کشور است, زبان اهالی این کشور را رفته رفته تغییر داد.
استعمار نوین نیز با استفاده از فضای رسانهای و عناصر آن همچون سینما و بازیهای رایانهای و کتاب با تمام توان سعی در گسترش فرهنگ خود در تمامی دنیا دارد و این اتفاق را عملی کرده است و مردم جهان برای ارتباط بهتر با این فرهنگ جذاب به سمت یادگیری زبان انگلیسی میل پیدا کردهاند.
حال با وجود تمامی این شرایط و مسائل چگونه است که بعضی در طول سالیان طولانی سعی بر گسترش این زبان در کشور کردهاند؟! توانایی ارتباط با دنیای اطراف بسیار عالی و جذاب است و حتی میتوان گفت که قدرت ارتباط اجتماعی مردم ایران را با جهانیان افزایش خواهد داد.
اما مساله جایی حساس میشود که سایر کشورهای جهان علاوه بر آموزش زبانهای بینالمللی سعی در تقویت زبان کشور خود و ارائه پرقدرت آن به خارج از مرزهای خود و حتی تقویت فرهنگ و زبان خود در مقابل زبانهای خارجی در کشور خود دارند.
در ایران اما چه از طرف مسئولان امر و چه از از طرف افرادی که اندکی گویا عرق ملی ندارند علاوه بر تهییج و تشویق بر تعلیم زبانهای خارجی, فرهنگ ملی و زبان رسمی کشور را نیز در موقعیتی پایینتر و ضعیف قرار میدهند.
اینکه در میانه جنگ نرمی که شامل زبان ملی و دفاع از آن نیز میشود و در میان اتفاقاتی که در دنیا رخ میدهد و ایستادگی کشورهای اروپایی در مقابل زبانی بیگانه و درست در زمانی که شعار تعامل با دنیا در کشور سرداده میشود, بر ترویج و تقویت هرچه بیشتر زبانی خارجی, آنهم نه هر زبانی, بلکه زبان کشورهایی که سابقهای طولانی در خیانت به مردم ایران دارند, تاکید میشود,چندان جذاب بهنظر نمیآید و حساسیت و توجه هر فرد آگاهی را که به کشور خود اهمیت میدهد را جلب خواهد کرد.