محسن چاووشی برای خیلی ها که دنبال جریان و اتفاق تازه ای در موسیقی پاپ هستند و بی چون و چرا دوست دارند کار یک نفر را تایید کنند، الگوی خوبی است. خواننده عصیان گری که از همان ابتدای ورودش به عرصه موسیقی، به مردی پرحاشیه تبدیل شد.
محسن چاووشی برای خیلی ها که دنبال جریان و اتفاق تازه ای در موسیقی پاپ
هستند و بی چون و چرا دوست دارند کار یک نفر را تایید کنند، الگوی خوبی
است. خواننده عصیان گری که از همان ابتدای ورودش به عرصه موسیقی، به مردی
پرحاشیه تبدیل شد. خواننده ای که نقطه عطف کارنامه او آلبوم «سنتوری» است.
او
در این سال ها فضاهای متفاوتی را تجربه کرد (خوب یا بد)؛ اما هر زمان که
احساس کرد دارد به سمت یکنواختی پیش می رود، خیلی زود خودش را از مهلکه
نجات داد. در این جا قرار نیست بی چون و چرا از او تعریف کنیم و مثل
طرفدارانش چشم بسته قضاوتش کنیم. فقط قرار است مسیر متفاوتی را که برای
رسیدن به محبوبیت طی کرده، بررسی کنیم. در کنار این گزارش به سراغ دو
هنرمند که طرفدار دو آتیشه کارهای او هستند هم رفتیم و از علت محبوبیت
چاووشی پرسیدیم. این گزارش را به بهانه انتشار آلبوم جدید او بخوانید.
عاشق عصیان گر، برگ برنده ترانه های او
محسن
چاووشی فعالیت حرفه ای اش را از سال 82 با آلبوم «نفرین» آغاز کرد. چاووشی
همان ابتدا با یک حاشیه بزرگ مواجه شد؛ جنس صدای او شباهت زیادی به صدای
خواننده مطرح لس آنجلسی (سیاوش قمیشی) داشت و حتی خیلی ها صدایش را تصنعی و
دستگاهی می دانستند. چاووشی با سیاستی که در پیش گرفته بود، خیلی زود
توانست مخاطبان را نسبت به این مسئله گمراه کند. چرا که قدرت و اهمیت
تنظیم، ملودی و کلام در کارهای او، فراتر از توجه مخاطب به مسائل پیش
پاافتاده و حاشیه ای بود. او به واسطه شهرتی که از طریق آلبوم «سنتوری» به
دست آورد، رگ مخاطب را شناخته و فهمیده بود که مخاطب ترانه های یک عاشق
عصیان گر را بیشتر از ترانه های شش و هشتی می پسندد. اما توجه بیش از حد
چاووشی به این موضوع خصوصا در آلبوم های «یه شاخه نیلوفر» و «ژاکت» نقطه
ضعف بزرگی برای او بود...
اگر تجربه نکنم، می پوسم و مرداب می شوم
با
نگاهی به کارنامه چاووشی، آثار او را می توان به سه بخش تقسیم کرد، یکی از
زمانی که خوانندگی را شروع کرد تا به آلبوم «ژاکت» رسید. دوم، تغییراتی که
در آلبوم «حریص» و «پرچم سفید» به شکل کاملا محسوسی در موسیقی خود ایجاد
کرد و سوم فضایی که بعد از «من خود آن سیزده ام» آغاز کرد. چیزی که در طول
سال های فعالیت چاووشی کاملا آشکار است، علاقه زیاد او به ریسک و تجربه
فضاهای مختلف است. چاووشی درباره این ویژگی گفته: «من اهل درجا زدن نیستم.
برای من بیشترین لذت در تجربه کردن است؛ مدام تجربه کردن. حتی اگر آن تجربه
خوب نباشد و بعدا از آن کاملا ناراضی باشم، باز هم تجربه ای بوده که در
زمان خودش فکر کردم باید انجامش دهم. اگر این کار را نکنم، می پوسم و مرداب
می شوم.»
صدایی که هیچ وقت در کی سی اچ شنیده نشد
چاوششی
هیچ وقت به اجرای زنده روی خوش نشان داد و صدای نامتعارف خش دار او در
سالن کنسرت ها شنیده نشد. بارها و بارها در رسانه ها اعلام شد که چاووشی در
آینده ای نزدیک می خواهد کنسرت بگذارد، اما این اتفاق هیچ وقت شکل نگرفت.
همین امر باعث شد عده ای نیز بگویند چاووشی توان اجرای زنده را ندارد و
صدایش اگر در سالن کنسرت ها شنیده شود، شباهتی به آن چه در آلبوم هایش می
خواند ندارد.
بهروز صفاریان، تنظیم کننده آلبوم آخر او، درباره این
ماجرا توضیح داده و گفته: «مطمئنم که این پروسه دیر یا زود اتفاق
خواهدافتاد. اما زمان دقیق نمی توانم برای آن اعلام کنم. فقط می توانم
بگویم که محسن در تمرینات لایو، بسیار خوب و تاثیرگذار می خواند.»
چاووشی
هرچقدر در موسیقی اش هوشمندانه و آزادانه عمل کرده، موضوع کنسرت ها براساس
شخصیت انزوایی گرفته است. او حتی در گفت و گوی اخیرش از این موضوع طفره
رفته و گفته: «یک روز که وقت کنسرت دادن برسد، حتما این کار را خواهم کرد.
عجله ای ندارم!»
سنتوری یا شهرزاد؟
اما
بعد از اتفاقاتی که سر تیتراژخوانی یکی از برنامه های تلویزیونی برای او
پیش آمد و عده ای با طعنه ها و زخم زبان ها او را خواننده نون به نرخ روز
خواندند، چاووشی تا مدت ها، دیگر علاقه ای به همکاری با سینما و تلویزیون
نداشت. او نه دوباره با مهرجویی همکاری کرد و نه برای سریال 100 قسمتی
«کیمیا» خواند.
چاووشی بعد از فاصله گرفتن از این اتفاقات، به سمت و
سوی تازه ای پیش رفت. صدای چاووشی در سریال «شهرزاد» و ترانه های او،
اتفاق تازه ای در امر تیتراژخوانی سریال بود. حتی عده ای رقیب اصلی آلبوم
«سنتوری» را، ترانه های چاووشی در سریال «شهرزاد» می دانستند.
ملودی و تنظیم، وجه متمایز ترانه ها
شعرهای
محسن چاووشی چندان سخت و متمایز نیست. همان چیزهایی است که در موسیقی پاپ
شنیده می شود و بدون رعایت هیچ نوع وزن و قافیه ای، می توان روی کاغذ نوشت.
لحن صدای او، ملودی و تنظیم است که اهمیت موسیقی اش را بالا برده. چیزی که
چاووشی را تقریبا متفاوت تر از بقیه جلوه می دهد، درهم آمیختن موضوعات
متفاوت اجتماعی و عاشقانه با هم است. درهم آمیختن سبک ها و موسیقی های
مختلف در ترانه هایش است. این موضوع اما در آلبوم های اخیر او کاملا پخته
تر و جامع تر به نظر می رسد. شخصیت اصلی این آلبوم ها همان عاشق قدیمی زخم
خورده است، اما جهان بینی اش قوی تر شده است.
جایی برای خودتان در این آلبوم پیدا کنید
«امیر
بی گزند» که پیش تر قرار بود نام آن چنگیز باشد، تجربه جدید دیگری از
چاووشی است. حضور بهروز صفاریان در این آلبوم نه تنها به عنوان تنظیم
کننده، بلکه به عنوان یکی از تصمیم گیرنده های اصلی نیز نقش مهمی داشته
است. چاووشی در این آلبوم هم سراغ تجربه اشعار شاعران گذشته رفته است.
موضوعی که در آلبوم «من خود آن سیزده ام»، خیلی از طرفداران چاووشی از آن
استقبال نکردند.
او درباره علت انتخاب شعرهای مولانا و سعدی در
آلبومی که متعلق به سبک پاپ است، این چنین گفته: «از روز اول که برای این
آلبوم روی شعرهای مولانا کار می کردم، دلم می خواست مرزها حداقل در اجرای
شعر مولانا برداشته شود؛ همان طور که خود مولانا مرزی ندارد و تمام جهان
شیفته او هستند. موسیقی، زبان مشترک همه دنیاست و اگر شما اشراف داشته
باشید، حتما می توانید جایی برای خودتان در این زبان مشترک پیدا کنید؛ حال
هرکس به اندازه و نوعی براساس قدر و تجربه اش.»
این
آلبوم تنها 10 دقیقه پس از قرار گرفتن فایل های آن روی یکی از سایت های
مجاز، با استقبال گسترده مخاطبان موسیقی مواجه شد و رکوردهای جالبی در
زمینه فروش آثار موسیقایی مجاز ثبت کرد. چاووشی در ارتباط با فضای این
آلبوم گفته: «امیر بی گزند» راوی محسن چاووشی و درواقع برآمده از خَلَجان
های روحی آدم هاست. به نوبه خودم سعی کردم هرچه را در توان دارم و تا این
لحظه یاد گرفته ام، به حال و هوا و البته منطق این آلبوم اضافه کنم.
در
این آلبوم سعی شد از تم های مختلفی استفاده شود، از شرق تا غرب، از گوشه
های مختلف و نواهای بومی و فولک ایران تا کشورهای دیگر. «امیر بی گزند»
برای من آلبومی ویژه بود. تک تک شعرهایی را که در آن آمده، هزاران بار با
خودم و در خلوت با موزیک و بی موزیک، خواندم و با آنها زندگی کرده ام.»
باید منتظر ماند و دید آیا چاووشی می تواند بعد از امیر بی گزند دوباره
رکورد خود را بزند؟
نظر طرفدارهای چاووشی نسبت به او
پریناز ایزدیار: هرچه بخواند، گوش می کنم
من
صرفا شنونده موسیقی هستم؛ یعنی نه اهل موسیقی ام و نه می توانم به شکل
حرفه ای درباره آن نظری بدهم. اما به نظرم موسیقی محسن چاووشی خیلی
پرطرفدار است، چون هم خودش خوب می خواند و هم جنس صدا و شعرهایی که انتخاب
می کند، متفاوت است. سلیقه های زیادی موسیقی او را پسند می کنند. من هم یکی
از طرفدارهای پر و پا قرصش هستم. ضمن این که او را از نزدیک می شناسم، اما
آشنایی ام با موسیقی اش به خیلی سال قبل بر می گردد. آن موقع آقای چاووشی
هنوز آلبوم بیرون نداده بود و فقط یک سری تک آهنگ از او منتشر می شد. من از
آن موقع تا الان طرفدارش هستم.
چاووشی خواننده محترم و دوست داشتنی
ای است. این ها ویژگی های مهمی است. چون همیشه اخلاق، رفتار و انسانیت است
که به شکل مستقیم در کار آدم تاثیر می گذارد.
بعضی
از خواننده ها مثل چاووشی، هر چی بخوانند، من خوشم می آید. بنابراین هیچ
انتقادی نسبت به او ندارم. به نظرم او خیلی درست و بجا دارد پیش می رود و
راه و مسیری که پیش گرفته، خیلی درست است. چاووشی نشان داد که جور دیگر هم
می تواند باشد. وقتی آلبوم جدیدش را چند روز پیش گوش کردم، دوباره با تفاوت
های چشم گیری مواجه شدم. خیلی از آهنگ های آلبوم جدیدش را دوست دارم، یعنی
هیچ آهنگی نیست که از آن بدم بیاید.
به نظرم موفقیتی هم که در
سریال «شهرزاد» کسب کرد، اتفاقی دوطرف بود. یعنی نه منکر صدا و آهنگ های
چاووشی هستم و نه متن خانم ثمینی و کارگردانی آقای فتحی و بازی های آقای
نصیریان و حسینی و خانم علیدوستی را انکار می کنم. چون حضور تمام این آدم
ها دست به دست هم داد تا اتفاق های خوبی برای شهرزاد بیفتد.
امیرعلی نبویان: او خودش را ارزان خرج نکرد
حل
کردن یک معادله پیچیده آرتیستی رسانه ای را با یک پارامتر نمی توان سنجید.
بنابراین معتقدم که محسن چاووشی به چند علت آدم محبوبی است. چاووشی ضمن
این که خواننده متفاوتی است، اما یکی از دلایل موفقیت او خوش سلیقگی اش در
انتخاب ترانه هاست. شاید به بعضی از ترانه هایش خیلی علاقه ای نداشته باشم،
ولی در مجموع می توانم بگویم یکی از خوش سلیقه ترین آهنگ سازها و خواننده
ها در انتخاب ترانه هاست.
اما دلیل دیگر محبوبیت او، که شاید محسن
چاووشی را از بقیه متمایز و محبوب می کند، روی صحنه نرفتن، جلوی دوربین ها
ظاهر نشدن، کم مصاحبه کردن و چیزهای دیگری از این دست است. به هر حال زندگی
محسن چاووشی برای مردم نامکشوف مانده و فکر می کنم این مسئله به جذابیت
کاراکترش اضافه کرده است. به نظرم او بخش عمده ای از محبوبیتش را مدیون این
سیاست هوشمندانه بوده است.او خودش را بی خود و بی جهت و ارزان خرج نکرده
است. در نهایت سادگی، آهنگ سازی و مواجهه با موزیک پاپ را اجرا می کند.
البته این سادگی یک انتخاب است، نه از سر عدم توانایی در خلق پیچیدگی.
موضوع
دیگری که در موسیقی چاووشی بسیار حائز اهمیت است، این است که هر از گاهی
در سازبندی ها به موسیقی راک نزدیک می شود و چون به لحن و جنس صدایش نزدیک
است، یک تلفیق درستی شکل می گیرد. گرچه من طرفدار موسیقی راک نیستم، اما
شنیدن آن در موسیقی چاووشی مرا سر ذوق می آورد و برایم خیلی دل چسب است.
به
نظرم موسیقی چاووشی خیلی تفاوتی ندارد. انتخاب راکوردها و ردیف های آوایی
خیلی متمایز و عجیب نیست و پیچیدگی چندانی ندارد. اگر ردیف های آوایی او را
روی کاغذ بنویسید، می بینید که بخش عمده ای از ترک های چاووشی، ردیف های
آوایی لامینور، سل ماژور، فا و می ماژور هستند و این چیزی است که شاید در
60 درصد موسیقی های او دارد تکرار می شود.
به نظرم سادگی ردیف های
آوایی انتخاب بسیار هوشمندانه ای است، چون اگر ترانه پیچیدگی هایی داشته
باشد و ویژگی های کلامی خواننده خاص و منحصر به فرد باشد، شاید مخاطب
موسیقی پاپ آن را پس بزند. مخاطب آن میزان از پیچیدگی را امروز دیگر نمی
تواند بپذیرد. درست است که این موضوع در یک دوره ای و در موسیقی های ساخته
واروژان با ترانه های ایرج جنتی عطایی شنیده می شد و مخاطب هم از آن لذت می
برد، اما مخاطب امروز اگر این اندازه پیچیدگی در کلام را بپذیرد، توامان
با موسیقی نخواهد پذیرفت. بنابراین محسن چاووشی بین ملودی و کلام پیچیده،
دومی را انتخاب کرده، و به سراغ آهنگ سازی رفته که مخاطب خیلی ساده و راحت
با او ارتباط برقرار می کند.
منبع: هفته نامه چلچراغ