گروه فرهنگی - صحبتهای اخیر سالار عقیلی در برنامه دورهمی که در آن اشاره به لزوم آزادی هنرمندان کرده بود ما را برآن داشت در باب رفتارشناسی اصحاب هنر که در این روزها به صور گوناگونی سعی در خودنمایی دارند سخنی داشته باشیم.
به گزارش بولتن نیوز، همواره در طول سالیان دراز و خصوصا در دههای که در آن زندگی میکنیم هنرمندان ایرانی سعی داشتهاند که خود را برتر و بالاتر از جامعه نشان دهند و این مساله را با هر رفتاری که به ذهن میرسد ابراز کردهاند. جایی با لباسهای عجیب و غریب که دون شان هر انسانی است و جایی با اظهارنظر در مسائلی که نه تنها در این موارد سررشتهای ندارند بلکه از حداقل دانش و اطلاعات عمومی نیز بیبهرهاند. سوالی که پیش میآید این است که چرا و به چه هدفی این رفتار در قشر هنرمند ما شکل گرفته است؟!
از گذشته دور قشر شبه روشنفکر و تغییر ظاهر داده ایرانی در این خواب غوطهور بوده است که تنها با سیگاری بر لب و قهوه فرانسه خوردن در کافههای دود گرفته تاریک میتواند خود را برتر و بالاتر و متفاوتتر از تمام جامعه ببیند. البته گاهی و فقط گاهی اتفاق میافتد که از این قشر افرادی با تفکری پر قدرت و ذهنی باز و به معنای واقعی روشنفکر نیز رونمایی میشود اما صحبت ما با قاطبه افراد جامعه هنری است.
در سالیان گذشته بارها شاهد رفتارهایی خلاف هنجارهای جامعه ایرانی در این افراد بودهایم. از ازدواجهای مکرر به شیوه غربی تا لباسهایی که حتی هنرمندان غربی به صورت متعارف نیز آنها را رعایت میکنند. نمونه بارز این قضیه در جایی است که درجشنواره فیلم فجر شاهد پوششهایی نه تنها خلاف عرف , که خلاف عرف جشنوارههای سینمایی تمام دنیا بودیم! چگونه است که در هنگام نگهداری از حیوانات خانگی یا همدردی با مردم فرانسه این افراد در صف اول قرار میگیرند اما هنگامی که صحبت از الگوبرداری از هنرمند غربی در جشنوارههای بینالمللی میشود, با این توجیه که ما متفاوتیم و این تفاوت برند ماست مواجه میشویم!!!
آیا توانایی بازیگری یا نقاشی یا عکاسی شما باعث تفاوت میشود؟! مگر میشود فردی به دلیل حرفهای که در پیش گرفته خود را برتر و متفاوت از مردم بداند!
ایراد از هنرمندان و شبه هنرمندان ایرانی نیست. ایراد از جایی نشات میگیرد که اساسا روشنفکری در ایران تنها به شکلی پیش پا افتاده و تنها در ظواهر انتقال داده شد. همچون بسیاری دیگر از موارد وارداتی دیگر از اروپا همچون خودرو که هنوز فرهنگ استفاده صحیح از این وسیله در میان اکثر ایرانیان جا نیفتاده است. به مشابه همین وضعیت هنرمندان ما نیز چنین است, ما تنها شاهد وارد کردن علم هنر مدرن و تقلید در ظاهر از هنرمندان غربی بودیم و هیچ تلاشی جهت هماهنگ کردن این فن و سبک رفتاری اهل آن با فرهنگ ایرانی صورت نگرفت.
تنها در سالهای پس از انقلاب اسلامی از سوی افرادی همچون شهید آوینی مانیفستی در راستای هنر ایرانی اسلامی ارائه گردید که آنهم در بازیهای سیاسی و فرهنگ لیبرالی مورد علاقه مسئولین فرهنگی وقت مهجور واقع شد تا جاییکه بسیاری از دانشجویان سینما و هنر هیچگونه شناختی از ایشان و تفکراتشان ندارند.
درد حقیقی اینجاست که انقلاب ما فقط نظامی یا سیاسی و اقتصادی نبود و درواقع انقلابی فرهنگی بود. اما انتخاب افرادی اشتباه در راس امور فرهنگی باعث شد که نه تنها فرهنگ انقلابی رو به تحلیل گذارد بلکه این فرهنگ نیز مهجور واقع گشت و رو به اضمحلال گذاشت و فرهنگی غربی در بالاترین سطحش و حتی گاهی مواقع فراتر سرمشق قرار گرفت. جاییکه هنرمند ما با لباسهایی خلاف عرف جامعه در مجامع حاضر میشود و حتی حرمت فیلمی که درباره حاج احمد متوسلیان میباشد را نیز حفظ نمیکند.
هنرمند ما حتی فراتر میرود و درباره مسائلی اظهار نظر میکند که اصلا در توان علمی و معرفتی او نمیگنجد و مسائل عرفانی را به گونهای شرح و آموزش میدهد و توصیه میکند که گویی در بالاترین درجه علمی و معرفتی قرار گرفته است! یا خود را بالاتر از بقیه و خواهان آزادیهایی خلاف قوانین و مصالح کشور میخواند.
قصد نداریم که در این مقاله توانایی بعض هنرمندان و همچنین کسوت رفتاری و شعور بالای عده کثیری از این قشر را زیر سوال ببریم که اینان خود را در قلب مردم با همین خلقو خوی درست جاودانه کردهاند. صحبت با افرادی است که به واسطه پول, رابطه و فرصتی که برایشان فراهم شده و برای بسیاری از افراد با استعدادتر از اینان فراهم نشده میباشد. برای ماندگاری در بین مردم و حفظ حرمت و شخصیت خود همچون بزرگان صنف خویش عمل کنید تا مانند ایشان ارزشی ابدی و نه دو روزه در بین مردم داشته باشید.
هنرمند باید دردمند درد جامعه اش باشه ولی اینها دچار خودشیفتگی اند و فقط مثل بچه های لوس غر می زنند