گروه بین الملل: در یادداشت پیش رو که به قلم ابراهیم علی برزی - مدیر نمایندگی صدا و سیما در بغداد آن را نگاشته، آمده است: سرانجام وقتی عراق با جانفشانی جوانان و کمک دوستانش داعش را به گوشه رینگ
برد و پنجه بر گلوی وی نهاد، عربستانی ها ناگهان خواستار تجدید روابط سیاسی
شدند. بدین سان لباس و چکمه نظامی از تن یکی از فعالترین نیروهای خویش
درآورده و وی را با عقال و چفیه، راهی دیار رافدین نمودند.
به گزارش بولتن نیوز، متن این یادداشت که به صورت اختصاصی در اختیار خبرنگار ما قرار گرفته به شرح زیر است:
جنگ با داعش در عراق به روزهای سرنوشت ساز خود رسیده و نفس های این گروه تروریستی به شماره افتاده است. هر قدر که فشار بر داعش بیشتر می شود، تلاش ها برای نجات آن ها نیز افزون می گردد. یکی از مهم ترین بازیگران مهم این عرصه، افسری سعودی آمریکایی است که به نام سفیر از سوی سعودی ها به عراق فرستاده شده. به نظر می رسد سعودی ها از وقتی داعش در عراق احساس خطر کرده، خاطرات توماس ادوارد لورنس که به لورنس عربستان شهرت دارد را یک بار دیگر به دقت مطالعه کرده و تلاش کرده اند از شیوه دوست انگلوساکسونی خود کپی برداری کنند. برای همین است که چهره ای به نام ثامرالسبهان را با لقب با وجاهت سفیر راهی عراق کرده اند و به او دستور اکید داده اند از هیچ فرصتی را برای فعالیت لورنس گونه خویش از دست ندهد. مرور چند نکته می تواند اهداف سعودی ها از اعزام ژنرالی که لباس سفارت بر تن کرده و کمتر از یکسال از حضورش در بغداد می گذرد را بیشتر نشان دهد.
سعودی ها در سال 1990 به دنبال حمله صدام به کویت سفیر خود طراد عبدالله الحارثی را از عراق فراخواندند و در تمام سال های طولانی پس از آن که عراق در پی بهبود روابط با عربستان بود، از اعزام سفیر به عراق خودداری نمودند و در سال هایی که منافع سیاسی و دیپلماتیک دو کشور ایجاب می نمود، روی خوش به گشایش مناسبات با عراق نشان ندادند. حتی روزهایی که داعش بیش از چهل درصد خاک عراق را به تسلط خود درآورد عراقی ها از تمام همسایگان و جهانیان درخواست کمک می نمودند، عربستانی ها با بهانه جویی های دخالت گونه و مقصر جلوه دادن نوری مالکی، وقعی به خواسته عراق در بازسازی روابط خویش با این کشور ننهادند. سرانجام وقتی عراق با جانفشانی جوانان و کمک دوستانش داعش را به گوشه رینگ برد و پنجه بر گلوی وی نهاد، عربستانی ها ناگهان خواستار تجدید روابط سیاسی شدند. بدین سان لباس و چکمه نظامی از تن یکی از فعالترین نیروهای خویش درآورده و وی را با عقال و چفیه، راهی دیار رافدین نمودند.
بدین ترتیب، سرتیپ ستاد ثامرالسبهان لقب سفارت گرفت و راهی بغداد شد. اما آیا ثامرالسبهان، یک دیپلمات است؟ بررسی سوابق او نشان می دهد وی پیش از اعزام به عراق، هیچ سابقه فعالیت دیپلماتیک نداشته و بر خلاف ظاهر و نام و وابستگی اش، یک نظامی تربیت شده درآمریکاست. او دوره های نظامی را به مانند تحصیلاتش زیر نظر یانکی ها گذرانده و حتی در امریکا سمت های نظامی داشته و پس از اشغال عراق توسط امریکایی ها، رایزن نظامی سفارت امریکا در بغداد بوده است.
ما قصد نداریم برای ثامرالسبهان در ورود القاعده به عراق پس از صدام و تأثیر ائتلاف امریکایی- سعودی در گسترش فعالیت القاعده در عراقِ زمان اشغال نقشی قائل شویم. اما چرا او پس از اتمام خدمتش در کنار امریکایی ها در عراق، رایزن نظامی دولت سعودی در سفارت این کشور در بیروت می شود؟ این سمت بسیار شک برانگیز است. بویژه آن که خبرهایی مبنی بر نقش این سفارتخانه در بیروت به عنوان هماهنگ کننده گروههای تروریستی همانند النصره- شاخه القاعده در سوریه- به بیرون درز کرده است.
اگر اطلاعات مربوط به حواشی پیرامون گروهکهای تروریستی در سوریه و لبنان، بویژه مرگ مشکوک ماجد الماجد، سرکرده سعودی گروهک تروریستی عبدالله عزام و عامل اصلی حمله تروریستی به سفارت کشورمان در بیروت دقیق تر بررسی شود، شاید بتوان مدارک بیشتری از خدمات وی به دولت متبوعش بدست آورد. بویژه آن که رسانه ها خبر از دستگیری یک عنصر مهم عربستانی همراه ماجد الماجد دادند که نامش با وعده های توخالی سعودی ها به لبنان فاش نشد. سپس ماجد الماجد که احتمال می رفت اطلاعات بسیاری در اختیار ارتش لبنان و یا ایران قرار دهد به طرز مشکوکی مرد و جنازه وی به همت سفارت عربستان در لبنان به کشورش منتقل و قهرمانانه دفن گردید.
درست در روزهایی که داعش با از دست دادن استان صلاح الدین روزهای سختی را در عراق سپری می کرد، سعودیها نام ثامرالسبهان را به عنوان سفیر خود در عراق اعلام کردند. اگرچه در صحنه سیاسی و با تبلیغات رسانه های سعودی این اقدام نشانه علاقه مندی سعودی ها به تجدید روابط سیاسی با عراق قلمداد شد، اما نمایندگان مجلس عراق و برخی دولتمردان این کشور با توجه به سابقه سفیر معرفی شده، به این انتصاب اعتراض کردند و دولت عراق تحت فشارهای گوناگون مجبور به پذیرش وی شد.
ثامرالسبهان، همان شیوه را در عراق پیش گرفت که توماس ادوارد لورنس در حجاز زمان عثمانی ها داشت.دیدار با شخصیتهای مشخص، تلاش جهت ارتباط با احزاب خاص، ایجاد کانال ارتباط با محکومان دادگاه های عراق و پیگیری سعودی هایی که به دلایل تروریستی در عراق در زندان بودند. اینها همه شاید در ظاهر فعالیت هایی است که از یک سفیر انتظار می رود. اما وقتی طبل جنگ در فلوجه که پیشتر آن را به جنگ احزاب تشبیه کردیم به صدا درآمد، پرده ها کنار رفت. جناب سفیرتلاش هایش را افزایش داد و از عراقی ها خواست جنگ را برای خارج کردن اتباع سعودی بویژه زنان موجود در فلوجه متوقف کنند. هر چند این موضوع چندان رسانه ای نشد و هیاهوی تبلیغات بر ضد عراق، پوششی بر آن نهاد، اما حضور در زندان ناصریه که محل نگهداری تروریست های خارجی دستگیر شده است، بیش از پیش نشان داد سفارت سعودی در عراق در پی چیست.
با افشای حمایت سعودی ها از داعش آن ها این حمایت ها را کمک های مردمی می نامند و کسی نمی پرسد چه کسی و در کجا این کمک ها را به داعش می رساند. کسی نمی گوید کمک های دولت سعودی به مردم موجود در فلوجه با هماهنگی کدام نهاد در فلوجه به دست آنان می رسد. مگر در فلوجه مسئولی غیر از سران داعش هست که سعودی ها با آنان هماهنگ هستند و از همه مهم تر اینکه هماهنگ کننده ارسال این کمک ها به داخل فلوجه کیست؟ آیا جناب سفیر از تجربه دوستان آمریکایی خود در عراق و رابطه پنهانشان با القاعده بهره نمی گیرد؟
همانگونه که خبر کشف گونی های مخصوص حمل شکر تولیدی در کشورهای عربی که پر از مواد اولیه ساخت بمب بوده و سایر خبرهای از این دست در رسانه ها جایی ندارد، انتشار اقداماتی که لورنس داعش برای نجات آنان در عراق انجام می دهد نیز چندان به مذاق ارباب رسانه های وابسته خوش نمی آید. همان گونه که سال گذشته فشار دیپلماتیک قطری ها موجب آزادی هموطنان داعشی دستگیر شده در الرمادی شد و وجدان هیچ مدعی آزادی بیان و حامی حقوق بشر و مدافع حقوق کودکان نیز بدرد نیامد. همان ها خون صدها عراقی را ریخته و خانه هایشان را بر سرشان آوار کرده بودند.
اول باید داخل کشور متحد باشه بعد دنبال خارج کردن عوامل خارجی بود .