گروه سیاسی - بعد از حادثه فیضیه و قیام ۱۵ خرداد جمعیت موتلفه اسلامی از امام پس از آزادی در ایجاد حرکت مسلحانه کسب تکلیف کردند . ایشان در پاسخ فرمودند ” خوبست به شرط آنکه از جایی اسلحه نگیرید که وابسته بشوید بلکه بخرید و یا خودتان بسازید ”
پس از تشکیل تیم مسلح موتلفه آمادگی خود را به محضر ولی فقیه عرضه داشت و پیشنهاد اعدام انقلابی شاه و برخی دیگر از مزدوران وی را نمود . امام در ابتدا نهی فرمود و مصلحت را در مبارزه سیاسی یا مبارزه منفی دیدند . در نهایت چند روز قبل از دستگیری مجدد فرمودند ” حالا موقعش نیست ”
به گزارش بولتن نیوز، هیئت مؤتلفه اسلامی با به کارگیری عناصر سازنده و شایسته، برای ریشه کنی عوامل فساد دست به اقدامی ارزنده آن هم در روزگار خفقان و اختناق شاه زد. این تشکل، وقتی بیانیه ها و فریادهای هشداردهنده خود را کارساز ندید، اعلام انزجار خود را در قالب نابودی طاغوتیان ریخت و عملیات مسلحانه را برگزید. حسنعلی منصور، یکی از مهره های وابسته به غرب است که در اوایل بهمن 1343 به دست این نیروها از بین رفت. این مقاله به مناسبت 26 خرداد 1343، سال روز شهادت عوامل این اقدام غرورآفرین، به زندگی آن بزرگواران می پردازد.
منصور تا نخست وزیریحسنعلی منصور، نخست وزیر رژیم پهلوی که به دست گروه مؤتلفه اسلامی به هلاکت رسید، از دانش آموختگان اروپا و از افراد نالایقی بود که پله های رشد سیاسی را به واسطه حضور پدرش در دربار با سرعت پیمود، تا آن جا که حتی ساواک در ارزیابی او چنین آورده است: «به هیچ وجه افکار عالی ندارد و تمام ترقی او روی نفوذ پدرش است».
منصور که دبیر کل حزب ایران نوین بود، با سقوط دولت اسدالله علم در هفده اسفند 1342 به نخست وزیری رسید. او به تصمیم های ننگ آوری برای رضایت خاطر امریکایی ها پرداخت که یکی از آنها، کاپیتولاسیون یا مصونیت مستشاران امریکایی در ایران بود. این قانون، با اعتراض شدید امام خمینی رحمه الله روبه رو شد.
پیام شهیدانشب قبل از کشتن حسنعلی منصور، قطع نامه ای در شش ماده از سوی عاملان اعدام انقلابی او تنظیم شد که چکیده آن چنین است: «ما با قلبی سوزان آماده شهادتیم. دیدن این تنهای برهنه، شکم های گرسنه و بدن های ناتوانی که زیر تازیانه های عُمّال استعمار، آنها را به پرستیدن پیکر منحوس شاه وامی دارند، ما و هر انسان را رنج می دهد. ما برای اولین بار شلیک گلوله را بر روی دشمنان شما ملت ایران، طنین انداز می کنیم. باشد که شما نیز پیروی کنید. ما همانند سرور شهیدان حسین بن علی علیه السلام زندگی را عقیده و جهاد در راه آن می دانیم. ما از ورای این جهان با شما سخن می گوییم. نترسید. به پا خیزید و خود را به کاروان شهدا ملحق سازید».
جزئیات اعدام انقلابی منصورصبح روز پنج شنبه اول بهمن ماه 1343، مأموران اجرای حکم اعدام حسنعلی منصور، به فرماندهی حاج صادق امانی با زبان روزه به طرف میدان بهارستان و مجلس حرکت می کنند. ماشین منصور جلو در مجلس توقف کرد. پس از پیاده شدن او، محمد بخارایی که در فاصله دو متری منصور بود، دو تیر شلیک کرد که به شکم و گردن او برخورد. بخارایی دستگیر شد و منصور را فوری به بیمارستان پارس منتقل کردند. او چند روز تحت مراقبت شدید پزشکی به سر برد، ولی با وجود کوشش پزشکان داخلی و پزشکانی که از خارج آمده بودند، در ششم بهمن به هلاکت رسید.
آشنایی با عاملان اعدام انقلابیمحمد صادق امانی همدانی: سال 1309 در تهران به دنیا آمد. پدرش از عالمان و مجاهدان بود. از نوجوانی به فعالیت های جدی و اثرگذار فرهنگی روی آورد. با برگزاری جلسه های مذهبی، جذب و تربیت جوانان را عهده دار شد. او در کنار شغل خود ـ خواربار فروشی ـ در سال 1327 تحصیلات حوزوی را آغاز کرد و چندی بعد به تدریس برخی دروس حوزه نیز پرداخت. با احساس خلأ کارهای سیاسی، به هیئت مؤتلفه پیوست. هم فکری او با برادرش و شهید حاج مهدی عراقی که عضو شورای مرکزی فداییان اسلام بود، سبب شد تا ترور حسنعلی منصور پایه ریزی و هدایت شود.
رضا صفار هرندی: در سال 1325 به دنیا آمد. بعدها در مسجدی که برادرش پیش نماز بود، به تبلیغ دین و ارتباط با نوجوانان و جذب آنها به دین پرداخت و همان جا با شهیدان بخارایی و نیک نژاد، دو تن دیگر از عوامل اعدام انقلابی حسنعلی منصور آشنا شد.
محمد بخارایی: در سال 1323 در جنوب شهر تهران به دنیا آمد. پس از دوستی با صفار هرندی و شرکت در مسجد برادر او، با افکار هدایت گرانه امام خمینی رحمه الله آشنا شد. ترور حسنعلی منصور نخست وزیر شاه به دست او صورت گرفت.
مرتضی نیک نژاد: در سال 1321 دیده به جهان گشود. دین داری او از نوجوانی همه را تحت تأثیر قرار می داد. او نیز مانند بخارایی شیوه مبارزه مسلحانه را در پیش گرفت. در جریان ترور منصور، نفر دوم عملیات و پشتیبانی کننده بخارایی بود و به قصد انصراف مأموران طاغوت از توجه به بخارایی، چند تیر شلیک کرد.
برگی از دفاعیه شهید بخاراییشهید محمد بخارایی در دفاعیات خود با اشاره به فقر و محرومیت های بسیار، زندگی فلاکت بار مردمان جنوب شهر تهرانِ آن زمان را به تصویر کشید. او با تأثری فراوان فریاد برآورد که امروز در کشور مسلمان ایران، آمار مشروب فروشی ها از تعداد مساجد و کتاب خانه ها بیشتر است. سپس گفت: «آقای دادستان! اینها چیزهایی هستند که عامل محرک من بوده است که حداقل بتوانم از یکی از افرادی که این فساد را در این جامعه حاکم کرده و این بدبختی را برای جامعه ما به وجود آورده، انتقام بگیرم. من ادعا می کنم که اولین کسی هستم که تیر را به طرف دشمن رها کردم تا به جوانان این مرز و بوم بگویم تا خارج کردن آخرین نفر استعمار، اسلحه خودشان را زمین نگذارند».
چند دوبیتینظام تیره کارآیی نداردجدا از ایده یارایی نداردچه راحت آمده منصور امروزمگر ترس از بخارایی ندارد
دو رودررو، یکی دین خواه و پر شورمقابل، یک خیانت کار مزدوربه صبح اول بهمن رسیدنددر مجلس: بخارایی و منصور
رژیم سلطه و سرکوب آمدفساد و منکر و مشروب آمدسیاهی شد هویدا، عصر منصوربخارایی، سلاحش خوب آمد
اگر شب شیوه ای ناجور داردسلاح صبح هم منظور داردسزای دولت منصور، تیر استو ایمان دولتی منصور دارد
دلیری مشی او را نیک کرده استخودش را تا کجا نزدیک کرده استنفس در سینه ها محبوس ماندهبخارایی، ولی شلیک کرده است
رهایی، روشنی را آفرین گفتپیامی نو به گوش سرزمین گفتعملکرد سیاه خائنان رابخارایی جوابی آتشین گفت
منابع:
پایگاه اطلاع رسانی حوزه
Www.Nabnews.ir