نگاهی به مهم ترین فیلم های ضد جنگی که مکتب نیویورکی ها در دوران هالیوود نو ساختند.
تلفات جنگ (Casualties of War)؛ 1989
کارگردان: برایان دی پالما
نویسنده: دیوید ریب
بازیگران: مایکل جی فاکس، شان پن
زمان: 113 دقیقه
محصول: آمریکا
سال ساخت: 1989
فروش: 18 میلیون دلار
بودجه: 22.5 میلیون دلار (فیلم ورشکسته است)
«برایان
دی پالما»، این فیلم را براساس واقعه «تپه 192» ساخت واقعه تپه 192 اسمی
است که آمریکایی های بر ماجرای ربایش، تجاوز دسته جمعی و قتل یک زن ویتنامی
به اسم «فان تای مائو» در طول جنگ گذاشته اند. فیلم دی پالما یک شکست
تجاری کامل بود. اگرچه منتقدان آن را نسبتا پسندیدند اما بودجه بیست و دو
میلیون دلاری و حضور بازیگرانی چون «شان پن» هم نتوانست پروژه را نجات دهد و
فروش 18.6 میلیون دلاری از «تلفات جنگ» یک پروژه ورشکسته ساخت.
«تلفات
جنگ» اگرچه در فصل جوایز چندان موفق نبود اما توانست از «انجمن فیلم های
سیاسی» جایزه صلح را دریافت کند. موسیقی «انیو موریکونه» هم توانست تنها
نامزدی این اثر در گلدن گلوب را به ارمغان آورد.
شکارچی گوزن (The Deer Hunter)، 1979
کارگردان: مایکل چیمینو
نویسنده: دریک واشبرن
بازیگران: رابرت دنیرو، کریستوف والکن، مریل استریپ
زمان: 183 دقیقه
محصول: آمریکا
سال ساخت: 1978
فروش: 49 میلیون دلار
اگرچه
ساخته «مایکل چیمینو» در آمریکا طرفداران بسیاری پیدا کرد و نامزد نُه
جایزه اسکار شد اما در زمان اکرانش یکی از تاریخی ترین اعتراضات جشنواره
بین المللی فیلم برلین را رقم زد. وقتی در سال 1979 «شکارچی گوزن» روی پرده
فستیوال برلین رفت، نمایندگان شوروی به نشانه اعتراض در نحوه نشان دادن هم
پیمانان ویتنامی شان سالن را ترک کردند. اما آن ها انگار یک دومینو به راه
انداخته بودند. به ترتیب نمایندگان کوبا، آلمان شرقی، بلغارستان، لهستان و
چک اسلواکی هم همین کار را کردند اما این پایان کار نبود؛ دو نفر از اعضای
هیات داوران هم در اعتراض به این فیلم از سمت خودشان استعفا دادند.
هیچ
وقت سابقه نداشته که در جشنواره برلین چنین اعتراضی به یک فیلم صورت گیرد.
با این وجود مهم ترین ساخته کارنامه کاری مایکل چیمینو توانست اسکار
بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش مکمل مرد، بهترین
صداگذاری و بهترین تدوین را به دست بیاورد.
«شکارچی گونز» روایتگر
تاثیر جنگ ویتنام بر مردم طبقه میانی یکی از شهرهای پنسیلوانیاست؛ جایی که
«استیون» در آن جا در آستانه ازدواج است.
بازگشت به خانه (Coming Home)؛ 1978
کارگردان: هل اشبی
نویسنده: والدو سالت، رابرت سی، جونز
بازیگران: جین فوندا، جان وویت، بروس درن
زمان: 126 دقیقه
محصول: آمریکا
سال ساخت: 1378
فروش: 32.6 میلیون دلار
ساخته
«هال اشبی» نامزد حضور در لیست صد فیلم برتر تاریخ سینما به انتخاب
«انیستیتو فیلم آمریکا» است. این فیلم رتبه هفتاد و هشتم عاشقانه های این
انیستیتو را نیز در اختیار دارد. «جین فاندا» بازیگر زن فیلم نیز، یکی از
مهم ترین بازگیرانی است که در دهه های گذشته مشارکت زیادی در فعالیت های
صلح طلبانه و ضدجنگ آمریکایی داشته است. او تهی کنندگی را برای اولین بار
با این فیلم تجربه کرد و برای این کار از «بروس گیلبرتی» کمک گرفت که سابقه
دوستی شان به نخستین اعتراضات ضدجنگ ویتنام در دهه 60 برمی گشت.
در
این راه آن ها با «ران کوویچ» آشنا شدند، یکی از کهنه سربازان جنگ ویتنام
که بعدها «الیور استون» متولد چهارم جولای را از روی زندگی نامه او ساخت.
ارتباط با کوویچ باعث شد ایده فیلم «بازگشت به خانه»« به ذهن جین فاندا
نفوذ کند و در نهایت با بازی خودش ساخته شود. مثلث عشقی این فیلم بین «جان
ویت»، جین فاندا و «بروس درن» است.
کاپیتان «باب هاید» برای
ماموریتی به ویتنام می رود و همسرش «سالی» را تنها می گذارد. سالی در نبود
همسرش احساس آزادی بیش تری می کند؛ آپارتمانش را عوض می کند و در نهایت با
کهنه سربازی به اسم لوک آشنا می شود که زخمی به خانه بازگشته و تبدیل به
یکی از معترضان جنگ شده است. در سال 1972 فاندا یکی از دوستان جنبش
فمینیستی شان به نام «نانسی دورد» را انتخاب کرد تا فیلم نامه ای در مورد
اثرات جنگ بر روی زندگی همسر یک مرد نظامی بنویسد.
فیلم نامه اولیه
دچار تغییراتی شد تا در نهایت تبدیل به فیلم هال اَشبی شد. این فیلم توانست
جایزه اسکار بهترین فیلم نامه را از آن خود کند. جان ویت و جین فاندا هم
برای بازی شان اسکارهای بازیگری را دریافت کردند. ویت در بهار 1978 هم
توانسته بود جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره کن را به خانه ببرد.
مَش (M.A.S.H)؛ 1970
کارگردان: رابرت آلتمن
نویسنده: رینگ لندرجونیور
بازیگران: دونالد ساترلند، الیوت گولد، تام اسکریت
زمان: 116 دقیقه
محصول: آمریکا
سال ساخت: 1970
فروش: 81.6 میلیون دلار
اگرچه
در لیست فیلم های ضدجنگ به ندرت می توان آثار پرفروش یافت و حتی در
موردهایی مثل «مو»، اثر تا مرز ورشکستگی هم پیش می رود اما «مش» یک استثنا
است. فیلم «رابرت آلتمن» که با بودجه ای در حدود سه میلیون دلار ساخته شده
بود، توانست در ژانویه 1970فروشی 81.6 میلیون دلاری را به نام خودش ثبت کند
تا کمپانی «فاکس قرن بیستم» سال و دهه خوبی را آغاز کند.
مجموعه
«مش» یکی از مهم ترین دارایی های کمپانی فاکس قرن بیستم است که به قلم
«ریچارد هوکر» به رشته تحریر درآمده است. تا به حال تعداد زیادی نمایش،
سریال و فیلم تلویزیونی از روی «مش» ساخته شده اما فقط ساخته آلتمن توانسته
راهی پرده نقره ای سینماها شود.
در بین سال های 1968 تا 1977 چیزی
حدود 15 کتاب توسط ریچارد هوکر و «ویلیام ای. باترورث» در مورد تجربیاتشان
در جنگ کره منتشر شد که از این بین فیلم «مش» اقتباسی است از «مش: داستانی
درباره سه دکتر ارتش». با این وجود آلتمن از نوشته طنزآلود ریچارد هوکر
چندان خوشش نیامد و آن را «افتضاح» و «نژادپرستانه» خواند؛ در نتیجه فیلم
نامه تفاوت های زیادی با متن اصلی پیداکرد. این فیلم که جایزه نخل طلا را
برای سازنده اش به ارمغان آورد، یکی از معدود آثاری است که هم موردپسند
منتقدین اروپایی و آمریکایی قرار گرفت و هم نامزد پنج جایزه اسکار شد که از
این میان یکی را گرفت و سه تای دیگر، از جمله اسکار بهترین فیلم را به
«پاتون» برگزار کرد؛ اگرچه جایزه گلدن گلوب بهترین فیلم موزیکال- کمدی را
نیز از آنِ خود کرد.
متولد چهارم ژوئیه (Born On The Fourth Of July)؛ 1989
کارگردان: الیور استون
نویسنده: ران کوویچ، الیور استون
بازیگران: تام کروز، ویلیام دافو، ریموند جی. بری
زمان: 145 دقیقه
محصول: آمریکا
سال ساخت: 1989
فروش: 161 میلیون دلار«الیور
استون» که خودش یک کهنه سرباز جنگ ویتنام است، متن این فیلم را با همکاری
«ران کوویچ» از روی خاطرات وی از جنگ ویتنام نوشت. بازی «تام کروز» در نقش
کوویچ باعث شد وی برای اولین بار نامزد اسکار بهترین نقش اول مرد شود.
«متولد چهارم ژوئیه» یکی از سه فیلمی است که استون در مورد جنگ ویتنام
ساخته و اگرچه هیچ گاه خود او عنوان تریلوژی را به این آثار نداده، اما
منتقدان، آن ها را یک سه گانه حساب می کنند.
«جوخه» و «بهشت و زمین»
دو فیلم دیگر این سه گانه هستند. این فیلم داستان زندگی ران کوویچ را از
کودکی تا معلولیتش در جنگ ویتنام و تحول و تبدیل شدن به یک فعال ضدجنگ به
تصویر می کشد. مهم ترین فراز فیلم آن جایی است که ران، در هیجان و استرس
عملیات در روستاهای ویتنام، به اشتباه یکی از هم رزمانش را هدف شلیک قرار
می دهد و می کشد. بار گناه این قتل ناخواسته، در صحنه دیدار با خانواده
سرباز مقتول و اعتراف به این اشتباه پایان می پذیرد. وضعیت اسف بار
بیمارستان های محل نگهداری سربازان مجروح نیز از دیگر نکات بحث برانگیز
«متولد چهارم ژوئیه» است.
جالب است بدانید تمام این پروژه توسط خود
استون پیش رفته؛ او ابتدا کتاب کویوچ را خواند (کتابی که تبدیل به یکی از
پرفروش ترین آثار در آمریکا شده بود) و علاقه اش به آن باعث شد فارغ از
سیستم استودیویی، خودش دست به کار شود و حقوق آن را شخصا خریداری کند. پس
از آن دنبال پخش کننده گشت و تازه از این مرحله، کمپانی «یونیورسال» به
روند تولید اضافه شد.
«متولد چهارم ژوئیه» نامزد هشت جایزه اسکار شد
که در این میان اسکارهای بهترین کارگردانی و بهترین تدوین را به خودش
اختصاص داد. ساخته الیور استون چهار جایزه گلدن گلوب هم برده است. این فیلم
در باکس آفیس هم خوب عمل کرد و با بودجه 14 میلیون دلاری اش، 161 دلار
فروش داشت.
دکتر استرنجلاو (Dr. Strangelove)، 1964
کارگردان: استنلی کوبریک
نویسنده: استنلی کوبریک
بازیگران: پیتر سلرز، جرجی سی. اسکات، استرلینگ هایدن
زمان: 94 دقیقه
محصول: آمریکا و بریتانیا
سال ساخت: 1964
فروش: 9.4 میلیون دلار
فیلم
های به اصطلاح «طنز سیاه» در بین آثار ضدجنگ جایگاه قابل توجهی دارند. یکی
از همین فیلم ها «دکتر استرنجلاو» ساخته مشهور «استنلی کوبریک» است که
براساس کتاب «آژیر قرمز» نوشته «پیتر جرج» ساخته شده. اگرچه جنس طنز فیلم
باعث شد صحنه هایی از انتهای فیلم حذف شود اما نام فیلم در رتبه سوم فیلم
های خنده دار انیستیتو فیلم آمریکا مشاهده می شود.
در سال 2000 نیز
خوانندگان مجله «توتال فیلم»، «دکتر استرنجلاو» را به عنوان بیست و چهارمین
فیلم برتر کمدی در تمام ادوار انتخاب کردند. در این بین «راجر ایبتر» هم
ساخته استنلی کوبریک را بهترین طنز سیاسی قرن می دارند.
«دکتر
استرنجلاو» در نهایت نامزد چهار جایزه اسکار و برنده هفت جایزه بفتا هم شد.
در این فیلم «جک ریپر»، ژنرال روان پریش آمریکایی به صورت خودجوش یک حمله
هسته ای را علیه شوروی آغاز می کند. رئیس جمهور آمریکا با فهمیدن این
موضوع، همه کابینه به علاوه سفیر شوروی را در اتاق جنگ جمع می کند تا این
چالش جهانی را از پیش رو بردارند.
استنلی کوبریک به منظور تسلط بر
جزییات لازم برای ساخت فیلم، مجبور به خواندن پنجاه کتاب درباره جنگ هسته
ای شد. این جزییات در همه بخش ها جلوه دارد؛ از نام گذاری کاراکترها بگیرید
تا طراحی دکور و حتی طراحی هواپیمای (B-52) نیروی هوایی آمریکا (که در آن
زمان از پرنده های استراتژیک و ناشناخته محسوب می شد). به طوری که به عنوان
مثال میز مشهور اتاق جنگ را به رنگ سبز در آورد تا نشان دهد سران کشورهای
در حال بازی پوکر برای رقم زدن سرنوشت کشورها هستند. باورپذیری فیلم در
پرداختن به جزییات تا حدی بود که مشهور است وقتی هنرپیشه سال های دور
هالیوود، «رونالد ریگان» رئیس جمهور آمریکا شد، در اولین حضورش در کاخ سفید
به دنبال آدرس اتاق جنگ فیلم «دکتر استرانجلاو» در زیرزمین آن می گشت.
راه های افتخار (Paths Of Glory)؛ 1957
کارگردان: استنلی کوبریک
نویسنده: استنلی کوبریک، کالدر ویلینگام، جیم تامپسن
بازیگران: کرک داگلاس، رالف میکر، آدولف منجو، جرج مک ریدی
زمان: 88 دقیقه
محصول: آمریکا
سال ساخت: 1957
فروش: مشخص نیست
آثار
ضدجنگ استنلی کوبریک از مهمترین فیلم های هالیوود نو به حساب می آیند. یکی
دیگر از این آثار «راه های افتخار» است. این فیلم حواشی زیادی را دربر
داشت که باعث تحریم آن در برخی کشورها هم شد. کارگردان «درخشش»، «راه های
افتخار» را از روی کتابی به همین نام، نوشته «همفری کاب» ساخته است.
زمستان
1916 در حالی سپری می شود که ارتش آلمان بیرون دروازه های پاریس صف کشیده.
جنگ فرسایش شده و همین باعث می شود فرانسوی ها تصمیمی بگیرند که عقلانی به
نظر نمی رسد. بی فایدگی و ناکارآمد بودن در سنگر ارتش فرانسه مشهود است و
واحد فرماندهی هم این مساله را به خوبی می داند و باید کاری کند که شکوه و
عظمت کشور و ارتش حفظ شود. به همین دلیل یک حمله غیرممکن تدارک دیده می شود
که نتیجه اش به مسلخ فرستادن سربازان است. سربازان از ادامه حمله امتناع
می کنند چرا که به نظر آن ها حمله غیرممکن است.
ارتش هم برای
جلوگیری از انتقادها سه سرباز را به علت عقب نشینی در هنگام حمله و سرپیچی
از دستورات، پای میز محاکمه می کشاند. تصویر ارائه شده از فرانسه در این
فیلم و سربازانی که صف می کشند تا هم رزمان دیروز خود را، در جوخه اعدام به
بهانه حکمی مضحک به گلوله ببندند، به نظر حاکمان وقت این کشور، آن قدر
سیاه بود که اجازه پخش آن را تا سال 1975 نداند.
اگرچه باواریا اصلی
ترین لوکیشن فیلم جدید کوبریک بود با این وجود دولت آلمان هم پس از
افتتاحیه فیلم در مونیخ و دیدن عکس العمل فرانسوی ها، به دلیل رابطه
دیپلماتیک با پاریس، دو سال از اکران «راه های افتخار» جلوگیری کرد.
رویکرد
ضدجنگ فیلم هم به مذاق ژنرال فرانکو، دیکتاتور سابق اسپانیا خوش نیامد و
به بهانه مفاهیم ضدنظامی اثر، آن را رسما توقیف کرد. این فیلم برای اولین
بار در سال 1986 و یازده سال بعد از مرگ ژنرال فرانکو در اسپانیا به نمایش
درآمد. این فیلم که موجبات آشنایی و ازدواج استنلی کوبریک با همسر دومش،
کریستین را فراهم کرد برای جایزه بفتای بهترین فیلم نیز نامزد شد.
غلاف تمام فلزی (Full Metal Jacket)؛ 1987
کارگردان: استنلی کوبریک
نویسنده: استنلی کوبریک، مایکل هر، کوستاو هاسفرود
بازیگران: متیو مودین، آدام بالدوین، وینسنت دی اونوفریو
زمان: 116 دقیقه
محصول: آمریکا
سال ساخت: 1987
فروش: 46.4 میلیون دلاریکی
دیگر از نامزدی های بی نتیجه استنلی کوبریک در اسکار، با فیلم «غلاف تمام
فلزی» و در بخش بهترین فیلم نامه بوده است؛ اثر ضدجنگ دیگری در کارنامه این
فیلم ساز سرشناس آمریکایی. با وجود این که نسخه تلطیف شده «غلاف تمام
فلزی» راهی پرده های سینما شد اما آن چنان تصاویر نفرت انگیزی از جنگ
ویتنام به نمایش می گذارد که هر بیننده ای را متاثر می کند، تا جایی که خود
کارگردان به خاطر تعدیل بیش تر فیلمش، مجبور شد سکانس فوتبال بازی کردن
نیروهای مارینز را از فیلمش حذف کند؛ فوتبالی که توپش، سر انسان ها بود.
یادمان
باشد کوبریک یکی از کارگردان هایی است که طبع لطیفش باعث شهرتش بوده به
طوری که بعد از کشته شدن اتفاقی چند خرگوش سر صحنه فیلم برداری همین اثر،
او از شدت ناراحتی موقتا کار را تعطیل کرد تا بتواند به لحاظ روحی خودش را
بازیابی کند.
«غلاف تمام فلزی» روایت گر داستان گروهی از سربازان
است که بعد از هشت هفته آموزش، به جنگ ویتنام فرستاده می شوند اما از
ابتدای این هشت هفته تا پایان کارشان در ویتنام، اتفاقات گوناگونی را از سر
می گذرانند.
اینک آخرالزمان (Apocalypse Now)؛ 1979
کارگردان: فرانسیس فورد کاپولا
نویسنده: جان میلیوس، فرانسیس فورد کاپولا
بازیگران: مارتین شین، مارلون براندو، رابرت دووال، لری فیشبورن
زمان: 153 دقیقه
محصول: آمریکا
سال ساخت: 1979
فروش: 150 میلیون دلار شاید
اگر «فرانسیس فورد کاپولا» سراغ ساخت سه گانه «پدرخوانده» نمی رفت، «اینک
آخرالزمان» تبدیل به شاخص ترین فیلمش می شد. فیلمی با بازی های بداهه
«مارلون براندو» و «مارتین شین» که تدوینش نزدیک به سه سال به طول انجامید.
اثر کاپولا مثل تعدادی دیگر از آثار کارگردانان هالیوود با تحسین جشنواره
فیلم کن هم مواجه شد تا جایی که توانست «نخل طلا»ی بهترین فیلم فستیوال را
به خودش اختصاص دهد. «اینک آخرالزمان» همین طور نامزد هشت جایزه اسکار از
جمله اسکار بهترین فیلم و بهترین کارگردان هم شد.
جالب است بدانید
کاپولا از دست خبرنگارانی که فیلمش را اثری درباره جنگ ویتنام می دانستند،
به شدت گله مند بود. وی معتقد است فیلمش درباره ویتنام نیست بلکه خود
ویتنام است! او معتقد نبود که تصویر سیاهی از جنگ ارائه داده بلکه ادعا می
کرد که همه اتفاقاتی که در فیلم نشان داده می شود، بخشی از جنگ بوده اند.
جالب
است بدانید «کلینت ایستوود» در آن زمان فرصت بازی در نقش «کاپیتان ویلارد»
را رد کرد. او معتقد بود فیلم فرانسیس فورد کاپولا زیادی سیاه است!
کاپیتان ویلارد در بحبوحه جنگ ویتنام با فرمانی کاملا سری از ستاد مشترک
ارتش آمریکا مواجه می شود که براساس آن باید سرهنگ کورتز را بکشد. کورتز
بعد از تمرد از فرامین، به جنگل های ویتنام پناه برده است.
خط قرمز باریک (The Thin Red Line)؛ 1998
کارگردان: ترنس مالیک
نویسنده: ترنس مالیک
بازیگران: شان پن، آدرین برودی، جیم کویزل، جورج کلونی، جان سی، رایلی، جان تراولتا
زمان: 170 دقیقه
محصول: آمریکا
سال ساخت: 1977
فروش: 98.1 میلیون دلار
کارگردان
گزیده کار هالیوود، بعد از بیست سال در سال 1998 تصمیم گرفت به صندلی
کارگردانی بازگردد و «خط قرمزی باریک» را بسازد. شاید بتوان ادعا کرد این
فیلم با حضور «شان پن»، «آدرین برودی»، «جان کیوزاک»، «جان سی، رایلی»،
«جردلتو»، «جان تراولتا»، «جرج کلونی» و«جیم کاویزل» پرستاره ترین اثر
ضدجنگ تاریخ سینما باشد.
نسخه اولیه فیلم «ترنس مالیک» چیزی حدود
شش ساعت بوده که با کوتاه کردنش به نسخه امروزی تبدیل شده. این فیلم در
انتخاب دهه 90 توانست نامزد هفت جایزه اسکار از جمله بهترین فیلم و بهترین
کارگردانی شود. با این وجود منتقدان چندان این اثر را نپسندیدند؛ برای
نمونه «راجر ایبرت» به «خطر قرمز باریک» فقط سه ستاره داد و «اوون گلیبرمن»
از «اینترتینمنت ویکلی» هم آن را در رده فیلم های «B» دسته بندی کرد.
این
فیلم براساس کتابی به همین نام نوشته «جیمز جونز» ساخته شده است. این کتاب
که چهارمین رمان جونز است، از روی تجربیات نویسنده نوشته شده و تاکنون در
قالب های مختلفی هم چون سریال کوتاه و تئاتر موزیکال بازسازی شده است. این
فیلم که برنده خرس طلایی جشنواره فیلم برلین شد، روایتگر نبرد «گوادال
کانال» است.
جوخه (Platoon)؛ 1986
کارگردان: الیور استون
نویسنده: الیور استون
بازیگران: تام برنگر، ویلیام دافو، چارلی شین، جانی دپ
زمان: 120 دقیقه
محصول: آمریکا
سال ساخت: 1986
فروش: 138.5 میلیون دلار
بهترین
فیلم سال 1986 آکادمی علوم و هنرهای تصویری آمریکا، «جوخه» ساخته «الیور
استون» است؛ فیلمی که توانست اسکار بهترین کارگردانی را هم برای کارگردانش
به ارمغان آورد. وقتی الیور استون از جنگ ویتنام بازگشت، یک فیلمنامه
براساس اتفاقاتی نوست که بر سرش آمده و نام آن را «فرار» گذاشت.
استون
جوان برای ساخت فیلمش، در اقدامی جاه طلبانه متن آن را برای «جیم موریسون»
(خواننده مشهور گروه «دورز») فرستاد اما مرگ فرصت پاسخ گویی به موریسون
نداد. چندی بعد مدیر برنامه های موریسون، فیلم نامه را برای الیور استون پس
فرستاد و گفت وقتی جیم در پاریس دار فانی را وداع گفته، فیلم نامه همراهش
بوده. همین موضوع انگیزه ای شد برای ثبت نام استون در یک مدرسه فیلم سازی.
اگرچه
«فرار» هیچ گاه ساخته نشد اما اساسی شد برای فیلم «جوخه»؛ فیلمی که با
بودجه شش میلیون دلاری ساخته شد. بیش از صد و سی و هشت میلیون دلار فقط در
آمریکای شمالی فروخت و در نهایت چهار جایزه اسکار از جمله بهترین فیلم و
بهترین کارگردانی را از آن خود کرد. با این فیلم، الیور استون تبدیل به
اولین کهنه سرباز جنگ ویتنام شد که یک اثر مهم در مورد این جنگ را
کارگردانی کرده است.
«جوخه» داستان دانشجویی به نام «کریس تیلر» را
روایت می کند که درس و دانشگاه را رها می کند تا برای کشورش به جنگ ویتنام
برود اما در میانه نبرد ایده آل گرایی او از بین می رود. جالب است بدانید
که از نمایش «جوخه» در ویتنام جلوگیری شد.
مو (Hair)؛ 1976
کارگردان: میلوش فورمن
نویسنده: مایکل وار
بازیگران: جان سوج، تریت ویلیامز، بورلی دی آنجلو
زمان: 121 دقیقه
محصول: آمریکا
سال ساخت: 1979
فروش: 15.2 میلیون دلار
بی
شک یکی از مهم ترین ساخته های «میلوش فورمن» فیلم «مو» است. این اثر
موزیکال درواقع بازسازی تئاتری کلاسیک در برادوی است و عجیب نیست که یکی از
فیلم سازان «هالیوود نو»- که در ایران به مکتب نیویورکی ها معروفند- برای
ساخت فیلم ضدجنگ و اجتماعی اش سراغ آن رفته. متن و موسیقی نمایش اصلی آن
قدر محبوب شد که خیلی ها گفتند دوران طلایی برادوی بازگشته است و از موسیقی
آن در فیلم های زیادی (بیش تر به صورت اقتباسی) استفاده شد. این فیلم ها
اتفاقا دایره وسیعی هم دارند: از «چارلی و کارخانه شکلات سازی» «تیم برتون»
و سریال کارتونی «سیمپسون ها» بگیرید تا زودیاک «دیوید فینچر».
اگرچه
موسیقی های نمایش اصلی و بعد از آن فیلم سینمایی تبدیل به سرودهای ملی و
به نوعی برند جنبش های صلح طلبانه و ضدجنگ تبدیل شدند اما «جروم راجینی» و
«جیمز رادو» یعنی نویسندگان متن اصلی، اصلا ساخته میلشون فورمن را
نپسندیدند. بخش اعظم این موضوع هم ناشی از آن است که رادو و راجینی معتقدند
نسخه سینمایی نتوانسته هیچ ارتباطی با جنبش های صلح طلبانه برقرار کند.
«مو»
داستان پسری روستایی به نام «کلود هوپر بوکوفسکی» است که از برای حضور در
جنگ ویتنام از اوکلاهاما به نیویورک می رود اما در سنترال پارک با گروهی از
فعالان ضدجنگ آشنا می شود و مسیر زندگی اش تغییر می کند. این اثر که در
بخش خارج از مسابقه جشنواره بین المللی فیلم کن به نمایش درآمد، با شروع
فصل جوایز برای دو جایزه از جمله جایزه بهترین فیلم موزیکال- کمدی گلدن
گلوب نامزد شد. «مو» نامزد بهترین فیلم خارجی زبان جوایز سزار فرانسه هم شد
که آن جایزه را به «منهتن» «وودی آلن» واگذار کرد.
منبع: مجله نقد سینما