گروه اجتماعی: رضا سیف پور: این روزها خیابان های شهر پرشده از کسانی که فریاد می زنند « من یک نوکیسه هستم! » و فریاد آزاردهنده آنها گوش ملت را آزرده کرده و گویی کسی نمی خواهد به این صداها خاتمه دهد.؟ مدتی است که دیگر « پورشه سواری » مختص خیابان های شمالی پایتخت نیست و در شهرهای نه چندان بزرگ هم ، هر روز شاهد رژه فخر فروشانه سواره یا پیاده کسانی هستیم که فقط می توان به آنها نام « نوکیسه » و یا صاحبان « پول » گذاشت .
این خیلی دردناک است! ، اما این حقیقت دردناک ، به بخشی از حقایق جامعه ما تبدیل شده و گویی کسی نمی خواهد فکری به حالش بکند . گروهی نو پدید در جامعه که اگرچه مدت زیادی از عمر آنها نمی گذرد اما در هر روز بر« قدرت » تصاعدی و « ثروت » بادآورده شان افزوده می شود و این می تواند بالقوه برای جامعه ای « ارزش مدار» خطر آفرین باشد .
این موج لجام گسیخته ثروت اندوزی در حالی در هر گوشه شهر به حیات خود تداوم می بخشد که بخش مهمی از جامعه حتی ناتوان از مالکیت یک منزل یا خودروی ساده هستند و بدتر اینکه این دسته دوم در حالی طعم تلخ این نابرابری را می چشند که ممکن است به لحاظ سطح دانش ، سواد ، تحصیلات ، فرهنگ و شعور اجتماعی بطرز چشمگیری بالاتر از آن طبقه « نوکیسه » باشند . این پدیده می تواند بخش مهم و مولد جامعه را دچار دردمندی تنهاماندگی ، احساس تبعیض حاصل از شکاف طبقاتی و مشکلات مزمن روحی روانی نموده و راه تنفس و پویایی جامعه را فرو بندد .
من در این نوشتار قصد آن ندارم که به روشی علمی به پیدایش چرایی حضور این قشر نه چندان جدید در جامعه بپردازم و یا حتی به یک چاره جویی سطحی در مورد آن اصرار کنم . بلکه در حد بضاعت یک شهروند عادی می خواهم به این نکته بپردازم که چرا باید این طبقه خاص را جدی انگاشت ؟ می خواهم به این نکته بپردازم که چرا باید از گسترش این پدیده جلوگیری نمود؟ و چرا باید از چنگ اندازی آن بر کرسی « قدرت » نگران بود؟ اما ابتدا باید این موجودات را شناخت .
« نوکیسه » ، به کسانی اطلاق می شود که جایگاه طبقاتی آنها یکباره از طبقه ای پایینتر به طبقه ای بالاتر از نظر اقتصادی منتقل می شود حال آنکه به لحاظ فرهنگی تناسبی با طبقه جدید ندارد . این پدیده ، پدیده ای جدید و منحصر به ایران نیست . در تمام دنیا هرچقدر دولت ها بیشتر در اقتصاد دست اندازی کنند و نوسانات بازار اقتصاد در آن کشورها بیشتر مشهود باشد ، ظهور و بروز چندباره این گروه اجتماعی ، ملموس تر و شگرف تر است .
متاسفانه در ایران طی دهه های اخیر چندین با شاهد زایش این گروه اجتماعی غیر مولد و مخرب بوده ایم از جمله دوران جنگ ، دوران پس از جنگ موسوم به سازندگی و دوره های منتهی به تحریم های اقتصادی . این طبقه اگرچه ذاتا از مانور تجملاتی بسیار فاحشی برخوردار است اما عجیب است که دولت ها چندان تمایل ندارد تا تظاهرات آن را ببیند و افشاء نمایند . شاید به این دلیل که عملکرد خود این دولت ها در شکل گیری این طبقات نقش داشته و رانت های دولتی ، بخش جدایی ناپذیر نوکیسگی است .
با اینحال حتی اگر دولت ها بخواهند منکر شکل گیری چنین مولودی در دوره حاکمیت خودباشند و بر عکس آن را شاخصی از رشد و توسعه برای خود قلمداد کنند بازهم چیزی از خطرات بالقوه آنها برای حیات اجتماعی یک ملت کاسته نمی شود . ما در این نوشتار می خواهیم بدانیم این خطرهای بالقوه کدامند؟ و چگونه می توانند به عنوان یک آسیب تلقی شوند ؟ از اینرو در ادامه به برخی از این مخاطرات سیاسی – اجتماعی به شکلی اجمالی می پردازیم :
1- ایجاد نا امنی روانیمیزان نا امنی روانی ، یکی از مهمترین شاخص های امنیت یا عدم امنیت در یک جامعه توسعه یافته محسوب می شود که متاسفانه در کشورهای کمتر توسعه یافته از جمله کشور ما ، توجه چندانی به آن نمی شود . بر اساس پژوهش های انجام شده ، نمایش منزجر کننده « ثروت » توسط این طبقه نوظهور در ایجاد یا گسترش ناامنی های روانی بسیار موثر است .
در هر جامعه ای عده ای از مردم هستند که حداقل از نظر ذهنی ، به جهت برخورداری کمتر از منابع مالی ، خود را متعلق به طبقه فرودست جامعه می دانند . این طبقه از همواره مستعد بروز رفتارهای آسیب پذیر هستند . بطور سنتی صاحبان سرمایه با منشآء های اصیل که انباشت ثروتشان در طی یک فرآیند طولانی فراهم شده ، در نحوه هزینه کردن ثروت دقت بسیاری دارند .
آنان در زمینه خرید منازل بزرگ ، استفاده از جنبه های لوکس زندگی و به نمایش گذاشتن ثروت خود به نکات بسیاری توجه می کنند بطور مثال با پرداختن به آموزش اصولی فرزندان و مشارکت فعال در انجام امور خیرخواهانه سعی می کنند تا با در نظر گرفتن شرایط جامعه حساسیت های اجتماعی کمتری را برانگیزند .
رفتار مصرفی این طبقه از دیرباز عمدتا محاسبه گرایانه بوده و فرزندانشان نیز ضمن توجه به این نکات ، تمام تلاششان حفظ حرمت و جایگاه خانواده است . به این ترتیب جامعه کمترین عکس العمل منفی را نسبت به این طبقه مرفه تا کنون روا می داشت اما دقیقا از زمانی که « درآمدهای نفتی » به اقتصاد این مملکت سرازیر شد تا بعدها که قرار شد اصطلاحا این درآمدها به سفره مردم برسد! ، رقابت عجیبی در گسترش فساد اداری ، اقتصادی و اجتماعی آغاز شد و توام با آن جامعه با ظهور سینوسی « نوکیسه ها » در هر دوره ، دچار دگرگونی های عجیبی گشت .
این « نوکیسه ها » برعکس ثروتمندان سنتی نگاهی به اطراف خود ندارند و با کردار خود هرچه بیشتر طبقات پایین تر جامعه را به رفتارهای مقابله جویانه تحریک می کنند و به این ترتیب با افزایش شکاف های طبقاتی حس بد « نا امنی روانی» در این طبقات گسترش می یابد . نا امنی حاصل از شغل ، درآمد ، هزینه و عقب ماندن از گردونه زندگی . این ناامنی روانی می تواند روز به روز گسترش یابد و سوای تظاهرات مختلف از جمله بزه کاری و پرخاش جویی و .... در کمترین شکل خود جامعه را از پویایی و تحرک وادارد . پدیده ای که این اواخر با موج جدید نوکیسه ها شدت گرفته است .
2- گسترش قانون گریزی و فساد دولتیمتاسفانه در اغلب موارد این « نوکیسه »ها از ارتباطات خوبی با بخش اداری و دستگاه های دولتی برخوردار هستند . این باعث می شود تا ضمن بهره مندی از نظام فاسد « رانت » ، تلاش کنند تا از گردنه دستگاه های نظارتی و مالیاتی به سلامت بگذرند . ناتوانی نظام مالیاتی درگرفتن مالیات از این ثروت های گسترده نیز باعث می شود تا این طبقه در افزایش تصاعدی « ثروت » و « قدرت » هر روز موفق تر شوند و هرچه بیشتر زمینه های « قانون گریزی » و « فساد » را به عنوان یک « ارزش » در جامعه گسترش دهند .
از طرفی کنترل دولت بر اکثر نهادها و بنگاه های اقتصادی و تا حد زیادی دولتی شدن تجارت خارجی ، علی رغم تاکید قانون اساسی بر گسترش بخش خصوصی واقعی ، زمینه بسط ثروت ناشی از روابط با دولت وگرفتن سهمیه ها را به وجود آورده است . در این رهگذر صدها نفر توانسته اند با اخذ مجوزهای گوناگون ، طی مدت کوتاهی به آسانی به میلیاردها تومان پول دست پیدا کنند و عملا در بسط فساد بسیاری از گروه های دیگر اجتماعی ، نقش ایفا کنند.
در این رهگذر از نقش بسیاری از بانک ها هم نباید غافل ماند . بانک هایی که با شعار « بانکداری اسلامی » عملا نوعی از « رباخواری » را ترویج می دهند و بدتر اینکه در مواردی نیز اعطای وام های کلان و سایر تسهیلات به این طبقه که خود را به ظاهر « فعال اقتصادی » می نامند به دروغ رنگ ایدئولوژیک گرفته و در کنارافزایش شکاف طبقاتی ، به ترویج بیش از پیش قانون گریزی به عنوان یک ارزش دامن می زنند .
نمونه بارز آن همین متهم نفتی که در سایه بحران های اقتصادی به ثروت افسانه ای دست یافت و نهایتا خود را « سرباز بسیجی در جبهه اقتصادی » نامید . اگر خوب به موضوع نگاه کنیم حضور این افراد خطری بزرگ برای جامعه محسوب می شوند که غفلت از آن هزینه های بسیاری دارد . این افراد علاوه بر اقتصاد به باورهای مردم آسیب می رسانند .
3- رواج اقتصاد وابسته به جای اقتصاد مولدآنچه کاملا عیان است این است که « نوکیسه »ها در واقع علاقمند به هیچ حوزه ای از اقتصاد ، به جز دلالی و واسطه گری نیستند . این نوکیسه ها که اغلب جوان هم هستند سعی می کنند به هر طریق خود را به نهادهای دولتی یا انقلابی نزدیک نمایند و در سایه قدرت سیاسی ، فعالیتشان را همزمان در حوزه های متعددی همچون ساخت و ساز ، امورخدماتی ، واسطه گری ، واردات محصولات غیر ضروری ، معاملات کذایی و ....پی گیرند و در کنار این نوع فعالیت های عمدتا کذایی ، عده ای نیز سعی می کنند تا خود را در حوزه هایی مثل ورزش و فعالیت های مدنی خاص فعال نشان دهند تا کمکی باشد به تظاهرات هر چه بیشتر برونگرایانه آنها .
متاسفانه در تمامی موارد ، این افراد ثروتشان ناشی از « اقتصاد تورمی » است که به شکل عجیبی با شرایط « رکود » و « تورم » گره خورده .به این ترتیب به شکلی سازمان یافته ، دارایی های آنها مانند زمین ،کالا و.... به یکباره ارزش نجومی پیدا می کند . جالب اینکه اینان با توجه به تجربه حرفه ای خود سعی می کنند تا بیشتر وقت خود را صرف حضور در بخش « خدمات » نموده از « تولید » فاصله بگیرند و تمام فعالیت های اقتصادی ناسالم خودرا تحت عناوین فرهنگی ، موجه جلوه دهند .
به این ارتیب بخش مهمی از دارایی های اینها به شکلی مضحک مشمول معافیت مالیاتی هم می شوند . این یعنی یک اقتصاد سست و پوشالی که حاصل چرخه پول کثیف نوکیسه ها در جامعه است و بدتر اینکه این پول های بادآورده عمدتا در کشورهای دیگر سرمایه گذاری شده و از وطن خارج می شود . به این ترتیب از منظر این نوکیسه ها تداوم هرچه بیشتر « رکود » و « تورم » باعث روان تر شدن چرخه فساد اقتصادی در جهت منفعت اندوزی ایشان می گردد .
در ادامه خواهیم دید با توجه به حضور این افراد در کنار پایگاه های « قدرت سیاسی » ، این رویکرد عملا سد راهی برای توسعه اقتصادی کشور محسوب شده و باعث می شود تا میزان وابستگی کشور هر روز بیشتر شود . مثلا امروز دو غول بزرگ صنعت خودروی ایران به جای تولید خودرو با افتخار برندهای دسته سوم و چهارم چینی را به عنوان تولیدات خود روانه بازارمی کنند که عملا به جای تولید به افزایش وابستگی ما ختم می شود و در کنار آن دلالی واردات قطعات بی کیفیت به جای تولید قطعه های با کیفیت داخلی رونق پیدا می کند . این یعنی یک اقتصاد وابسته .
این نوع از اقتصاد در حالی به مدد « نوکیسه های » قدرتمند تثبیت می شود که راهبرد اصلی نظام در حوزه اقتصاد ، « اقتصاد مقاومتی » رونق تولید و کاهش وابستگی است .
4- تغییر سبک زندگیهمانطور که گفتیم رونق امور نوکیسه ها در گسترش مصرف گرایی و اقتصاد خدماتی غیر مولد است . نوکیسه ها نه تنها خود در « مصرف زدگی » گوی سبقت را از دیگران ربوده اند ، بلکه با رفتارهای خود قشرهای دیگر جامعه را نیز عملا تشویق به « مصرف گرایی » بیشتر می کنند . این یعنی نوعی از تغییر در « سبک زندگی» .
از این منظر ، در ناتوانی نظام رسانه ای، آموزشی و فرهنگی کشور ، این نوکیسه ها به تدریج به الگوهای جامعه تبدیل می شوند و می توانند نقش موثری در تغییر « سبک زندگی » بخش کثیری از جامعه ایفا کنند . این نوع از تغییر در سبک زندگی به هیچ وجه متناسب با راهبردهای کلان کشور نیست .
درواقع اگر چه چند سالی است که از تبیین ضرورت شعار « اصلاح الگوی مصرف » در کشور ما میگذرد ودر حال حاضر نیز این موضوع از مقدمات اصلی اجرای « اقتصاد مقاومتی » محسوب می شود ، با اینحال گسترش « مصرف گرایی » و تغییر در « سبک زندگی » به سوی مصرف زدگی یک تهدید مهم محسوب می شود .
5- گسترش سرمایه داری رفاقتیمتاسفانه « نوکیسه »ها نوع خاصی از سرمایه داری را در کشور رواج داده اند که برخی آن را « سرمایه داری رفاقتی » می نامند . نوع خاصی از رفاقت با هم کسوتان خود و صاحبان پست های دولتی که وجه رفاقت هم چیزی نیست جز « رشوه » و « رانت » و کسب امتیازات ناروا و نهایتا « اختلاس » .
این دقیقا برخلاف مفهوم سرمایه داری مدرن در کشورهای توسعه یافته و بخصوص مغایر با آموزه های دینی و اسلامی به عنوان اصول حاکم بر کشور است . این امر باعث می شود که فرآیند « سرمایه سازی »که ذاتا بر اساس رقابت بنا شده است به « سرمایه اندوزی » ختم شود و کشور را به سوی بحران عظیم اقتصادی سوق دهد . بدون شک این بحران ، می تواند در آینده تبعات اجتماعی ، فرهنگی و سیاسی هولناک تری به همراه داشته باشد .
بروز تنگناهای اقتصادی پی در پی و عدم تولید و کارآفرینی ،از یک طرف و رواج رشوه و فساد اداری از طرف دیگر ، در نهایت باعث ایجاد نارضایتی اجتماعی میگردد . حال اگر گسترش مصرف گرایی در جامعه را هم به این وضعیت اضافه کنیم می بینیم که دامنه نارضایتی ها و کژ روی های اجتماعی می تواند هر روز وخیم تر شود . این در حالی است که تظاهرات مصرف گرایانه روز افزون این قشر نوکیسه ، با پر رنگ تر کردن شکاف طبقاتی ، دلچرکینی مردم از این جماعت خودشیفته و دولت مردان را نیز بیشتر می کند .
6- حضور در مناسبات قدرتطبقه نوکیسه جامعه برای تثبیت موقعیت و تضمین حیات انگلی خود بسیار مشتاق است تا در مناسبات « قدرت » هم نقش ایفا کند. این علاقمندی ذاتی را وقتی در کنار وضعیت نامناسب تبلیغات انتخاباتی و غیر شفاف بودن هزینه های آن قرار می دهیم ، می بینیم که تا چه حد خطر در کنار گوشمان کمین کرده است .
امروز حضور پول های کثیف در جریان انتخابات، دیگر محدود به هزینه های تبلیغاتی نیست و پدیده سخیف « خرید رای » سلامت انتخاب را تهدید می کندو اگر بپذیریم کسانی که به هر طریقی دسترسی به « اطلاعات » دارند و از قبل در جریان برخی شاخص های اقتصادی مثل نوسانات قیمتی در بازار ارز یا بورس و حتی تغییر نرخ بهره بانکی قرار می گیرند ، می توانند یک شبه سودهایی به مراتب کلان تر از آن چیزی که هزینه کرده اند بدست آورند ، این تمایل از سوی افراد موسوم به « نوکیسه » چندان شگرف به نظر نمی رسد .
متاسفانه فسادهای کلانی که این اواخر مطرح شده نیز اکثرا از طریق همین رانت های اطلاعات و یا لابی با بانک ها حاصل شده است . این پول ها ، سرمایه های مولد نیستند و به عنوان مصداق بارز « پولشویی » می توانند یکباره افراد اندکی را از خاک به افلاک برده و در عوض جمعیت کثیری را به زیر خط فقر بکشانند .
با این توضیح و در یک جمع بندی ساده می توان انتظار داشت برخی از کسانی که چنین هزینه های هنگفتی را در جریانات سیاسی و انتخابات صرف می کنند ، در برهه ای از زمان ممکن است به دست آوردهای اقتصادی بسنده نکنند و سودای اثر گذاری در قدرت سیاسی را در سر بپرورانند . آن زمان بدون شک خطرهای به مراتب مهم تری آینده کشور را تهدید می کند .
7- نابودی فرهنگما ایرانی ها به « فرهنگ » غنی خود می بالیم . فرهنگی که مزین به آداب و سنن ایرانی – اسلامی است و اکنون این فرهنگ غنی در « کالا شدن » همه چیز به خطر افتاده است . صدای زنگ این خطر مدت هاست که بلند شده اما حیف که کمتر شنیده می شود . این است که رهبر معظم انقلاب مجددا می فرمایند : « بارها به مسئولان، عمومی و خصوصی تذکر دادهام اما الگوی مصرف اصلاح نشده است؛ این بچه پولدارهای نوکیسه که با آن خودروهای کذایی در خیابانها هستند به همین خاطر است » (بیانات 13/2/95) این قشر ، بی پروا کسب درآمدکرده ، بی مهابا هم خرج می کنند .
اینها سعی دارند از طریق پوشش،آرایش ،اتومبیل و منزل مسکونی خود شناخته شوند اما عملا با راه اندازی « رژه ثروت » در جامعه ، افول فرهنگ و ارزش های اخلاقی را به نمایش می گذارند . این جریان مسموم سعی دارد تا به هر طریقی مولفه های اصیل فرهنگی و ارزشی جامعه را تغییر دهد ، چون خود درکی ازآنها ندارد و نه تنها نسبتی بین خود و آنها نمی بیند بلکه توانایی کسب هیچیک از مولفه های اصیل دیگر را هم در خود نمی یابد از اینروست که به پشتوانه قدرت حاصل از « پول » ، حکم به تغییر آنها می دهد .
برج های سربه فلک کشیده رنگا رنگ و خانه های تو در توی قوطی کبریتی که هیچگونه سنخیتی با مبانی فرهنگی و مطالبات اجتماعی ما ندارد نمادی هستند از دست اندازی ضد فرهنگی همین قشر نوکیسه تحت عنوان بساز و بفروش ! که در جریانات اخیر اقتصادی به ناگهان سربرآوردند . به این ترتیب نفوذ این طبقه در عرصه های فرهنگی می تواند باعث ایجاد زنجیره معیوبی گردد که در محوریت آن « پول » ، « هویت ساز» و تعیین کننده میشود .
***
این قشر « نوکیسه » چیزی از « فرهنگ » نمی داند . چیزی از « هنر » نمی فهمد و مطلوبی به عنوان « ارزش » را درک نمی کند . او در نگاه بیمار گونه خود به « انسان » وی را « کالا » یی در خدمت « پول » خود می بیند و حاضر است برای حفظ آن همه چیز را به فنا بکشد . او ، پس از کسب « ثروت بادآورده » ، دیگر خود را متعلق به طبقه اجتماعی برخاسته از آن نمی دانند و بدتر اینکه به لحاظ فرهنگی با جایگاهی که هم اکنون آن را اشغال کرده ، آشنایی نداشته و تناسبی ندارد .
خرید بی اندازه کالا های لوکس، ماشین های مدل بالا، لباس های مارک دار، نمایش میهمانی ها و خانه های گرانقیمت و… هم کمکی به وی نمی کند . عدم رعایت حقوق شهروندی و همسایگی ، عدم رعایت قوانین رانندگی، استفاده از عبارات رکیک در رویاروی با شهروندان و … این را ثابت می کند. بنابر این از گذشته خود نفرت دارد و از موقعیت جدید خود وحشت . این احساس حقارت می تواند برای او و جامعه خطرناک باشد .
بدون شک بررسی دلایل گسترشاین پدیده اجتماعی نیازمند بحث و تحقیق گسترده ای است که در این مجال نمی گنجد و بایدتوسط تحلیلگران اجتماعی و اقتصادی، جامعه شناسانو محققین سایر رشته ها مورد بررسی قرار گیرد اما از ذکر مجدد این نکته نباید غافل شویم که تاثیرات سیاسی ، اجتماعی و بخصوص فرهنگی این قشر بر جامعه بسیار جدی است و کمترین پی آمد آن رواج بی اخلاقی و سوق دادن جامعه به تباهی است . برای برخورد با این معضل اجتماعی، باید سرمایه گذاری در بخش فرهنگی اجتماع را آغاز کنیم . تمام هدف ما از این یادداشت ، یادآوری همین نکته بود./
زمان حضرت نوح ع هم ایشان حدودا ۷۰۰ سال از مردم دعوت به حق کردند تعداد انگشت شماری ایمان آوردند.پس حضرت نوح باید جوابگو باشد!؟!؟ کج دعوت کرده! ملت ایثار کردند انقلاب شد از جان گذشتند برنده جنگ شدند فعلا چند سالیست ملت و مسئولینی که از همین ملت هستند اکثرا ایثار و جهاد و از خود گذشتگی را کنار گذاشته اند و همه نتیجه آن را دارند میبینند. میلیاردها انسان تا کنون خلافکار بوده و خواهند بود .پس حتما از کل در خلقت انسان مشکلی رخ داده!!
دنیای موقتی جلسه امتحان است هتل هفت ستاره نیست اکثرا ولی متاسفانه تلپ شدیم انگار که از رفتن خبری نیست و مرگ برای دیگران است. اگر ملت نخواهد دولتها و رهبران کاری ازپیش نخواهند برد.