اسلامهراسی به ترجیعبند قصیدهی فیلمها، سریالها، کتابها و مقالات در غرب تبدیل شده است. برخی از کارشناسان این مواجهه با اسلام در هالیوود را سندرم 3B مینامند. اعراب و مسلمانان در این آثار طی سه دوره در قالب بالرین (BALLY DANCER)، میلیاردر و پولدار (BILLONAIR) و بمبگذار و تروریست (BOMBERS) به تصویر کشیده شدهاند.
به گزارش
بولتن نیوز،در این یادداشت تلاش خواهیم کرد تا «عزت ملی» و
«عزتجویی» را در عصر ارتباطات، که یکی از مصادیق جهان جهانیشده است،
مورد بررسی قرار دهیم. لذا ابتدا تعریفی از جهانی شدن ارائه خواهیم داد تا
با استفاده از آن، به مسئلهی اصلی تحقیق، یعنی تناسب جهانی شدن و عزت ملی،
پاسخ دهیم. سپس چهار شکل از جهانی شدن را با استمساک به نظرات پل جیمز
بیان میکنیم و ارتباط هریک را با عزت ملی مشخص خواهیم کرد و در نهایت، ضمن
اشاره به یکی از مصادیق عزتجویی که ارتباط زیادی با این چهار شکل جهانی
شدن دارد، یعنی بررسی نامهی رهبری، تحقیق را به سرانجام خواهیم رساند.
مفهوم جهانی شدن
جهانی شدن (Globalization) در لغت متشکل از دو واژه است. نخست Globe که در زبان لاتین به هر سطح کروی اشاره دارد و دوم پسوند ization که به دگرگونی اساسی یا یک فرایند در حال انجام اطلاق میشود.1
بنابراین جهانی شدن در این معنا، به آغاز و تداوم فرایند دگرگونیای
میپردازد که گسترهی آن جهانی است. در کنار این ریشهیابی لغوی، گریفیتس
با نقد و بررسی سایر تعاریف ارائهشده از جهانی شدن، معتقد است که جهانی
شدن به «دامنگستری رویهها، اندیشهها و حساسیتهای جاری در سراسر فضای
جهانی که بهصورت شیوههای عمل اجتماعی در عرصهی تولید، مبادله، تحقیق،
سازماندهی و ارتباطات الگو یافتهاند»، اطلاق میشود2 و از این جهت، زدایش مرزها، فرایندهای اطلاعاتی و شکلگیری شبکهای از پیوندها در درون جوامع، از شاخصههای مطرح آن است.
عزت ملی در بستر چهار شکل از جهانی شدن
اما
جهانی شدن چگونه بر عزت ملی تأثیر میگذارد. برای پاسخگویی به این سؤال،
به چهار شکل جهانی شدن از منظر پل جیمز اشاره میکنیم و سپس مفهوم عزت ملی
را در این بستر مورد بررسی قرار خواهیم داد. پل جیمز با تقسیمبندی خود از
شکلهای جهانی شدن، امکانپذیری بررسی شاخصههای جهانی شدن را در یک قالب
مشخص فراهم آورده است. جیمز جهانی شدن را در چهار شکل میبیند: 1. یکپارچگی تنیافته، 2. مبانی شیءپایه، 3. حرکت نهادپایه و 4. تنزدایی.
«جهانی شدن تنیافته»
که قدیمیترین سطح جهانی شدن را نیز دربرمیگیرد، به چگونگی جابهجایی
انسانها در فضای جهانی اشاره دارد. به عبارت دیگر، تعامل انسانها در این
مرحله، «چهرهبهچهره» است. در نتیجهی گسترش انسانها در گسترهی زمین،
خطوط ارتباط زندهی متقابل شکل گرفت. در این مرحله از جهانی شدن، مرزها
بهشدت تحتتأثیر کنشهای انسانیاند و از این جهت، با نوعی پایایی همراه
میشوند. فرایندهای اطلاعاتی، محدود به ارتباط متقابل فیزیکیاند و گسترهی
جامعهی شبکهای، صرفنظر از ابزارهای پیشرفته در ارتباط یک فرد با دیگری و
دیگری با سایرین، مفهومسازی میشوند.
در
اینجا جهانی شدن، عزتجویی را دستخوش بسیاری از تحولات در سطح فردی
مینماید و مفهوم را از حالت «ملی» خارج میکند و در گیرودار «مسائل
انسانی» در تعامل افراد با خودهای دیگر قرار میدهد. چنانکه مشاهده
میشود، قومانگاری ملی در اینجا رخت بربسته و عزت مفهوم انسانیتر به خود
میگیرد. این گزاره به این معنی نیست که ملیت رخت برمیبندد، بلکه به این
معنی است که «انسانیت» نقش پررنگتری پیدا خواهد کرد.
دومین مرحله از فرایند جهانی شدن را باید در شکل «شیءپایه» مشخص
ساخت. در این حالت اشیا، از هدایا گرفته تا کالاها، واسط برقراری رابطهای
میان افراد در ورای یکپارچگی تنیافته هستند. زدایش مرزها در این مرحله
بهمراتب بیش از مرحلهی قبل صورت میگیرد؛ چراکه حضور فیزیکی کاسته میشود
و کالاها بدون مشارکت صاحبان آن، فرایندهای اطلاعات را بههمراه خود
دارند. شبکهای شدن روابط نیز همانند خروج از تنگنای مرزها بیشتر میشود.
بااینحال سطح تبادلات هنوز به آن مرحله از تکامل برای کاهش نقش عوامل
واسطهای فراهم نیامده است.
اگر
بخواهیم عزت ملی را براساس جهانی شدن شیءپایه مورد بررسی قرار دهیم،
بایستی به ابزارهایی که در دست یک فرد، گروه، اجتماع، دولت و فراتر از آن
جامعهی جهانی هست، اشاره کنیم که بدون تکیه بر نقش شکلدهندگان به پیام
عزت ملی، توان انتقال فرایندهای اطلاعات را خواهند داشت که با حذف عناصر
واسطهای مثل منتقلکنندگان پیام، خود را در مسیر عزتیابی جهانی قرار
خواهند داد. برای مثال، پیام موجود در بیداری اسلامی در سال 2011 از چنین
قابلیتی برخوردار بود. سوای از علل شکلگیری این نهضت، تداوم عزتجویی عربی
و اسلامی در این سال با استمساک به ابزارهایی که در اختیار صاحبان و
بهوجودآورندگان آن نبود، در تسریع آن نقش بسیار حائز اهمیتی داشت.
سومین شکل از جهانی شدن، جهانی شدن «نهادپایه»
است که در آن عاملان نهادها و شرکتهای مختلف امکان برقراری روابط اجتماعی
را گسترش میدهند. دولتها، شرکتهای چندملیتی، سازمان ملل، سازمان صلح
سبز و نهادهای دیگر، کارگزار تحقق این نوع از جهانی شدن هستند که اقدامات
خود را در سراسر جهان به اجرا میگذارند. فرایندهای ارتباطاتی-اطلاعاتی در
چارچوبی مشخص بین واحدهای فراملی شکل میگیرند و شبکهی پیوندها و روابط
اجتماعی در حال طی کردن مراحل قدرتگیری هستند.
عزتجویی
در اینجا در چارچوب نهادهای فراملی و فروملی تعبیر میشود. برای مثال،
همانطور که مرکوسور و اتحادیهی اروپا فرایندهای جهانیشدهای برای
عزتجویی هویتی آمریکای جنوبی یا اروپا محسوب میشوند، تلاش اسکاتلندیها
برای استقلال نیز نمودی از عزتجویی آنها به حساب میآید.
جهانی شدن «تنزدوده»مرحلهی
تکاملی فرایند جهانی شدن است که طی آن، روابط اجتماعی از هرگونه عامل
واسطهای فارغ میشود. مبادلهی فرایندهای غیرمادی، از جمله تصاویر، متون
الکترونیکی و سرمایهی دیجیتالی، وجه مشخصهی این مرحله است. از جهت دامنه و
شدت، مرحلهی «تن زدوده» یگانه شکل جدید جهانی شدن است که طی آن،
الزامات ساختاری دولتها را ناگزیر از بازتعریف مرزها و حاکمیت میکند و
آنها را در مسیری ره مینمایاند که برای دور نماندن از مواهب، تعدیلاتی را
به انجام رسانند. انقلاب اطلاعات و ارتباطات بهعنوان محرک اصلی، امکان
برقراری ارتباط فوری میان نقاط دور از هم را فراهم ساخته است؛ بهگونهای
که تصمیمات، دادهها، اطلاعات مالی و سایر اطلاعات حیاتی را میتوان
بهسهولت منتقل ساخت و اینجاست که «دهکدهی جهانی» مک لوهان یا «جامعهی شبکهای» کاستلز تکوین مییابد.3
درخصوص
عزت در جهانی شدن، در اینجا بهطور خاص باید به پیامهای عزتطلبانهی
مرززداییشده اشاره کرد. پیامها از طریق تمام فرایندهای غیرفیزیکی منتقل
میشود و به دست مخاطبان میرسند. ملیت اساساً مفهوم خود را از دست میدهد و
در شبکهای از اطلاعات درهمتنیده غرق میشود. مخاطب نیز از خیل اطلاعات
بهدستآمده، بهسهولت به آن چیزی که این فرایندهای غیرمادی برای او به
ارمغان میآورند، دست پیدا میکنند.
جهانی شدن مفهوم عزت ملی و نامهی مقام معظم رهبری
در
این قسمت با توجه به آنچه در سطور فوق به آن اشاره شد، تلاش میکنیم یک
مصداق عزتیابی را در پرتو شاخصهای جهانی شدن مورد بررسی قرار دهیم و این
مورد «نامهی حضرت آیتالله خامنهای خطاب به جوانان اروپا و آمریکای
شمالی» است.
رهبران وقتی
پیامهایی صادر میکنند، متناسب با شرایط و لوازم عصر خود، آنها را تدوین
میکنند؛ بهویژه که این رهبران، رهبران اندیشهای و فکری باشند. پیامهایی
که این رهبران صادر میکنند، برآمده از دل نیازهای تاریخی آن عصر است.
برای مثال، نگاهی به پیام تاریخی امام خمینی به مقامات وقت شوروی سابق، یکی
از نمودهای ضرورتهای تاریخی دههی هشتاد قرن گذشتهی میلادی بود. در آن
سال، امام خمینی بهعنوان رهبر یک کشور اسلامی، خطاب به گورباچف بهعنوان
رهبر یک کشور کمونیست و آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی و بانی طرحهای
گلاسنوست و پروستوریکا در این کشور، نامهای نوشتند و نسبت به اتفاقاتی که
در آن مقطع تاریخی در حال رخ دادن بود، انذار دادند و بازگشت از سیاستهای
مادی و توجه به معنویت را امری گریزناپذیر دانستند.
نزدیک
به سه دهه بعد، مقام معظم رهبری، نه بهعنوان رهبر یک کشور اسلامی و نه
بهعنوان یک مقام مسئول در یک دولت، بلکه بهعنوان یک عالم دینی، نامهای
خطاب به «جوانان اروپا و آمریکای شمالی» نوشتند که آن را از چند منظر
میتوان به جهانی شدن ارتباطات و ظهور عصر پیامها نسب داد:
1. این نامه، نامهای به مردم عادی و بدون توجه به معیارهای دولت ملی بوده است.
2.
نامهی حضرت آیتالله خامنهای، نامهای به مخاطبینی از اروپای غربی و
آمریکای شمالی است؛ یعنی کسانی که در معرض جهانی شدن پیامها بدون توجه به
پیامرسان آن (جهانی شدن شیءپایه) قرار دارند.
3. نقش ابزارهای جهانیشدهی دنیای قرن 21 در انتقال پیام این نامه.
در
اینجا بنا داریم هر چهار تغییر جهانی شدن را بههمرا چالش دولتملت در عصر
جهانی شدن، با استناد به انتقال پیام این نامه، مورد بررسی قرار دهیم.
عزتجویی در پرتو «فرایند تنیافته از اسلاموفوبیا»
اسلاموفوبیا
تبدیل به شاخص ارتباط مسلمانان و غیرمسلمانان در اروپای غربی و آمریکای
شمالی شده بود. مصادف با حوادث فرانسه و اتفاقات منتهی به ترور برخی از
روزنامهنگاران در مجلهی طنز فکاهی «شارلیابدو» و بهدنبال اتفاقاتی که
در آن مجله افتاد، فضای هماهنگی از اسلاموفوبیا در جهان شکل گرفت؛
بهگونهای که همین نشریه در اقدامی خلاف حقوق بینالملل، اقدام به انتشار
کاریکاتوری موهن نسبت به آخرین پیامبر الهی کرد. اقدامی که بلافاصله توسط
سایر جراید لائیک و آتهئیست اروپایی نیز بسط پیدا کرد و چنان وانمود شد که
اسلام رحمانی دین خشونت است و بایستی با شدیدترین اتهامات، مورد اهانت
قرار گیرد. عزتجویی موجود در این نامه در همین فرایند ارتباط
چهرهبهچهرهی مسلمانان و غیرمسلمانان و برای زیستن توأم با امنیت روانی و
شرافت مسلمانان در مواجهه با غیرمسلمانان، قابل تفسیر است.
عزتجویی در پرتو فرایند شیءیافته
نامهی
مقام معظم رهبری در زمانی منتشر شد که جهانی شدن اطلاعات با استمساک به
مدرنترین و شبکهایترین ابزارها در حال ارائهی تصویری خشن از اسلام بود.
گروه تروریستی موسوم به داعش، شدیدترین جنایات را با نام اسلام در کشورهای
غرب آسیا و شمال آفریقا انجام میداد و پیرو آن، در هرجای دنیا اقدامی
تروریستی صورت میگرفت، مسئولیت آن را برعهده میگرفت و درعینحال دنیای
شبکهای این امکان را برای آن فراهم کرده بود تا این پیامها به مخاطبان
جهانی شدن منتقل شود.
عزتجویی در پرتو فرایند نهادپایه
اسلامهراسی
که توسط نهاد رسانه در حال ترویج است و بهلحاظ تئوریک با «ناهمگونی
تمدنها» از ریمون آرون، «برخورد فرهنگها» از برنارد لوئیس و «برخورد
تمدنها» از ساموئل هانتیگتون (اثرگذارترین)، کلید خورده بود، کمکم تبدیل
به ترجیعبند قصیدهی فیلمها، سریالها، کتابها و مقالات در غرب شده است.
برخی از کارشناسان سینمای هالیوود از اسلامستیزی موجود در این سینما،
تحتعنوان سندرم 3B یاد میکنند. بهعقیدهی آنان، اعراب و مسلمانان در فیلمهای هالیوودی، طی سه دوره در قالب بالرین (BALLY DANCER)، میلیاردر و پولدار (BILLONAIR) و بمبگذار و تروریست (BOMBERS)
به تصویر کشیده شدهاند. طبیعی است که چنین تصاویری از اسلام، منجر به
شناساندن وارونهی تعالیم دین میشود و جوانان اروپا و آمریکا در معرض یک
خطر فکری بزرگ قرار میگیرند.4 ازهمینرو اروپای غربی و آمریکای
شمالی در معرض بیشترین فشار نهادینهشدهی جهان شبکهایشده قرار داشت و
چنین استنباطی از شرایط، موجب شد حضرت آیتالله خامنهای (بهعنوان یک رهبر
معنوی) جوانان این منطقه را با همان نهاد رسانه مخاطب قرار دهند.
نهاد
دیگر موجود در این عزتطلبی، دعوت موجود در این نامه است. این نهاد سبب شد
این موضوع با شیءیافتگی ابزارهای جهانی شدن، نقش پیامرسان آن را به محاق
ببرد و جلوهگر ماهیت پیام باشد. «نهاد دعوت» موجود در این نامه، این موضوع
را تسریع میکرد که «در واکنش به سیل پیشداوریها و تبلیغات منفی، سعی
کنید شناختی مستقیم و بیواسطه از این دین بهدست آورید.»
عزتجویی در فرایند جهانی شدن تنزدوده
یکی
از ابعاد نامهی مقام معظم رهبری، نگارش آن نه بهعنوان رهبر یک کشور
اسلامی، بلکه جدا از این جایگاه و در قامت یک عالم دینی است. در واقع یک
رهبر معنوی اسلامی، نه از جایگاه بوروکراتیک، بلکه از جایگاه معنوی یک فقیه
به دفاع از دین اسلام میپردازد.
بنابراین همانطور
که اشاره شد، این نامه هم در بستر چهار شکل جهانی شدن جیمز قرار میگیرد و
هم موضوع دولت بهعنوان بازیگر و نهاد اصلی موجود در دنیای جهانیشده را به
چالش میکشد.
منبع:برهان