کد خبر: ۳۵۲۲۴۶
تاریخ انتشار:
بسته روزانه بولتن نیوز در حوزه فرهنگ/ 23 ارديبهشت 95

فرهنگ در رسانه

آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آن‌ها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
گروه فرهنگی: امروزه رسانه‌ای نیست که فعالیت داشته باشد و به مقولات فرهنگی توجهی نکند. چه اینکه فرهنگ و رسانه دو روی یک سکه بوده و اصلاً نمی‌توان دم از کار رسانه  ای زد ولی مقولات فرهنگی را نادیده گرفت. در این شرایط، یکی از مهمترین رسانه‌هایی که از قدیم الایام و به طور مدام، موضوعات فرهنگی را مورد بررسی قرار داده است، روزنامه‌ها بودند. تا جایی که بعید است تا امروز روزنامه منتشر شده باشد که هیچ بهره ای از فرهنگ نبرده باشد.

به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالب‌های مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته  اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامه‌ها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایت‌ها و مجلات و روزنامه‌ها و رسانه‌های مختلف دیگری که وجود دارد، می‌توان به همه آن‌ها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است …

فرهنگ در رسانه
*      *      *

ابتکار/معاون صنایع دستی: نمی‌توانم معجزه‌های دولت قبل را انجام دهم


معاون صنایع دستی و هنرهای سنتی کشور گفت: تفکر من تفکر تغییر یک شبه نیست. نه توانایی آن را دارم و نه به آن اعتقاد دارم. من نمی‌توانم معجزه‌های دولت گذشته را انجام دهم، به همین دلیل معتقدم باید در فرآیندی به سمت تغییر حرکت کنیم.

به گزارش ایسنا، بهمن نامورمطلق درباره روند اجرایی بسته‌ سوغات زیارتی در مشهد بیان کرد: اگر ما فکر کنیم همه‌چیز یک روزه تغییر می‌کند، غیرممکن است. خوشبختانه ما نسبت به گذشته توانستیم چند انگاره را تغییر دهیم. روزهای اول که درباره سوغات زیارتی صنایع دستی کشورمان صحبت می‌کردیم، هیچکس باور نمی‌کرد ما بتوانیم جای کشورهای خارجی به خصوص کشوری مثل چین را بگیریم. در حال حاضر این انگاره شکسته شده و به جایی رسیدیم که احساس می‌کنیم این کار شدنی است. مشکل ما در این زمینه نداشتن تولید مناسب نیست، بلکه مشکل ما نداشتن توزیع مناسب است. او ادامه داد: آثاری که برای بسته سوغات زیارتی از سراسر ایران، یک‌جا جمع شد به همه ثابت کرد که نسبت به آثار خارجی از نظر کیفیت و قیمت مناسب‌تر است. معاونت صنایع دستی در دومین نمایشگاه سوغات زیارتی به فکر چگونه انجام دادن این کار بود. معاون صنایع دستی و هنرهای سنتی در حاشیه مراسم تجلیل و اعطای گواهی کیفیت سومین دوره نشان ملی مرغوبیت صنایع دستی در جمع خبرنگاران بیان کرد: اتفاق مبارک دیگری که در این زمینه اتفاق افتاد این بود که معاونان صنایع دستی استان‌ها در اولین نمایشگاه بسته سوغات زیارتی آثاری که در این دوره رقابت‌پذیر بودند را جمع‌آوری و برای این کار ارائه دادند و من از این گزارش واقعا خوشحال بودم؛ زیرا برندهایی در حال شکل گیری است که بسیاری از آنها متعلق به مشهد و برخی متعلق به استان‌های دیگر هستند. برای مثال شرکتی از سیستان و بلوچستان فروشگاهی از سوغات در مشهد راه‌اندازی کرده بود تا فروش خودش را بالا ببرد. امیدواریم سال آینده این برندها بیشتر و قوی‌تر شوند. نامورمطلق افزود: اتفاق جالب توجه دیگر، این است که ما به فکر برگزاری یک نمایشگاه تطبیقی و ارائه آثار خارجی از جمله چین و تُرک در کنار آثار ایرانی که در بازار سوغات زیارتی عرضه می‌شوند هستیم و از هنرمندان و تاجران دعوت می‌کنیم که این آثار را با هم مقایسه کنند تا کم‌کم طی فرآیندی آثار ایرانی را جایگزین آثار خارجی کنیم.

بازار 1000 میلیارد تومانی مشهد

او اضافه کرد: قرار است این نمایشگاه تا سال آینده برگزار و آثاری شامل سجاده، تسبیح، پوشاک و غیره در آن ارائه شود. امیدواریم با ابتکارات جدید، بخشی از بازار زیارتی سال آینده را بگیریم. ما مطمئن هستیم که سهم 5 درصدی ما در سال گذشته بسیار بالا می‌رود. گزارش فروش تعاونی‌ها در حوزه سنگ‌های قیمتی و گلدوزی‌هایی که روی سجاده‌ها انجام می‌شود، آمار 200 میلیارد تومانی را نشان می‌دهد. این موضوع نشان دهنده یک شیب صعودی است، گرچه متاسفانه آمارهای ما از نهادهایی ارائه دهنده چندان دقیق نیست. اما امروزه با این شیب صعودی کم‌کم به سمتی می‌رویم که بازار سوغات زیارتی را از رقبای خارجی بگیریم و در اختیار هنرمندان‌ کشورمان قرار دهیم. این مدرس دانشگاه درباره بسته‌بندی صنایع دستی که یکی از دغدغه‌های هنرمندان و تولید کنندگان این عرصه هست نیز گفت: به طور حتم ما نمی‌توانیم در مدت یک سال بسته‌بندی را عوض کنیم. برنامه‌های هیجانی مبنی بر اینکه امسال وضعیت بسته‌بندی درست می‌شود جز ضربه زدن به صنایع دستی، منفعت دیگری نخواهد داشت. ما همه‌ی این کارها را در فرآیندی انجام می‌دهیم و امیدواریم به سمت خوبی پیش برویم. در نمایشگاه سوغات زیارتی که اخیرا برگزار شد نه تنها بسته بندی در مشهد ارتقاء پیدا کرده بود، بلکه برخی از شرکت‌ها به طور تخصصی فقط کار بسته‌بندی را انجام می‌دادند. وی افزود: تفکر من تفکر تغییر یک شبه نیست. نه توانایی آن را دارم و نه به آن عقیده دارم. من نمی‌توانم معجزه‌های دولت گذشته را انجام دهم، به همین دلیل معتقدم باید در فرآیندی به سمت تغییر حرکت کنیم. در نمایشگاه آثار نشان ملی هم دیدیم که کیفیت آثار نسبت به گذشته افزایش داشته است. ما با یک شیب ملایم حرکت می‌کنیم و برنامه‌های هیجانی تنها موجب تخریب صنایع دستی می‌شود. نامورمطلق درباره اینکه آیا معاونت صنایع دستی کشور در کنار تهیه بسته سوغات زیارتی به فکر ایجاد بسته سوغات در شمال کشور هم هست، یا نه؟ بیان کرد: اگر صادقانه بخواهم بگویم تا کنون به این موضوع فکر نکرده‌ایم و مسئله ما نبوده است. اگر چند گزارش مبنی بر این موضوع به دست ما برسد حتما به شکل یک مسئله برای ما مطرح می‌شود. در حال حاضر باید به فکر بازار تقریبا 1000 میلیارد تومانی که در مشهد داریم، باشیم و به عنوان پایلوت خوب به آن توجه کنیم تا به شیراز و قم نیز تعمیم پیدا کند. باید برای سوغات غیر زیارتی هم فکرهایی کنیم.


ابتکار/کدام مدیران به فرانسه می روند؟


قرار نیست به«کن» لشکرکشی کنیم

با آغاز جشنواره کن مثل هر سال حضور پرشور ایرانیان در این جشنواره آغاز شده است. هر ساله تعداد بسیار زیادی ایرانی در این جشنواره شرکت می کنند اما تاثیر حضور ایرانیان در این جشنواره چیست و چه کارکردی دارد؟

ایرج تقی پور در بخش بین‌الملل با تشریح برنامه‌های «چتر سینمای ایران» در جشنواره‌ فیلم کن گفت: معتقدم مدیران و مسئولانی باید در جشنواره کن حضور داشته باشند که حضورشان مثمرثمر باشد پس قرار نیست لشکرکشی کنیم. ایرج تقی‌پور در گفت و گو با ایسنا درباره‌ی اولویت‌هایشان در جشنواره‌ی کن توضیح داد: با توجه به برنامه تدوین شده و در راستای اجرای اصل 44 قانون اساسی، تلاش کردیم تا هر کاری که بخش خصوصی می‌تواند انجام بدهد را دولت مرتکب نشود.

مدیریت بین‌الملل سازمان سینمایی کشور ادامه داد: در این راستا، امسال کار توزیع فیلم‌های ایرانی توسط موسسات دولتی انجام نخواهد شد بنابراین ما تشویق کردیم تا شرکت‌های خصوصی در این زمینه فعال شوند چون ما شرکت‌های پخش خصوصی فیلم‌های ایرانی داریم که موفق هم بوده‌اند اما کفایت، این تعداد فیلم سینمایی را نمی‌کنند.

وظیفه فارابی و موسسه رسانه‌های تصویری خدمات زیربنایی است

او خاطرنشان کرد: قطعا در بازار کن در زیر چتر سینمای ایران، یکی دو شرکت خصوصی در زمینه پخش اضافه می‌شوند و وظیفه فارابی، موسسه رسانه‌های تصویری ارائه خدمات زیربنایی است مثلا برای فارابی ارتباط با سازمان‌های بین‌المللی و بازارهای جهانی پیش بینی شده است.

تقی‌پور در پاسخ به اینکه مدیریت چتر سینمای ایران در کن برعهده کیست؛ گفت: چتری که قرار است برپا شود سرپرستی‌اش به فارابی و طبعا به مدیریت بخش بین‌الملل آن امیر اسفندیاری سپرده شده است. در میان پخش‌کنندگان بخش خصوصی هم خانم شهابی، اطبایی و یکی دو موسسه جدید ایرانی که ترجیح‌مان این است که نامشان در آنجا علنی شود کار پخش فیلم‌ها را برعهده دارند، البته کانون ایران‌نوین (خانم علیزاده)، برادران دالوند، حوزه هنری و تعدادی دیگر نیز در بازار کن حضور دارند.

او در پاسخ به اینکه بخش خصوصی همچون محمد اطبایی و کتایون شهابی خارج از چتر سینمایی ایران همیشه غرفه دارند، آیا امسال هم جدا از چتر سینمای ایران غرفه خواهند داشت، گفت: ما تلاش کردیم این دوستان امسال زیر چتر سینمای ایران باشند چون همگی برای یک هدف مشترک کار می‌کنیم و وظیفه ما حمایت از آنهاست اما دوستان ترجیح دادند امسال نیز غرفه‌ای جداگانه‌ای داشته باشند اما امیدوارم وضعیت بین‌الملل سینمای ایران به سمتی برود که آنها نیز از سال بعد زیر چتر سینمای ایران باشند. این مسئول در پاسخ به اینکه آیا خودش نیز در کن حضور خواهد داشت، گفت: از روز اول شرط کردم که سفر خارجی نداشته باشم! البته شرط جالبی نیست اما معتقدم مدیران و مسئولانی باید در کن حضور داشته باشند که حضورشان مثمرثمر باشد پس قرار نیست لشکرکشی کنیم.

اصرار دارم ایوبی به کن برود

او در عین حال خاطرنشان کرد: امسال با توجه به حضور یک فیلم کوتاه، دو فیلم سینمایی (وارونگی و فروشنده) و حضور یک داور ایرانی در بخش اصلی، سال استثنایی برای سینمای ایران خواهد بود و به همین دلیل من اصرار کردم که آقای دکتر ایوبی به عنوان مسوول سینمایی به کن بروند چون به نظرم «فروشنده» به عنوان یکی از فیلم‌های بخش رقابتی بیش از 80 درصد شانس دریافت جایزه دارد.

تقی‌پور در پاسخ به اینکه موسسه رسانه‌های تصویری قطعا فیلمی در کن عرضه نخواهد کرد، گفت: قطعا همینطوری خواهد بود! اما موسسه نمایندگانی در کن خواهد داشت.

موسسه عهده‌دار وظایف زیر بنایی شده است از جمله راه‌اندازی مرکز اطلاعات سینمای کشور به زبان انگلیسی، پایگاه خبری سینمای ایران، چند وب سایت اطلاع‌رسانی دیگر برای تشویق سرمایه‌گذاری و تاسیس مرکز ملی آپلود فیلم‌های ایرانی که از برنامه‌های درازمدت ماست.

چرا امسال سینمای ایران در کن «پاویون» ندارد؟

او در پاسخ به اینکه چرا امسال پاویون در کن برای سینمای ایران تدارک دیده نشده، گفت: به نظرمان چتر سینمای ایران و پاویون با هم ضرورتی نداشت به هرحال علاوه بر صرفه‌جویی در بخش هزینه، احساس کردیم کارهایی که می‌خواهیم انجام بدهیم را می‌توانیم در زیر چتر سینمای ایران پیگیری کنیم.

کدام مدیران عازم کن می‌شوند؟

این مدیر فرهنگی در پاسخ به اینکه کدام یک از مدیران سینمایی عازم کن خواهد شد به ایسنا گفت: غیر از یکی دو نفر و شخص آقای ایوبی که به اصرار من قرار است بروند _‌به خاطر سال استثنایی سینمای ایران _ که البته امیدوارم که بروند؛ بقیه مدیران یکی، دو نفر هستند.

او اظهار امیدواری کرد که برنامه جامع فعالیت‌های بین‌المللی سینمای ایران که در حال تدوین است به زودی ابلاغ و به تدریج از این آشفتگی‌ای که در عرصه بین‌المللی سینمای ایران شاهدیم فاصله بگیریم و به جایگاه واقعی آن برسیم.

موسسات سازمان سینمایی فیلم ارائه نمی‌کنند

تقی‌پور در پایان در پاسخ به اینکه قطعا هیچ‌کدام از موسسات و بنیاد فارابی که زیر مجموعه سازمان سینمایی است، فیلمی در کن ارائه نخواهد کرد، گفت: قطعا از طرف موسسه رسانه‌های تصویری فیلمی ارائه نخواهد شد اما یک فیلم را قبل از اینکه من مسوولیت‌ قبول کنم، بنیاد سینمایی فارابی پخشش را بر عهده گرفته بود بنابراین احتمالا فارابی یک فیلم داشته باشد. اما موضوع مرکز گسترش یک موضوع جداگانه‌ای است چون جایگزین دیگری در بخش، پخش فیلم‌های کوتاه و مستند در عرصه جهانی نداریم بنابراین به محض اینکه موسسه‌ای در بخش خصوصی در این حوز فعال شود، مرکز گسترش به وظایف زیربنایی‌اش می‌رسد.

سینماگرانی که در جشنواره‌ی فیلم کن حضور خواهند داشت عبارت است از رضا میرکریمی، کمال تبریزی از جشنواره‌ی جهانی فجر و محمد مهدی عسگرپور (کارگردان) برای شرکت در اجلاس فیاپف به عنوان یکی از اعضاء آن در این رویداد حضور خواهند داشت. علیرضا تابش، امیر اسفندیاری، وحید اسفندیاری و کامیار محسنین از بنیاد سینمایی فارابی در این رویداد حضور خواهد داشت.

از میان شرکت‌های توزیع و تولید فیلم‌های ایرانی، محمد اطبایی (مستقل‌های ایرانی)، کتایون شهابی، برداران دالوند از آریا صنعت هنر، علی نوری اسکویی از شرکت انیمیشن اشراق، نگین موسوی و میثم معراجی از فیلمیران، نمایندگانی از مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی و حوزه هنری در این رویداد سینمایی حضور خواهند داشت.


ابتکار/نامه سرگشاده علی رهبری به رئیس جمهوری؛


مراقب این وضع غیرحرفه‌ای باشید


علی رهبری مدیر هنری ارکستر سمفونیک تهران که به نشانه اعتراض ایران را ترک کرد، این روزها در وین اتریش به سر می‌برد. پس از این که مسئولان بنیاد رودکی و معاونت هنری حاضر به امضای قرارداد یکساله با نوازندگان ارکستر نشدند، علی رهبری جلسه‌ی شورای ارکسترها را به نشانه اعتراض ترک کرد. علی رهبری که چندین ماه پیش با نوشتنِ نامه‌ای به رئیس جمهور او را از خطرِ تعطیلی ارکسترها و مشکلات موجود آگاه کرده بود، این بار پس از ترک ایران نامه‌ای به حسن روحانی رئیس جمهور ایران نوشته است.

به گزارش تسنیم، متن این نامه به شرح زیر است:

جناب آقای دکتر حسن روحانی رییس جمهور محترم جمهوری اسلامی ایران

با سلام وادب

چه بکنیم و کجابرویم تا شما به نامه‌های ما در زمان ریاست هم توجه بفرمایید.

حدود 5 ماه پیش نوشتیم که جناب اقای رییس جمهور بفریاد ما برسید، نه تنها اقدامی نفرمودید بلکه شرایط ما را به خاطر نوشتن ان نامه سخت‌تر و پیچیده‌تر هم کردید و عده‌ای را هم به جان ما انداختید.

این هم اخرین نامه خدمت شما

جناب رییس جمهور

می‌گویند اطرافیان دربار‌ها به پادشاهان همیشه می‌گفتند خیالتان آسوده باشد شهر امن امان است البته آن‌ها می‌دانستند که در حقیقت این پادشاهان بودند که دوست داشتند این خبر‌ها را فقط به این صورت بشنوند.

آیا شما هم دچار این گرفتاری شده‌اید

آیا شما نمی‌دانید که وضع هنرمندان گذشته از یک گروه خاص و یک باند بقیه به هیچ وجه بهتر نشده است

آیا در رسانه‌ها هم نمی‌خوانید با ما چه می‌کنند

آیا واقعا نمی‌دانید 75 نفر نوازنده ارکستر سمفونیک 3 ماه است دستمزدی از دولت دریافت نکرده‌اند

آیا واقعا نمی‌دانید که بیش از 8 ماه نوازندگان هیچگاه حقوق ماهانه دریافت نکرده‌اند

آیا واقعا نمی‌دانید ارکستر سمفونیک تهران 4 روز دیگر به فستیوال جهانی شانگهای نمی‌رود چون که نوازندگانش قراردادی ندارند.

اگر نمی‌دانید باعث خجالت بنده اگر می‌دانید باعث ابروریزی بنده است و اگر دوست دارید وزیر محترم ارشاد به شما گزارش دهد که خیالتان راحت باشد در اشتباه پادشاهان هستید.

من قادر سخن گفتن در موارد دیگر به جز موسیقی نیستم آیا شما واقعا نمی‌دانید که با هنرمندان به خصوص موسیقیدانان در زمان شما رفتار درستی نمی‌شود

می‌گفتند در زمان آقای احمدی‌نژاد به موسیقی‌دانان بی‌اعتناعی شده؛ صد رحمت به بی‌اعتنایی تا بی‌احترامی.

یکسال و نیم پیش با عشق و امید با دعوت دولت. به مملکتم آمدم و 2 روز پیش بعد از 14 ماه ایران را با غم و ناامیدی فراوان ترک کردم. دولتی که در عمل نیاز به افرادی مانند من ندارد و به من و امثال من کمال بی‌احترامی را داشته است.

در دوران تبلیغات اننتخابات ریس جمهوری، من هم مانند بسیاری از ایرانیان دور از وطن لذت بردم از اینکه جنابعالی قول دادید ارکستر‌ها را دوباره باز می‌فرمایید، کار‌ها را‌‌ رها کردم و تصمیم گرفتم بعد از سال‌ها دوری از وطن و کار در کشور‌های دیگر به عنوان مدیر هنری ارکستر سمفونیک تهران برای بهبود وضع این ارکستر تلاش کنم.

غافل از اینکه صحبت شما واقعا سمبولیک بوده و بیشتر جنبه تبلیغات فرهنگی داشته و دولت شما هیچگونه آمادگی برای این کار به خصوص از نظر مدیریت نداشته است.

غافل از اینکه شما ما را در اختیار وزارت خانه‌ای می‌گذارید که ساختمان مدیریتش به علت باند بازی مخصوص مانند یک هرمی آجری شده که هر چه بالا‌تر می‌روی قدرتش کمتر می‌شود. هرم آجری که آجر‌های پایین فقط بالایی‌ها را نگه داشته‌اند.

غافل ازاینکه شما ماه‌ها حقوق این نوازندگان و خوانندگان کُر را پرداخت نخواهید کرد.

غافل از اینکه به ما اجازه انتقاد به مسولین داده نمی‌شود در غیر اینصورت تهدید و تحریم می‌شویم.

غافل از اینکه وزارت فرهنگ و ارشاد شما توسط افرادی اداره خواهند شد که اصلا ارتباطی با این وزارتخانه ندارند.

آقای رییس جمهور تعارف و زبان بازی را کنار بگذاریم و برویم سر مشکلات عظیم

ارکستر سمفونیک تهران با گروه کُر جمعا حدود 130 نفر در اسفند ماه 93 با سمفونی 9 بتهوون بدون حضور شما کارش را شروع کرد و 14 ماه کار کرد

نتیجه

ارکستر دراختیار بنیاد رودکی گذاشته شد. در اختیار بنیادی که کارش ار‌ز همان روزهای اول به علت عدم آشنایی مدیر عامل آن بهرام جمالی نوازنده متوسط سه تار توسط افرادی از خارج بنیاد اداره می‌شد.

در این بنیاد آقای جلال مشفق برادر همسر محترم معاونت هنری آقای علی مرادخانی که به طور رایگان کار می‌کردند مدیر اصلی بودند و مدیر عامل آقای جمالی بدون تایید و دستور ایشان کاری انجام نمی‌دادند.

این آقای مشفق به علت نداشتن فرهنگ کافی برای رشته ما از مشاوری به نام تهمورث پورناظری نوازنده متوسط تنبور کمک می‌گرفت آقای پورناظری هم با آقای نوربخش می‌آمد و این‌ها به مرور زمان حتی هیاتی شدند که تمام تصمیمات آقای جمالی مدیر عامل بنیاد را دستور می‌دادند ترکیب این 4 نفر ناوارد به ارکستر سمفونیک ما را به جایی رساند که مجبور شدیم از ان‌ها انتقاد کنیم آقایان نوربخش و پورناظری حتی به بنده پیشنهادی در مورد واگذاری ارکستر به یک شرکت خصوصی (که به آن‌ها ارتباط شخصی ندارد) دادند؛ بگذاریم که بنده رقبتی نشان ندادم.

برای بنده که به عنوان تنها ایرانی مسولیت این شغل رهبری و مدیریت ارکس‌تر را حدود 40 سال در کشورهای مختلف بعهده داشته‌ام این وضع غیر حرفه‌ای غیر قابل تحمل شد.

برای شما نامه نوشتیم از شما خبری نشد رفتیم خدمت آقای معاون وزیر ایشان هم قول 4 هفته‌ای دادند که البته هیچ کاری انجام نشد بعد هم متوجه شدیم که این 4 نفر بدون اجازه آقای مرادخانی آب نمی‌خورند بالاخره رفتیم خدمت آقای علی جنتی وزیر محترم ایشان هم قول‌هایی دادند ولی در ‌‌نهایت در ماه سیزدهم درک و کشف کردیم که آقای وزیر هم بدون موافقت این گروه‌ها کاری نمی‌کند.

گروهی که آقای مرادخانی آن‌ها را با خودشان از سال‌ها پیش آورده‌اند و باید در تمام این موارد این گروه راضی باشد.

آخر سر هم به جای رسیدگی به مشکلات ما شورایی تشکیل دادند که این گروه نا‌وارد به نام شورا برای بنده و آقای فخرالدینی تصمیم بگیرد.

جلوی بنده هم قراردادی گذاشتند که مفاد آن می‌تواند باعث افتخار دولت شما باشد. اول اینکه تصمیمات هنری که هیچ مشکلی در آن وجود نداشته به دست یک شورایی اداره شود که اکثریت اعضای آن اصلا اطلاعی در این رشته ندارند و دوم اینکه بنده مانند کشور‌های کومونیستی سابق تعهد می‌دهم که دیگر رابطه‌ای با رسانه‌ها رادیو و تلویزیون مملکت خودم نداشته باشم (ایا این نکته اخر‌‌ همان نیست که دولت شما مرتب می‌گوید با ممنوع کردن صوتی و تصویری مخالفیم).

حالا ببینید اعضای شورای هنری ارکسترهای دولتی چه کسانی هستند؛

محمد سریر دوست ارجمندم عضو اغلب شوراهای مملکت بخصوص مربوط به آقای مرادخانی کارمند سابق وزارت خارجه و آهنگساز بسیار متوسط بدون هیچگونه ارتباط با ارکستر سمفونیک (ما ده‌ها استاد و آهنگساز قوی‌تر و با تجربه‌تر در خود ایران داریم)

داود گنجه‌ای دوست ارجمندم نوازنده خوب کمانچه ولی فاقد از هر گونه تجربه ارکستر سمفونیک عضو اغلب شورا‌های مملکت و مربوط به آقای مراد خانی (ما ده‌ها شخصیت بالا‌تر در خود مملکت داریم)

حمید رضا نوربخش خواننده متوسط سنتی ولی فاقد از هر گونه ارتباط با موسیقی کلاسیک و ارکستر سمفونیک مدیر عامل خانه موسیقی و عضو هر کاری که آقای مرادخانی انجام می‌دهند (ما در ایران ده‌ها نفر در سطح بالا‌تر داریم)

فریدون شهبازیان نوازنده 40 سال پیش ارکستر سمفونیک

ریاحی نوازنده 40 سال پیش ارکستر سمفونیک

آقای محمد سعید شریفیان آهنگساز بسیار خوب تنها شخصی که به کار ما وارد هستند

اقای بهرام جمالی نوازنده بسیار متوسط سه تار، حقوق دهنده و شخصی که با اجازه بقیه و اقای مرادخانی این افراد را انتخاب کرده است.

حالا آخر کار این افراد را آوردند که مارا فراری بدهند که دادند.

اقای رییس جمهور از ما که گذشت ولی اگر واقعا تصمیم دارید کار درستی در این راه انجام شود جلوی این بلبشوی افتضاح را بگیرید تا ولو اینکه دوباره انتخاب نشوید از شما به عنوان یک هنردوست نام برده شود.

با احترام - علی رهبری – وین


اعتماد/با نمايش فيلم وودي آلن و با حضور ٢ فيلم ايراني جشنواره كن شروع شد


فرهادي با بيست فيلمساز رقابت مي‌كند


بهار سرلك

شصت‌ونهمين جشنواره بين‌المللي فيلم كن ديروز، ٢٢ ارديبهشت با نمايش فيلم رمانتيك كمدي «كافه سوسايتي» اثر وودي آلن در شهر كن آغاز به كار كرد و تا ٢٢ ماه مه ‌ادامه خواهد داشت. كريستين استوارت، جسي آيزنبرگ و استيو كارل در «كافه سوسايتي» ايفاي نقش مي‌كنند. پيش از اين وودي آلن در سال ٢٠٠٢ با فيلم «پايان هاليوودي» و در سال ٢٠١١ با «نيمه‌شب در پاريس» آغازگر اين جشنواره بود. در اين دوره از جشنواره كن حضور هنرمندان و سينماگران ايراني در اين رويداد جهاني پررنگ‌ است؛ اصغر فرهادي با تازه‌ترين ساخته‌اش «فروشنده» در بخش رقابتي حضور دارد. فرهادي اين فيلم را با نگاهي آزاد به نمايشنامه «مرگ فروشنده» اثر آرتور ميلر، در تهران جلوي دوربين برده است. او در «فروشنده» نيز سراغ از هم‌پاشيدگي رابطه يك زوج رفته است؛ ترانه عليدوستي و شهاب حسيني نقش زوجي را بازي مي‌كنند كه فشارهاي اجتماعي آنها را به ورطه‌ خشونت مي‌كشاند. فرهادي براي دستيابي به نخل طلاي اين دوره از جشنواره كن با آثار ٢٠ فيلمساز سرشناس ديگر رقابت مي‌كند؛ ژان-پي‌ير و لوك داردن با فيلم «دختر گمنام»، پدرو آلمادوار با «ژوليتا»، كن لوچ با «من، دنيل بليك»، خاوير دولان «اينجا ته دنياست»، جيم جارموش با «پترسون»، اوليويه آساياس «مشتري شخصي» و... در بخش رقابتي حضور دارند. «فروشنده» آخرين فيلمي است كه در اين بخش روي پرده مي‌رود. همچنين كتايون شهابي تهيه‌كننده ايراني در كنار لازلو نمس كارگردان مجار، آرنو دپلش كارگردان فرانسوي، كريستين دانست بازيگر امريكايي، والريا گولينو بازيگر و كارگردان ايتاليايي، ونسا پاراديس بازيگر و خواننده فرانسوي، مدس ميكلسن بازيگر دانماركي و دونالد سوترلند بازيگر كانادايي روي صندلي اعضاي هيات داوران بخش رقابتي تكيه خواهند زد. رياست هيات داوران اين بخش بر عهده جورج ميلر، كارگردان استراليايي است. سال گذشته فيلم «مكس ديوانه: جاده خشم» او در بخش جنبي اين جشنواره به نمايش درآمد. در بخش نوعي نگاه اين دوره از جشنواره كن، بهنام بهزادي با فيلم «وارونگي» حضور دارد. «وارونگي» درباره دختري است كه هميشه مطيع تصميم‌گيري‌هاي ديگران بوده است اما شرايطي براي او پيش مي‌آيد كه بايد در مقابل اين تصميم‌گيري‌ها ايستادگي كند. در اين فيلم سحر دولتشاهي و علي مصفا به ايفاي نقش پرداخته‌اند. بهزادي در اين بخش با آثاري از سينماي فرانسه، امريكا، ژاپن، فنلاند، آرژانتين، ايتاليا و... به رقابت مي‌پردازد. اين كارگردان ايراني پيش از اين با ساخت فيلم «قاعده تصادف» در جشنواره‌هاي جهاني تحسين شده بود. بخش نوعي نگاه جشنواره كن كه ژيل ژاكوب، كارگردان و منتقد فرانسوي سال ١٩٧٨ به برنامه‌هاي اين جشنواره افزود، هر ساله مجموعه‌اي از فيلم‌هايي را كه از لحاظ بصري و سبك متفاوت هستند، به نمايش درمي‌آورد. در بخش فيلم رقابتي فيلم كوتاه جشنواره كن فيلم «سكوت» به كارگرداني فيلمساز ايراني‌تبار فرنوش صمدي فروشاني و علي عسگري از كشور انگليس و همچنين در بخش سينه‌فونداسيون فيلم‌هاي «در تپه‌ها» ساخته حميد احمدي از انگليس و «آرام» به كارگرداني فرشته پرنيان از فرانسه حضور دارند. اگنس واردا در سال ٢٠١٥ نخل طلاي جشنواره كن را دريافت كرد. پيش از اين كلينت ايستوود، مانوئل دو اليويرا، وودي آلن و برناردو برتولوچي در سال‌هاي گذشته نخل طلا را به خانه برده‌اند. نخل طلاي افتخاري شصت‌ونهمين جشنواره كن امسال در مراسم اختتاميه اين رويداد به ژان‌پي‌ير لئو اهدا مي‌شود. سال ١٩٥٩ زماني كه فرانسوا تروفو، لئو را قهرمان جوان فيلم «٤٠٠ ضربه» خود معرفي كرد، لئو ١٤ ساله نخستين گام‌هاي خود را روي فرش قرمز جشنواره كن گذاشت.

او در فيلم‌هاي «آنتوان و كولت» (١٩٦٢)، «بوسه‌هاي ربوده‌شده» (١٩٦٨)، «كانون زناشويي» (١٩٧٠) و «عشق فراري» (١٩٧٩) ايفاي نقش كرده است. از سوي ديگر هفته گذشته مسوولان جشنواره كن براي اداي احترام به رابرت دنيرو، بازيگر امريكايي درام «دستاني از سنگ» به كارگرداني جاناتان جاكوبوويچ را در بخش نمايش ويژه روي پرده خواهند برد.

از سوي ديگر، جاي آثاري كه به مسائل روز از جمله تروريسم و اختلافات مذهبي ‌پرداخته‌اند در ميان فيلم‌هاي شركت‌كننده در جشنواره كن ٢٠١٦ خالي است. شايد اين اقدام تلاشي هماهنگ از سوي مسوولان جشنواره براي اجتناب از ايجاد هرگونه تنش به شمار برود. پيش از اين شايعه شده بود كه فيلم برتراند بورنلو به خاطر پيرنگش به جشنواره راه نيافته است. خود بورنلو داستان فيلم را «بمبگذاري جوان‌ها در پاريس» تعريف كرده بود. پيش از اين دو فيلم از بورنلو در بخش رقابتي كن به نمايش درآمده بودند و زماني كه خبرنگاران از او دليل رد شدن اثرش را در اين رويداد پرسيدند، او گفت: «بهتر است از مسوولان كن بپرسيد. » جشنواره فيلم كن در حالي آغاز به كار كرد كه ٥٠٠ نيروي امنيتي براي حفاظت و برقراري امنيت در شهر مستقر شده‌اند. پس از حمله تروريستي داعش به پاريس و بروكسل در ماه‌هاي گذشته، احتمال خطر حمله‌اي ديگر با آغاز جشنواره كن دور از انتظار نيست.


اطلاعات/تاکید وزیر ارشاد بر انتقال تجربیات فرهنگی‌، هنری ایران و آلمان


وزیر فرهنگ در دیدار با معاون وزیر امور خارجه آلمان بر انتقال تجربیات فرهنگی و هنری دو کشور تاکید کرد.

به گزارش مرکز روابط عمومی و اطلاع رسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، «علی جنتی» وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در دیدار با مارکوس ادرر معاون وزیر امور خارجه کشور آلمان با تاکید بر این مطلب گفت: خوشبختانه روابط دو کشور رو به توسعه است زیرا ایران و آلمان از گذشته های دور دارای اشتراکات تاریخی بسیاری هستند. وی افزود: حضور بسیاری از ایرانیان در کشور آلمان نشان از دیرینگی این پیوندهای تاریخی دارد و ایران قبل از برداشته شدن تحریم های کشورها علیه خود نزدیکترین روابط را با آلمان داشت.

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت تدبیر و امید ادامه داد: ظرفیت های بسیاری در حوزه های فرهنگی، هنری، اقتصادی و … در دو کشور وجود دارد که باید بیشترین بهره را از ظرفیت های موجود برد.وی با اشاره به ترجمه کتب به زبان های فارسی و آلمانی در سال های اخیر افزود: ترجمه آثار می تواند در نزدیک کردن دو ملت و دولت به یکدیگر نقش بسیاری داشته باشد زیرا از این طریق دو ملت با یکدیگر بیشتر آشنا می شوند.جنتی در بخش دیگری از سخنان خود بر همکاری های دو جانبه در حوزه های تئاتر، سینما، موسیقی و سایر فعالیت های فرهنگی و هنری تاکید کرد.

وی افزود: انجام فعالیت های مشترک فرهنگی و هنری، علمی و پژوهشی، ورزشی، آموزش زبان، باستان شناسی و میراث فرهنگی در قالب امضای تفاهم نامه فرهنگی و هنری جامه عمل می پوشد که لازم است هر چه سریعتر توافقنامه مشترک بین دو کشور در این حوزه ها به امضا برسد.

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی ادامه داد: رهبر معظم انقلاب اسلامی اخیرا فرموده اند "دلیلی ندارد که در مدارس فقط به آموزش زبان انگلیسی پرداخت” بنابراین ما این آمادگی را داریم در مدارس و موسسات آموزشی خود به آموزش زبان های زنده دیگری از دنیا از جمله زبان آلمانی نیز بپردازیم.

وی با اشاره به شکل گیری اقتصاد خلاق در ایران افزود: در سال های اخیر در ایران به اقتصاد خلاق توجه بسیاری شده است زیرا صنایع فرهنگی و خلاق جزء مواردی هستند که می تواند سهم خوبی در تولید ناخالص داخلی داشته باشد و امیدوارم بتوانیم از تجربیات کشور آلمان نیز در این زمینه استفاده کنیم. معاون وزیر امور خارجه آلمان: تبادلات فرهنگی دو جانبه در شناخت ملت ها موثر است.

در ادامه این دیدار «مارکوس ادرر معاون وزیر امور خارجه کشور آلمان» گفت: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در زمینه توسعه روابط فرهنگی و هنری تلاش های خوبی انجام می دهد و تبادلات فرهنگی و هنری دو جانبه بین دولت‌ها منجر به آشنایی دو ملت با یکدیگر در تمامی زمینه ها می شود.

وی با اشاره به روابط دیرینه ایران و آلمان در زمینه های تاریخی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و … افزود: احساس خوبی درباره ادامه همکاری های ایران و آلمان دارم و علاقه دارم هر چه سریعتر موافقتنامه فرهنگی میان دو کشور به امضا برسد.معاون وزیر امور خارجه آلمان در بخش دیگری از سخنان خود گفت: در زمینه اقتصاد خلاق می توانیم همکاری های خوبی داشته باشیم.


جوان/گفت‌و‌گو با دكتر محمود اكرامي‌فر، شاعر «يا علي گفتيم و عشق آغاز شد»


مدهای ادبی داریم نه جریان ادبی


هفته گذشته در بيست و چهارمين مراسم «شبِ شاعر» كه همزمان با روز معلم از سوي مؤسسه فرهنگي رسانه‌اي اوج براي تجليل از دكتر محمود اكرامي‌فر برگزار شد، فرصتي دست داد كه با شاعر «يا علي گفتيم و عشق آغاز شد» گفت‌وگويي داشته باشيم.

نویسنده : الميرا شاهان

دكتر محمود اكرامي‌فر، دانش‌آموخته ادبيات و جامعه‌شناسي از دانشگاه تهران، دانشگاه فردوسي مشهد و دانشگاه آزاد تهران است و مدرك دكتراي خود را در رشته مردم‌شناسي با گرايش فولكلور از دانشگاه تاجيكستان دريافت كرده. «مخلوقات فوق‌الطبيعه در فولكلور خراسان» عنوانِ پايان‌نامه او بود كه تحت نامِ «از ما بهتران» به عنوان پژوهش برتر بين‌المللي از سوي وزارت ارشاد انتخاب و كتاب سال دانشجويي ايران شد. در ادامه گفت‌وگوي ما با خالق مجموعه آثار «دريا تشنه است»، «ما با سليقه مردم پير مي‌شويم»، «هميشه كسي هست كه دلش مال تو باشد»، «اين كتاب اسم ندارد» و... را مي‌خوانيد:

كودكي و نوجواني شما چطور و در چه فضايي گذشت؟

«من بچه دهاتم و از روي سادگي/ گاهي كه مي‌خورم قسمي سرخ مي‌شوم»، من اصالتاً بچه روستا هستم و كشاورز زاده‌ام: «پدرم بوي خاك و گندم داشت/ دست در دست‌هاي مردم داشت» و روزهاي كودكي‌ام مثل خيلي‌ها در راه مدرسه، لي‌لي بازي، تخته بازي، سنگ بازي، يه‌قل‌دوقل بازي و تيله‌بازي گذشت. درس مي‌خواندم و دنبال گله مي‌رفتم و كارهاي كشاورزي مي‌كردم. من آخرين نسل از دوره شش كلاس ابتدايي و شش كلاس دبيرستان بودم. بعد از كلاس دهم، رفتم دانشسراي مقدماتي و آنجا هم آخرين دوره دانشسرا بودم. بعد از فارغ‌التحصيلي هم به سپاه دانش رفتم و آنجا هم در آخرين دوره سپاه دانش حضور داشتم.

از چه زماني متوجه علاقه‌مندي‌تان به حوزه شعر و ادبيات شديد و چشمه شعر از چه روزي در وجود شما جوشيد و نخستين شعرهايي كه گفتيد در چه زماني بود؟

اولين شعرها را حدود 15- 14 سالگي گفتم. در دانشسراي مقدماتي كه بودم چيزهايي مي‌نوشتم. عده‌اي مي‌گفتند شعر هست و عده‌اي مي‌گفتند شعر نيست. بعد، اين نوشتن‌ها ادامه پيدا كرد تا اينكه كم‌كم معلم شدم. آنجايي كه به اين باور رسيدم كه مي‌توانم شعر بگويم حدوداً 24 ساله‌ بود. اما اينكه خودم باور كنم راستي شعر هستند، بعد از سال 68 بود كه در مشهد بودم، يعني حدود 30 سالگي. در شهرستان اسفراين كه بوديم امكانات و شرايطِ تشويق نبود. بعد كه به تهران آمدم و از آنجا به مشهد منتقل شدم، با حضور در انجمن‌هاي ادبي به خودباوري شعري رسيدم.

زمان انقلاب شما حدوداً 20- 19 سال داشتيد! آن روزها كجا بوديد و چه مي‌كرديد؟ آيا فعاليت‌هاي انقلابي داشتيد؟

من هم مثل بقيه مردم كارهايي كه لازم بود در زمينه انقلاب انجام بدهم، انجام دادم. بعد از انقلاب هم فعاليت‌هايي در شوراي ده و شوراي محل داشتيم. با جهاد همكاري مي‌كردم و به مناطق جنگي مي‌رفتم، البته براي بازسازي هويزه. بعد هم آمدم و يك غزل - مثنوي براي شهيد علم‌الهدي و شهداي هويزه سرودم كه در نوع خودش بي‌نظير است. يك غزل - مثنوي كه حدوداً 270 بيت است و 29 غزل در خودش دارد و با اين بيت‌ها شروع مي‌شود: «امشب شبيه زلف تو حالي به حالي‌ام/ امشب غزل سروده‌ام امشب جلالي‌ام/ قد مي‌كشم شبيه درختان مقابلت/ امشب خراب چشم توام، لاابالي‌ام...» و اراده‌اي براي اينكه غزل باشد يا مثنوي نيست. اراده، سر سرايش شعر است و هرجا غزل آمده، غزل نوشتم و هرجا مثنوي آمده، مثنوي. بعد، اسم اين كتاب را گذاشتم: «اين كتاب اسم ندارد».

اينكه فرموديد هرجا غزل آمده، غزل نوشتيد و هرجا مثنوي آمده، مثنوي، به اعتقاد شما شعر بيشتر ماحصل ذوق و الهامات شعري شاعر است يا هر شخصي با تمرين و بازي با كلمات هم مي‌تواند شعر بنويسد؟

به نظر من، شعر مثل عشق مي‌ماند: «عشق آمدني بود، نه آموختني...». شعر هم دو وجه دارد؛ يك وجهش آمدني‌ست و به عبارت ديگر يافتني ا‌ست و وجه ديگرش ساختني يا بافتني. كليت شعر، تصاوير و تشبيهاتي كه به ذهن شاعر وارد مي‌شود يافتني ا‌ست. اما ساخت و پرداخت آن بافتني ا‌ست. مثلاً عناصري دست من مي‌آيد و عناصري دست كسي ديگر. من آن عناصر را متناسب با توانايي‌هاي خودم پرورش مي‌دهم و ديگري يك جور ديگر. لذا شعر در كليتش آمدني‌ است، اما در جزئياتش ساختني. نمي‌شود بگوييم مولوي، اين همه مثنوي، يكدفعه به ذهنش آمده. قطعاً او هم ابيات را پس و پيش كرده. خود من گاهي قصد مي‌كنم درباره موضوعي شعري بگويم و حال خاصي دارم و كليتي به ذهنم مي‌آيد. مثلاً وقتي مي‌خواهيد براي امام حسين(ع) شعر بگوييد، ممكن است بيت اول و دومش به ذهنتان بيايد اما براي بقيه‌اش بايد تلاش كنيد. من يك مثنوي 313 بيتي براي 14 معصوم دارم كه دو سال رويش كار كردم. دو بيت نوشتم و رفتم ناهار خوردم، سه بيت نوشتم رفتم به گوسفندهايم آب دادم، چهار بيت نوشتم و رفتم روغن ماشينم را عوض كردم و آن مجموعه طي دو سال نوشته شد. منتها آن لحظات، لحظاتي ناب بود.

با اين وجود، تا چه اندازه با جريان‌هاي ادبي، سبك‌هاي شعري و نوآوري شاعران پس از انقلاب موافقيد؟ اساساً اين آثار ‌ماندگارند ‌يا ‌سطحي‌ و زودگذر؟

من اينها را جريان ادبي نمي‌دانم، اينها مدها و شيوه‌هاي ادبي گذرا هستند. وقتي صحبت از مد مي‌كنيم مي‌گوييم شيوه‌هاي قومي گذرا؛ يعني يك ماه، يك فصل و يك سال هستند و بعد مي‌روند. جريان آن است كه 50 سال، 100 سال و بيشتر حضور داشته ‌باشد و ادبيات را تحت تاثير خودش قرار بدهد و شاعراني در آن جريان ادبي صاحبنام و سرآمد بشوند. بنابراين، اينها مدهاي ادبي‌اند. نمي‌خواهم بگويم بد هستند، چون خود مد، لزوماً بد نيست و كاركردهاي مثبت هم دارد. اما اين مدهاي ادبي يكسري پيرو پيدا مي‌كند و فوري هم از بين مي‌رود و مد ديگري جانشينش مي‌شود. به‌هرحال ما در ادبيات مدهاي ادبي داريم؛ مثل نوع حرف زدن. مثلاً ده سال پيش واژگاني مثل خفن، خز و... وارد زبان شد. من اين موضوع را بررسي كردم و در كتابي تحت عنوان «مردم‌شناسي اصطلاحات خودماني» آوردم.

به نظر شما، چرا پس از انقلاب در ساختار و محتواي غزل تغييراتي اساسي ايجاد شد؟ مسائلي كه در اين دوره نسبت به دهه‌هاي پيش در شعر معاصر اتفاق افتاده، مؤثر بوده‌اند يا مخرب؟

ما بعد از انقلاب يك سري اتفاقات اجتماعي، سياسي و سرزميني داشتيم كه به توليد ادبيات و شعر كمك كرد؛ مثل دفاع مقدس. اگرچه آسيب‌هايي هم زد. وقتي جامعه 200 هزار نيروي كار جوان را از دست مي‌دهد، ضايعه‌اي اتفاق افتاده. درست است كه شهيد هستند و ارج و قرب و احترام دارند، اما از لحاظ اجتماعي ضايعه است؛ 200 هزار خانواده داغدار. اينها پديده‌هايي بودند كه در مباحث اجتماعي، اقتصادي و ادبي ما تاثير گذاشتند و در عرصه ادبيات باعث توليدات ادبي بسيار فاخر و مؤثر شدند. در كنار آن سطحي‌گرايي‌ها، دور شدن شعر از شعريت و نزديك شدن به شعار و به زبان روزمره هم مي‌تواند نوعي آسيب تلقي شود. در ادبيات ما مبحثي به نام ادبيات دفاع مقدس پديدار شد. بعد از انقلاب، شعر آييني، اجتماعي و طنز رشد بسيار چشمگيري پيدا كرد و غزل‌هاي اجتماعي و عاشقانه‌هاي پاك و درست رشد كردند و ادبيات از عاشقانه‌هاي مبتذل قبل از انقلاب دور شد. اما به هرحال مدهاي ادبي و سطحي‌نگري‌هاي برخي هم هست. وقتي توليد زياد باشد، به تبع آن ضايعات هم زياد مي‌شود.

شما خالق مصراع معروف «يا علي گفتيم و عشق آغاز شد» هستيد كه به حدي شهره است كه شعر مشترك كارت‌هاي عروسي خيلي از جوانان ايراني است. چه حالي به شما دست داد كه اين شعر را سروديد؟

من شعرهاي مرثيه زيادي شنيده بودم و هميشه فكر مي‌كردم نمي‌شود هميشه مرثيه باشد، بايد چيزي غير از اين بنويسيم چراكه حضرت محمد(ص)، حضرت علي(ع)، حضرت زهرا(س) و اهل بيت(ع) زندگي حماسي و عاشقانه‌اي داشتند. فكر كردم بهتر آن است كه از اين زاويه به مسئله نگاه شود: وقتي شمشير به فرق حضرت علي(ع) مي‌آيد، مي‌گويد: فزت و رب الكعبه، يعني به خداي كعبه رستگار شدم. امام حسين(ع) مي‌گويد: هيهات من الذله و حضرت زينب(س) مي‌گويد: من از كربلا چيزي جز زيبايي نديدم. من خواستم همين‌ها را نشان دهم، همين «زيبايي‌ها» را، همين «هيهات من الذله»و «به خداي كعبه رستگار شدم» را. و اين سه جمله شريف و شيرين سر لوحه نگاه و جهان‌بيني من شد. «در خلاف آمد عادت بطلب كام كه من/ كسب جمعيت از آن زلف پريشان كردم». بعد شروع كردم به نوشتن يك غزل- مثنوي با 313 بيت براي 14 معصوم كه حضرت اباالفضل هم در آن آمد و نهايتاً عاشقانه شروع شد: «آخرين باري كه طوفاني شديم/ پيش پاي عشق قرباني شديم/ يك دوگام از خويشتن بيرون زديم/ واقف از اسرار پنهاني شديم...». در اين مثنوي بيت‌هاي زيباي ديگري هم هست، اما «يا علي گفتيم و عشق آغاز شد» بيشتر به دل مردم نشست. شايد به اين دليل كه همه وقتي مي‌خواهند عشقي را آغاز كنند، يك «يا علي» از ته دل مي‌گويند.

با وجودي‌كه اين شعر آييني ا‌ست و شما خيلي در اين حوزه كار كرديد، به اعتقاد شما اصلي‌ترين مؤلفه‌ها براي سرودن يك شعر آييني چيست؟

دانش و بينش آييني؛ كسي كه دانش آييني نداشته ‌باشد، حرف‌هايش سطحي هستند و شبيه حرف‌هايي‌ است كه خيلي‌ها مي‌گويند. اگر بينش آييني نداشته‌ باشد، شايد ره به تركستان ببرد. من معتقدم حضرت زهرا(س) نقاط عطف و نقاط مثبت زندگي‌اش خيلي بوده و نبايد همه زندگي او را در اين پهلوي شكسته ببينيم يا مزار گم شده او: «باز گو آن ماه ناپيدا كجاست/ هان مزار حضرت زهرا كجاست»، ولي «گرچه طوفاني‌ترين درياست عشق/ خاك پاي حضرت زهراست عشق» و اينكه نهايتاً حضرت زهرا(س) زندگي فاخري داشته. من فكر مي‌كنم كه اگر قرار است ما آدم‌ها را پيرو حضرت علي(ع)، حضرت زهرا(س) و امام حسين(ع) كنيم، بايد اين شخصيت‌ها را شخصيت اول ادبيات آييني قرار بدهيم، نه كتك‌خور ادبيات آييني. اگر ما ادبيات را يك سريال بدانيم، خيلي‌وقت‌ها اين بزرگواران كتك‌خورهاي اين سريال‌ها هستند. در صورتي‌كه شخصيت اولند. لذا وقتي امام حسين(ع) مي‌گويد: «هيهات من الذله» من هم بايد همين را بگويم: «اگرچه واژگون از زين فتاده‌ست/ ولي در كل تاريخ ايستاده‌ست». وقتي امام حسين(ع) مي‌گويد از من ذلت بعيد است، نبايد خدايي نكرده ايشان را ذليل نشان داد. من اين را خلاف بينش امام حسين(ع) مي‌دانم. بنابراين داشتنِ دانش و بينش آييني مهم است.

به نظر شما، حضور در انجمن‌ها و جلسات شعر چقدر به رشد شاعران كمك مي‌كند؟

هم مي‌تواند آنها را رشد بدهد هم مي‌تواند ضايعه باشد. نظريه‌اي داريم از گابريل تارد با عنوان «نظريه همگان»؛ اينكه در عصر رسانه‌ها، آدم‌هاي متفرقي كه همديگر را نديده‌اند مثل هم فكر مي‌كنند. يعني اصطلاحاً مي‌گويد كه آنها جمع پراكنده‌اي هستند. جلسات شعري اين مشكل را ايجاد مي‌كند كه آدم‌ها مثل هم شعر بگويند. بعد شما شعرها را نگاه مي‌كنيد و مي‌بينيد مثل تخم‌مرغ تلاونگ شبيه همند. حتي لحن خوانش شاعرها هم مثل هم است. اين يكي از آسيب‌هاي جلسات شعر است. شاعر بايد ملاحظه اينها را بكند. جلسات شعري كمك گرفتن از تجربه، انديشه، نگاه و جهانبيني ديگران است. پس مي‌تواند خيلي خوب باشد اما مي‌تواند آسيب تخم‌مرغ تلاونگ را داشته‌ باشد.

جشنواره‌هاي شعر چطور؟

آن هم به همين نسبت. شاعري كه براي جشنواره‌ها شعر مي‌گويد، براي دل خودش نمي‌گويد. شاعر آن است كه: «من براي خاطر يارم به مكتب مي‌روم/ ورنه پندارم كه ملا از منار افتاد و مرد». اگر شاعر براي دل خودش شعر بگويد براي دل همه گفته ‌است، چون فطرت انسان‌ها مشترك است. اما اگر براي دل يكي ديگر شعر بنويسد، براي دل او گفته: «نمانَد ناز شيرين بي‌خريدار/ اگر خسرو نباشد، كوهكن هست». شعرهاي جشنواره‌اي معمولاً در آغاز خوب هستند، اما به هر حال بيشتر شعرهاي بافتني هستند تا يافتني. من شعرهاي آييني‌ام را براي دل خودم گفتم. احساس كردم من كه كاري نكرده‌ام لااقل قدمي اين شكلي بردارم. به نظر من كسي كه براي دل خودش حرف زده، برا دل همه حرف زده و كسي كه براي دل همه حرف بزند، براي دل هيچ‌كس حرف نزده‌ است.

جوان/چرا خزاعي كمك ۲۰ ميلياردي مجلس را رد كرد؟

اينكه مدير باشي و مدير جشنواره‌اي كه مي‌تواني براي برگزاري يك دوره آن لااقل بار چند سالت را ببندي اما باز هم سعي كني با حداقل‌ها كارت را پيش ببري، كار چندان راحتي نيست به‌خصوص كه اگر جشنواره‌ات در شمول جشنواره‌هاي ارزشي باشد و بتواني به واسطه اهداف جشنواره هم كه شده توجه ارگان‌هاي حكومتي را براي تخصيص بودجه به خود جلب كني.

نویسنده : حامد مظفري

اينكه مدير باشي و مدير جشنواره‌اي كه مي‌تواني براي برگزاري يك دوره آن لااقل بار چند سالت را ببندي اما باز هم سعي كني با حداقل‌ها كارت را پيش ببري، كار چندان راحتي نيست به‌خصوص كه اگر جشنواره‌ات در شمول جشنواره‌هاي ارزشي باشد و بتواني به واسطه اهداف جشنواره هم كه شده توجه ارگان‌هاي حكومتي را براي تخصيص بودجه به خود جلب كني. محمد خزاعي اما دبيري است كه اين كار را كرده است. وي در تازه‌ترين گفت‌وگوي خود بيان كرده است: «سال گذشته جلسه‌اي با كميسيون فرهنگي و كميسيون تلفيق داشتيم و اعلام كرده بودند 20 ميليارد تومان به جشنواره اختصاص مي‌دهند كه بعد متوجه شديم كه اين مبلغ از بودجه سينماست و اعلام كرديم راضي نيستيم كه اين بودجه از سينما كم شود. خود بودجه سينما به اندازه كافي كم هست و ما به دنبال بودجه مستقلي بوديم و در نهايت هم هيچ بودجه‌اي اختصاص پيدا نكرد و تا اين لحظه رديف بودجه مستقلي پيش‌بيني نشده است.» اينكه محمد خزاعي كه اتفاقاً چهره‌اي موجه در عرصه مديريت دولتي سينماي ايران است و تجربه دبيري مهم‌ترين جشنواره وطني يعني جشنواره فجر را هم داشته به صراحت اعلام مي‌كند از خير كمك 20 ميلياردي مجلس گذشته، اتفاق تازه‌اي است. خزاعي هم مي‌توانست مانند دهها مدير ديگر اين 20 ميليارد را گرفته و البته جشنواره‌اي مانند تمامي جشنواره‌هاي ديگر اين كشور برگزار كند و البته منفعت قابل توجهي را هم براي خود و تيم برگزاركننده جشنواره درنظر داشته باشد اما او اين كار را نمي‌كند تا به زعم خودش از بودجه سينما كم نشود. اما اين رفتار را بگذاريد كنار رفتار مديران سينمايي كشور تا دريابيد سوء‌مديريت چه آسيب‌هايي كه به پيكره سينما وارد نكرده است. عقلاني اين بود كه اين 20‌ميليارد براي توسعه زيرساخت‌هاي سينما و حل مشكلات اوليه صنف سينماي ايران صرف شود نه آنكه مديران سينمايي دولتي آبشخورهايي فرعي براي خرج آن انتخاب ‌كنند.

اوضاع و احوال صنف كه نيازي به گفتن ندارد و مديرعامل آن هم به جاي آنكه از حل مشكلات رفاهي صنف بگويد درباره زمان برگزاري جشن(!) مصاحبه مي‌كند. از آن طرف رئيس سازمان سينمايي هم بخشي از اين 20 ميليارد و 20 ميلياردها را صرف برگزاري جشنواره‌هايي مانند بين‌الملل فجر مي‌كند كه حتي به اندازه فيلمي مانند «سالوادور...» هم مخاطب ندارند. آيا سازمان سينمايي هم نمي‌توانست مانند خزاعي كه به راحتي با چشمپوشي از سرانه اندك سينما به دنبال جشنواره برگزار كردن است براي برگزاري بين‌الملل فجر به رديف بودجه‌هايي به جز بودجه اصلي سينما متوسل شود؟ قطعاً كه مي‌توانست و مي‌شد. تازه اگر هم درنظر بگيريم كه سازمان سينمايي قابليت جذب اسپانسر را نداشته چه نيازي داشت به برگزاري پرريخت و پاش جشنواره‌اي كه حتي يك مهمان درجه يك در مقياس جهاني نداشت و پرسنل اجرايي آن شخصاً در صف نمايش فيلم‌ها مي‌ايستادند(!) تا كم مخاطب بودن جشنواره را توجيه كنند. رضا ميركريمي كه مديرعامل خانه سينما هم شده چگونه توانست در شرايطي كه دهها نفر از اعضاي صنف سينما معطل يك وام قرض الحسنه يك ميليون توماني هستند بودجه‌اي ميلياردي را صرف برگزاري يك جشنواره سوت و كور كند؟ اينجاست كه تجربيات مديريتي بيش از هر جاي ديگري رخ مي‌نماياند. محمد خزاعي كه سابقه مديريت‌هاي قبلي هم داشته است سعي مي‌كند اين تجربيات را عاملي كند براي برگزاري جشنواره‌اي كم هزينه و بدون بريز و بپاش كه حداقل پنج محصول درجه يك در آن رونمايي شود و البته قيد 20 ميليارد حمايت مجلس را هم بزند.

اگر اين 20 ميليارد را به ميركريمي پيشنهاد مي‌دادند چه مي‌كرد؟

حالا اگر اين 20 ميليارد را به ميركريمي پيشنهاد مي‌دادند چه مي‌كرد؟ آيا از خير دريافت آن مي‌گذشت تا اين پول در مسير واقعي آن خرج شود يا مي‌كوشيد چند بخش فرعي ديگر مانند دارالفنون براي جشنواره‌اش ايجاد كند و به اين ترتيب آبشخوري پيدا كند براي خرج بودجه. ميركريمي اگر اندكي تجربه مديريتي حرفه‌اي داشت وقتي به وي پيشنهاد دبيري بين‌الملل فجر شد نه تنها آن را نمي‌پذيرفت كه به مديران سينمايي هشدار مي‌داد كه برگزاري چنين جشنواره‌اي بدون اصلي‌ترين محصول مورد نياز هر جشنواره كه فيلم معتبر است عين اتلاف منابع ملي است اما ايشان چون تجربه مفيد مديريتي نداشته نه تنها حل مشكلات صنفش را به برگزاري بين‌الملل فجر ترجيح نمي‌دهد كه حتي به هنگام برگزاري جشنواره هم توانايي جذب اسپانسر براي جشنواره را ندارد و كاملاً محتاج مي‌شود به بخشي از سرانه بودجه سينما براي برگزاري جشنواره‌اي كه خدا مي‌داند فقط چه دستمزدي به 27 نفر مشاور و معاون و مدير آن تعلق گرفته است. امسال كه گذشت و بخشي از بودجه سينمايي كشور براي جشنواره‌اي تلف شد كه متأسفانه نه فقط در منطقه كه در كشور خودمان هم مهجور واقع شد. اي كاش مديران سازمان سينمايي براي سال آينده كه آخرين سال مديريتي‌شان هم است رفتارهاي نيك همتايان باسابقه‌تر خود را سرمشق قرار دهند و بكوشند در مسيري حركت كنند كه با حداقل اتلاف منابع مادي فعاليت‌هاي فرهنگي‌شان به تحقق برسد...


روزان/نامه اعتراضی خانه موسیقی به قوه قضاییه


روزان نیوز- در پی لغو کنسرت اخیر کیهان کلهرخانه موسیقی یک نامه اعتراضی به رییس قوه قضایه ارسال کرد.

در پی لغو کنسرت اخیر کیهان کلهر در نیشابور خانه موسیقی یک نامه اعتراضی جهت احقاق حقوق هنرمندان و جلوگیری از این رویه غیرقانونی به رییس قوه قضایه ارسال کرد.

در ادامه نامه نگاری های قبلی با دادستان محترم کل کشور و جلسات متعدد با مسئولان این نهاد از جمله نشست مدیرعامل خانه موسیقی با جناب آقای بختیاری معاون سیاسی امنیتی دادستان کل کشور که منجر به قول مساعد دادستانی و دادیار های کل کشور برای همکاری با کنسرت ها و برنامه های دارای مجوز شد اما متاسفانه باز شاهد دخالت های غیرقانونی در این زمینه ها هستیم.

متن نامه ارسالی خانه موسیقی به قوه قضاییه بدین شرح است:

آیت الله صادق آملی لاریجانی

ریاست محترم قوه قضائیه

با سلام و احترام

آنگونه که در دیباچه قانون اساسی آمده است این میثاق ملی، بنا دارد تا بیانگر نهادها و مناسبات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جامعه و راهگشای تحکیم پایه‌های حکومت و ارائه‌دهنده طرح نوین نظام حکومتی باشد. اصل بیستم قانون اساسی مقرر داشته است: همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت از قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند.

قانون‌گرایی را باید یکی از بزرگترین مشخصه‌های حکومت‌اسلامی برشمرد و از میان سایر مشخصه‌ها برجستگی خاصی برای آن قائل بود. نقش حیاتی و محوری قانون‌گرایی به گونه‌ای است که در حکومت اسلامی، رهبر و زمامدار جامعه خود را تابع و مجری قانون می‌داند و تا آنجا بر این اصل حیاتی پای می‌فشرد که حتی در نظام قضایی اسلام و در پیروی از قانون، بر مساوی بودن خود با سایر افراد تاکید می‌کند و آنجا که بناست عدالت حکمرانی کند، میان زعیم و رعیت و امام و امت هیچ تفاوت نیست.

امام خمینی در کلام و عمل، پیشتاز احترام به حاکمیت قانون و عمل بدون مسامحه به آن بوده‌اند. آنگونه که فرموده است : معیار در اعمال نهادها، قانون اساسی است و تخلف از آن برای هیچ‌کس، چه متصدیان امور کشوری و لشگری و چه اشخاص عادی جایز نیست و متخلف به مردم معرفی می‌شود و مورد مواخذه قرار می‌گیرد.

در نگاه مکتب ما، رفتار حاکمان باید تجسم روح قانون باشد. آنان به اقتضای جایگاه مدیریتی و ارتباط ملموس و مداوم با حوزه‌های اجرایی و مقررات آن‌ها، قوانین را بیشتر می‌شناسند. آنها به مدد قانون بر سر کار آمده‌اند، جایگاه آنان توسط قانون تعریف می‌شود، مشروعیتشان تا آنجاست که قانون اقتضا کند و بالطبع باید در قالب مصداقی از رفتار قانونی در چشم جامعه جلوه کنند.

حاکمان و مدیران با تمام امکانات و اختیاراتی که جایگاهشان به آنان داده است در خدمت دو حیثیت و ارزش حیاتی جامعه‌اند: پیوند اجتماعی و عدالت. بنیادهای اخلاقی/ حقوقی از این دو احساس مهم، یعنی عضوی از اجتماع بودن و قانون‌گرایی سرچشمه گرفته‌اند و به همین دلیل بر همه افراد و مقام‌های عمومی تحمیل می‌شوند، اگر قانون‌گریزی و قانون‌شکنی به عنوان یک انحراف اجتماعی همه‌گیر شود، عدالت در پس علامت سئوالی بزرگ نهان خواهد شد، رابطه‌های انسانی به سادگی فرو می‌پاشد، پیوندهای اجتماعی از هم می‌گسلد، میان انضباط قانونی و اخلاق که پشتوانه آنان است فاصله می‌افتد و هزینه‌های اداره جامعه و حفظ نظم عمومی در بخش‌های مختلف به شکل سرسام‌آموری بالا می‌رود. هیچ توجیهی از سوی حاکمان برای توجیه رفتارهای قانون‌گریزانه ای که این شرایط را پدیدآورده، پذیرفته نیست. قانون حتی اگر با حسن نیت شکسته شود همان اندازه خطرناک است که با سوءنیت.

ریاست محترم قوه قضائیه

جامعه موسیقی ایران، روزهای دشواری را پشت سر می‌گذراند. مانع‌تراشی و هجوم به برنامه‌های فرهنگی و کنسرت‌های رسمی با توسل به شانتاژ رسانه‌ای و دروغ‌پراکنی، ایستادگی در مقابل مجوزهای صادره از نهادهای صلاحیتدار، برهم زدن کنسرت‌ها حتی در حضور نیروهای انتظامی و امنیتی، شایعه‌پراکنی گسترده، اهانت به هنرمندان و ایجاد فضایی آکنده از اضطراب و بدبینی ادامه حیات این عرصه ارزشمند هنری را سخت ساخته است. کشیده شدن جنجال‌ها و تصفیه حساب‌های سیاسی به دامان پاک هنر باعث آن شده است که هر روز در گوشه‌ای از ایران، خبری تاسف‌آور از تعطیلی یک کنسرت، لغو یک مجوز، پائین کشیده شدن یک هنرمند و یا توهین علنی به اهالی موسیقی بویژه بانوان ارجمند در تریبون‌های رسمی و عمومی به گوش رسد.

خانه موسیقی ایران، به نمایندگی از هنرمندان مظلوم و صبور موسیقی، وظیفه خود می‌داند که ضمن ارائه گزارشی از برخی وقایع تاسف‌بار روزهای اخیر خدمت ریاست محترم قوه قضائیه، تقاضای مجدانه خود را برای پیگیری اصولی و قانونی این امر تا رفع کامل انسداد صورت‌گرفته تقدیم نماید.

همانگونه که استحضار یافته‌اید با دستور مستقیم دادستان نیشابور، کنسرت کیهان کلهر که تمامی مجوزهای لازم از مراجع قانونی از جمله فرمانداری، شورای تامین استان و وزارت ارشاد را دریافت نموده بود، علیرغم استقبال چشمگیر مخاطبان لغو شده است.

نکته قابل تاسف آن است که ظاهراً دادستان نیشابور در توجیه این اعمال سلیقه شخصی، ناخرسندی جمعی از خانواده‌های معظم شهدا و ایثارگران را علت صدور این دستور دانسته است. جای تعجب و اندوه است که یک مقام عالی قضایی ، یک تنه و بدون هرگونه توجیه حقوقی به نبرد قانون می‌شتابد و مجوزهای صادره از مراجع ذی‌صلاح را بی‌اعتبار دانسته و در نهایت هنگامی که با اعتراض شدید افکار عمومی مواجه می‌شود از اعتبار خانواده معزز شهدا برای خود خرج می‌نماید. به راستی اگر بناست تشخیص فردی یک دادستان مبنا و معیار ابطال مجوزهای قانونی برگزاری کنسرت باشد، دیگر ضرورت معرفی وزارت ارشاد و شورای تامین استانها به عنوان متولی امر چیست؟ گروه‌های موسیقی، در شرایط دشوار اقتصادی، با عبور از هزار پیچ و خم به دریافت مجوزهای قانونی از نهادها و سازمانهای قانونی اقدام می نمایند اما در نهایت با اعمال نظر شخصی یک دادستان، کل مجوزهای اخذشده بی‌اعتبار شده و کنسرت لغو می‌گردد!

در اقدامی دیگر، علیرغم کسب مجوزات قانونی، قبل از اجرای کنسرت ناگفته حافظ ناظری به ایشان اطلاع داده می‌شود که نوازندگان زن حق حضور در صحنه را ندارند و از ورود ایشان به سن ممانعت خواهد شد! نمونه زشت این رفتار را سابقاً نیز در پایین کشیدن حریر شریعت زاده همسر سالار عقیلی و نوازنده پیانو در حین اجرا شاهد بوده‌ایم.

به نظر می‌آید توالی این رفتارهای مشابه در دوره زمانی کوتاه، نشان از رشد جریانی خزنده در کشور است که تلاش می‌کند با ایجاد شبهه در اعمال نهادهای قانونی و ذی‌صلاحیت به آشفته‌کردن فضای عمومی کشور و ایجاد بدبینی عمومی نسبت به نظام جمهوری اسلامی ایران دامن زند. این رفتار غیرقانونی و ضدامنیتی،علاوه بر آنکه موجب خسارات مادی فراوان به پیکر نحیف جامعه موسیقی کشور شده است ، بلکه علی‌الاسف ضربه‌ای جبران‌ناپذیر به ساحت آبروی فرهنگی نظام و اعتماد عمومی مردم وارد کرده است.

از این رو و در شرایطی که مهم‌ترین ابزار فرهنگی هر ملت در مقابله با هجوم نظامهای فرهنگی بیگانه، ذات مقدس فرهنگ اصیل آن سرزمین است، به ناگاه رفتار نادرست یک مقام قضایی، این پرسش را در ذهن افکار عمومی ایجاد می‌نماید که اگر بنا به مقابله با جریان موسیقی فاخر ایرانی است چگونه میتوان با نفوذ موسیقی مبتذل و سخیف مقابله نمود؟ و اساساً جامعه ایرانی از کدام مجرا و معبر باید دل به موسیقی ارزشمند سرزمین خود که میراثی ماندگار از مدنیت و تاریخ و ادبیات و فرهنگ غنی این کشور است بسپرد؟

از این رو و با عنایت به وظیفه ذاتی قوه قضائیه در حراست از قانون و مقابله با رفتارهای سلیقه‌ای، ضمن تقاضای پیگیری موضوع و برخورد قاطعانه با عوامل لغو کنسرتهای رسمی دارای مجوز و عوامل توهین به هنرمندان موسیقی، مستدعی است در پیگیری و رسیدگی به موارد نقض قانون که منجر به تضییع حقوق هنرمندان شریف و محترم شده و مهمتر از آن جهت ممانعت از تکرار چنین برخوردهایی دستور به اقدام مقتضی صادر فرمائید.

حمیدرضا نوربخش

مدیرعامل خانه موسیقی ایران


شرق/دستمزدهاي تئاتر در گفت‌وگو با ابراهيم‌زاده، آدينه و معجوني


بلاتكليفي آفت است


عسل عباسيان: با رواج تئاتر خصوصي و فزوني سالن‌هاي خصوصي در هر گوشه شهر، در سال‌هاي اخير رفته‌رفته سايه حمايت‌هاي دولتي از سر تئاتر نيز برداشته شده و اين رويداد، معايب و محاسني را در پروسه تغيير مناسبات اقتصادي تئاتر رقم زده است. مدت‌هاست دستمزد بازيگران و ديگر عوامل يك تئاتر، نه بر اساس قراردادهاي تيپ، كه با توافق بين عوامل و كارگردان، يا تهيه‌كننده تعيين مي‌شود. رقمي كه بين بازيگران و عوامل توافق مي‌شود نيز به زمان اجرا، سالن، عوامل، متن و... بستگي دارد. قرارداد تيپ با رواج تئاتر خصوصي ديگر وجود ندارد، چون تئاتر ديگر حمايت دولتي ندارد و صددرصد متكي بر فروش گيشه است.

در ادامه به بررسي شيوه و قاعده‌اي كه درحال‌حاضر بازيگران تئاتر بر اساس آن دستمزد دريافت مي‌كنند پرداخته‌ايم.

گلاب آدينه: تكليف بايد معلوم باشد

گلاب آدينه، بازيگر پيش‌كسوت تئاتر كه از سال‌هاي دهه ٥٠ و ٦٠ با نمايش‌هايي چون «مرگ يزدگرد» و «سلطان مار» روي صحنه تئاتر هنرآفريني كرده و اين شب‌ها نيز در نمايش «بيوه‌هاي غمگين سالار جنگ» به ايفاي نقش مي‌پردازد، در پاسخ به اين پرسش كه «باتوجه به سابقه و تجربه شما، فكر مي‌كنيد نحوه پرداخت دستمزد بازيگران در يك گروه تئاتر بايد به چه صورت باشد؟» توضيح مي‌دهد: «مثل هر شغل ديگري، به نظر من قبل از هرچيز بهتر است تكليف اعضاي يك گروه نمايشي با خودشان روشن باشد. چون وضعيت تئاتر و مشكلات و كمبودهايش را همه دست‌اندركاران مي‌دانند بنابراين با شروع يك نمايش، هركس دستمزدي را كه براي خودش متصور است، پيشنهاد مي‌دهد و كارگردان مي‌پذيرد يا نمي‌پذيرد و راه دوم اين است كه همگي به معناي واقعي، رفاقتي كار كنند و در انتها هركس سهمي نصيبش شود. بسيار ديده شده عوامل كار مبلغي در ذهنشان هست و حتي پيشنهاداتي مي‌دهند و بعد از اتمام كار وقتى مي‌بينند همكارشان دستمزدى بيشتر گرفته، پشيمان مي‌شوند و اختلاف به وجود مي‌آيد. اگر افراد به كارگردان يا تهيه‌كننده اعتماد ندارند از همان ابتدا نبايد وارد اين بازي شوند. بلاتكليفي آفت است».

وقتي از آدينه مي‌پــرسيم «شما كدام راه را انتخاب مي‌كنيد؟» پاسخ اين است: «به قول ديالوگ نمايشي كه الان در حال اجراي آن هستم (بيوه‌ها...) پرواضح اسـت كــه راه اول را انتــخاب مي‌كنم و كــاري به شرايط توليد و ديگر اعضاي گروه ندارم. من با درنظرگرفتن همه شرايط، دستمزدي براي خودم مشخص مي‌كنم. اگر گروه توانايي پرداخت آن را داشته باشد، حتما همكاري مي‌كنم وگرنه بسيار محترمانه از هم خداحافظي مي‌كنيم. آيا اين بهتر نيست؟» و باز تأكيد مي‌كند: «بلاتكليفي آفت است».

اما آدينه با قراردادهاى تيپ كه پيش از اين رايج بود، چقدر موافق است؟ «اصلا موافق نيستم چون موارد بسيار زيادي ديده شده كه در اين قراردادها براي افرادي كه چهره‌هاي شناخته‌شده تلويزيون و... هستند استثنائاتي قائل شده‌اند و دستمزدهاي بالاتري نسبت به بقيه اهالى تئاتر به آنها داده شده و در نتيجه ديگران احساس اجحاف و تبعيض كرده‌اند. با توجه به اينكه هر كارگرداني حق دارد از هر چهره‌اي در كارش استفاده كند و وقتي يك چهره شناخته‌شده مي‌آيد، به صرف اينكه اولين حضورش در صحنه است، بعيد به نظر مي‌رسد كه حاضر باشد حداقلِ دستمزدِ قرارداد تيپ را بگيرد؛ كارگردان هم نمي‌تواند به او چنين پيشنهادي كند. يادم هست اوايلي كه قرارداد تيپ اجرا شد، يكي از همكارانم وقتي متوجه شد فلان بازيگر، دوبرابر او دستمزد گرفته، باور كنيد از عصبانيت به آستانه انفجار رسيده بود! اين يك نمونه بود كه من ديدم و بعد دعواي مفصلي بين او و كارگردان در گرفت. من فكر مي‌كنم نظير اين پيشامدها در گروه‌ها زياد رخ داده».

ابراهيم‌زاده: مرز تئاتر آماتور و حرفه‌اي نامشخص است

سيروس ابراهيم‌زاده، كارگردان و بازيگر پيش‌كسوت تئاتر و سينماي ايران كه تجربه بازي در نمايش‌هايي نظير «اتللو» را از سال‌هاي دهه ٤٠ در كارنامه خود دارد، دستمزد بازيگران در تئاتر را موضوعي اساسي و مهم تلقي مي‌كند و در اين‌باره مي‌گويد: «اگر كسي بخواهد به طور حرفه‌اي در تئاتر كار كند، بايد درآمدي ثابت و مكفي داشته باشد. گرچه من معتقدم تا وقتي حدومرز تئاتر حرفه‌اي و آماتور مشخص نشده، وضعيت دستمزدها در تئاتر هم بلاتكليف است. مناسبات امروز اقتصاد تئاتر، به‌شدت برايم گنگ است. تئاترها ديگر هيچ كمك دولتي‌اي ندارند، حتي در سالن‌هاي دولتي! معلوم نيست چه كسي براي تئاتر پول مي‌آورد و چه كسي از تئاتر پول مي‌برد! اما عشق و علاقه و استواري جوان‌هاي تئاتري پيداست. از سويي سيل علاقه‌مندان تئاتر را مي‌بينيم كه چراغ تئاتر را روشن نگاه داشته‌‌اند و براي آن هزينه مي‌كنند. جوان‌هايي هم هستند كه به نيت اينكه در تئاتر ديده شوند، حتي از جيبشان براي بازي در تئاتر خرج مي‌كنند! بنابراين درباره اين قشر دستمزد معنا ندارد. از سوي ديگر موضوع دستمزد ستاره‌هاي سينما كه به تئاتر كوچ مي‌كنند و مخاطب هم دارند و دستمزد بالا مي‌گيرند مطرح است. اين افراد حتما قراردادهاي توافقي دارند و بر اساس آن دستمزد مي‌گيرند». ابراهيم‌زاده به مقايسه نحوه پرداخت امروزي دستمزد بازيگران با سال‌هاي نخست فعاليت خود مي‌پردازد: «پيش‌ترها معمولا قراردادي منعقد نمي‌شد و ما در يك نقش تمرين مي‌كرديم و براي دوران تمرين دستمزدي نمي‌گرفتيم اما وقتي روي صحنه مي‌رفتيم، هفته‌اي يك‌بار حقوق مي‌گرفتيم كه اين دستمزدها از شبي چهار يا پنج تومان شروع مي‌شد و بسته به سابقه و نقش و... بالاتر مي‌رفت. اولين قراردادي كه در تئاتر بستم، در سال ١٣٣٤ با زنده‌ياد مصطفي اسكويي بود؛ در تئاتر آناهيتا براي بازي در نمايش «اتللو» از قرار شبي ١٥ تومان، كه يك‌ماهش مي‌شد ٤٥٠ تومان. البته در كمال تأسف، آن تئاتر فروش خوبي نكرد و اسكويي نتوانست دستمزدها را بدهد». با اين اوصاف، به نظر مي‌رسد از گذشته دستمزدها در تئاتر متكي به درآمد و فروش يك نمايش بوده.

معجوني، گله‌مند از قرارداد تيپ

محمدحسن معجوني، بازيگري كه كارگردان هم هست و گروه تئاتر ليو را اداره مي‌كند، همچون آدينه دلِ خوشي از قراردادهاي تيپ ندارد. مي‌گويد: «قراردادهاي تيپ بي‌فايده بود و سقفي تعيين مي‌كرد كه بازيگرِ تازه‌كار هم مي‌توانست در چند سال آن سقف را پر كند و دستمزدش با كسي مثل من كه فقط سالي يك كار مي‌كنم برابري كند، درواقع اين قراردادها مشكلي اساسي داشتند. بازيگري تازه‌كار مي‌توانست با حضور در كارهاي متعدد به سقف قرارداد برسد، در حالي كه دستمزد ما از اول منطبق با سقف قرارداد بود و در اين سال‌ها هيچ تغييري هم در دستمزدمان ايجاد نمي‌شد». معجوني به مقايسه وضعيت پيشين و وضعيت كنوني مي‌پردازد و وضع موجود را چنين ارزيابي مي‌كند: «امروز دستمزد با توافقي بين گروه بازيگران و مدير توليد تعيين مي‌شود. البته حالا هم تعيين دستمزد قواعدي دارد، اما هر بازيگري مي‌تواند مبلغ مورد نظرش را پيشنهاد بدهد و گروه اجرايي آن را بپذيرد يا نپذيرد. مزيت وضع كنوني نسبت به قراردادهاي تيپ اين است كه ديگر لازم نيست آدم‌ها تندتند بخواهند بازي در هر پروژه‌اي را بپذيرند تا پرونده‌شان را قطورتر كنند و براي رسيدن به سقف دستمزد مسابقه دهند. با اين روش جديد،‌ انصاف رعايت مي‌شود و تكليف آدم‌ها معلوم‌تر است». كارگردان «ستوان اينيشمور» و بازيگر «سالگشتگي» البته آفتي را براي اين شيوه تازه نيز برمي‌شمرد: «محدويت‌ تعداد اجراها به‌خاطر سازوكار و برنامه‌ريزي سالن‌ها، بعضي تئاترها را مي‌تواند دچار مشكل كند. چون وقتي نمايشي خوب مي‌فروشد، صرفا به خاطر مهلتي كه صاحب سالن تعيين كرده مجبور است اجرا را تمام كند اما اگر اين مهلت، محدود نبود تئاترها مي‌توانستند درآمدزايي به‌صرفه‌تري داشته باشند».

چالش پرداخت عادلانه دستمزد در تئاتر، همان‌طور كه گلاب آدينه گفت بيش از هرچيز به ‌بلاتكليف‌نبودن گروه‌هاي تئاتري و بازيگران تئاتر برمي‌گردد؛ شايد به همين خاطر است كه روزي قرارداد تيپ وضعيتي نامطلوب را رقم مي‌زند، و روزي ديگر قراردادهاي توافقي، يا حتي گاهي كمك‌هاي دولتي اعتراض عده‌اي را به همراه دارد.


قدس/عضو شورای نظارت بر صداوسیما: سرافراز نتوانست رسانه ملی را در حد انتظار اداره کند


عضو شورای نظارت بر صدا و سیما با بیان اینکه سرافراز در طول مدت ریاست خود در رسانه ملی فقط یک بار در شورای نظارت و کمیسیون فرهنگی مجلس حضور یافت، گفت: آنگونه که انتظار می رفت نتوانست سازمان را بگرداند و اداره کند.

به گزارش قدس آنلاین به نقل از ایرنا ، حجت الاسلام مفید کیایی نژاد درباره تغییر مدیر عامل صدا و سیما گفت ، اظهار داشت: آقای سرافراز انسان با شخصیت و متعهدی بود و این یکی از حسنات است که وقتی مدیری مشاهده کرد نمی تواند تشکیلاتی را بگرداند استعفا بدهد و پرچم را به شخص دیگری بسپارد و سرافراز نیز خودش به این نتیجه رسید.

این عضو شورای نظارت بر صدا و سیما تصریح کرد: آقای علی عسگری هم که از سوی رهبر معظم انقلاب منصوب شده است، در معاونت فنی سازمان صدا و سیما مشغول به فعالیت بوده و اشراف لازم را بر رسانه ملی دارد و همان انتظاراتی که از سرافراز می رفت نیز از او می رود که امیدواریم به آنها توجه کند.

کیایی نژاد خاطر نشان کرد: ما نیز از علی عسگری همان انتظارات و فرمایشات رهبر معظم انقلاب را خواهانیم؛ این سازمان یک دانشگاه بزرگ است و قطعا توقعات بزرگ هم از آن می رود.

وی با یادآوری عملکرد مدیران گذشته این سازمان نیز گفت: هر کدام از مدیران قبلی محسناتی را داشتند و نقاط مثبتی را اجرا کردند که امیدواریم آقای علی عسگری هم عملکرد موفقی را ارائه کند.

این عضو کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی در ادامه درباره میزان حضور سرافراز در کمیسیون متبوعش و نیز در شورای نظارت بر صدا و سیما، گفت: سرافراز فقط یک بار در شورا و کمیسیون حاضر شد که انتظار و توقع می رفت بیشتر حضور پیدا کند.

حضرت آیت الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی عصر چهارشنبه در حکمی با پذیرش استعفای محمد سرافراز و تشکر از تلاشهای انقلابی و ارزشیِ ایشان، عبدالعلی علی‌عسگری را به ریاست سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران منصوب کردند.


قدس/شجاعی: نظارت بر صداوسیما استطلاعی است نه استصوابی/رسانه ملی گاهی از شبکه‌های مجازی شکست می‌خورد


عضو شورای نظارت بر صداوسیما گفت که مدت‌هاست در رسانه ملی ممنوع التصویر است!

به گزارش قدس آنلاین به نقل از خبرآنلاين، رمضان شجاعي کياسري که عصر امروز مهمان کافه خبر بود، با اشاره به اينکه بر اساس اصل 175 قانون اساسي، شوراي نظارت بر صداوسيما بايد بر عملکرد رسانه ملي نظارت کند و اين نظارت بر اساس مصوبه مجمع تشخيص مصلحت نظام دامنه گسترده اي از توليد محتوا تا تبليغات و بودجه و ... را در بر مي‌گيرد، گفت: اما ما هيچ ابزاري براي اين نظارت نداريم و نظارتمان هم ضمانت اجرايي ندارد! از اين رو عملا نظارت ما بر صداوسيما استطلاعي است نه استصوابي!

او از قدرت و اختيارات مطلقه روساي سازمان صداوسيما سخن گفت که به پشتوانه انتصابشان از سوي مقام معظم رهبري، زير بار نظارت نمي‌روند، به مکاتبات اين شورا مرتب پاسخ نمي‌دهند و ... کما اينکه خود وي با اينکه با نامه حجت الاسلام ابراهيم رئيسي رئيس شوراي نظارت بر صداوسيما، مامور به بررسي بودجه تبليغاتي سازمان صداوسيما شده، اما هيچ پاسخي از سوي سرافراز دريافت نکرده و اصلا نتوانسته به اسناد لازم دسترسي بيابد.

اين عضو شوراي نظارت بر صداوسيما از نامه اعضاي اين شورا به رهبري خبر داد که نسبت به اين موضوع سخن گفته بودند و ايشان توصيه کرده بودند قانوني در اين باره نوشته شود. او هم به همراه مطهري و نوباوه اعضاي کميسيون فرهنگي، طرحي در اين باره مي نويسند. طرحي که به گفته وي با قدرت و لابي روساي سازمان صداوسيما هيچ گاه از کميسيون فرهنگي به صحن مجلس نرسيد. يکي از مفاد اين طرح آن بود که اگر رئيس سازمان صداوسيما به تذکرات شوراي نظارت بي توجهي کند، اين شورا مي تواند درخواست عزل او را به رهبري ارائه دهد.

شجاعي، از صداوسيما به عنوان «روابط عمومي نظام» ياد کرد که اگر مردم به آن بي اعتماد باشند، رسانه‌هاي ديگري اعم از مجازي و يا برون مرزي را به آن ترجيح مي‌دهند.

او با اشاره به گستردگي دامنه و مخاطبان رسانه هاي مجازي متاسف است که صداوسيما با همه "يال و کوپالش" گاهي از فضاي مجازي و شبکه‌هاي اجتماعي شکست مي خورد!

شجاعي که مشروح گفت و گويش با خبرآنلاين در روزهاي آتي منتشر خواهد شد، 6 سال است که نماينده منتخب مجلس در شوراي نظارت بر صداوسيما است اما 8 ماهي است که در همين رسانه ممنوع التصوير شده و از او براي شرکت در هيچ برنامه اي دعوت نمي‌شود! حتي در برنامه‌هايي که مختص بررسي بودجه فرهنگي صداوسيما است و به نوعي حوزه تخصصي او به عنوان عضو کميسيون فرهنگي مجلس تلقي مي شود. علت را که جويا مي شويم، مي گويد: آقايان مدعي هستند که من با رانت عضويت در شوراي نظارت بر صداوسيما حضورم در رسانه ملي پررنگ بوده، بنابراين تصميم گرفتند حضور مرا کمرنگ کنند!

لازم به ذکر است که ممنوع التصويري افراد در رسانه ملي نيازمند مصوبه شوراي امنيت ملي است اما به گفته شجاعي، برخي آقایان با برخورد سليقه‌اي تصميم به حذف برخي چهره‌ها مي گيرند.

منتظر انتشار مشروح کامل اين مصاحبه در خبرآنلاين که به موضوع ممنوع التصويري ها در صداوسيما، مقايسه رياست ضرغامي و سرافراز در رسانه ملي و تحليل نتايج انتخابات مجلس دهم پرداخته است، در روزهاي آتي باشيد.


وطن امروز/صفارهرندی: ما امروز نیازمند مقابله با تحریف تاریخ هستیم


صفارهرندی در آیین رونمایی از تازه‌های نشر انتشارات قدر ولایت در سالن یاس نمایشگاه کتاب عنوان کرد: ما امروز نیازمند مقابله با تحریف تاریخ هستیم، چراکه مخالفان انقلاب اسلامی سفره‌ای از تاریخ پیش رویمان باز کرده‌اند که بوی تعفن و دروغ می‌دهد، سعی‌شان این است چهره‌های پلید را فرشته جلوه دهند اما مگر می‌شود فردی قاتل، دیکتاتور، هوس‌باز و... مانند رضاشاه را پاک نشان داد! آثار تاریخی ما باید محل اعتبار و عبرت‌آموزی باشد. وی ادامه داد: درباره رضاخان دیکتاتور، این روزها خیلی‌ها روی منبر می‌روند که بخش عمده‌ای از حرف‌هایشان محصول کینه‌ورزی‌های انقلابی است درحالی که نه تتبّع انقلابی دارند، نه دریافت ویژه‌ای از آن دوران و نه حتی سندی، بلکه سعی می‌کنند القائاتی کنند برای تخطئه دوران انقلاب اسلامی. صفارهرندی افزود: ضدانقلاب خارج از کشور امروز به‌صورت رسمی اعلام می‌کند سعی دارد صورت تازه‌ای از تاریخ را برای نسلی که آن را ندیده روایت کند. این افراد در دوره‌ای هم متأسفانه میدان‌دار اصلی شده‌اند اما خوشحالیم که امروز غلبه با صداهایی همچون نویسندگان مؤسسه قدر ولایت است.


منبع: بولتن نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین